محمد شمخانی:
چیزی که «محسن وزیریمقدم» را از دیگر هنرمندان مدرنیست و معاصر ایران متمایز میکند، همان «تصعید»ی است که در ذهن و زندگی او اتفاق افتاده و او را به شورشی دائمی علیه معیارهای معمول و مرسوم واداشته است. آنقدر که حتی وقتی در مقام یک آکادمیسین به آموزش هنر در دانشکدههای ایران میپردازد، هرگز به آنچه هست و از او انتظار دارند، بسنده نمیکند…
نوشتههای مرتبط
تولد: ۱۳۰۳ تهران
درگذشت: ۱۳۹۷ رم
فارغالتحصیل دانشکدۀ هنرهای زیبا دانشگاه تهران ۱۳۲۷
فارغالتحصیل آکادمی هنرهای زیبای رم (ایتالیا) ۱۳۳۶
برگزاری چند نمایشگاه در ایتالیا، آلمان، فرانسه و…
برگزاری یک نمایشگاه خیابانی در حاشیۀ پارک دانشجو ۱۳۴۴
تدریس در دانشکدۀ هنرهای تزئینی از سال ۱۳۵۵ ـ ۱۳۴۵
تدریس در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۱۳۵۵ ـ ۱۳۴۶
برندۀ جایزۀ اول نخستین بیینالهای تهران
شرکت در ۳ دوره بیینال ونیز و بیینال سائوپائولوی برزیل، بیینال رویان فرانسه، بیینال سنمارینوی ایتالیا و…
مؤلف کتابهای اندیشه و کار پل کلی و دو جلد کتاب آموزش طراحی
دیپلم شایستگی هنر و مدال شهرداری رم ۱۹۵۷
دیپلم افتخار و مدال هنر شهر رم ۱۹۵۸
برندۀ مدال نقره سازمان توریسم ایتالیا ۱۹۵۸
برندۀ مدال طلای بیینال تهران ۱۹۵۸
دیپلم افتخار و جام هنر جایزۀ نخستوزیر ایتالیا ۱۹۵۸
جایزۀ اول نقاشی در بیینال تهران ۱۹۶۰
مدال طلا و جایزه رئیس مجلس سنای ایتالیا ۱۹۶۱
مدال طلا و مانسیون مخصوص توسط داوران بینالمللی بیینال تهران ۱۹۶۲
بزرگداشت موزۀ هنرهای معاصر بهعنوان پیشگامان هنر معاصر ایران ۱۳۸۲
– وزیریمقدم تنها نقاش ایرانی است که موزۀ هنرهای مدرن نیویورک (MOMA) اثرش را بدون واسطه خریداری کردهاست.
کتابشناسی
شیوهٔ طراحی. جلد اول و دوم
طراحی. کتابهای درسی سال اول و دوم هنرستان نظام قدیم
راهنمای نقاشی
اندیشه و کار پُل کلی. ورنر هافتمان. (مترجم: محسن وزیریمقدم)
چهارده گفتار دربارهٔ نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی
یادماندهها
چیزی که «محسن وزیریمقدم» را از دیگر هنرمندان مدرنیست و معاصر ایران متمایز میکند، همان «تصعید»ی است که در ذهن و زندگی او اتفاق افتاده و او را به شورشی دائمی علیه معیارهای معمول و مرسوم واداشته است. آنقدر که حتی وقتی در مقام یک آکادمیسین به آموزش هنر در دانشکدههای ایران میپردازد، هرگز به آنچه هست و از او انتظار دارند، بسنده نمیکند و مانند خیلی از همتایان غربیاش به هنجارشکنی میپردازد و پا را فراتر از روند و شوند شایع و کلیشهای آموزش هنر این سرزمین میگذارد و به تربیت آزاد عدهای هنرجو همت میگمارد. همین جدال نابرابر با هنر آکادمیک و فرهنگستانی هم هست که او را بالاخره در جایگاه ممتازترین معلم هنر مدرن در این مملکت و در دهههای گذشته آن مینشاند. جایگاهی که هنوز کسی نتوانسته آن را اشغال کند و تحتالشعاع قرار دهد. مشابه این جایگاه را در هنر مدرن غرب با مرتبهای بسیار برتر و بالاتر کسانی چون «پل کله» و «واسیلی کاندینسکی» داشتهاند که هنوز طنین ویرانگریها و بازسازیهایشان از هنر سراسر دنیا شنیده میشود و به دل مینشیند. کسانی که وزیریمقدم هم به آنها بسیار اعتقاد و ارادت دارد و آنها را مهمترین الگوهای خود میشمارد.
سرچشمههایی که آموزههای اصیل و اساسی آنها بیش از هر چیزی در آثارشان نمود یافته و در «سخن»هایشان تنها تأکید و تکرار میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای بنیادی در هنر و شخصیت وزیری که هم سرشتی درونی دارد و هم بازنمودی از افکار و رؤیاهای رنگین کله و کاندینسکی و میرو و موندریان و امثال آنها است، بازگشت آگاهانه به دوران کودکی است و برداشت ناآگاهانه از آن. لکنتی که میتواند هنر هر هنرمند را از تنگناهای فرم و فضا و ترکیببندی تاریخی برهاند و به ممکن کردن ناممکنها برساند. این وجه از شخصیت وزیری که آن را من در طول سالها همنشینی و رفاقت همیشه و همواره دیدهام و دریافتهام، شاید بزرگترین رمز و راز موفقیت او بوده است.
الفبایی که خیلی آن را نمیشناسند و با آن جملههایی بهظاهر شیرین و در باطن بیمعنا میسازند.
چیزی که با کمی دقت، تبار آن از کودکی و آنگاه از هنر تمایز مییابد و تفکیک میشود. در مقابل این گروه بسیار، اما، وزیری این فلسفه را پذیرفته و با آن زندگی میکند. بهطوریکه هر بار روبهروی او نشستهام و دیدهام او را در این سالها ـ باآنکه هشتاد را هم گذرانده است ـ مثل کودکی ذوقزده و بههیجانآمده آهنگهای کلاسیک را ـ که خیلی هم دوستشان دارد ـ همزمان زمزمه کرده و با گردش ریتمها و ملودیها همچون یک رهبر ارکستر سر و دست تکان داده است. شوری درونی که شعر را پشت سر گذاشته و سر از سپیدی صامت بوم درآورده است و این بار با صدها صدا. برای همین «حسآمیزی» هم در گذشتۀ هنرمند میتوان خاطراتی پیدا کرد. خاطراتی که از حس و حسرت او نسبت به موسیقی میگوید و از اینکه او درنهایت نمیتواند به سبب مشکلاتی که پیش میآید و نباید، به ارضای آن غریزۀ حیاتی و مبهم و آن استعداد گمشده خود بپردازد.
محسن وزیری مقدم متولد ۵ مرداد ۱۳۰۳ در تهران، دانشآموختۀ ایران و ایتالیا، برندۀ جایزۀ اول نخستین بیینالهای تهران (در سالهای قبل از انقلاب) و شرکتکننده در ۳ دوره بیینال ونیز است.
او تاکنون چندین نمایشگاه در ایران، ایتالیا، آلمان، امریکا و… برگزار کرده و در چندین نمایشگاه و بیینال مهم و معتبر جهانی: بیینال سائوپائولوی برزیل، بیینال رویان فرانسه، انستیتوی هنری کارنگی امریکا، بیینال سنمارینو ایتالیا) شرکت داشته است.
وزیری در چند دهۀ گذشته بیشتر وقت خود را در ایتالیا و در رم گذرانده و هر از گاهی ـ برخلاف خیلی از نقاشان که پشت سرشان را هم نگاه نکردهاند ـ به ایران نیز سفر میکند. سفرهای او در این سالها همچنان بیشتر جنبۀ آموزشی دارد و این را حضور او در جمع دانشجویان دانشکدههای مختلف ایران میگوید و سخنرانیهایش. چیزی هم که همواره او روی آن تأکید داشته و به هنرجویان بازگفته است، شکستن حصارهای تنگ آموزشی و حرکت کردن بر فراز خواستههای ابتدایی اساتید دانشگاه است:
«مدارس هنری، کارگاهها و گفتههای اساتید فقط میتواند فضایی را ایجاد کند که استعداد هنرجو در آن شکوفا شود، ولی آمادگی ذاتی، استعداد و پشتکار هنرجو و کوششی که برای بالا بردن سطح دانش و کسب مهارت فنی به کار میگیرد، نقش اصلی و سازنده را در پیدایش هنر ایفا میکند. در این راستا دهنده و گیرنده یعنی استاد و شاگرد باید بهصورت متقابل از آمادگی و توانایی لازم برای این دادوستد برخوردار باشند… پایه و اصول نقاشی و طراحی را میتوان بهصورت فرمولی به هنرجو آموخت، ولی آفرینش یک پدیدۀ هنری (تابلوی نقاشی و یا مجسمه و …) مسئلهای است که از روح هنرمند تراوش میکند و لذا یاددادنی نیست. چنین آفرینشی نیازمند آگاهیهای بالاتری است و دستیابی به آن روندی است که هر هنرجو باید بهتنهایی برای رسیدن به آن تلاش کند… ازآنجاییکه آموزش هنر در دبستانها و دبیرستانها به نحو شایسته انجام نمیشود، افرادی که در دانشکدههای هنر قدم میگذارند فاقد زیربنای لازم هستند و حالت کودکانی را دارند که به کلاس اول ابتدایی میروند. این افراد برای اینکه بتوانند در امتحان ورودی دانشگاه هنر و نظایر آن پذیرفته شوند، دستهدسته به کلاسهایی وارد میشوند که برخی از این اساتید محترم برپا کردهاند. این اساتید که اغلب خودشان از داوران امتحانات ورودی هستند ظرف دو ماه مشتی اطلاعات هنری ناقص توأم با چند جلسه طراحی به آنها یاد میدهند و آنها را روانۀ دانشگاهها میکنند. ثابت شده که بیشتر این افراد علاقه چندانی به فراگیری هنر ندارند، بلکه فقط و فقط به این اعتبار که دانشکدههای هنر را از سایر دانشکدهها آسانتر تشخیص دادهاند به آنجا میروند تا در آینده مدرکی بگیرند و اگر کاری گیرشان آمد، پایۀ حقوقشان را بالا ببرند. به نظر من باید روش انتخاب هنرجویان را تغییر داد و شانهبهشانه آن در انتخاب اساتید تجدیدنظر کرد…»
به گفتۀ استاد و آموزگار بزرگ «پل کلی»:
«کلاسهای درس باید در روزهای تعطیل، دور از ساختمان مدرسه و در فضای باز زیر درختان، در ساحل رودخانهها، بر فراز کوهستانها، روی دریاها برپا شوند. زیرا هنگامی که پدیدهای از دامن طبیعت در بعد هنر نگارهسازی (نقاشی) قدم مینهد، معجزهای لازم است تا بازتابی از آفرینندگی طبیعت را در تمامیت آن کشف نماییم. اشراق را نباید از نظر دور داشت. شاید زمان آن فرارسیده باشد که برنامههای کهنه را دور بیندازید و طرح تازهای برای آینده هنر کشورمان پیریزی نمایید…»
وزیری همیشه سرشار از انتقادات سازندهای بوده که کمتر بدانها توجه شده است و تنها توانسته بر عدهای از هنرجویانی تأثیر بگذارد که از فضای تنگ و تاریک دانشکدههای هنر سیراب نشدهاند و دنبال آن حلقههای مفقوده هنر قبل و بعد از انقلاب گشتهاند. این تأثیر بیشتر به همین چند سال اخیر بازمیگردد و ابتدا به نمایشگاهی که وزیری به پیشنهاد من و از برگزیده آثارش در گالری سیحون برگزار کرد و بعد به نمایشگاه بزرگتری که موزۀ هنرهای معاصر تهران سال گذشته از دورههای مختلف آثار این هنرمند پیشگام ترتیب داد. نمایشگاهی که با تمام روشنگری و اطلاعرسانیاش، پایان چندان خوبی در پی نداشت و آن به خاطر اظهارات ضدونقیض وزیری بود، که طنین مثبتی در جامعۀ هنری نداشت و بهنوعی قدرناشناسی در برابر قدرناشناسیهای دیگر میمانست. هنر پویا و گویای وزیری در چند دورۀ کلی خلاصه میشود، که میتوان آن را اینگونه خلاصه کرد:
ـ ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۳ نقاشیهای تصویری (منظرهها و چهرهها)، کنکاشی در نوسازی و نوآفرینی مینیاتور ایران و تلفیق آن با زبان تصویری معاصر.
ـ ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ آغاز پژوهشهای گوناگون برای یافتن راهی درزمینهٔ هنر انتزاعی و انفورمل.
ـ ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۳ آفرینش نقاشیهای شنی که نقطۀ عطفی در هنر وزیری و احیاناً هنر معاصر ایران به شمار میآید.
ـ ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ آفرینش نقشبرجستههای آلومینیومی و مقوایی که آغازی است بر مجسمهسازی وزیری.
ـ ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ آفرینش تندیسهای مفصلی (پردیسها)
ـ ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸ آفرینش مجموعه نقاشیهای رنگی با عنوان «هراس و پرواز» که بازگشتی است دوبعدی به برشهای دندانهدار پردیسها.
ـ ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ پژوهش در زوایای مختلف هنر آبستره.
ـ ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ بازیهای خلاقانه که درونمایۀ آن عصاره و چکیدۀ عنصر خط فارسی است که شکل کلامی و خوانشی خط در آن از بین میرود.
ـ ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ آفرینش انواع نقاشیهای آبستره بهصورت تکه چسبانی و …
و اما چیزی که وزیری مقدم هی به آن اشاره میکند و در این مورد به نظر حق با اوست، گسستی است که در هنر مدرن و معاصر ایران به وجود آمده و باعث شده که جایگاه هر کس آنطور که بایدوشاید شناخته نشود. پیامدهای این گسست را کسی که سالها دربارۀ هنر معاصر ایران مطالعه کرده و نوشته، خوب درک میکند و به حقیقت حرفهای این هنرمند پی می برد و حضور گاهگاهی وزیری در ایران و در این سالها، جدا از شناختی که به همراه آورده است، اگر هیچ تأثیری هم نداشته، حداقل هشداری بوده برای کسانی که از کنار مسئله هنر به اهمال میگذرند. پدرخواندههایی که بسیار سعی کردهاند همهچیز را بهحساب خود بگذارند و افراد باارزشی چون وزیری را بهکلی نادیده بگیرند. افرادی که اقبال مردم و جامعه هنری به آنها را میتوان در همین بزرگداشتهای موردی موزۀ هنرهای معاصر دید و دریافت!
– این مقاله ابتدا در مجموعهٔ «مهرگان» و در جشننامهٔ مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژهٔ مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳ در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۴۰۲
– آمادهسازی متن: فائزه حجاریزاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com