انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دربارۀ قمر آریان: قاب‌هایی بر ذهن و دیوار

محمد شمخانی

زندگی آریان با تمام هدفمندی‌اش، زندگی پراکنده‌ای بوده که بیشتر آن در مسافرت‌های طولانی و در کشورهای دیگر گذشته است و همین فرصت یک نگاه عمیق و یک مطالعۀ دقیق را به او همیشه عطا کرده است. خیلی از این فرصت‌ها را تدریس دکتر زرین‌کوب در دانشگاه‌های معتبر دنیا پیش می‌آورده است. کتاب‌های مهمی هم که قمر آریان ترجمه و تألیف کرده حاصل همین سفرها و آشنایی با آدم‌ها و افق‌های تازه بوده است.

 

متولد ۱۳۰۱، مشهد، قوچان

درگذشت۱۳۹۱، تهران

لیسانس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران ۱۳۳۲

دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران ۱۳۳۷

یک دوره ریاست هنرستان هنرهای تجسمی تهران در دهۀ ۳۰

تدریس روان‌شناسی در هنرستان هنرهای تجسمی و هنرستان عالی موسیقی

چاپ تعداد زیادی مقالات ادبی و پژوهشی در مجله‌های سخن، راهنمای کتاب، یغما، مروارید، مهرگان و …

عضو هیئت‌مدیرۀ بنیاد ایران‌شناسی

عضو هیئت‌علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی

چندین سال تدریس در دانشگاه تهران، دهۀ چهل و پنجاه

 

کتاب‌شناسی:

کمال‌الدین بهزاد، انتشارات هیرمند، ۱۳۶۲

شرق نزدیک در تاریخ، یک سرگذشت پنج‌هزار ساله، فلیپ خوری حتی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۰

زن در داستان‌های قرآن، انتشارات سخن، ۱۳۸۸

خاطر مجموع دیوان حافظ بر اساس بیست‌ویک متن معتبر چاپی، شفیع شجاعی ادیب، نشر فاخر، ۱۳۸۰

چهرۀ مسیح در ادبیات فارسی، انتشارات معین، ۱۳۶۹

جهان اسلام: دوران خلافت، برتولد اشپولر، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴

از نی‌نامه: گزیده مثنوی معنوی، عبدالحسین زرین‌کوب، نشر سخن، ۱۳۷۷

ایران: تاریخ، فرهنگ، هنر، قمر آریان، عبدالحسین زرین‌کوب و دیگران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۵

 

می‌گوید: «در برابر خیلی زن‌ها و آدم‌هایی مثل عبدی من کاری نکرده‌ام که شما بنویسید».

منظورش از «عبدی» اینجا دکتر عبدالحسین زرین‌کوب است که عمری را با او و در کنار او زندگی کرده و این را من ـ قبل ازهر چیز ـ از عکس‌های روی دیوار می‌فهمم و از چارچوب‌هایی که چهرۀ مصمم و به‌یادماندنی زرین‌کوب را قاب گرفته است. دکتر «قمر آریان» بیشتر از آنچه که باید، متواضع می‌نماید و از نشانه‌های این تواضع همچنان اشاره‌های مکرر و مؤکدی است که به همسرش می‌کند. به بزرگ‌مردی که تأثیر او را بر ادبیات فارسی نه می‌توان نادیده گرفت و نه می‌توان انکار کرد. برای آنکه بالاخره از جایی شروع کرده باشم، به چند دهه قبل بازمی‌گردم و به جایی که قمر قرار است از مشهد به تهران بیاید و برای همیشه همین‌جا بماند:

«سال ۱۳۲۴ برای اولین و آخرین بار قرار شد که کلاس ششمی‌ها در تهران امتحان بدهند و به همین خاطر من هم مجبور شدم که بیایم به تهران.

بعد از امتحان با یک نامه از پدرم اجازه خواستم در تهران بمانم، که قبول کرد و من هم به برادرانم پیوستم که یکی پزشکی می‌خواند و یکی فیزیک. رشته‌ای که من انتخاب کردم، اما، ادبیات بود. با دکتر زرین‌کوب هم همان‌جا آشنا شدم. همکلاس بودیم و سر یک میز می‌نشستیم. ولی او آن‌قدر معلومات داشت و مطالعه می‌کرد، که کمتر سر کلاس حاضر می‌شد. ما با هم در دورۀ دکترا ازدواج کردیم و همین باعث شد که پایان‌نامۀ من هفت سال طول بکشد. آن‌وقت‌ها برای پایان‌نامه موعد تعیین نمی‌کردند و این‌قدر قضیه را ساده نمی‌گرفتند. من هم حسابی روی رساله‌ام کار کردم. «تأثیر مسیحیت در ادبیات فارسی» رسالۀ دکترای من بود که با علی‌اصغرخان حکمت وزیر خارجه وقت گرفته بودم. بعد که ایشان سفیر یکی از کشورها شد، کسی دیگر جایگزین او شد که… همان موقع دکتر زرین‌کوب یک سال با یونسکو کار داشت و ما به پاریس مراجعه کردیم و من همان‌جا رساله‌ام را در کتابخانۀ یونسکو و با منابعی که در آنجا وجود داشت، تکمیل کردم.

دکتر قمر آریان انبانی از تجربه‌های تاریخی معاصر نیز هست و همین او را بارها دست‌به‌قلم کرده و به گفتن و بازگفتن واداشته است. از این گذشته مطبوعات مستقل نیز او را هرگز و هیچ‌گاه رها نکرده‌اند و هر از گاهی ـ به مناسبتی ـ سراغش رفته‌اند و از او دربارۀ حضور و حساسیتش در این و آن ماجرا پرسیده‌اند. یکی از رویدادهایی که برای خود او نیز خیلی جالب بوده و هنوز و همچنان از یاد نمی‌برد، حضور در جلسۀ محاکمۀ دکتر محمد مصدق است. فرصتی که در سه‌ماهۀ نخست زندگی مشترکش دست می‌دهد و تصویر مصدق را برای همیشه در ذهن و زندگی او تثبیت می‌کند.

آریان وقتی از آن روز یاد می‌کند، سراسر وجودش را غرور ملی فرا می‌گیرد. او از ایستادگی مصدق در برابر دادگاه و افشای صریح خیانت‌هایی می‌گوید که حکومت وقت داشته و بر آن سرپوش می‌گذاشته است. صرف‌نظر از مشکلاتی که برای او و دکتر زرین‌کوب در آن دادگاه پیش می‌آید، آریان محاکمۀ مصدق را محاکمۀ انسانیت در برابر رذالت و خیانت می‌داند و می‌شمارد.

زندگی آریان با تمام هدفمندی‌اش، زندگی پراکنده‌ای بوده که بیشتر آن در مسافرت‌های طولانی و در کشورهای دیگر گذشته است و همین فرصت یک نگاه عمیق و یک مطالعۀ دقیق را به او همیشه عطا کرده است. خیلی از این فرصت‌ها را تدریس دکتر زرین‌کوب در دانشگاه‌های معتبر دنیا پیش می‌آورده است. کتاب‌های مهمی هم که قمر آریان ترجمه و تألیف کرده حاصل همین سفرها و آشنایی با آدم‌ها و افق‌های تازه بوده است.

کتاب شرق نزدیک در تاریخ را او زمانی ترجمه می‌کند که «فیلیپ حتی» نویسندۀ آن هنوز زنده بوده است.

ترجمۀ این کتاب به زمانی برمی‌گردد که دکتر زرین‌کوب به‌عنوان استاد میهمان در دانشگاه «یو.سی.آل. ا» کالیفرنیا و دانشگاه «پرینستون» تدریس داشته است. فیلیپ حتی را مترجم کسی می‌شمارد که تمام شرق‌شناسی‌های آمریکا متعلق به اوست.

کتاب مهم دیگری که آریان ترجمه کرده جهان اسلام اثر «برتولد اشپولر» آلمانی است. اشپولر این کتاب را با اشاره‌ای ژرف آغاز می‌کند و از دو امپراطوری بزرگ ایران و روم در قدیم می‌گوید و جنگ‌های بزرگی که با هم داشته‌اند و بعد بلافاصله به جنگی اشاره می‌کند که در یک بیابان بی‌نام‌ونشان (عربستان) بین دو نیروی سیصد و هزارنفره درمی‌گیرد و با غلبه سپاه سیصدنفری پایان می‌یابد (جنگ بدر). او درنهایت این‌طور نتیجه می‌گیرد که امروز در دنیا از آن لشگرکشی‌های بزرگ ایران و روم هیچ حرفی نیست، اما از ساحل اقیانوس اطلس تا سرحدات رود سن هر روز صبح اذان «لااله‌الاالله» و «محمد رسول‌الله» را تکرار می‌کند. کتاب جهان اسلام، با این آغاز، بیشتر به زمینه‌های تاریخی ظهور دین اسلام می‌پردازد. بعد از بازگشت از آمریکا و در حدود سال‌های ۳۸ ـ ۱۳۳۷ دکتر آریان یک دوره‌ای رئیس هنرستان نقاشی تهران می‌شود. جایی که در آن بسیاری از چهره‌های مطرح هنر معاصر ایران درس خوانده‌اند. کسانی چون «مسعود عربشاهی»، «صادق تبریزی» و… ریاست هنرستان و تدریس روان‌شناسی در آن و علاقه‌ای که از این رهگذر به هنر ایران به وجود می‌آید، باعث می‌شود که آریان کتابی هم دربارۀ «کمال‌الدین بهزاد» بنویسد که پژوهشی است در احوال و آثار بهزاد و محیط هرات عهد شاهرخ. کتابی که به زوایای مختلف افکار و آثار این نقاش قرن نهمی می‌پردازد و آن‌ها را با نگاهی تکوینی بررسی می‌کند.

اهمیت این کتاب وقتی مشخص می‌شود که این اواخر بحث از ازبک بودن بهزاد و ادعای ازبک‌ها بالا می‌گیرد و بدون سند باقی می‌ماند. مسئله‌ای که بالاخره فرهنگستان هنر را بر آن می‌دارد تا دراین‌باره کنگره‌ای برگزار کند و با رویکردی ملی به بررسی ابعاد مختلف ایرانی‌بودن بهزاد بپردازد. دکتر آریان به غیر از تحقیق و ترجمه و سرودن شعر در قالب‌های کلاسیک (بیشتر دوبیتی)، لابه‌لای سفرهایش سابقۀ یک دوره تدریس ادبیات قبل و بعد از اسلام را هم دارد که در دانشگاه ملی رقم می‌خورد و تا بعد از انقلاب ادامه می‌یابد. تجربه‌ای که به خاطر ناسازگاری با فضای آموزشی اوایل انقلاب به انصراف او منجر می‌شود. همکاری با مجله‌های سخن، یغما، مروارید، مهرگان، راهنمای کتاب و یک سال مدیریت مجلۀ «راهنمای کتاب» در سالی که «ایرج افشار» در آمریکا به سر می‌برد، از دیگر سوابق پراکندۀ دکتر آریان به‌حساب می‌آید که عضویت در هیئت‌مدیرۀ بنیاد ایران‌شناسی و عضویت در هیئت‌علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را می‌توان بدان‌ها اضافه کرد. در این میان همکاری او با بنیاد ایران‌شناسی با برگزاری همایش بزرگ ایران‌شناسی و به خاطر نداشتن وقت کافی پایان می‌گیرد و تنها با دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ادامه می‌یابد. در همایش بزرگ ایران‌شناسی وی پیشنهاد تهیۀ کتاب و معلم و مدرسه و دیگر امکانات آموزشی زبان و ادبیات فارسی را برای ۶ میلیون کودک ایرانی می‌دهد، که در خارج از ایران به سر می‌برند و از زبان مادری خود دور افتاده‌اند. پیشنهادی که پذیرفته می‌شود، اما از انجام آن خبر ندارد.

وقتی از قمر آریان دربارۀ سفرها و اقامت‌های طولانی‌اش در دیگر کشورها می‌پرسم، از یکنواختی آن‌ها می‌گوید و در این بین از کشورهایی چون هند و لبنان طور دیگری یاد می‌کند. از اینکه در زمان جواهر لعل نهرو به اتفاق بدیع‌الزمان فروزانفر و عبدالحسین زرین‌کوب در کنگرۀ مستشرقین هند شرکت کرده و به نظرش آمده که این کشور ۷۲ ملت چقدر از استعمار انگلستان برای پیشرفت خود استفاده کرده است. او اینجا همچنین از دموکراسی و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز فرق و ادیان مختلف در هند می‌گوید که به چشم خود دیده و باور کرده است. از همین نکته و از همین نقطه آریان باز استفاده می‌کند و گریزی می‌زند به دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی در حال حاضر ایران و آن دریافت‌های ناقص و ناقضی که از فرهنگ بارور ایرانی امروزه شکل گرفته است. او می‌گوید:

در پایان یکی از سفرهای کاری دکتر زرین‌کوب، وقتی از انگلستان به ایران بازگشتیم، سر کلاس درس دانشگاه ملی دانشجویان از من پرسیدند در انگلستان چه چیزی برای شما از همه جالب‌تر بود و من از شخصی در دانشگاه کمبریج یاد کردم که سمربیلی نام داشت و شصت زبان می‌دانست. از بیلی پرسیده بودم که آیا همۀ زبان‌های دنیا را می‌داند و می‌شناسد و او گفته بود که نه همۀ آن‌ها را و ازجمله زبان اسکیموها را نمی‌دانم. در آن دیدار و برخورد با دکتر زرین‌کوب و دکتر مجتبی مینوی بودم. نکتۀ مهم دیگری که در جواب دانشجویان گفتم، مجسمۀ موسی کار «میکل آنژ» در کلیسای «سن پیر» رم بود. موسی در این مجسمه بزرگ و با عظمت ایستاده بود و آدم حس می‌کرد که اگر دستش را پایین بیاورد، دنیا به هم می‌ریزد.

او سپس از نخستین سفری می‌گوید که با مینوی و زرین‌کوب به لندن داشته و از بازدیدی که به همراه یک راهنمای انگلیسی از موزه «آلبرت» کرده است. موزه‌ای که آثار بزرگانی چون میکل آنژ و رودن و … را در خود نگهداری می‌کند:

اما از در موزه که وارد می‌شدی، دست چپ یک قالی دورۀ صفویه آویزان بود که از نظر نقشه و رنگ فوق‌العاده بود و همه آثار هنری موجود را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. رنگ تند و تابناک ایرانی در تاروپود این فرش چنان تازه می‌نمود که انگار همین الان آن را بافته و از دار انداخته بودند. آنجا بود که زیبایی رنگ و طرح هنر ایرانی برایم بسیار جالب آمد و مرا به فکر فرو برد.

دکتر آریان برای آنکه حرف‌هایش را به پایان ببرد و جمع ببندد، نقبی می‌زند به خاطرات خود از دکتر عبدالحسین زرین‌کوب و یکی از آن‌ها را چنین بازگو می‌کند:

در یونسکو بودیم و قرار بود عبدی در فرانسه سخنرانی کند. یکی از اعضای معروف یونسکو از من پرسید که شوهر شما در سوربن درس خوانده است؟ که گفتم او در هیچ دانشگاه خارجی درس نخوانده. او باز پرسید پس چطور به این راحتی سخنرانی‌اش را به زبان فرانسه می‌نویسد؟ گفتم: اگر به زبان آلمانی و انگلیسی و ایتالیایی و اسپانیایی هم می‌گفتید به همین راحتی سخنرانی‌اش را می‌نوشت. زمانی هم که عبدی کتاب «سرنی» را در فرانسه می‌نوشت، ناشرین فرانسوی پیشنهاد پیش‌پرداخت می‌دادند تا او این کتاب را به زبان فرانسه بنویسد که هرگز قبول نمی‌کرد و می‌گفت: شما نویسنده‌های خوب زیاد دارید و من می‌خواهم برای هم‌وطنانم بنویسم.

دکتر آریان این خاطرات و خاطرات دیگری را که مجال بازنوشتن همه آن‌ها در این حجم کوتاه و کوچک نیست، می‌گوید تا از تلاش مثال‌زدنی همسرش برای بالابردن دانایی و شناخت گفته باشد و از کلی‌نگری و نگرانی دائمی او در درک و دریافت معانی و مفاهیم. چیزی که در نسل‌های اخیر ـ انگار ـ به‌گونه‌ای گم شده است و آدم اینجاست که می‌فهمد دلیل آن‌همه عکس قاب شده زرین‌کوب بر دیوار و در دل و ذهن همسرش چیست!

 

– این مقاله ابتدا در مجموعۀ «مهرگان» و در جشن‌نامۀ مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژۀ مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳ در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۴۰۲

– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری‌زاده

-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:

elitebiography@gmail.com