پرویز شهریاری
احمد جلالى فراهانى
نوشتههای مرتبط
از ریاضى لذت بردم.نه به زور ترکه و کتک. که به صبر و حوصله مردى ۷۸ ساله که براى تو از اعداد چنان میگوید که شیفتهشان میشوی. «پرویز شهریارى» از اعماق فقر برخاسته و بر قله علم نشسته است. آن هم علمى که همه از آن گریزانیم: ریاضى……….
متولد ۱۳۰۵ «دولتخانه» کرمان
۱۳۲۱ آغاز تحصیل در دانشسراى مقدماتى کرمان.
۱۳۲۵ عضویت درهیأت تحریریه روزنامه «قیام ایران» . این عضویت تا سال ۱۳۲۷ ادامه داشت.
۱۳۲۶ آغاز تدریس در آموزشگاهها و نیز دبیرستانها. یک ماه براى تأمین هزینههای زندگى به کار در راهآهن پرداخت. همچنین در انتشار ماهنامه «اندیشه ما» شرکت جست و دوازده شماره از آن منتشر گردید.
۱۳۲۷ نخستین کتابش را نوشت «جنبش مزدک و مزدکیان»
۱۳۲۸ دو بار به زندان افتاد. یکبار براى مدت ۳ ماه و دومین بار به مدت سه سال
۱۳۳۲ اخذ مدرک لیسانس در رشته ریاضى دانشکده علوم و دانشسرای عالى
۱۳۳۹ پایهگذاری دبیرستان خوارزمى
۴۳ـ ۱۳۴۲ رئیس هیأت مدیره «انتشارات خوارزمى و سردبیرى مجله «سخن علمى و فن»
۱۳۴۵ دریافت نشان درجه یک علمی
۱۳۴۶ سرپرست دفتر ترویج علوم وزارت آموزش عالى که تا سال ۵۴ ادامه داشت.
۱۳۸۰دریافت نشان افتخار ملی از سوی انجمن آثار و مفاخر ملی ایران
۱۳۸۱ تقدیم دکتراى افتخارى دانشگاه کرمان
۱۳۸۴ برگزیده مراسم چهرههای ماندگار در رشته آموزش ریاضیات،
۱۳۸۷ دریافت عنوان برترین ریاضیدان زنده ایران از سوی انجمن ریاضی ایران.
از پرویز شهریارى تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب در زمینههای ریاضیات، ادبیات، فلسفه و تاریخ به چاپ رسیده است.
برخى از آنها عبارتند از: خوارزمى و انفورماتیک . خلاقیت ریاضى، فلسفه و اخلاق در ریاضیات . در پى فیثاغورث اخلاق و انسان، کتابى درباره کتاب، ارشمیدس کوچک، دانشمندان و هنرمندان، حقیقتهایی درباره افغانستان . علم، جامعه ، انسان و…
«مهرداد شهشهانى» یکى از بزرگترین ریاضیدانان جهان از شاگردان او بوده و نقش بسزایى در کشف استعداد ریاضى او داشته است. وى هماکنون سردبیر مجلههای چیستا و علمو دانش است.
از ریاضى لذت بردم.نه به زور ترکه و کتک. که به صبر و حوصله مردى ۷۸ ساله که براى تو از اعداد چنان میگوید که شیفتهشانمیشوی. «پرویز شهریارى» از اعماق فقر برخاسته و بر قله علم نشسته است. آن هم علمى که همه از آن گریزانیم: ریاضى. «برخلاف خیلیها زندگى غیرطبیعى نداشتم. در یکى از محرومترین روستاهاى کرمان در سال ۱۳۰۵ به دنیا آمدم. آنقدر فقیر بودم که با تمام جان کندنهای پدرم باز هم خرجمان بیش از دخلمان بود. بهطوریکه مجبور بودیم ما هم به اتفاق مادر کار کنیم.» دورهای که استاد شهریارى طى آن به دنیا آمده است جزو تاریکترین دوران کرمان و تاریخ معاصر است. فقر و فلاکت چنان بیداد میکرده که آن را دوران «بچه میرو» مینامیدند. یعنى با به دنیا آمدن بچهها کسى امیدى به ادامه زندگیشان نداشته!« پیش از من چند فرزند دیگر هم به دنیا آمده بودند که همگى مرده بودند…» تمام درآمد پدرش مقدارى جو و گندم بوده است که در طول یک سال کار کشاورزى به دست میآورده که تا چند ماه ابتداى سال بعد کفاف زندگیشان را میداده است. با این حال عشق مادر به تحصیل فرزندان و ادامه آن باعث میشود تا استاد شهریارى تا کلاس ششم ابتدایى آن دوران به هر ترتیبى که بود درس را ادامه دهد.» پنجم دبستان بودم که پدرم با مالک ده درگیر شد و از کار دهقانى کنار کشید و مجبور شد به استخدام کارخانه نساجى خورشید درآید و پس از یک سال کار در محیطى ناراحتکننده و پر گردوغبار، در سال ۱۳۱۷ وقتیکه من دوازده سالم بود، پزشک هم کرمان نبود و در نتیجه مداواى اشتباه «پزشک مجاز» کارخانه و مصرف داروى اشتباه درگذشت.» و این تراژدى روى استاد تأثیرى ژرف میگذارد و دیپلم ششم ابتدایى را درحالى دریافت میکند که غم دورى پدر او را دچار مشکلات شدید روحیمیکند. درگذشت پدر وضعیت معیشتى آنها را دچار بحران شدیدى میکندبهطوریکه تصمیم به ترک تحصیل و پرداختن به کار میگیرد اما با مخالفت شدید مادرش روبرو میشود.
«مادرم گفت بچههای من باید دیپلمشان را بگیرند والا اجازه اینکه وارد کار دیگرى بشوند را بهآنهانمیدهم. مرحوم مادرم آن شش سال را روز و شب کار میکرد تا ما بتوانیم درس بخوانیم. البته ما هم ضمن خواندن کار هم میکردیم.»
به این ترتیب استاد تا سوم دبیرستان را در مدرسهای به نام ایرانشهر به پایان میرساند و در پایان همان سال مدیر مدرسه از او درخواست میکند تا حساب و هندسه ششم دبستان را تدریس کند و من گفتم امتحانش ضرر ندارد. بنابراین زنگهایی که ورزش داشتیم، درسهایکماهمیت داشتیم کلاس حساب و هندسه ششم را برای من گذاشتند که از آن زمان تا پنج، شش سال پیش مرتب تدریس میکردم و معلمى که بسیار دوستش دارم، یکى از کارهایى است که با عشق و علاقه به آن پرداختم.»
او پس از اتمام دانشسراى مقدماتى در کرمان، به عنوان شاگرد ممتاز، براى ادامه تحصیل به تهران میآید و در دانشکده ادبیات تهران کلاسهای مربوط به سال آخر دبیرستان را تمام میکند. «آن زمان سه رشته تحصیلى در دانشگاه و جود داشت. ریاضى، تجربى (طبیعى) و ادبى. ابتدا در رشته ادبى ثبتنام کردم، چون خیال داشتم فلسفه بخوانم منتهى رشته ادبى در حدود سیصد و پنجاه نفر شاگرد داشت. کمتر از یک ماه آنجا ماندم و با وجود استادان خیلى برجستهای چون دکتر معین و دکتر هوشیار، احساس کردم نمیتوانم ادامه تحصیل بدهم و تصمیم گرفتم به رشته کم تعداد تری بروم کلاسهای طبیعى چهارده نفر و کلاس ریاضى شش نفر بودند که یک نفر هم وسط کار رفت و من اضافه شدم. در مجموع شش نفر فارغالتحصیل شدند.»
زمانى که استاد شهریارى از دانشگاه تهران فارغالتحصیلمیشود تنها دانشگاه ایران، دانشگاه تهران بود و تنها دانشکده فنى در تمام ایران، دانشکده علوم دانشگاه تهران بود که فقط یک کلاس ریاضى داشت. در تمام تابستان دانشکده علوم تبلیغ میکرد که شصت دانشجوى ریاضى میپذیرد ولى «از مهرماه که سر کلاس رفتیم، دیدیم سیزده نفر از سراسر ایران ثبتنام کرده بودند و خبری از کنکور هم نبود. دانشکده علوم و همراه آن دانشسراى عالى را تمام کردم.» استاد به دلیل تعهد معلمى بعد از اتمام تحصیلاتش در دانشگاه تهران عازم شیراز میشود و چند صباحی را در آنجا تدریس میکند و سپس به تهران بازمیگردد. «علتش اختلافى بود که با آموزش و پرورش داشتم. آموزشوپرورش را کنار گذاشتم و بهصورتحقالتدریسی در دانشکده فنى، مدرسه عالى علوم اراک، دانشسراى عالى و دبیرستانها درس دادم.»
پرویز شهریارى تمام افتخاراتش در تألیف و نویسندگى و تحقیق در حوزههای مختلف ریاضى و فلسفه و ادبیات را یک طرف میداند و معلمى را یکطرف.
میگوید: «اگر کسى از من بپرسد که در مجموع تمام سالهای عمرت چه کردهای و چهکارهبودهایمیگویم من از پانزدهسالگی ـ از سال سوم دبیرستان ـ معلم بودهام. گرچه تمام عشق و علاقهام فلسفه بوده است و فلسفه. استاد شهریارى علاوه بر ریاضیات، دستى هم بر ترجمه دارد و جالب اینجاست که تخصص او زبان روسى است. او در جواب این سؤال که چطور شد به سراغ زبان روسى رفتید میگوید: «زبان تحصیلى من، زبان فرانسه بود، سه، چهارکتابی هم که از همان ابتدا ترجمه کردم ـ که اولیناش در سال۱۳۳۱ با نام «تاریخ حساب» چاپ شد ـ از زبان فرانسوى بود ولى از اواخر سال۱۳۳۵ در زندان قزلقلعه فرصتى پیش آمد و فکر کردم که زبان یاد بگیرم. اول زبان انگلیسى را با دوستانى که آنجا بودند و انگلیسى میدانستند شروع کردم. بعد تصمیم گرفتم که روسى را یاد بگیرم. بنابراین به برادرم سفارش کردم که یک کتاب خودآموز روسى برایم پیدا کند. او کتابى به نام «لوروس» برایم آورد که براى فرانسویزبانها در ۸۰۰صفحه نوشته شده بود. آن را گرفتم. یک دیکسیونر فرانسوى هم گرفتم که اگر اشکالى داشتم به آن مراجعه کنم.»
و اینچنینمیشود که استاد شهریارى در مدت نه ماه زندان قزلقلعه تا روزى هجده ساعت کار میکرد «دقیقتر بگویم بین پانزده تا هجده ساعت» بعد از نه ماه این کتاب را تمام میکند و بعد شروع به خواندن و ترجمه چند کتاب روسى میکند. «علت انتخاب کتابهای روسى این بود که کتابهای علمى به زبان روسى منتشر میشد و تقریباً میتوان گفت این زبان نیاز علمى مرا پاسخ میگفت».
استاد شهریارى در مدت زندگیاش، هفت بار زندان را تجربه کرده است. میگوید: «هر بار غبطه زندان قبلى را خوردهام. شاید خیلى از کتابها را هم در همانجا خواندم. آنجا کتابخانهای داشتیم که نگهبانى از آن با من بود.
پرویز شهریارى مهمترین عامل عقبماندگی علمى ما را پدیدهای به نام کنکور میداند. او بهسختی با کنکور مخالف است و علترها کردن تدریس را هم همین مسأله میداند. کنکور تستى دانش مملکت را ویران میکند و ما خودمان را به ندیدن و نشنیدن زدهایم». او معتقد است تنها راه نجات ما از این عقبماندگی علمى رهایى از کنکور است. میگوید : «بعد از جنگ جهانى دوم، دولت آلمان که صدراعظمش « آورنهایر » بود و ویرانهای به دستش رسیده بود، در مجلس اعلام کرد که یک سنت از دلارهاى آمریکایى را خرج رفاه مردم نمیکنم. من تمام این پولها را صرف آموزشوپرورشمیکنم».
او معتقد است براى برونرفت از بحرانى به نام کنکور باید قبل از هر چیز کنکور را حذف کنیم و دوره تحصیلى تا دیپلم را دهساله کنیم. ۵ سال دوره ابتدایى و ۵ سال دوره دبیرستان .
میگوید: «انبوهى از درسهایی که بچهها ما در دبیرستان میخوانند اصلاً به دردشان نمیخورد. نه نجوم، نه ادبیات ، نه علوم. هیچکداماز اینها با این شیوه تدریس فعلى اصلاً به درد ما نمیخورد. » او معتقد است باید کلاسهای ۵ ساله دبیرستان از صبح تا ظهر باشد و پسازآن دانش آموزان در انجمنهایموردعلاقه خود که شامل رشتههای متعددى از جمله موسیقى و ریاضى و فیزیک و شیمیمیشود، شرکت کنند و هرکسی در انجمن موردعلاقه خود ۵ سال فعالیت کند وهرکتابى که میخواهد در اختیارش بگذارند و سپس چنانچه خواست ادامه تحصیل بدهد وارد دانشگاه شود و در آنجا هم همان رشتهای را که در ۵سال دبیرستان دنبال میکرده، دنبال کند.
او درباره تاریخ ریاضى هم تحقیقات گستردهای داشته است و ریاضى را مدیون ایرانیها و یونانیهامیداند. « در ریاضیات یونانیان توجه ویژهای به نظریه یا تئورى داشتند و بعد نوبت به ایرانیان رسید که باید گفت از پایان قرن دوم هجرى ایرانیان توانستند جان تازهای به این علم بدهند». او معتقد است برخلاف ادعاهاى موجود سرچشمه ابتکارهاى ایرانیان در ریاضیات و اخترشناسی، کتابهای اصیل یونانى نبوده است چراکهایرانیها از قرن چهارم به کتابهای یونانى دسترسى پیدا کردند آنهم از طریق کسانى که یونانى میدانستند. میگوید : «در اوایل کسى یونانى نمیدانستو اینکتابها را از پهلوى و سریانى به عربى ترجمه میکردند. به این ترتیب یونانیان دنباله علم و تحقیقایرانیها را گرفتند و ادامه دادند. «ویژگى اصلى ریاضیات ایرانیها، ریاضیات کاربردى بود. ابوریحان بیرونى میگوید در بعضى جاها به اشکال برمیخوریم ونمى توانیم مسأله را حل کنیم . مثلاً در مورد تقسیم زاویه به سه قسمت برابر که بعدها ثابت شد جز در حالتهای خاص با خط کش و پرگار عملى نیست. ابوریحان میگوید با حیله مسأله را حل میکنیم. منظورش از حیله ، محاسبات تقریبى است. یعنى بهتقریب، زاویه را به سه قسمت تقسیم میکرده. در بسیارى از مسائل، مثلاً در رسم هفتضلعی در یک دایره (محاط کردن) هم با دقت و به کمک خط کش و پرگار انجامپذیر نیست. آنجا هم به حیله متوسل میشویم». او معتقد است کار اساسى ایرانیان در علم ریاضى عبارت بود از حساب، جبر و مثلثات و تقریباً تمام این موارد در ایران زاده شده و از قرن سوم تا نهم هجرى ادامه داشته و آخرین آنها «جمشید کاشانى» بوده که در قرن نهم هجرى یا قرن پانزدهم میلادى میزیست. میخواهم از او خداحافظی کنم که هنوز غصه «جمشید کاشانى» را میخورد. میگوید: «حتماً بنویس کنکور باعث نابودى ماست.
ما وارثان کسانى مثل جمشید کاشانى هستیم. او کاشف عدد اعشارى است که در سالهای ۱۴۰۰ میلادى میزیستهو حالا در کتابهای تاریخ ریاضى به اسم «استون» هلندى که ۱۵۰ سال بعد از او تازه به دنیا آمده ثبت شده».
هنگام خداحافظى است. عکسى میان کتابها و کتابخانهاش توجهم را جلب میکند. کودکى در خیابان بارى از چوب به دوش میکشد و به دوربین میخندد. گوشه عکس بیتى از سعدى نوشته شده است: «سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر، دل قوى دار که بنیاد بقا محکم از اوست».
استاد پرویز شهریاری سرانجام در ۸۶ سالگی و در ساعت ۴:۳۰ دقیقه بامداد روز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ به علت مشکل تنفسی در بیمارستان جم تهران زندگی را بدرود گفت و در عصر همان روز در آرامگاه قصر فیروزه زرتشتیان واقع در شرق تهران با باشندگی گروهی از دوستدارانش به خاک سپرده شد.
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۶
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com