انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره نیکوس پولانتزاس (همراه با پاور پوینت)

نیکوس پولانتزاس (۱۹۳۶-۱۹۷۹) یکی از نظریه‌پردازان مهم مارکسیست در قرن بیستم بود. او در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۶ در آتن متولد شد و دوران نوجوانی‌اش در دوران جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی یونان بین سال‌های ۴۶-۴۹ سپری شد. او در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه آتن در رشته حقوق فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۶۰ برای تحصیل در مقطع دکترای حقوق رهسپار مونیخ شد. او از این تصمیم به زودی منصرف شد و به پاریس نقل مکان کرد.

توضیح پاور پوینت

اسلاید ۱: نیکوس پولانتزاس (۱۹۳۶-۱۹۷۹) یکی از نظریه‌پردازان مهم مارکسیست در قرن بیستم بود. او در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۶ در آتن متولد شد و دوران نوجوانی‌اش در دوران جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی یونان بین سال‌های ۴۶-۴۹ سپری شد. او در سال ۱۹۵۷ از دانشگاه آتن در رشته حقوق فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۶۰ برای تحصیل در مقطع دکترای حقوق رهسپار مونیخ شد. او از این تصمیم به زودی منصرف شد و به پاریس نقل مکان کرد. پولانتزاس سپس به عنوان دستیار مدرس در دانشگاه سوربون مشغول به کار شد و به پژوهش‌هایش درباره حقوق ادامه داد. او به سال ۱۹۶۱ کار روی تز دکترای خود را درباره نظریه حقوق طبیعی در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم آغاز کرد و در سال ۱۹۶۴ تز خود را به پایان رساند که این تز سال بعد به عنوان نخستین کتاب او منتشر شد. کمی بعد از انتشار نخستین کتابش پولانتزاس که به لحاظ نظری تحت تاثیر سارتر بود به آلتوسر نزدیک‌تر گشت. از این پس او به عنوان چهر‌ه‌ای شناخته شده در جریان مارکسیستی حول آلتوسر به پی‌گیری برنامه‌های نظری خود پرداخت. پولانتزاس در سوم اکتبر ۱۹۷۹ در پاریس به زندگی خود پایان داد.

اسلاید ۲ و۳: آثار مهم پولانتزاس :

قدرت سیاسی و طبقات اجتماعی: این اثر که در سال ۱۹۶۸ در فرانسه منتشر شده، از این نظر اهمیت دارد که در میانه مناظره پولانتزاس و میلیبند منتشر شد و بخش عمده‌ای از انتقادات میلیبند به پولانتزاس، انتقاداتی نظیر فرمالیسم و … معطوف به این اثر از پولانتزاس بود.

فاشیسم و دیکتاتوری: انترناسیونال سوم و مسئله فاشیسم: در این کتاب پولانتزاس به بررسی آلمان و ایتالیا در دورن عروج فاشیسم در این دو کشور می‌پردازد و تلاش دارد تا فاشیسم و رابطه آن با طبقات را تبیین نماید. شیوه تحلیل او در این کتاب مبتنی بر بررسی اشکال استثنائی دولت است.

بحران دیکتاتوری‌ها: پرتغال، یونان، اسپانیا: این کتاب نیز مانند فاشیسم و دیکتاتوری به بررسی اشکال استثنائی دولت و تحلیل روابط طبقاتی با دولت و با یکدیگر اختصاص دارد. تفاوت آن با کتاب قبل در این است که به جای تحلیل اتفاقات گذشته و رجوع به تاریخ، در این کتاب پولانتزاس به تحلیل جوامع معاصر خود می‌پردازد.

طبقه در سرمایه‌داری معاصر: این کتاب نسبت به دو کتاب قبل جنبه تئوریک بیشتری دارد. طبقه در سرمایه‌داری معاصر تلاشی است در جهت تدوین یک نظریه درباره طبقه و تحلیل طبقاتی و هم‌چنین پاسخ دادن به برخی از پرسش‌های چالش‌برانگیز مارکسیست‌ها در آن دوران: از جمله پیش‌بینی سیر تحولات جهان در بستر مناسبات اقتصادی بین‌المللی و تبیین خرده بورژوازی نوین.

دولت، قدرت و سوسیالیسم ۱۹۷۸: در این کتاب پولانتزاس در رویه پیشین نظری‌اش تغییراتی می‌دهد. نظریات پولانتزاس دراین کتاب نمایانگر جدا شدن پولانتزاس از آلتوسر هستند. علاقه او به تلقی غیرذات‌باور فوکو در این کتاب نیز بسیار جالب توجه است.

اسلاید ۴: ادامه بحث به آبشخور‌های نظری پولانتزاس می‌پردازد.

اسلاید ۵: مارکسیسم آلتوسری . آلتوسر: تاثیر آلتوسر بر جریانات چپ نیمه دوم قرن ۲۰ بسیار زیاد بود. تلاش نظری آلتوسر متوجه زدودن انحرافات ایدئولوژیک از مارکسیسم و احیا‌ی آن به عنوان یک علم بود. او مارکسیسم را “علم تاریخ فرماسیون‌های اجتماعی” می‌دانست. از نگاه آلتوسر فلسفه سوژه‌باور ایدئولوژی است و بنابراین نمی‌تواند علم باشد. مسئله تمایز میان علم و ایدئولوژی از کلیدی‌ترین مفاهیم تفکر او بود. به گمان آلتوسر مهم‌ترین دریافت‌های ایدئولوژیکی که مارکسیسم را تهدید می‌کردند، اومانیسم مارکسیستی و مارکسیسم تاریخی بودند.

اهمیت اندیشه آلتوسر علاوه‌بر این‌ها در دریافتی که از دولت داشت نهفته است. آلتوسر دریافت بسیار تعمیم‌یافته‌ای از دولت داشت. او دولت را موجودیتی کلان می‌دانست که دارای دستگاه‌های ایدئولوژیک و دستگاه‌های سرکوب‌گر است. دستکاه‌های سرکوب‌گر شامل مواردی نظیر پلیس، ارتش و … می‌شوند و دستگاه‌های ایدئولوژیک شامل مدرسه، کلیسا، سندیکا و …. این دریافت از دولت در کار پولانتزاس در آثاری نظیر بحران دیکتاتوری‌ها و فاشیسم و دیکتاتوری کاملا قابل مشاهده است.

اسلاید ۶: هیلفردینگ، لوکزامبورگ و لنین سه تن از مهم‌ترین چهره‌های بنیان‌گذارنده نظریه امپریالیسم در قرن بیستم هستند. نظریه‌ای که در مباحثات مارکسیستی در ادامه قرن ۲۰ نیز اهمیت بسیار بالایی داشت. پولانتزاس در کار نظری خود به نظرات لنین بیشتر رجوع می‌کرد. آن‌چه او از این نظریه اخذ کرد مسئله “حلقه‌های ضعیف زنجیر امپریالیستی ست که در شکل‌گیری بحث او در فاشیسم و دیکتاتوری و آثار مشابه به خوبی مشهود است و پولانتزاس در شرایطی که وضعیت طبقات را هم از جنبه تضاد‌های درونی ملی مهم می‌دانست و هم از ره‌گذر تضاد‌های مناسبات جهانی که امپریالیسم به وجودشان آورده بود بحث حلقه‌ ضعیف را به عنوان پلی برای ارتباط میان این دو ساحت در بررسی‌های نظری‌اش از دولت‌های خاص، نظیر دولت فاشیستی ایتالیا به کار گرفت.

اسلاید۷: اهمیت طبقه در آرای پولانتزاس: طبقه در بررسی‌ای نظری پولانتزاس جایگاهی مرکزی دارد. او در پی تدوین یک روش علمی برای تحلیل وضعیت‌های طبقاتی بود. تفاوت حوزه کار او با کسان دیگری نظیر آلتوسر و بالیبار در این مساله بود که او به ارائه تحلیل‌های اقتصادی-سیاسی از وضعیت‌های مشخص تاریخی علاقه‌مند بود و تلاش داشت تا قرار دادن روابط طبقاتی در مرکزیت تحلیل خود، به این مهم دست‌یابد. از نگاه او تضاد بخشی از تعریف طبقات را به خود اختصاص می‌دهد و طبقات در تضاد با یکیدیگر در عرصه مبارزه طبقاتی معنا می‌شوند. تعین طبقاتی از دیدگاه او تنها از سطح اقتصادی تبعیت نکرده و سطوح ایدئولوژی و سیاست را نیز در تبیین چنین تعینی موثر می‌دید.

اسلاید۸: این جدول دیدگاه پولانتزاس در رابطه با نقش سطوح ایدئولوژی و سیاسی را در تعین طبقاتی به خوبی تشریح می‌کند. (طبقه در سرمایه‌داری معاصر، ۱۴)

اسلاید ۹ و ۱۰: مناظره پولانتزاس-میلیبند، مناظره مشهوری است که با نقد پولانتزاس به کتاب دولت در جامعه سرمایه‌داری میلیبند در سال ۱۹۶۹ آغاز شد و به مدت ۶ سال ادامه پیدا کرد در این مدت پولانتزاس سه متن در این رابطه در مجله New Left Review انتشار داد. شاخص‌های مهم نقد پولاتزاس به میلیبند به شرح زیرند:

پولانتزاس ضرورت وجود یک تئوری مارکسیستی درباره دولت را توضیح می‌دهد. به گمان او اگر بخواهیم با روشی غیر از یک تئوری مارکسیستی، دولت در سرمایه‌داری را نقد کنیم در اشتباهیم و این همان اشتباهی است که میلیبند مرتکب آن شده است.

او نقد به میلیبند را از این جنبه وارد می‌کند که او بدون داشتن موضع نظری و معرفت‌شناختی مختص به خود از معرفت شناسی تجربی علومی اجتماعی (پولانتزاس می‌گوید علوم بورژوایی ) استفاده کرده و به این ترتیب در نهایت به موضع معرفت‌شناختی طرف مقابل رسمیت بخشیده است.

مسئله سوژه: میلیبند با اتخاذ رویکرد تجربی و شیوه ارائه داده‌هایش این تصور را در خواننده ایجاد می‌کند که گویا طبقات، گروه‌هایی اجتماعی متشکل از اشخاص خاصی هستند که هر یک سوژگی منحصر به فرد خود را دارند و عمل این گروه‌ها و طبقات برایندی از عمل این اعضای منفرد است.

میلیبند دولت را کلیتی یک‌پارچه و هم‌ساز می‌بیند که در جهت منافع خاصی عمل می‌کند، به نظر پولانتزاس او تضاد‌ها و شکاف‌های درونی ساختار دولت را نادیده می‌گیرد و آن را صرفا ابزاری در خدمت منافع حکم می‌داند. این برداشت به گمان او دچار نوعی از تقلیل‌گرایی است.

مساله دستگاه‌های ایئولوژیک دولت: میلیبند ایدئولوژی را در رابطه ‌اش با افراد- اعضای دولت- بررسی کرده و آن را عاملی در نظر می‌گیرد که افراد را در این نظام به یکدیگر پیوند می‌دهد اما آن‌چیز که افراد را در دولت کنار هم نگه داشته ویژگی‌های ساختاری دولت است و ایدئولوژی را باید در سطح کلان و به عنوان یک دستگاه دولتی تفسیر نمود.

آیا پولانتزاس را می‌توان در تحقیقات انسان‌شناسی به کار بست؟

نظریه پولانتزاس، نظریه‌ای کلان و مربوط به نقد اقتصادی‌سیاسی است. این نظریه را نمی‌توان مستقیما در عرصه مورد تحلیل انسان‌شناسی به کار بست. با این وجود این نظریه در تحلیل وضعیت‌‌های خاص سیاسی-اقتصادی، بحران‌ها، عروج فاشیسم و یا از سوی دیگر پیروزی انقلاب‌ها توانمند است. پولانتزاس با تحلیل مناسبات میان طبقات در دوران ‌های سرنوشت‌ساز در سطوح ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی زمینه مناسبی را برای مطلعه چنین وضعیت‌هایی فراهم آورده. از سوی دیگر خوانش او از دولت خوانشی است که مسئله رابطه دولت با منافع متضاد طبقاتی را در مرکزیت خود دارد. هم‌چنین این دولت کلیتی هم‌گونه و یک‌پارچه نبوده و در داخل خود دارای شکاف است. شکاف‌‌‌هایی که به زعم پولانتزاس در دوران تغییرات رادیکال دولت‌ها اهمیت به سزایی می یابند و در تحول ساختار دولت اثر گذارند. بنابراین می‌توان به این نتیج رسید که خوانش پولانتزاس از تحولات برای تحلیل انقلا‌ب‌ها نیز بسیار مناسب است. در این چارچوب می‌توان از این نظریه برای انجام پژوهشی درباره انقلاب ۵۷ در ایران بهره برد. برای انجام این پژوهش باید بتوان با واسطه‌های مناسب این نظریه را در ارتباط با سایر نظریات قرار داد تا برایندی مناسب برای بررسی چنین تحولی تشکیل دهند. به عنوان مثال می‌توان این نظریه را در بستر یک پژوهش شهری-سیاسی به کار بست. پژوهشی که بر نقش فضا و شهر در زمان وقوع انقلاب تمرکز دارد. این مسئله که توده‌های مردم چگونه فضا‌هایی را که در گذشته تحت استیلای قدرت بودند تسخیر کرده و بدین وسیله ساختار دولت در سطح کلان را نیز تسخیر می‌کنند. حال می‌توان در مراکز وقوع انقلاب در شهر چنین رابطه‌ای را میان تسخیر فضا و تسخیر دولت بررسی کرد. به عنوان مثال در خیابان انقلاب که آصف بیات آن را در کنار میدان تقسیم و میدان تحریر “خیابان‌های برآَشفتگی”می‌نامد(۱). چگونه در این فضا‌ها که انقلاب‌ها در آن رقم‌ می‌خورد فضا تسخیر شده و دولت در مفهوم عام آن (به خصوص دستگا‌های ایدئولوژیک) این فضا‌ها را واگذار می‌کنند، سپس چگونه پس از وقوع انقلاب دولت مجددا چگونه فضا را تسخیر می‌کند. یا به عنوان مثال در ایران دولت در سالروز انقلاب، خیابان برآشفتگی انقلاب ۵۷ را به شکل نمادین تسخیر می‌کند. بررسی چنین کشمکش‌های میان دولت و جامعه مدنی (به تعبیر گرامشی ) و این‌چنین فضا‌های شهری ممکن است بتواند از نظریه پولانزاس به شکلی مناسب بهره ببرد. این بررسی را می‌توان به عنوان مثال در حوزه مستنداتی که درباره انقلاب ساخته شده انجام داد. به طور خلاصه آن‌که نظریه پولانتزاس می‌تواند خوانشی در سطح کلان از انقلاب به دست دهد، اگر به این خوانش احتیاج داشته باشیم.

بنابراین این پژوهش در صورت ممکن بودن پروژه‌‌ای مرتبط با حوزه انسان‌شناسی سیاسی در شهر خواهد بود.

ارجاع

۱:خیابانی به نام انقلاب، آصف بیات، مهرداد امامی، انسان شناسی و فرهنگ

روی لینک زیر کلیک کنید:

۳۱۰۵۹-۴