انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره ناصر اویسى حرکت در جوار مرزهاى ملموس

محمد شمخانى:

وقتى به هنرمندانى چون «ناصر اویسى» فکر مى کنیم که سال ها دور از وطن زندگى کرده اند یاد آن ها هم خانه خاطراتى مى شود که همین جا گذاشته اند و از آن ها ـ انگار ـ گذشته اند. اویسى از آن دسته نقاشانى است که زندگى کردن در ایران و آمریکا برایشان چندان فرقى ندارد و این را تداوم همان نقش ها و نگارهایى مى گوید که زمانى در ایران و حالا در آمریکا مى آفریند. این تداوم اگرچه مى تواند حرفى از تکرار نیز با خود داشته باشد، اما مهم ترین چیزى که به خاطر مى آورد ریشه داشتن هنرمند در یک آب وهواى فکرى است …………..

متولد سال ۱۳۱۳ تهران

فارغ التحصیل رشته علوم سیاسى از دانشکده حقوق دانشگاه تهران ۱۳۳۵

برنده جایزه نخست نمایشگاه نقاشان ایرانى ۱۳۳۶

شرکت در پنج دوره بى ینال نقاشى تهران و برنده جایزه بزرگ بى ینال چهارم ۱۳۴۵ـ۱۳۳۷

شرکت در بى ینال پاریس ،۱۳۳۸ بى ینال ونیز ،۱۳۴۱ بى ینال سائوپولو (برزیل) ـ ۱۳۴۲ و بى ینال بین المللى گرافیک (فلورانس) ۱۳۴۷.

عضو مکتب سقاخانه

برنده جایزه اول مسابقه طراحى ـ تهران ۱۳۴۰

برنده مدال طلا و دیپلم مخصوص نمایشگاه بین المللى کامپیون (ایتالیا) ۱۳۴۷

برگزارى نمایشگاههاى انفرادى در ایران و خارج از ایران

شرکت در بسیارى از نمایشگاه هاى گروهى و بین المللى در خارج از ایران

اقامت در واشنگتن و تأسیس یک گالرى ـ بعد از انقلاب

وقتى به هنرمندانى چون «ناصر اویسى» فکر مى کنیم که سال ها دور از وطن زندگى کرده اند یاد آن ها هم خانه خاطراتى مى شود که همین جا گذاشته اند و از آن ها ـ انگار ـ گذشته اند. اویسى از آن دسته نقاشانى است که زندگى کردن در ایران و آمریکا برایشان چندان فرقى ندارد و این را تداوم همان نقش ها و نگارهایى مى گوید که زمانى در ایران و حالا در آمریکا مى آفریند. این تداوم اگرچه مى تواند حرفى از تکرار نیز با خود داشته باشد، اما مهم ترین چیزى که به خاطر مى آورد ریشه داشتن هنرمند در یک آب وهواى فکرى است که طلوع و غروب خورشید و تفاوت هاى اقلیمى در آن کم ترین و کوچک ترین تأثیرى ندارد.

براى من شیرین ترین خاطره درباره اویسى همان چیزى است که خود او بارها براى دوستان نزدیکش تعریف کرده و مى کند. خاطره اى که از زبان همراهان او زیاد شنیده ام. نکته اى که در نگاه نخست شاید تنها کمى خنده دار به نظر برسد، اما در لایه هاى زیرین و زبرین خود حرف از ناگفته هاى زیادى دارد. خاطره اى که مى توان آن را هزار جور تفسیر و تأویل کرد و مى توان از آن چیزهایى را بیرون کشید که در هیچ شکل دیگرى قابل بیان نیست. این خاطره به یکى از واپسین نمایشگاه هاى اویسى در واشنگتن بازمى گردد. به هنگامى که هنرمند با پوششى سراسر سفید و شیک ـ که آن را شنلى قرمز در برگرفته است ـ در گشایش نمایشگاه حاضر مى شود و میان مهمان ها حسابى مى درخشد.

در میان جمعیتى که دائم که به او تبریک مى گویند و لب به تعریف و تمجیدهاى رایج مى گشایند، جوانى هم به چشم مى خورد که انگار قصد نزدیک شدن و حرف زدن با هنرمند را دارد و اما این کار را ـ انگار ـ به خاطر سرووضع ساده و نامرتبش نمى کند و هى به تأخیر مى اندازد. در آخرین دقایق افتتاحیه است که بالاخره بر خودش مسلط مى شود جوان پیش مى آید و چیزى مى گوید و پا به فرار مى گذارد. از دهان او نسبت به نقاش تنها یک جمله خارج مى شود و آن اینکه: «مى خواستم بگویم شما هم چیزى بارتان نیست!» چند روز از این اتفاق مى گذرد و یک روز صبح ـ درحالى که اویسى مشغول خوردن صبحانه بوده ـ زنگ خانه به صدا درمى آید. نقاش متعجب از این مراجعه زودهنگام، در راباز مى کند. در کمال ناباورى همان جوان را مى بیند که آنجا ایستاده و با شرم نگاهش مى کند. او را به هر زحمتى که شده به داخل دعوت و به او قهوه تعارف مى کند. جوان بعد از خوردن قهوه از جا کنده مى شود و اشاره مى کند به این که قرار است از واشنگتن برود و براى خداحافظى آمده و آمده که بگوید: «شما هم چیزى بارتان نیست!» روایت این خاطره از زبان اویسى، اطمینان از مسیرى که طى کرده است را نشان مى دهد.

نقاشى اویسى از آغاز تا امروز یک مسیر مشخص راطى کرده و قابل تحلیل و تقلیل به یک سرى انگاشت هاى ثابت و یک سرى موتیف هاى محدود است که با تغییر کارکرد و ترکیب آن ها در پهنه بوم، گاه اتفاقاتى بزرگ و گاه اتفاقاتى کوچک و بیش تر تحولات کوچکى رخ مى دهد. این تغییرات جزئى و این حرکات لاک پشتى شاید بیش از همه به محدودیت واژگانى نقاش برگردد که از مرزهاى مشخصى فراتر نمى رود. به تصویر کشیدن شاهزادگان اسب سوار و دختران غنوده و دلدادگان فارغ البال در بهشتى زمینى و به دور از هیاهو، که از قیدها رها شده اند و با رنگ هاى اکر و ارغوانى و شگرف و بالکه هایى از طلاى ناب به عینیت درآمده اند، تمام آن چیزى است که اویسى در کلیت کارهایش تاکنون به تصویر کشیده است. تاش هاى او قدرتمند و با اطمینان برجاى جاى بومش مى نشیند و چشم بیننده ـ بدون آن که بداند و حتماً بخواهد ـ آن را مى ستاید. در کنار این ها رنگ هاى تند و تابناک و اصیل در مینیاتورهاى ایرانى بر پهنه کارش مستولى است و کم تر از رنگ هاى ترکیبى بهره مى برد. دست پرتوان نقاش هرگز خطا نمى کند و آن چنان در حیطه عملکرد او به تبحر و تسلط مى گراید که ضرب آهنگ قلم و ارتعاش رنگ هایش به دل مى نشیند و به ذهن خوش مى آید. این ها که گفتم توصیف کارهاى اویسى تا پیش از یکى دو دهه اخیر است و این اواخر، اما، رنگ هاى او الوان تر، شفاف تر و پررونق تر شده است. پیشتر و در همان کارهاى قدیمى تر متن آثارش با آبرنگى ملایم پوشیده مى شد و با رنگ هاى ضخیم و تاش هاى تیره ـ که به صورت «دسن» آشکار مى گشت ـ به تکامل مى رسید و در نهایت با چند لکه پراکنده رنگ در چشم انداز تابلوها خاتمه مى یافت. حالا اما اویسى با تمام وجود بر هر چه رنگین تر نمودن نقش هایش اصرار مى ورزد و حتى در چهره پردازى او و آرایش صورت هاى مثالى و پردازش جزئیات صورت شان تعمد و تکرر به چشم مى خورد. آن قدر که مى توان گفت آثار این هنرمند از یک خلاقیت روان و سیال در گذشته هاى دور، به یک حصار دست و پاگیر براى نمایش هرچه دقیق تر جزئیات گراییده است. این که بیاید از رهایى قلم به قیود و شروط آکادمیک نقاشى بازگردد و از یک اکسپرسیونیسم نیمه انتزاعى به یک نقاشى فیگوراتیو و متمایل به طبیعت تغییر شکل بدهد، در این مورد مى توان به دوره اى از آثار فیگوراتیو «صادق تبریزى» اشاره کرد که در بن مایه هاى تصویرى با همه آثار اویسى اشتراکاتى دارد. با کمى دقت متوجه مى شویم که تبریزى در همان دوره گذرا، که گاه نوعى تزاحم تصویرى را به ذهن متبادر مى سازد و گاه از انباشت نقش مایه هاى مختلف و متفاوت مى-گوید، به نوعى تجزیه و تحلیل بصرى دست مى زند و رفته رفته به خلوت و خاصیتى منحصر به فرد در آثارش مى رسد. چیزى که گفتم اویسى و حتى ژازه طباطبایى ـ در نقاشى هایش ـ مسیر عکس آن را پیموده اند و بر ترافیک عبارات و اشارات به تجسمى و تصویرى تأکید کرده اند.

اویسى از جمله هنرمندانى است که درست در مرز شکننده سنت و هنر مدرن شکل مى گیرند و تعریف مى شوند. همین هم او را به عنوان یکى از نقاشان معاصر ایرانى و یکى از چهره هاى اصلى مکتب «سقاخانه» تثبیت مى کند. شاید اقبالى که به نقاشى ها، طراحى ها، لیتوگرافى ها، سرامیک ها و جواهرسازى او در سال هاى پیش و پس از انقلاب و از سوى ایرانى ها شده است، هم علاوه بر شیرینى نقش و نگارها، نشان دهنده همین حرکت نقاش در جوار مرزهاى ملموس و متعارف هنر سنتى و ملى و روایت هاى موجود در آن باشد. این که نقاشى هاى اویسى به انواع روایات منظوم و منثور ادبیات کلاسیک ایران آلوده مى شود و با شعرى از خیام و… مى آمیزد، گاه آثار او را به سمت یک تصویرگرى صرف سوق مى دهد که از یک نمادپردازى آشنا و بیانگرى آشکار برخوردار است. البته نقاش با شخصى کردن این روایات و با کژنمایى بصرى و کلامى در آن ها هى سعى دارد از این ایلوستراسیون بگریزد و خود را به بیان ناب نقاشانه نزدیک نماید، که کمتر موفق به نظر مى آید.

و اما اویسى در سال۱۳۱۳ در تهران به دنیا مى آید و درسال۱۳۳۵ از رشته علوم سیاسى فارغ التحصیل مى شود. تحصیل در این رشته و استخدام در وزارت امور خارجه همواره فرصت هایى را براى حضور او در برخى از کشو رهاى دنیا و به طبع آشنایى با هنر مدرن فراهم مى کند. او نخستین نمایشگاه نقاشى خود را در سال۱۳۳۶ برگزار مى کند و در همان سال جایزه اول نمایشگاه نقاشان ایرانى را، که به نوعى پیش درآمد بى ینال هاى نقاشى پیش از انقلاب نیز به حساب مى آید به خود اختصاص مى دهد. شرکت در بى ینال پاریس در سال۱۳۳۸ دومین قدم مهمى است که او براى اثبات حضورش در حوزه نقاشى برمى دارد. شرکت در ۵ بى ینال نقاشى قبل از انقلاب و دریافت جایزه بزرگ بى ینال سوم (سال۱۳۴۱) از دیگر فعالیت ها و موفقیت هاى اویسى در زمینه نقاشى به شمار مى رود. در همین بى ینال ها یک بار هم جایزه شرکت ملى نفت ایران نصیب او مى شود (بى ینال چهارم) و اما اگر بخواهیم گذارى صورى بر دیگر فعالیت هاى این هنرمند اصیل و معاصر ایرانى داشته باشیم کافى است که به نمایشگاه هایى اشاره کنیم که او در بمبئى و کلکته، در گالرى «سن فدل » میلان، «بورگز »تهران، «ایل کورتیل » رم، «نگار» تهران، «اوبر» زوریخ، هنرهاى زیباى آنکارا و دانشگاه شیراز برگزار کرده است. اویسى هم چنین در نمایشگاه بین المللى هنر معاصر دهلى نو، نمایشگاه دسته جمعى مینیاپولیس آمریکا، بى ینال سائوپولو برزیل، نمایشگاه نقاشان ایرانى در موزه هنرهاى جدید پاریس، بى ینال ونیز، نمایشگاه هنر معاصر لوهاور فرانسه، نمایشگاه موزه هنرهاى شرقى رم، نمایشگاه بین المللى کامپیون ایتالیا، نمایشگاه هنر معاصر ایران در نیویورک و بى ینال بین المللى هنرهاى گرافیک فلورانس نیز شرکت داشته است. مدال طلا و دیپلم مخصوص در نمایشگاه بین المللى کامپیون ایتالیا (۱۳۴۶) از نتایج شرکت او در این نمایشگاه هاى خارجى به حساب مى آید. چند کتاب نیز از نقاشى هاى اویسى تاکنون در ایران و ایتالیا و آمریکا به چاپ رسیده است که یکى با مقدمه نجف دریابندرى است و دربرگیرنده ۴۵ تابلوى رنگى و سیاه و سفید او، یکى با مقدمه «جولیوکارلو آرگان» و «نادر نادرپور» و به دو زبان فارسى و انگلیسى و یکى هم با مقدمه «کارلوجاکوموتزى» و به دو زبان انگلیسى و ایتالیایى که در برگیرنده لیتوگرافى هاى اویسى است و توسط انتشارات کومت (رم) به چاپ رسیده است. آخرین کتابى که از نقاشى هاى این هنرمند دیده ام به دو زبان انگلیسى و ژاپنى است. روى جلد این کتاب که مربوط به دهه نودمیلادى مى شود یکى از نقاشى هاى اویسى آمده که به نظر تقلیدى از کارهاى «گوستاوکلیمت » است. نقاشى که کارهایش حال و هوایى شرقى دارد و مانند نقاشى هاى اویسى پر از نقش مایه هاى بومى و سنتى و شرقى است.

جالب آن که عکس نقاش با گربه در صفحه نخست کتاب نیز یادآور همان عکس معروف کلیمت است که گربه اى هم در آغوش دارد. اویسى در سال هاى اخیر توانسته بازار خوبى براى نقاشى هایش در ژاپن به دست آورد که بیش تر هم محل فروش نسخه هاى تکثیرى کار اوست. شاید دلیل چاپ کتابى به دو زبان ژاپنى و انگلیسى هم درست همین قضیه بوده باشد. او هم اکنون در واشنگتن زندگى مى کند و بعد از انقلاب به ایران مراجعت نکرده است. اویسى حالا یک گالرى نقاشى هم در همان شهر واشنگتن دارد که انگار توسط دخترش اداره مى شود. نقاشى که بسیارى از سال هاى عمرش را در غربت و در رضایت گذرانده است.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷

– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده

-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:

elitebiography@gmail.com