انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره مریم جواهرى (آبى رنگ و آبى رؤیا!)

این یک واقعیت انکار ناشدنی است که حالا و در حال حاضر به لحاظ آمار، نیمى از نقاشان ما را جمعیت زنانه‌ای تشکیل می‌دهد که اغلب با رؤیاهاى مشترکى به این هنر روى آورده‌اند. از میان این چهره‌های شاخص زن، که صدالبته حضور آن‌ها درجایى به تکوین هنر معاصر، در جایى به تسریع و توسعه هنر معاصر و بالاخره در جایى به تکذیب هنر مردسالارانه دیوانى و دربارى و کلاسیک ایران کمک کرده است، می‌توان به چهره موفقى چون جواهرى اشاره کرد…

 

متولد ۱۳۱۶ تهران

فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در دهه۳۰

فوق‌لیسانس از دانشگاه نیویورک و مطالعه در نقاشی در «آرت استودانت لیگ» (مجمع هنرجویان دانشگاه نیویورک)

شرکت در نمایشگاه‌های متعددى در آمریکا و اروپا و ایران از سال ۱۳۳۸

برگزارى نمایشگاه‌های انفرادى در ایران و آمریکا و اروپا از سال ۱۳۳۹

برگزارى نمایشگاه در فرهنگسراى نیاوران ۱۳۷۳

برنده جایزه آسپن ۱۹۶۳

برنده جایزه فورد ۱۹۶۵

برنده جایزه لیاقت (مریت) ۱۹۶۷

برنده جایزه نخست اولین بى ینال نقاشى تهران (بعد از انقلاب) ۱۳۷۰

 

محمد شمخانى: این یک واقعیت است حالا که براى به دست آوردن برآیندی از بهترین چهره‌های هنر ایران باید به جاهاى مختلف جهان سر زد و یکى از آن جاها آمریکا است و بیشتر نیویورک (نه کالیفرنیا و لس‌آنجلس و…). ریشه‌های مهاجرت هنرمندان ایرانى به آمریکا، حتماً به جریان انقلاب و بعد از انقلاب برنمی‌گردد و حتماً شبیه آن مهاجرتى نیست که هنرمندان بزرگ اروپا بعد از جنگ جهانى دوم به آمریکا داشتند و آنجا به فعالیت‌های امن و آزاد خود پرداختند.

مسئله اصلى درباره مهاجرت هنرمندان ایرانى به خارج از ایران همچنان نبود جریانى متشکل و منسجم است که با عنوان خاصى بتوان از آن حرف زد و یادکرد.

در میان همین پراکندگى و بی‌نامی و نشانى اما، چهره‌های مهم و مطرحى هست که در مقیاسى وطنى می‌توان از آن‌ها با جرئت و اطمینان حرف زد. از میان این چهره‌ها، یکى هم مریم جواهرى است که از ۴۰ سال پیش تاکنون مقیم نیویورک است و هرازگاهى به ایران نیز سفرمى کند.

این‌یک واقعیت انکار ناشدنی است که حالا و در حال حاضر به لحاظ آمار، نیمى از نقاشان ما را جمعیت زنانه‌ای تشکیل می‌دهد که اغلب با رؤیاهاى مشترکى به این هنر روى آورده‌اند هنرى که تا پیش از دوران حاضر، یکسر در تیول مردان بوده و به عبارتى هنرى مردانه به حساب می‌آمده است. این گرایش ناگهانى و نوعى زنانه به نقاشى، در غرب نیز تقریباً به همین منوال بوده و به سده اخیر محدودمى شود و این را رجوع به دایره‌المعارف‌ها و تذکره‌های هنر غرب می‌گوید.

«هنر زنانه» ـ اگر بتوان چنین عنوانى بدان داد ـ حالا در کلیت خود تبدیل به یک قاعده شده است که هرازگاهى استثنایى هم از آن بیرون می‌آید.

این استثناها در تاریخ هنر معاصر غرب به‌آسانی قابل‌تشخیص و شناسایى است.

در هنر معاصر ایران هم ـ گذشته از هنریسم و تقلیل‌گرایی حاد آن ـ تشخیص این استثناها در نسل‌های گذشته بیشتر ممکن است تا در نسل‌های توده وار و اغلب تک آواى حالا. جواهرى هم یکى از آن استثناهاى هنر زنانه ایران است که مربوط به دو سه نسل پیش می‌شود.

او نقاشى را در تجربه گرى با فرم و فرم آزمایى آغاز کرد و در این راه به فرم‌هایی رسید که بیشتر شمایى گرافیکى و خلاصه شده داشتند. در کارهاى این نقاش ایرانى هندسه همان قدر مهم بود ، که رنگ و فرم بود و فضایى حساب شده که این همه را گرد هم آورد. این موضوع شاید از آموزه‌های نقاشى آمریکا و کسانی چون« آدولف گوتلیب»، «ادراینهارد» ، «ویل بارنت» و … بوده باشد که جواهرى از تعالیم آن‌ها بهره برده است.
چیزى که بعدها در دوستى با «مارک روتکو» و «ساول استاینبرگ» و چند تن دیگر از نقاشان «میدان رنگ» شکل جامع‌تری به خود گرفت. یک نگاه صورى به آثار نقاشان نامبرده و آنگاه نگاهى به آثار پیشین نقاشى ایرانى کل موضوع و ماجراى بالا را روشن می‌کند. وسواس در انتخاب رنگ و وسوسه در انتخاب فرم و ساختن فضایى یکسر رنگى، که همه‌چیز را به حداقل عناصر بصرى و درگیری‌های ژرف ساختى تقلیل می‌دهد، از ویژگی‌های مشترکى است که می‌توان بین نقاشی‌های جواهرى و آموزگاران آمریکایى او دید و دریافت کرد.
چهره‌های شاخص زنانه در هنر نسل‌های پیش برخورد بی‌واسطه‌تری با واقعیت نقاشى (و نه حتماً خود واقعیت) داشتند و همین آن‌ها را ـ که بیشتر هم تحصیلات تکمیلى خارج از کشور را نیز داشتند ـ هم‌ردیف برخى چهره‌های شاخص مردانه قرار می‌دهد. در کار این دسته از نقاشان زن هم، که همواره رفت‌وآمدی به اروپا و آمریکا داشته‌اند و حضور خود را میان دو جغرافیاى داخلى و خارجی تقسیم کرده‌اند، کمتر شاهد بروز خلاقیتى شخصى و منحصربه‌فرد بوده‌ایم. نقاشى آن‌ها یا تابع متأخر جنبش‌ها و جریان‌های مکتبى و تاریخ گذشته غرب بوده و یا تالى همان جنبش کلى هنر مدرن و معاصر ایران، که نوعى «میان روشى» و میان‌بر را برگزیده است.
در همین میان روشى و میان گرایى هم البته کمتر می‌بینیم که نقاشى زنان هم پهلو با نقاشى مردان شاخص هنر معاصر ایران پیش رفته و درجایی به آن‌ها گره خورده باشد.
به همین خاطر می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که زنان شاخص نسل‌های پیش بیشتر به درونى کردن دوره‌ها و مکاتب هنر مدرن غرب مثل امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، سوررئالیسم و احیاناً اکسپرسیونیسم انتزاعى پرداخته‌اند تا به تولید آثارى میانه، که رنگ و بو و طعمى از هنر ملى ، سنتى و پیشامدرن ایران نیز داشته باشد. از میان این چهره‌های شاخص زن، که صد البته حضور آن‌ها درجایى به تکوین هنر معاصر، درجایی به تسریع و توسعه هنر معاصر و بالاخره درجایی به تکذیب هنر مردسالارانه دیوانى و دربارى و کلاسیک ایران کمک کرده است، می‌توان به چهره موفقى چون جواهرى اشاره کرد.

که در کنار کسانى چون «بهجت صدر» «سونیا بالاسانیان» و چند نفر دیگر تا حدودى فراتر از آن قاعده کلى حرکت کرده‌اند و حضور شاخص خود را به‌نوعی اثبات کرده‌اند.
نقاشی‌های اخیر جواهرى که بیشتر به دو دهه گذشته بازمی‌گردد ابعادى بسیار کوچک دارند، که همین آثار او را تا حدود زیادى از نقاشان نامبرده آمریکایى دور می‌کند و به ساحت شخصی‌تری نزدیک می‌نماید. همین ابعاد کوچک تابلوهاى هنرمند باعث شده که او بتواند کنترل خوبى روى کار داشته باشد. کارهایى یک سر انتزاعى که با رنگ‌های تند و تابناک ایرانى رقم خورده‌اند و معمولاً با محوریت یک رنگ و در هم‌جواری با چند رنگ و اشاره‌های گذراى رنگى شکل گرفته‌اند. رنگ‌های گذرایى که بیشتر از تضاد و تباین با آن رنگ اصلى و محورى می‌گویند تا از ترادف و تجانس با آن. به عبارتى کمتر پیش می‌آید که در این تابلوهاى کوچک رنگى بیاید و رنگسایه هاى آن هم در کنارش بیایند و آن را تکمیل کنند. این موضوع اگر از نوعى جدال درونى نقاش خبر ندهد، از برخورد او با دو واقعیت ناهمگون خبر می‌دهد. جدالى که ممکن است از اصطکاک او با دو زیست محیط متفاوت حکایت داشته باشد. این جدال بیشتر از رویارویى رنگ آبى با رنگ‌های دیگر آغاز می‌شود و ادامه می‌یابد. آبى غلیظى که نه در دریا و نه در آسمان می‌توان نوع و نمونه درست و دقیق آن را یافت. آبى ـ انگار و شاید ـ رنگ اصلى رؤیاهاى انتزاعى و تجریدى جواهرى است و این را کار بست همیشه و همواره آن در آثار اخیر او به ما می‌گوید . رنگى ایرانى که درکنش مداوم و متقابل با رنگ‌های دیگر نقاش است و کم پیش می‌آید که رنگى دیگر جایگزین آن شود.
جواهرى پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده هنرهاى زیباى تهران و ادامه آن در اروپا، ایران را براى اقامت همیشگى در آمریکا ـ در دهه چهل ـ ترک کرد. او تحصیلات خود را در دانشگاه نیویورک تا مقطع فوق‌لیسانس ادامه داد و مدتى هم در مجمع هنرجویان دانشگاه نیویورک (آرت استودانت لیگ ) به مطالعه نقاشى انتزاعى پرداخت که آشنایى با نقاشان نامبرده آمریکایى نیز در این جمع و در این مقطع اتفاق افتاد. برگزارى نمایشگاه انفرادى در مؤسسه فرهنگى ایران و آمریکا در سال ۱۳۳۸ ، تالار رضا عباسی در سال ،۱۳۳۹ گالرى لیتو در سال ۱۳۵۴ ، موزه هنرهاى معاصر تهران در سال ،۱۳۷۰ فرهنگسراى نیاوران در سال ۱۳۷۳ و ۱۲ نمایشگاه انفرادى بین سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۷۷ در گالرى سیحون از جمله فعالیت‌هایی است که جواهرى در رابطه با ایران و هنر خود تاکنون انجام داده است . روى دیگر سکه اما، فعالیت‌های او در خارج از ایران است که به موفقیت‌هایی هم انجامیده است. شرکت در نمایشگاه‌های گروهى و برپایى نمایشگاه‌های انفرادى در آمریکا و اروپا ازجمله این فعالیت‌هاست. گالرى «آسپن» (۱۹۶۳)، گالرى «پلى موت» (۱۹۶۵)، مرکز نمایشگاه بین‌المللی نیویورک (۱۹۷۰)، گالرى «گراند پلاس» پاریس (۱۹۷۵)، هنرهاى زیباى «براسلز» (۱۹۷۵)، «بال» سوئیس (۱۹۷۸)، دانشگاه کلمبیا نیویورک (۱۹۹۱)، مرکز آموزش جوانان «کمبریج» در بوستون (۱۹۹۷)، «کلوپ مطبوعات ملى» واشنگتن دى سى (۱۹۹۷)، دانشگاه کلمبیا واشنگتن دى سى (۱۹۹۸)، مرکز هنرى «ویلسون» در واشنگتن دى سى (۱۹۹۹) و گالرى «اویسى» در سال‌های۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ جاهایى است که جواهرى در آن‌ها نمایشگاهى انفرادى برگزار کرده و یا در نمایشگاهى گروهى شرکت داشته است. جایزه هنرستان آسپن در سال،۱۹۶۳ بنیاد فورد در سال،۱۹۶۵ بنیاد شایستگى (مریت) در سال،۱۹۶۷ مرکز بین‌المللی هنر نیویورک در سال۱۹۷۰ و جایزه نخست بى ینال بعد از انقلاب نقاشی‌های تهران در سال۱۳۷۰ نیز از جوایزى است که او در ۴۵سال کار و کوشش حرفه‌ای خود در زمینه نقاشى و کلاژ و تندیس سازى برده و به دست آورده است. جواهرى ازجمله نقاشانى است که در بى ینال هاى قبل از انقلاب شرکت نکرده است و از جایزه‌ای هم که در بى ینال اول بعد از انقلاب دریافت کرده، تقریباً هیچ جاى دیگرى یاد نشده است.
رفتارى که هنرمند در نیمه دوم عمر خود نشان داده و حضور گاه‌گاهی‌اش در ایران به‌گونه‌ای است که دیگر نمی‌توان او را هنرمندى صددرصد ایرانى دانست که در وطن اش بالیده و بزرگ شده است. به همین خاطر نمی‌دانم اصلاً دیگر می‌توان از او به‌عنوان نقاشى ایرانى یاد کرد یا نه. این قضیه درباره هنرمندانى که بیشترین سال‌های عمرشان را در آن سوى آب‌ها گذرانده‌اند و هر از گاهى گذارشان به ایران افتاده، تا حدودى صدق می‌کند. اینکه فراتر از ملیتشان حرکت کرده‌اند، اما به آن چیزى که باید ـ انگار ـ نرسیده‌اند. چیزى که ملیت آن‌ها را نادیده بگیرد و در جایگاه هنرمندى جهانى بنشاندشان. البته همین‌طوری هم فرق زیادى هست بین کسانى که در آن‌سوی مرزهاى ایران به فعالیت هنرى مشغول‌اند. داریم و زیادند کسانى که نه هنرى دارند و نه به هنرشان افزوده شده و هستند کسانى که مانند جواهرى حداقل توانسته‌اند به زبانى برگزیده‌تر و افقى بازتر حرفشان را بزنند. اما اینکه چرا هیچ‌گاه این زبان نتوانسته با جهان بزرگ‌تری پیوند بخورد، از پرسش‌های بنیادینى است که پاسخ دادن به آن در این مجال کوتاه نه ممکن و نه مقدور است. این را به‌ویژه محدودیت‌هایی می‌گوید که براى بیان مسائلى این چنین هنوز و همچنان وجود دارد و البته همه این حرف‌های گفته و ناگفته باعث نمی‌شود که رؤیاهاى بزرگ و آبى نقاش زن ایرانى را در ابعادى کوچک (خلاف ابعاد بزرگ تابلوهاى آمریکایى) کم بشماریم و کوچک بدانیم!

***

هفته گذشته نمایشگاهی از نقاشی‌های مریم جواهری در نگارخانه کمال‌‌‏الدین بهزاد در تهران برگزار گردید. عواید این نمایشگاه به نفع بنیاد خیریه بین‌‌‏المللی پیشگیری و کنترل دیابت اختصاص‌یافته است.
وی می‌‌‏گوید که در کار‌‌‏هایش از سبک خاصی پیروی نمی‌کند و بیشتر آثارش از طریق ارتباط معنوی شکل گرفته است. وی با اشاره به سمبل پرنده در اغلب نقاشی‌هایش، مخصوصاً نقاشی‌های دو نمایشگاه با نام‌‌‏های “یاد دوست” و “مناجات”، بیان کرد که پرنده را نماد جان و نفس پاک انسان می‌‌‏داند و در کار‌‌‏هایش سعی در نشان دادن جنبه‌‌‏های مثبت و پاکی‌‌‏های انسان دارد.
این نمایشگاه در روز پنج‌شنبه ۱۶ آبان‌ماه به کار خود پایان داد.

 

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com