عجول و آرامبخش
سهیه مؤمنى: مرتضى ممیز جزو معدود آدمهای بزرگى است که در زمان زندگیاش و در اوج هنرمندیاش شناختهشده و خوب و بهحق هم شناختهشده است. او نیازى به معرفى ندارد. هرکس که در ۴۵سال گذشته در فضاى فرهنگى ایران بوده و در هواى هنرى آن نفس کشیده است مرتضى ممیز را میشناسد و با آثار او آشناست. بهمنماه سال گذشته بود که موزه هنرهاى معاصر بخشى از نمایشگاه گرافیک سه قاره را به آثار او اختصاص داد. به پاسداشت ۴۵سال تلاش سرشار از خلاقیت…
نوشتههای مرتبط
ـ فرزند محمدعلى و خانم کوچک
ـ متولد ۱۳۱۵/۶/۴ ـ تهران
– درگذشت ۵ آذر ۱۳۸۴ تهران
ـ فارغالتحصیل رشته نقاشى از دانشکده هنرهاى زیبا، دانشگاه تهران/ ۱۳۴۴
– گواهینامه طراحى غرفه ویترین و معمارى داخلى مدرسه عالى هنرهاى تزئینى، پاریس/ ۱۹۶۸
ـ مدیر هنرى و طراح گرافیک نشریات ایران آباد، کتاب هفته، کیهان هفته، فرهنگ، کاوش، نگین، فرهنگ و زندگى، رودکى، سینما، معمارى و هنر ایران، کلک، نگاه نو، شریف، تصویر، فصلنامه خاورمیانه، گفتوگو، پیام امروز، زمان، جشنواره جهانى فیلم تهران
ـ طراحى صحنه و لباس براى ۱۴ تئاتر و ۲فیلم سینمایى
ـ کارگردانى و طراحى ۳ فیلم کوتاه: آن که عمل کرد و آنکه خیال بافت ـ یک نقطه سبز، سیاه پرنده
ـ شرکت در نمایشگاههای جمعى در کشورهاى: ایران، آمریکا، لهستان، ایرلند، فرانسه، چکسلواکى، فنلاند، ژاپن، یوگسلاوى، آلمان، هندوستان و کره جنوبى
ـ برگزارى ۱۰ نمایشگاه فردى از ۱۳۳۹ تاکنون
– نمایشگاه پوستر پوستر (نمایشگاه پوسترهای ایرانی طراحیشده برای نمایشگاههای پوستر) آخرین نمایشگاهی بود که با هدایت و حمایت مرتضی ممیز توسط گروه هم رکاب ( تهمتن امینیان و پدرام حربی) برگزار شد که البته قبل از افتتاح و برگزاری نمایشگاه در سال ۸۴، ایشان درگذشتند.
– او را پدر هنر گرافیک معاصر ایران مینامند.
ـتألیفات:
طراحى و نقاشى (۲جلد) Graphic Art in Iran، طرح تزئینى و نقشهکشی، نشانهها، طراحى اعلان، تصویر و تصور» طراحى روى جلد، طراحى اعلان جلد،۲ طراحى نشانهها جلد،۲ حرفهای تجربه (مجموعه مقالات)، مقالات در روزنامهها و سالنامههای مختلف
جوایز:
جایزه بهترین طراحی کتاب کودک سالهای ۴۵–۱۳۴۲
مدال رتبه اول دانشجوی ممتاز دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران۱۳۴۴
برنده مدال طراحی نمایشگاه بینالمللی طراحی ژوونیزی فرانسه۱۹۹۶
طراح شاعر برای طراحی پوسترهای سینمایی فستیوال سینمایی کان ۱۹۷۵
جایزه و مدال بهترین پوسترهای سینمایی جشنواره فجر تهران (۱۳۶۵، ۱۳۶۶ و ۱۳۶۹)
سیمرغ بلورین بهترین پوستر برای فیلم ای ایران از جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۸
جایزه بهترین آثار طراحی نشانههای دهه ۸۰ میلادی ۱۹۹۰
جایزه ویژه Achievement Award جایزه یکعمر فعالیت هنری به خاطر یکعمر تلاش و دستآوردهای ایشان از طرف انجمن بینالمللی طراحی (آیکو-دی) (۲۰۰۴)
– طراحی و کارگردانی سه فیلم انیمیشن برای فستیوال فیلمهای کودکان کانون پرورش فکری تهران در سالهای ۵۲–۱۳۵۰ با عنوانهای:
آنکه عمل کرد و آنکه خیال بافت۱۳۵۰ ، یک نقطهٔ سبز۱۳۵۱ ، سیاه پرنده ۱۳۵۲
سرزمین ایران، مهد بسیارى از جلوههای فرهنگ، تمدن و هنر بوده است. ردپاى هنر گرافیک را نیز میتوان در مظاهر تمدن قدیم ایران جستوجو کرد و نخستین سرنخهای شکلگیری این نگاه تجریدى به مفاهیم پیرامون را یافت.
در بسیارى از موزههای جهان، این ردپا در قالب آثار و بقایاى تمدن ایران باستان، در طراحى روى ظروف سفالى، فلزات، مهرهها، کاشیها، گچها، فرشها و لباسها و… قابلمشاهده و رؤیت است.
اما گرافیک به معناى امروزى آن، اولین بار در بیش از صدسال پیش در قالب طراحى و تصویرسازیهای پراکندهای در روزنامهها و مجلات آن دوران ظاهر شد.
قبل از آن نیز در برخى اعلانهای رایج که با چاپ سنگى امکان انتشارمى یافت، نشانههایی از تصویرسازى و گرافیک شکل نیافتهای وجود داشت. اما با چاپ اولین طراحى آگهى تبلیغاتى در دو دهه مانده به پایان قرن گذشته، گرافیک ایران، بهتدریج منسجمتر شد و با سبک و سیاق گرافیک غربى پیش رفت. با تأسیس دانشکده هنرهاى زیبا در دانشگاه تهران، دورههای گرافیک و طراحى نیز در آن شکل گرفت و نخستین نمایشگاه گرافیک ایران هم چند سال بعد دایر شد. مرتضى ممیز در طول چند دهه گذشته، با همه نقد و نظرهاى متفاوتى که درباره او و آثارش وجود دارد، همواره نامى آشنا در عرصه هنر گرافیک ایران بوده است. مهرگان امروز به او اختصاص دارد:
مرتضى ممیز جزو معدود آدمهای بزرگى است که در زمان زندگیاش و در اوج هنرمندیاش شناختهشده و خوب و بهحق هم شناخته شده است.
او نیازى به معرفى ندارد. هرکس که در ۴۵سال گذشته در فضاى فرهنگى ایران بوده و در هواى هنرى آن نفس کشیده است مرتضى ممیز را میشناسد و با آثار او آشناست.
بهمنماه سال گذشته بود که موزه هنرهاى معاصر بخشى از نمایشگاه گرافیک سه قاره را به آثار او اختصاص داد. به پاسداشت ۴۵سال تلاش سرشار از خلاقیت. «براى هیچ هنرمند معاصرى در هنرهاى تجسمى تا به این اندازه قدردانى و تحسین نثار نشده است. جاى خوشحالى است براى ما که یکبار استثنائا ً در مورد یکى از شخصیتهای هنرى مملکتمان احقاق حق کردهایم. » این جملات را آیدین آغداشلو گفت: بعدازاینکه از سبککار و نگاه ممیز حرف زد و از سالهای پیش از او کسى نه چیزى به نام آرم یا لگو داشتیم و نه چیزى به اسم پوستر. بیراه نیست اگر ازاو که پایهگذار رشته گرافیک در دانشگاه تهران است بهعنوان فردى که گرافیک ایران را به بیرون از مرزهاى ایران هم برد نام ببریم. آنچه امروز از آن به نام «گرافیک معاصر» نام میبرند، تا پیش از ممیز وجود منسجمى نداشت. هر چه بود پراکندگى بود. چراکه ما مثل همیشه تاریخمان، آنچه داشتیم را کنار گذاشته بودیم و خودمان را به شیوههای رایج در غرب محدود کرده بودیم که البته بدترین آنها را هم انتخاب میکردیم. تأثیر مرتضى ممیز بر ایجاد آنچه که امروز «گرافیک معاصر» مینامیمش و گسترش آن، آنقدر آشکار است که لزومى براى آوردن نشانهها و دلیل وجود ندارد.
مجموعه آثارش را که نگاه کنى ذهن طراح طراز اولى رامى بینى که درنهایت اعجاب به چیزهایى توجه کرده که تا پیش از آن به این صورت موردتوجه نبوده است. ممیز مجموعهای را که پیش از او وجود داشت، با استادى تمام به شکلى کاملاً مدرن عرضه کرد.
روح عصیانگر و کاشفش او را به سمت انجام تجربیات مختلف تکنیکى برد. او در کارش عجله دارد و حوصله ساختوساز و پرداز را در کار ندارد و براى دیدن کارنهایى لحظهشماری میکند. یک پوستر از او همیشه در ذهنم مانده است. پوسترى براى تشویق مردم به سوادآموزى: یک امضا و یک اثرانگشت، پایین یک صفحه بزرگ.
خودش میگوید: سیستم نگاه کردن من، سیستم عجول و بیحوصله است. سعى میکنم اصل مطلب را بگیرم و بقیه وقتم را صرف پژوهش ذهنى کنم. در کارهاى کتاب هفته و بسیارى از کارهاى بعدى من که سهل و ممتنع از کار درآمد، به خاطر تنگى فضاى کارهایى بود که انجام میدادیم گاهى روغنم درمیآمد تا به یک ترکیب ساده میرسیدم.
عقیده خودش درباره کارهایش در کتاب هفته شاملو اندکى با دیگران متفاوت است. میگوید: کتاب هفته، برعکس آنچه دوستان میگویند و از آن بهعنوان دوره خوب کار من یاد میکنند، دوره عکسالعملی من بوده، همان زمان که دانشجوى هنرهاى زیبا بودم و کار را بر اساس نظر و خواست اساتید مدرسه انجام میدادم.
از تعریف کردن چیزها بیزار است. هر وقت از او میخواهند، هنر، طراحى، نقاشى یا گرافیک را تعریف کند این بیزارى را بروز میدهد. میگوید : در قدیم یک سرى تعریفها وجود داشته و چارچوبها محدودتر بوده است.
اما همانها هم از بین رفته و اکنون دیگر آن تعریفها نیست، با تعریف کردن، مغز بسته میشود. تعریف کردن ، خودش سنت نادرستى است و من حاضر نیستم براى چیزى تعریف قائل شوم.
او را پدر گرافیک نوین ایران دانستهاند خودش میگوید مجبورم به خاطر اهداف دیگرى تمکین کنم من پدر گرافیک نیستم پدر گرافیک نوین هم نیستم من یک تلاشگرم این تعارفات متعلق به جامعهای است که به دنبال سمبلهاست.
مدتى هست که قول داده به سؤالهایی که پرسیدهام پاسخ بدهد اما هنوز در وضعیت جسمانى مناسبى قرار ندارد.
در این سن هم بدون هیچ خستى دانستهها و تجربیاتش را به شاگردان منتقل میکند. در دانشکده هنرهاى زیبا درس میدهد و این موهبتى است براى آنهایی که در این سالها از او درس گرفتهاند و میگیرند. او در تأسیس گسترش و تداوم گسترش دانشکدههای گرافیک و در تربیت نسل عظیمى از هنرمندان طراز اول نقش بسیار مهمى داشته است.
در آخرین نمایشگاهى که در اواخر سال گذشته در موزه هنرهاى معاصر از آثارش برگزار شد درباره چاقوهاى آویخته از سقف یا کاشته در گلدان که آنهم موردتوجه قرار گرفته بود، گفت: میخواهم تاریخ را به شما یادآورى کنم و تلاشهایی را که ما کردیم. چاقوهاى آویزان از سقف یا کاشته در گلدان جیغى از ته ریهام بود. الآن دلم نمیخواهد آن جیغ را هم بزنم. باید تخمى را پروراند که منطقى باشد.
اگر دچار شیفتگى کامل شده و هرگاه تسلیم شدید بدانید که مردهاید. هنوز در ۶۷ سالگى سرگیجه دارم. اما از این گنگى نمیترسم چراکه لازمه کشف است.
میگوید: « به دنبال کشف تطابق تکنیکى کیفیت کار طرح و نویسنده بودم و آن را کشف کردم. میدیدم که همهچیز به روایت تصویر است. همهچیز انطباق با فضا و تکنیک نویسنده و یا هر موضوع که مربوط به کتاب است، در این زمینه علاقهمند به جستوجو ، تفحص و فراگیرى و درواقع متوجه به جنبه روانشناسانه فرم و رنگ بودم.
لحظات مستى آور و زیبایى به هنگام کشف این هماهنگى داشتم. این لذت همواره با من است. تا این لحظه نه اینکه معایب را نبینم، بلکه دیدم اگر آدم خوب و مثبت ببیند، زندگى کوششى لذتبخش است. مثبت دیدن خود خوشبختى است. این مثبت دیدن صرفاً نگاه یک آدم هالو به زندگى نیست بلکه جوهر خوشبختى را که خاص خوشبختى است، دستکم، بو کشیدن است.
این نکتهای است که اکنون آن را در دوره فوقلیسانس تدریس میکنم.
اکنون ذهن و شعور نسبتاً فعالتری پیدا کردهام با یک نگاه میتوانم تشخیص دهم پشت این چهرههای سخت و دیرآشنا چه آدمى نهفته و چه آدمى هنوز گرفتار وجودى شفاف است و این وجود نمیگذارد آن شفافیت خود رانشان بدهد. بنابراین از آن کندوکاو در کتاب هفته توانسته ازآنجهت در فرهیختگى ذهنى، شعورى خود از آن استفاده کنم. حق مطلب را بهجای آوردن درباره مرتضى ممیز سخت است.
اما شاید خواندن این جملات از آیدین آغداشلو بتواند کاستى این نوشته را قدرى جبران کند. آدمى چنین یگانه در کار گرافیک و چنین خاص در ساماندهى راهبردى و به وجود آوردن نسلى از هنرمندان طراز اول سراغ ندارم .او را رئیس و مرشد خودم در بسیارى از جاها به شمار میآورم.
***
معروفترین نشانواره (لوگو)های طراحیشده توسط مرتضی ممیز :
۱۳۳۷: سازمان چای کشور
قدیمیترین طرحی که مرتضی ممیز بهعنوان نشانواره برای یک سازمان طراحی کرد، نشانواره «سازمان چای کشور» است.
۱۳۵۳: انجمن حسابداران خبره ایران
نشانواره انجمن حسابداران خبره ایران یکی از شاهکارهای مرتضی ممیز است. وی دربارهٔ طراحی این نشانواره میگوید: «نشانه «انجمن حسابداران خبره ایران» اولین کاری بود که به شیوه مونوگرام ساختم.
۱۳۵۵: موزه رضا عباسی
وی دربارهٔ طراحی این نشانواره میگوید: «برای طراحی نشانه موزهٔ رضا عباسی فرصت مغتنمی برایم پیش آمد، زیرا این نقاش جد بزرگ خانوادهٔ من است.
۱۳۶۴:سازمان ملی استاندارد ایران
شاید بتوان گفت معروفترین نشانواره طراحیشده به دست مرتضی ممیز نشانوارهای است که برای سازمان ملی استاندارد ایران طراحی کرد. این نشانواره سالها است که بر روی کالاهای گوناگون در ایران دیده میشود.
۱۳۶۶: شرکت سهامی ایرانی تولید اتومبیل (سایپا)
۱۳۶۸: شهرداری تهران
ممیز دربارهٔ طراحی این نشانواره میگوید: «هدف اصلیام در طراحی نشانهٔ شهرداری تهران، نشان دادن شهری با دروازههای قدیمیاش بود.
۱۳۷۴: سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران
ممیز در سالهای پایانی عمر خویش با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکرد و از ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۴ برای تازهترین دور شیمیدرمانی، در بیمارستان آبان تهران بستریشده بود که چند روز بعد حالش رو به وخامت نهاد و سرانجام در ۶۹ سالگی روز شنبه پنجم آذرماه ۱۳۸۴ برابر ۲۶ نوامبر ۲۰۰۵ درگذشت. پیکر مرتضی ممیز، هفتم آذرماه، تشییع و در باغبانکلا واقع در کُردان کرج، به خاک سپرده شد.
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com