او نسلی نو از معماران ایرانی را که در آثارشان به چیزی بیش از زیبایی بصری و کمپوزیسیون فرمی (آنگونه که در بوزار پاریس مدنظر بود) تربیت کرد. آنها این روش را “معماری انسانی” مینامیدند. آنها مسائل اجتماعی، ادبیات، شعر و فلسفه را اساس مبانی نظری معماری خود قرار میدادند. او دارای دکترای معماری و شهرسازی از دانشگاه فلورانس ایتالیا بود. او «مرد معماری و مرمت ایران» لقب گرفته بود…
– متولد سال ۱۳۱۰ گرگان
نوشتههای مرتبط
– درگذشت ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ تهران
– دوره اول رشته معمارى دانشکده هنرهاى زیبا دانشگاه تهران ۳۵ـ۱۳۳۳
– دوره دکتراى معمارى و شهرسازى دانشکده معمارى دانشگاه دولتى فلورانس (ایتالیا) ۱۳۴۱ـ۱۳۳۶
– استادیار داوطلب در دانشکده معمارى فلورانس گروه معمارى و شهرسازى و گروه طراحى از واقعیت ۱۳۴۲ـ۱۳۴۰
– استادیار دانشگاه تهران و سپس دانشیار دانشگاه تهران در رشتههای شهرسازى، معمارى و تاریخ معمارى تا ۱۳۵۶
– سرپرست دانشکده هنرهاى زیبا دانشگاه تهران ۵۰ـ۱۳۴۷
– استاد مدعو در دانشکده معمارى کمبریج (انگلستان)
– ارائهدهنده بسیارى از طرحهای معمارى، مرمت و شهرسازى و اجرای آنها
– دبیر علمى نخستین همایش باغ ایرانى در موزه هنرهاى معاصر
– بنیانگذاری اندیشه نو در آموزش هنر و معماری
– ایجاد هم پیوندی میان آموزش معماری، هنرهای تصویری و نمایشی و موسیقی
– طراحی موزه بزرگ خراسان
آثار:
– مجموعه ششجلدی در مورد مرکز تاریخی اصفهان، کاشی در معماری ایران و باغ ایرانی
– کتاب «هنر کاشیکاری در معمارى ایران»
– مجموعهای از مقالات در مطبوعات حرفهای داخلى و خارجى
محمد شمخانى: اگر «باغ ایرانى» هنوز حرفى براى گفتن داشته باشد و حضورى براى نمایاندن، باید آن را در تصویر و تصور معماران و متخصصانى یافت و دریافت که بهاندازه کافى بدان پرداخته باشند.
باغ ایرانى حالا و به خاطر سهلانگاریهایی که در شناخت آن بوده و به وجود آمده، کمترین نمود خود را در تاریخ تجربه میکند و این را تنها کسانى میدانند که خاطرات آن را از ناخودآگاه قومى ما میخوانند. یکى از این افراد ـ همانطور که نخستین همایش باغ ایرانى نیز میگوید ـ دکتر «محمدامین میرفندرسکى» است که در طول عمر فرهنگى و حرفهایاش امین باغهای بزرگى چون باغ شاهزاده ماهان کرمان و باغ دلگشا شیراز بوده است. آنقدر که وقتى به کارنامه او نگاه میکنیم و آن را از رهگذر برخوردى موضوعى بررسى میکنیم، باغ یکى از محورهاى اصلى آثارى است که او از خود به جا گذاشته و گذشته است.
بهطوریکه این ماجرا بدون زمینهها و ضمانتهای فکرى و فلسفى و شناختیاش، حداقل سه دهه از سن او را در برمیگیرد: «باغ ایرانى نتیجه تلاش انسانى در ایجاد محیطى مساعد با عناصر طبیعى در گستره طبیعت است. عناصر طبیعى بر اساس دادهها و شاخصهای بیشمار ذاتى و پنهان خود به وجود میآید. مشارکت عناصر در ترکیب و ایجاد محیط مساعد، هرچند مشروط عوامل مشخص به خود، در کل اتفاقى است؛ یعنى رویدادى است بدون قصد انسانى که بدون نظم معینى رخ کرده است. تکرار اتفاقها طبیعت را شکل میدهد، اما انسان در شکل دادن به محیط مساعد اتفاق را به «خواست» تبدیل میکند. خواست پدیدهای است تاریخى؛ بنابراین متغیر و هدفمند است. خواست بهمثابه اداره آگاه با هدف دگرگون کردن محیط نامساعد در ایجاد باغ متکى به قدرت و تصمیم،مهارت، دانش و پاکى روان سازندگانش، بهطور هدفمند، تابع وضعیت طبیعى، عمل میکند.»
دکتر میرفندرسکى با آن که بیش از هفت دهه از عمر پربارش را سپرى کرده، هنوز و همچنان سرخوش و سراپاست و حرفهایش را همیشه در عین سرخوشى پیوسته و پشت سر هم میزند. آنقدر که هر عبارتى را بلافاصله با عبارت دیگر میپوشاند و پیش میرود: «طبیعت با تمام قدرت و تواناییاش تمام شرایط ضرورى هستى را آماده کرده و در آن شرایط ضرورى عوامل قاطع در فرایند ظهور پدیدهها و همچنین شکل یابى زندگى و محیطزیست در کار است. بنابراین، باغ ایرانى بهمثابه بازتولید طبیعت نیست، اما عوامل قاطع واقعیتهای ناپیداى طبیعت را به کار میگیرد و نظم لازم را در طبیعت بدون نظم به وجود میآورد.»
اینها و حرفهای دیگرى را که نقل کردم، دکتر میرفندرسکى وقتى میگوید که از او درباره چیستى «باغ ایرانى» پرسیده باشى. موضوعى که به خاطر تسلط بر آن، دبیر علمى نخستین همایش باغ ایرانى بود. همایشى که همین چند روز پیش در موزه هنرهاى معاصر تهران پایان یافت و خود نتیجه دو سال برنامهریزی و پژوهش بود: «فضاى باغ توأمانى از «شکل عینى» و «شکل حسى» است؛ باغ در شکل عینى بهطور کالبدى قابلمشاهده و یا قابل تأکید است و در شکل حسى از فرایند ابتدایى تأثیر مستقیم شیءهای متعلق به واقعیت روى اندامهای حسى انسان وارد فرآیند مرکب ادراکى شده و در حوزه عمل شناختى ـ دانشى شکل عینى و شکل حسى به وحدت میرسد و کنش متقابل آنها بر مبناى عمل اجتماعى ـ تاریخى انسان کشف مفاهیم ناشناخته و حالتهای ابهام دهنده فضاى باغ را میسر میسازد.»
میرفندرسکى معتقد است که در باغ ایرانى نهایت مادى به بینهایت معنوى ارتقا پیدا میکند و از میان نمودها و وجودهاى متنوع و بیپایان طبیعت، بهمثابه واقعیت عینى خارج از شعور و مستقل از آن عناصرى چون آب، خاک،گیاه، نور و حتى جریان هوا (باد) در ایجاد باغ به کار میآیند: «باغ تا آنجا که ممکن است ساده و روشن شکل میگیرد و ابهامى مادى در رابطه انسان و فضا باقى نمیگذارد. براى ترتیب دادن و ایجاد فضاى باغ ایرانى، براى داشتن روشنى (وضوح) ریاضى به کار گرفته میشود و زیر ساختار هندسى فراگیرى در ترکیببندی باغ اساس قرار میگیرد.باغ ایرانى با حصارى در شکل مستطیل محصور میگردد، با محورهاى عمود بر هم و موازی با اضلاع حصار تقسیم میشود و در شکل یابى نظام استقرار (سازمان فضایى) باغ زمینه هندسى مربوط به دیگر نظامها، ازجمله نظام آبیارى، نظام کاشت،نظام معمارى و نظام منظرى فراهم میگردد.»
دکتر میرفندرسکى باغ ایرانى را تجسمى از بهشت میشمارد و ما را به شناخت درست و دقیق آن دعوت میکند.او براى اینکه حرفها سمتوسوی خاصى داشته باشد، ترجیح میدهد که همچنان موضوع را به باغ ایرانى محدود کنیم و به انگارههایش درباره این مظهر معمارى ایرانى: «در نظام استقرار باغ ایرانى و محور اصلى عمود بر هم آن را به چهار قسمت اصلى تقسیم میکند. تقسیم بر چهار شدن داراى بار تاریخى طویلى است و شکل بارز خود را در اشاره آب از باغ عدن خارج میکند و به سمت چهارگوشه جهان جارى میگردد.» از روز ازل نشان میدهد. باورى نیز بر آن است که زمانى که چهار محور اصلى، چهار نهر آب اصلى، چهار ردیف درختان سایه گستر اصلى و چهارراه اصلى مکانى را به چهار قسمت تقسیم میکند، واژه «چهارباغ» به میان میآید. محور اصلى در میان باغ سراسر طول را میپیماید و جایگاه ورودى، کوشک و خانه مسکونى را بهطور عمده معین میکند. نهرها و حوضها و باغچهها و پیاده راههای اصلى نیز در طول محور اصلى قرار میگیرد. در دو طرف محور اصلى کرتهای میوه تا دیوار جانبى حصار ادامه دارد. دیگر ابنیه موردنیاز باغ براى مخدوش نکردن فضاى باغ در بخش خارجى حصار قرار میگیرد. نظام آبیارى در تشدید نظام استقرار باغ را یارى میکند.
آب در شکل مادى و در شکل مظهرى خود، براى باغ، روح و روان میآفریند.
نظام گیاهى نظام منظرى توأم با نظام استقرار و نظام آبیارى شکل باغ را در طبیعت به برداشت عینى تعریف میکند. حس نظم، تقارن، ضرب، هماهنگى از نظام استقرار؛ حس طراوت، تلألو، روانى، پاکیزگى از نظام آبیارى؛ حس سایهروشن، نسیم، خنکى و رنگآمیزی از نظام کاشت؛ القا میشود و تمامى اینها در فرایند استنباط ذهنیات از عینیات قرار میگیرد و زمینه درک و فهم باغ ایرانى فراهم میشود. بدین صورت است که باغ فضاى آرامش و آسایش و محل غور و اندیشه تعریف میشود.»
اینهمه از باغ ایرانى گفتن و بدان پرداختن، آن هم در زمانى که باید میرفندرسکى از خود بگوید و به معرفى خود بپردازد نشان از تعلقخاطر و شناختى دارد که درنهایت به شناخت خود او منجر خواهد شد. منتها اینجا و در این مجال کوتاه او مجبور است که بسنده به شالوده حرفهایش بکند و بگذرد. براى اینکه از باغ ایرانى بیرون بیاییم و به باغ فکرها و فعالیتهای دکتر میرفندرسکی هم اشارهای گذرا داشته باشیم، این بحث را با بخش دیگرى از اندیشه او به پایان میبرم. با آن بخشى که به کجایى باغ ایرانى میپردازد: «باغ ایرانى از بدو ایجاد تا زمانى که به تکامل چهارباغ میرسد و راه تنوع را طى میکند برمبناى جغرافیایى از آندلس تا کشمیر و بهویژه در بخش فلات ایران گسترده است.» میرفندرسکی «حس مکان» را اینجا بهمثابه عمدهترین ویژگى باغ ایرانى میشمارد و باغ ساز ایرانى را کسى میداند که در ارتباط با مختصات محیطزیست محل و الگوى زمین موردنظر را انتخاب میکند. در این مورد او، براى نمونه، به باغ شاهزاده ماهان اشاره میکند که ممتازترین حس مکان را در شکلگیری آن باغ دار است: «در باغ شاهزاده ماهان است که تناسب کشیده باغ (تقریباً طول سه برابر عرض) در گستره بیابانى دهکده تیگران ماهان با قرار دادن دید قله سفیدکوه جوپار، از یکسو و دید دشت وسیع تیگران، از سوى دیگر، در طول محور اصلى باغ بهمثابه نقطههای فرار منظرى، حس مکان، بهمثابه عمدهترین ویژگى باغ ایرانى، را به نمایش میگذارد.»
دکتر محمدامین میرفندرسکى از دانشجویان دوره اول رشته معمارى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران بوده است، که به همراه گروهى از همدورههایش براى ادامه تحصیل راهى اروپا میشود. او دکتراى معمارى و شهرسازی خود را از دانشکده معمارى دانشگاه دولتى فلورانس (ایتالیا) میگیرد.
وى در همان دانشکده بهعنوان استادیار داوطلب مدتى به تدریس میپردازد. میرفندرسکی پس از بازگشت به ایران ابتدا در سمت استادیار دانشگاه تهران و سپس بهعنوان دانشیار دانشگاه تهران در رشتههای شهرسازی، معمارى و تاریخ معمارى به فعالیت میپردازد. او در ادامه سه سالى هم سرپرستى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران را به عهده میگیرد. تدریس در دانشکده معمارى کمبریج انگلستان بهعنوان استاد مدعو آخرین مورد در کارنامه آموزشى این معلم برجسته بهحساب میآید که در دهه پنجاه صورت میگیرد.
و اما اگر بخواهیم گذارى صورى بر سوابق حرفهای دکتر میرفندرسکی داشته باشیم و آن را از چند دهه پیش تاکنون توصیف کنیم، باید به ترتیب به طراحى و اجراى مدرسه عالى پرستارى زینب تهران (۵۰ ـ ۱۳۴۸)، طرح فرودگاه بینالمللی اصفهان (۱۳۴۶)، طرح موزه کومش سمنان ـ فاز ۱ و ۲ ـ (۱۳۵۶)، طرح احیا و بازسازى و بهسازى مرکز تاریخى اصفهان و باغهای تاریخى آن (۵۹ ـ ۱۳۵۴)، طرح بازسازى باغ دلگشا و کتابخانه آن در شیراز (۱۳۷۴)، طرح تلفیق و توسعه کلانشهر تهران با درهها و یالهای البرز و «پروژه کوهسران» (۷۸ ـ ۱۳۷۵)، طراحى شهرى مجموعه فرهنگى ـ مذهبى تخت فولاد منطقه ۶ ، طرح تکیه میرفندرسکى، طرح احیا و بازسازى دروازه صفوى، طراحى شهرى بزرگراه شرق اصفهان، طراحى استخر محله حسینآباد اصفهان ( فاز۲) و طراحى خیابان باغ گلدسته (۸۲ ـ ۱۳۷۸)، طرح مرمت و بهسازى باغ شاهزاده ماهان کرمان ـ مرحله اول و دوم ـ (۸۲ ـ ۱۳۸۰)، طرح موزه بزرگ خراسان در باغ کوه سنگى ( ۸۳ ـ ۱۳۸۰) و بالاخره طرح موزه تاریخ طبیعى خراسان ( ۸۳ ـ ۱۳۸۱) اشاره کنیم.
در مورد بعضیها کارهایى که انجام دادهاند تنها بخش کوچکى است از کارى که توانایى انجام آن را داشتهاند و این اصل فکر میکنم با توجه به سوابق ارزنده دکتر میرفندرسکی، درباره او نیز صدق میکند. بهویژه اگر مسائلى چون عدم اقبال اغلب مدیران و مسئولان دولتى و حکومتى از ایدهها و طرحهای معمارى و احیاناً تغییر مدیریتها و توقف پروژهها را در نظر نگیریم. چیزى که بزرگترین مانع رشد معمارى و شهرسازى معاصر ما بهحساب میآید.
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۸
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com