انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره “ماده ۶۱” فیلمی از مهوش شیخ الاسلامی

آلت قتاله زنانی که در دفاع از ناموس خود یا به گفته “ماده ۶۱″ قانون مجازات اسلامی در دفاع از آزادی تن خود مردی را به قتل می رسانند، چه می تواند باشد؟ بستگی دارد که زن در چه مکانی و در چه موقعیتی باشد که به او به قصد تجاوز حمله شده است. چاقو، یک میله فلزی، یک تکه شیشه و گاهی یک ابزار کاملا زنانه، آنچه که تمامی زنان ما در خیابان به سر دارند، یعنی یک روسری! شاید وقتی هر روز در هنگام بیرون آمدن از خانه روسری مان را زیر گلو گره میزنیم، به این فکر نکرده باشیم که با همین یک تکه پارچه میتوان کسی را کشت! اما در فیلم :ماده ۶۱” زنی تعریف می کند که با روسری اش ، همسرش را به قتل رسانده است.

صفحات حوادث روزنامه ها را شاید هیچ تاریخ نگاری بستری برای روایت دوره ای از تاریخ کشورش نکرده باشد، اما این صفحات، این اتفاقات، بخشی از تاریخ ماست. تاریخ خشونت ها، تاریخی است که می تواند حامل درصد نا آرامی و بیماری های یک جامعه باشد گرچه اگر مجبور شده باشید برای کاری دست به تحقیق میدانی و کتابخانه ای بزنید، حتما متوجه شده اید که وضعیت آمار به ویژه در مورد مسایل اجتماعی ایران، وضعیت قابل توجه و اتکایی نیست که بتوان از آن به عنوان یک فاکت معتبر علمی استفاده کرد و گاه آنقدر دور از واقعیت است که قابل چشم پوشی است. اگر تعداد زنانی که در دفاع از خود، مردی را به قتل رسانده اند، افزایش می یابد، پس تعداد مردانی که میل به تجاوز دارند، افزایش یافته است. این که چرا درصد وقوع انواع گونانی از جرم ها روز به روز بالاتر می رود( نه فقط در ایران البته) به بررسی جرم شناسان،پژوهشگران و نهادهای مربوطه نیازمند است، اما اخبار بسیاری از فجایعی که هر روزه در دنیا اتفاق می افتد و از آن جمله در ایران، در هیچ رسانه ای منعکس نم یشود. رسانه ها بیشتر مردم را به آنچه که اتفاقات و فجایع بزرگ بشری میپندارند، مشغول می کنند. آنچه که به نبرد قدرت ها مربوط است. خرده روایت هایی در این میان به دست فراموشی سپرده می شوند و در بایگانی ها خاک می خورند. فیلم “ماده ۶۱” میخواهد راوی چند خرده روایتی باشد که شاید از آنها در بعضی از روزنامه ها سخنی رفته باشد، اما معضل اساسی هنوز بافیست. چندان قصد پرداختن به ساختار بصری و فیلمیک این مستند را ندارم. به نظرم مسئله ای که فیلم مطرح می کند، آنقدر ضروری و مهم است که مسایل دیگر را در حاشیه قرار می دهد. گرچه این مسئله باعث نمی شود که ضعف تدوین فیلم، گاهی دیده نشود اما ساختار مصاحبه محور و ساده فیلم به مخاطب مجال تمرکز بر حرف ها و درگیری با داستان شخصیت های فیلم را می دهد.

فیلم، مجموعه سرگذشت یا شاید بهتر باشد بگویم مجموعه داستانی ست از چند زنی که در موقعیت های متفاوتی چند مرد را کشته اند. اینجا “قاتل” موجودی نیست که با انگیزه قبلی و نقشه ای از پیش تعیین شده دست به قتل زده باشد. عمدتا این زنان غیر از موقیت قتل(زمان وقوع آن) به طور مستقیم و غیر مستقیم، تحت خشونت قرار داشته اند خشونت بدنی،روانی،جنسی،اجتماعی و حتی اقتصادی . قربانی اصلی این قتل ها، در واقع خود زن و بعد سلامت و امنیت خانواده اوست .
اگر در سنت داستان گویی مشرق زمین، زن برای مرد داستان می خواند تا او را خواب کند و شبی دیگر به زندگی خویش ادامه دهد، در این فیلم، زنان داستان مردانی را می گویند که ناخواسته آنان را به دنیایی دیگر فرستاده اند و ما (مخاطب) داستان هایشان را می شنویم و خواب از سر ما می پرد!
ماده ۶۱ قانون مجازات اسلامی، در سال ۱۳۷۰ توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید تا به مدت ۵ سال به طور آزمایشی اجرا شود، اما در سال ۱۳۷۵ دوباره تمدید شد. اینجا از بازگویی این ماده قانونی خودداری می کنم اما با خوانش و بررسی این قانون متوجه می شویم که قاضی میتواند با بررسی درست پرونده های زنانی که در دفاع از خود مرتکب قتل شده اند از قصاص آن ها جلوگیری کند و در شرایطی عادلانه تر حکم آزادی آنها را صادر کند. اما متاسفانه سال های زیادی از عمر زنانی که به این جرم در حبس به سر می برند، اینگونه تلف می شود. براستی اگر مادری همسرش را در حین تجاوز به دخترش ببیند، چه واکنشی نشان می دهد؟ اگر مرد از زن درخواست کند که اجازه بدهد با دخترش رابطه جنسی داشته باشد چه؟ اگر زنی در موقعیت تجاوز توسط دوست همسرش قرار بگیرد، چه واکنشی باید نشان دهد؟ اگر بپذیرد، آنگاه برای اثبات ادعایش که به وی تجاوز شده باید چند شاهد عاقل و بالغ بیاورد که در صحنه تجاوز حضور داشته و این عمل را دیده اند که عملا چنین چیزی امکان ناپذیر است. اگر زن بپذیرد و دم برنیاورد می توان او را زناکار دانست و سنگسارش کرد. اگر از خود دفاع کند و به خشونت متوسل شود، ممکن است به قتل متجاوز بینجامد که تازه آغاز ماجراست و وی سالها باید منتظر حکمی بماند که عادلانه نیست و باقی زندگی اش را تباه میکند. به راستی چه باید کرد؟
دیدن فیلم “ماده ۶۱” دوباره تمامی این سوالات را در ذهنم زنده کرد.اگر قانون، ابزاری است برای تضمین امنیت جنبه های مختلف زندگی آدمیان، فارغ از جنسیت و طبقه، آیا دیگر در قرن بیست و یکم زمان آن نرسیده است تا با رویکردهای تازه ای در سیاست های کیفری و دیدگاه فقها، و با کمک حقوقدانان و پژوهشگران، هوای تازه ای به این قوانین دمیده شود؟ تا قوانینی به روزتر و متناسب با شرایط امروزین جامعه ما داشته باشد؟
در چنین شرایطی ساخته شدن مستندهایی چون “ماده ۶۱” که حتی نامی برای خود برمی گزیند تا مخاطب را با مسایل حقوقی این معضل درگیر کند، ارزشمند است. گرچه عده زیادی از مردم متاسفانه مخاطب این فیلم نیستند اما نگاه و دقت مهوش شیخ الاسلامی به پیرامونش جای تقدیر دارد.

Farnaz.77@gmail.com