انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره فتح‌الله مجتبایى: زندگى در متن گفت‌وگو

فتح‌الله مجتبایی ، نویسنده و مترجم ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است…

– ۱۳۰۶ فراهان، رشته تخصصى تاریخ ادیان
ـ تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
ـ همکارى با دایره‌المعارف فارسى به سرپرستى دکتر غلامحسین مصاحب
ـ همکارى در تدوین فرهنگ تاریخى زبان فارسى
ـ تألیف کتاب‌های درسى
ـ ادامه تحصیل تا اخذ درجه دکترا در رشته تاریخ ادیان و فلسفه شرق و هند
ـ تدریس در دانشگاه‌های کشور، برگزیده چهره سال عرصه تاریخ ادیان درسال ۱۳۸۱
– عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

کتابشناسی :
شعر جدید فارسی، از ا.ج. آربری، ترجمه ـ با مقدمهٔ انتقادی، تهران، ۱۳۳۴
چیترا و گزیدهٔ اشعار، از رابیندرانات تاگور، با مقدمه‌ای در احوال و افکار او، تهران، انتشارات نیل
بوطیقا ـ هنر شاعری، ترجمه رساله شعر ارسطو، براساس چند ترجمهٔ معتبر، با مقدمه و توضیحات، و مقایسه با ترجمهٔ قدیم عربی ابوبشر متی و شروح فارابی و ابن‌سینا و ابن رشد، تهران، ۱۳۳۷
گزیدهٔ اشعار رابرت فراست، ترجمه با مقدمه در شرح احوال و سبک شعر او، تهران، ۱۳۳۸
عصر طلائی بونان و فلسفه و هنر آن، از ویل دورانت، ترجمهٔ بخش دوم از کتاب تاریخ تمدن جهان، تهران، ۱۳۳۹
تاریخ ادبیات ایران، از فردوسی تا سعدی، از ا.گ. براون، ترجمهٔ نیمهٔ نخست از جلد دوم تاریخ ادبی ایران، با حواشی و اضافات، تهران، ۱۳۴۱
شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، تهران، ۱۳۵۲
لغت دری (فرهنگ لغت فرس اسدی طوسی)، تصحیح متن بر اساس نسخهٔ دانشگاه پنجاب، با حواشی و مقابله با تمامی نسخه‌های موجود آن، با همکاری دکتر علی اشرف صادقی، تهران، ۱۳۶۵ * طوطی‌نامه، ضیاءالدین نخشبی، تصحیح متن و مقدمه در شرح احوال و آثار او، با همکاری دکتر غلامعلی آریا، تهران، ۱۳۷۲
رای و برهمن، بر اساس کلیله‌ودمنه بهرامشاهی، با مقدمه و توضیحات، ۱۳۷۴
روضه‌العقول، محمد بن غازی ملطیوی، تصحیح متن، ۱۳۷۹

از منطقه فراهان بزرگان زیادى برخاسته‌اند و این سخن گزافى نیست. گذشته امیرکبیر و قائم‌مقام و بزرگان صدساله اخیر این دیار که شهره عام و خاص در سیاست و دولت هستند، کسانى چون پرفسور حسابى که از اهالى آشتیان بود (یکى از شهرهاى بزرگ و پرآوازه استان مرکزى که فراهانى آن را هم جزو خطه خودمى داند) از سرآمدان علم و ادب روزگار امروزند و این دیار بزرگان دیگرى را هم در خود پرورانده است که دکتر فتح‌الله مجتبایى یکى از آن‌هاست.
دکتر فتح‌الله مجتبایى متولد فراهان است و در آنجا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را نزد مادر آغاز کرد و یادگیرى صرف و نحو و بدیع و دروس جامع المقدمات مغنى، مطول و مبسوطى را نزد معلمى در همان فراهان آموخت و پس از آن براى ادامه تحصیل به اراک رفت و به سال۱۳۲۱ تحصیل خود را در دبیرستانى در اراک آغاز کرد و در سال۱۳۲۹ از همان‌جا دیپلم گرفت.
او پس از کسب مدرک دیپلم وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران شد و موفق شد با بهره‌گیری از حضور اساتیدى مثل عصار، فروزان فر، همایى، سیاسى، یحیى مهدوى و دکتر مینوى لیسانس خود را در این رشته اخذ کند. درباره آن سال‌ها می‌گوید: «من دانشجوى ادبیات انگلیسى بودم و از جوانى با ادبیات اروپایى سروکار داشتم. سال‌های ۹ـ۱۳۳۸ بود که با اشعار رابرت فراست آشنا شدم. در آن زمان مؤسسه فرانکلین قصد داشت چند مجموعه از اشعار آمریکایى و اروپایى را به شکل دوزبانه منتشر کند که بعضى از این آثار هم منتشر شد، مثل اشعار دوزبانه «لانگ فلو» ، «والت ویتمن» و…»
دکتر مجتبایى بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه و از سال۱۳۳۲ کار دبیرى را آغاز و هم‌زمان همکاری‌های خودش را با مجله سخن و انتشارات فرانکلین شروع کرد و د رهمان ابتدا ترجمه گزیده‌ای از اشعار «رابرت فراست» شاعر معروف آمریکایى را به‌صورت دوزبانه توسط این مؤسسه آماده کرد که نشر سخن آن را منتشر ساخت.
او سپس سفرى تحقیقاتى را به اروپا و آمریکا داشت و پس از بازگشت به گروه مؤلفان کتب درسى پیوست و در همین زمان تحقیق و پژوهشش را درباره فکر، فرهنگ و عرفان هندى آغاز کرد و با به پایان رساندن این پژوهش به‌عنوان وابسته فرهنگى ایران در هندو پاکستان منصوب شد.
دکتر مجتبایى در سال۱۳۴۴ و تقریباً پس از ده سال از چاپ اولین کتابش، جهت ادامه تحصیل و ورود به دوره دکتراى ادیان و فلسفه‌های شرق به آمریکا سفر کرد و در سال۱۳۴۶ وارد دانشگاه هاروارد شد و از اساتیدى همچون «اینگالز » «فراى»، «تیلیخ» و «ولفسون » سود و بهره بسیار برد و چندى بعد از رساله دکترایش با عنوان تحقیق در توحید و جودى یوگا واسیشه(جوک سبشت در عرف مسلمانان هند) دفاع کرد.
او در سال۱۳۵۶ به ایران بازگشت و در همان سال به عضویت هیئت‌علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران درآمد و از همان سال و در سال‌های پس‌ازآن دروسى از قبیل تاریخ ادیان، عرفان تطبیقى، روش‌شناسی، جامعه‌شناسی دین، روانشناسى دین و متون عرفانى را در دانشگاه تدریس کرد و در این دوران شاگردان بنامى را تحویل جامعه علمى ایران داد.
فتح‌الله مجتبایى اهل تعارف و مماشات نیست، حتى با خودش. چنان‌که وقتى از او پرسیده می‌شود که «آیا ترجمه شعرهایى را که از شاعران بزرگ منتشر می‌شود، می‌خوانید؟» پاسخ می‌دهد« گاهى البته ترجمه شعر می‌خوانم. من معمولاً اعتقاد به ترجمه شعر ندارم. از این ترجمه‌هایی هم که از شعر تاکنون کرده‌ام پشیمانم. ترجمه شعر، غیر از ترجمه رمان و تاریخ و کتاب‌های علمى است. شعر را باید حتماً به زبان شاعر خواند.
اگر واقعاً دکتر مجتبایى چنین اعتقادى دارد، چرا برگزیده اشعار رابرت فراست را ترجمه و تجدید چاپ کرده است؟ سؤال خوبى است. خودش می‌گوید: «درواقع ناشر اصرار کرد و من هم قبول کردم. سابقاً هم تعداد زیادى شعر ترجمه کردم که به‌طور پراکنده در مطبوعات چاپ شدند. ولى درمجموع معتقدم ترجمه شعر کار درستى نیست، چون ترجمه شعر حافظ، هرگز شعر حافظ نمی‌شود. شعر مثل موسیقى است و قابل ترجمه نیست. خواندن آثار ترجمه‌شده کار عوام است. کسانى که می‌خواهند ادبیات واقعى بخوانند باید به زبان‌اصلی بخوانند.
با این حال دکتر مجتبایى گفت‌وگو و ترجمه آثار تمدن‌های بزرگ را راز موفقیت و ماندگارى تمدن‌های پر سابقه و کهن می‌داند و دراین‌باره حرف‌های شنیدنى دارد. می‌گوید: مسئله گفت‌وگو فقط امروز مطرح نشده است. شاید امروز حساسیت بیشترى پیدا کرده است. امروز یک نیاز حیاتى بین‌المللی به وجود آمده و تکیه و تأکید روى آن بیشتر است و رفته‌رفته به‌صورت یک روش و موضوع علمى درمی‌آید و به نظر می‌رسد بعد از مدتى به‌صورت یک موضوع دانشگاهى مطرح شود. اهالى فلسفه اما می‌دانند که روش سقراطى، روش گفت‌وگو و محاوره بوده است و دیالکتیک و دیالوگ برمی‌گردد به زمان سقراط و سقراط بود که می‌گفت من حقایق را با گفت‌وگو مثل کودکى که زاییده می‌شود، از حجاب ظلمت بیرون می‌آورم و اگر به محاورات سقراطى در آثار افلاطون توجه شود، می‌بینید یک چنین روشى را دارد . سؤال و جواب و بعد حقیقتى که او در نظر دارد. مثل گیاهى که از زمین رشد می‌کند؛ به‌تدریج ظاهر و شکوفا می‌شود. به‌هرحال سابقه گفت‌وگو حتى پیش از افلاطون هم هست. در هند قدیم هم می‌بینید روشى که فلاسفه هند پیش از زمان سقراط از قرن ششم و هفتم پیش از میلاد مسیح داشتند، روش محاوره‌ای بوده است. کسى که نظرى را مطرح می‌کند، می‌گوید: «اگر چنین بپرسند، من چنان خواهم گفت» و «اگر من این را بگویم ممکن است این ایراد را وارد کنند.
دکتر مجتبایى یکى از بهترین نمونه‌های این گفت‌وگو را در این طرف دنیا یعنى در هند، کتاب معروف «پرسش‌های ملیندا» می‌داند که اسم اصلى آن Milinda panha است و شامل گفت‌وگوی امپراتور یا پادشاه یونانى دوره «هلنیستى» هند و یک حکیم بودایى به نام «تاگه سنا». می‌گوید: «نگاهى به تاریخ ملت‌ها نشان می‌دهد که بین ملت‌ها گفت‌وگو همیشه وجود داشته است. گاهى گفت‌وگو بین دو فرهنگ و گاهى بین دو مکتب بوده است و کتب تواریخ هردوت مقدار زیادى اطلاعات در بردارد که کاملاً آشکار می‌کند این کتاب درنتیجه گفت‌وگوهایی است که بین دانشمندان و سیاحان و مسافران مصرى و یونانى، ایرانى و یونانى صورت گرفته است. یکى از مهم‌ترین منابع و مآخذ تاریخ ایران و دوره‌های هخامنشى و پیش از هخامنشیان در حقیقت همین کتاب تواریخ هردوت است و نتیجه گفت‌وگوهایی است که درباره فرهنگ وادیان و معتقدات مردم شرق و یونان صورت گرفته است. بخشى از آن مربوط به مصر است ، بخش عمده‌ای مربوط به ایران.
اما خود گفت‌وگو یعنى چه؟ و گفت‌وگو اصلاً براى چه؟ این سؤالاتى است که دکتر فتح‌الله مجتبایى در پاسخشان می‌گوید: «غایت و هدف از گفت‌وگو فهمیدن و فهماندن است . حتى کسانى که ردیه می‌نوشتند ، خیال می‌کردند که فهمیده‌اند و ردیه می‌نوشتند. گفت‌وگو اگر به تفاهم نینجامد ، گفت‌وگو نیست. دو نفر با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند تا همدیگر را بفهمند و لازمه گفت‌وگو این است که به این نتیجه برسیم. اگر گفت‌وگویی به تفاهم نرسد یا یک‌مشت سخنان بی‌معنا و میزبان وار می‌شود یا یک جریان تلخ عداوت آمیز. گفت‌وگو در صورتى مفید است که تفاهم ایجاد کند و اگر واقعاً دو نفر همدیگر را خوب بفهمند، جایى براى مخاصمه باقى نمی‌ماند. شرط گفت‌وگو این است که از اول غایتش معلوم باشد و غایتش باید تفاهم باشد. بین دو نفر وقتی‌که با یکدیگر مواجه می‌شوند، اولین چیزى که مطرح است ، مسئله تفاهم است . اما این تفاهم شرایطى دارد. تفاهم بین دو فرهنگ ، تفاهم بین دو دین ، تفاهم بین دو فرد. این‌ها چند شرط می‌خواهد. یک دین‌شناس معروف به اسم «یواخیم واخ» که یک آلمانى نژاد بود و بعد از جنگ جهانى دوم به آمریکا آمد و روزگارى هم استاد دانشگاه کلمبیا بود، دریکی از کتاب‌هایش که عنوان آن تحقیق تطبیقى در ادیان است ، بحث گفت‌وگو را مطرح می‌کند و می‌گوید گفت‌وگو باید معطوف به تفاهم باشد و براى تفاهم چهار شرط لازم است که این‌ها نباشد گفت‌وگو امکان‌پذیر نیست.
دکتر مجتبایى این چهار شرط را به شیوه شیواى خودش توضیح می‌دهد؛ شرط اول «وجود زبان مشترک است» یعنى باید زبان یکدیگر را بفهمیم. من بفهمم او چه می‌گوید و او بفهمد من چه می‌گویم. بنابراین دو نفر یا دو قوم یا دو مکتب براى انجام گفت‌وگو باید زبان یکدیگر را بفهمند، اصطلاحات یکدیگر را بفهمند، چون زبان بیان‌کننده حیات درونى هر شخصی است. شرط دوم: داشتن زمینه عاطفى مناسب و مساعد است. یعنى شما اگر از اول بخواهید با آدمى با مخاصمه مواجه شوید، تفاهم صورت نمی‌گیرد. باید زمینه عاطفى مساعدى وجود داشته باشد و سوءنیت و دشمنى در کار نباشد. اگر من سعى بکنم از او عیب بگیرم، او سعى می‌کند از من عیب بگیرد و می‌شود مجموعه عیب گرفتن‌ها .
شرط سوم را دکتر مجتبایى داشتن تجربه مشترک و مشابه می‌داند. یعنى اگر شما می‌خواهید با کسى درباره بینش و معتقداتش و حیات ایمانى گفت‌وگو کنید، باید خودتان هم این تجربه‌ها را داشته باشید. اگر کسى خودش یک تجربه دینى نداشته باشد نمی‌تواند با کس دیگرى درباره دین صحبت کند. آن‌وقت می‌شود مصداق بارز این شعر که « تا تو را حامى نباشد همچو ما ‎/ حال ما افسانه‌ای باشد تو را
شرط چهارم همان داشتن اراده درست است . یعنى اراده ما فقط فهمیدن باشد و فهماندن. بفهمید او چه می‌گوید و بتوانید درهمان مقولات با همان زمان و با همان تجربه مشترک، آنچه را که دارید به او بگویید.
گفت‌وگو ازنظر دکتر مجتبایى در دنیاى وانفساى امروز راه‌حل تمام دعواها و جنگ‌های بشرى است.
امروز دنیا یک دهکده کوچک است. شما نمی‌توانید در یک دهکده زندگى کنید بدون اینکه زبان همسایگان خود را بشناسید و این لازمه حیات اجتماعى ماست و نباید هیچ ملتى از این امر غافل شود.
دنیا، دنیایى است که امروز همه به هم احتیاج دارند. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من به فلان کشور یا فلان ملت یا به فلان جریان فکرى یا جریان اقتصادى و سیاسى که در دنیا می‌گذرد بی‌اعتنا هستم.
دکترمجتبایى سال‌ها درباره مباحث دینى و ادیان مختلف پژوهش و تحقیق داشته است. حرف‌های او درباره مطالعاتش دراین‌باره شنیدنى است. می‌گوید: من استادى به نام ویلفرد کنتون اسمیت داشتم که هر وقت می‌نوشتم Religions یک خط قرمز روى آن می‌کشید. او معتقد بود Religionsنداریم بلکه یک Religion داریم و آنچه به‌عنوان ادیان مختلف می‌شناسیم اشکال و صور مختلف آن است که حقیقت و جوهرش یکى است.
ولى به‌هرحال ناچاریم براى تسهیل گفت‌وگو یا تفهیم و تقریب بگوییم ادیان. یک نفر مسیحى است. یک نفر یهودى و شخص دیگر مسلمان. یکى هندو است، یکى بودایى.
به‌هرحال یک نوع تمایزهایى وجود دارد. اما بحث در این است که خود این دین که می‌خواهیم درباره آن گفت‌وگو کنیم چیست؟ چه کسى می‌تواند آن را تعریف کند؟ هیچ‌کس نتوانسته است دین را به‌طور جامع و مانع تعریف کند. علتش هم این است که یک‌وقت انسان محیط است بر یک‌چیزی و یک‌وقت چیزى بر انسان محیط است.
اگر فکر و ذهن بر چیزى محیط بود، آن‌وقت می‌توانیم آن را تعریف کنیم. می‌توانیم حدود آن را معین کنیم. می‌شود براى مسیحیت یک تعریف آورد. براى اسلام یک تعریف آورد، اما براى خود دین، یعنى دین‌داری انسان تعریف فراگیر و جامع نمی‌توان آورد. براى اینکه انسان محیط بر دین نیست.
ما خیال می‌کنیم دین هم مانند فلسفه است که تعریفى براى آن ارائه دهیم. این اواخر غالباً می‌گویند ایدئولوژى، دین ایدئولوژى نیست. دین، دین است.
دکتر مجتبایى معتقداست که ایدئولوژى یک خط است که حدودش معلوم است، اما دین یک طیف است، بى آغاز وبى انجام. هر مقطع یا پاره یک طیف احکام و کیفیات خودش را دارد. ایدئولوژى در ده صفحه، بیست صفحه می‌توانید مانیفست آن را بنویسید و بعد از شصت، هفتادسال دودمى شود و به هوا می‌رود و دینى را می‌بینیم مثل دین یهود. ابراهیم دو هزار سال پیش از میلاد مسیح بوده است تا به امروز می‌شود چهارهزارسال. دین جامع تمام فعالیت فکرى و روحى، ذهنى و ذوقى انسان است. همه این‌ها را دربرمى گیرد.
دکتر مجتبایى به جوانان اصرارمى کند تا قبل از هر چیز زبان بدانند و منظورش از زبان دانستن طیف وسیعى از دانش‌هاست. با زبان‌شناسی است که می‌توانید دنیا را بفهمید و با آن گفت‌وگو کنید. امروز اگر علم زبانشناسى نباشد، داها را درست نمی‌توان فهمید و همین‌طور اوستا و کتاب عهد عتیق و سایر کتب مقدس را به‌درستی نمی‌توان فهمید.

***
جایزه دکتر فتح‌الله مجتبایی:
این جایزه جایزه‌ای است که به برترین پایان‌نامهٔ دکتری در رشته‌های زبان و ادبیات فارسی، ادیان و عرفان اهدا می‌شود. این جایزه باهدف ارزیابی کیفی رساله‌های دانشجویان مقطع دکتری، شناسایی آسیب‌ها در این حوزه، کمک به رفع آن‌ها و ایجاد بستری مناسب برای ارتقای سطح کیفی رساله‌ها تدارک دیده‌شده است. اولین دوره اعطای این جایزه در آذرماه سال ۱۳۹۰ برگزار می‌شود. پایان‌نامه برگزیده پس از بررسی هیئت‌داوران، متشکل از برجسته‌ترین استادان رشته‌های ادیان و عرفان و زبان و ادبیات فارسی، برای دریافت جایزه معرفی و علاوه بر دریافت لوح تقدیر و جایزه نقدی، امکان نشر آن در انتشارات هرمس فراهم می‌شود.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده

-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com