بهتر از بیقانونی!
پرداختن به مباحث ساختارى یکى از اصول مهم در ساختوسازهای کلان شهرى است که نیاز به کارشناسانى کلان نگر نیز دارد. یکى از معدود آشنایان به این رشته دکتر «داریوش کاظمزاده صمیمى» است . او حالا خود را نهتنها یک شهرساز، که یک انسان گرفتار در چنبره معضلات شهرى چون تهران میداند و میشمارد…
نوشتههای مرتبط
-متولد۱۳۱۶خرمشهر
-فوقلیسانس معمارى از دانشکده هنرهاى زیبا دانشگاه تهران، ۱۳۴۳
-اولین دکتراى شهرسازى از دانشکده هنرهاى زیبا دانشگاه تهران، ۱۳۴۸
-کارشناس شهرسازى دفتر فنى وزارت کشور از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۳
-تهیه انواع طرحهای هادى شهرى براى شهرهاى یزد، کرمان، سارى، خوانسار و…
-عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمى و آموزشى (وابسته به وزارت علوم) از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۰
-عضویت در گروه کالبدى وزارت علوم و آموزش عالى تا سال ۱۳۷۱ سال بازنشستگى
-تهیه ضوابط و معیارهاى ساختمانهای آموزش عالى و…
-دو سال عضو هیئت ژورى رشته معمارى دانشگاه الزهراء
-عضو هیئت ژورى تعیین برنده طراحى دانشگاههای سراسر کشور دهه ۶۰
-ترجمه کتاب سهجلدی «روشهای تحلیل منطقهای» اثر «والتر ایزارد»، کتاب «اصول ریاضى برنامهریزی آموزشى» اثر «هکتور کوره آ» ، کتاب «نظام آموزشى نروژ» و کتاب «سیماى شهر» اثر «کوین لینچ»
-چاپ یک سرى مقالات در نشریات تخصصى معمارى و شهرسازى
-مشاور و همکارى در برنامهریزی و طراحى برجهای «پامچال» و «یاسمن» که بهعنوان بهترین ساختههای مسکونى دهه هفتاد انتخاب شدند
محمد شمخانى : توسعه بیقاعده، تشتت، تفرق و بینظمی در سازهها و ناسازه هاى مختلف و نبود یک سرى قوانین و هنجارهاى زیبایى شناسیک شهرى از تهران امروز، کلانشهر هولناکى ساخته که مهار آن اگر نگوییم غیرممکن، جز با رویکردهاى بنیادى، رادیکال و قانونمند آن هم در کوتاهمدت، ممکن نیست. پرداختن به مباحث ساختارى یکى از اصول مهم در ساختوسازهای کلان شهرى است که نیاز به کارشناسانى کلان نگر نیز دارد. یکى از معدود آشنایان به این رشته دکتر «داریوش کاظمزاده صمیمى» است که عمرى را روى آن گذاشته و با تأمل و تعمق بدان پرداخته است. مردى دانشمند که دانشش را نه فقط در کلاس درسهای نظرى، که از رهگذر حضور و حساسیت «در این» و «به این» جامعه به دست آورده است. جامعهای که تهران با تمام بزرگى و بیقوارگیاش یک جزو کوچک آن بهحساب میآید، اما خوب که نگاه میکنیم جاى بقیه اجزا را هم بشدت تنگ کرده است.
دکتر صمیمى، انگار همانطور که از نامش برمیآید، بسیار افتاده و متواضع مینماید و از حاشیه رفتن سخت بیزار است.
او حالا خود را نهتنها یک شهرساز، که یک انسان گرفتار در چنبره معضلات شهرى چون تهران میداند و میشمارد. بااینکه حرف براى گفتن زیاد دارد و تجربه براى بازگفتن بسیار، «ترجیح میدهم از همین تهران شروع کنم و از ناگفتههایی درباره آن»
به همین خاطر هم ابتدا از او درباره مشارکت و تأثیرگذارى شهرسازان و شهروندان بهعنوان تأثیرگذارترین و تأثیرپذیرترین عوامل شهرى میپرسم: «البته شهرسازان و متخصصان امور شهرسازى بهعنوان طراحان سیستم شهرى تأثیر بسیار زیادى دارند، ولى حرف اول را در ساختوساز شهرى، تصمیمات سیاسى و اقتصادى، منافع گروهى و غیره میزند. شما همین موضوع فروختن یا نفروختن تراکم را در نظر بگیرید. ناهماهنگى در اخذ تصمیمات توسط شهردارى، انجمن شهر و بهطورکلی نهادهایى که خود را در این مسئله مؤثر میدانند باعث شده که در بخش ساختمان که خودش چند صد نوع شغل و حرفه را یدک میکشد، رکود به وجود بیاید، قیمت مسکن بهشدت افزایش یابد و تأثیر خود را حتى در خارج از محدوده تهران نشان دهد، فعالیتهای اقتصادى دیگر تحت تأثیر قرارگرفته و سرمایهها بهسوی فعالیتهای دیگر جریان یابد و یا بهعنوان موضوعى دیگر، چند برابر شدن تعداد اتومبیلهایی که هرساله بر تعداد موجود افزوده میشوند(و جزو افتخارات صنعت کشور بهحساب میآید) بدون اینکه کهنهها از دور خارج شوند و یا زیربناى لازم براى تردد آنها فراهم شود و مسائل بسیار دیگر که…
صمیمى حالا انبان تجربههایی است که دیده و از سر گذرانده است و وقتى با او به گذشته بازمیگردیم تا از سابقه شهرى چون تهران سردر بیاوریم، میگوید: «از زمانى که گسترش تهران به خارج از محدوده دروازههای عهد ناصری کشیده شد، رشد بیرویه خودرو، بدون برنامه مشخص و بدون هیچ طرح اندیشیده، هرچند که دریک پهنه نسبتاً کوچک که از حوالی توپخانه (میدان امام) تا میدان باغ شاه ( میدان حر) امتداد داشته و شهرداری هم درصدد ا حیاى آن است. بههرحال اولین طرح جامع که براى تهران تهیه شد و هدف آن برقرارى نظم و نسقی براى این گسترش بود، همان طرح فرمانفرماییان ـ گروئن است، که آن هم کاملاً عملى نشد.
با این حال، بخشهایی هست که طبق طرحهای مشخص و حسابشدهای تهیه شدهاند (مثل شهرک غرب یا اکباتان)
از دکتر صمیمى که معمار و شهرسازى باسابقه است ، دلیل این همه تشتت و تفرق وبى نظمى تهران را میپرسم.
میپرسم که این بینظمی مدلول کدامیک از موارد زیر است: ضعف ساختار اقتصادى و دولت ، ضعف ساختار سیاسى، ناکارآمدى نظام برنامهریزی دولتى یا شهرداریها و شهرسازان ، کمبود دانش عملى و نظری مسئولان و شهرسازان و یا دریک چشمانداز وسیعتر، نبود فعالیتهای فرهنگى و پایین بودن سطح معرفت عمومى نسبت به این قضایا واو با همان خونسردى خاص خودش پاسخ میدهد: «میتوان گفت همه نهادها و عواملی که نام بردید در این تشتت دخیلاند، ولى مطمئناً ضریب دخالت آنها در این مسئله به یک اندازه نیست. براى مثال شهرسازان با مطالعات وسیع و پیشبینیهای همهجانبه طرحى را براى تهران تهیه میکنند که تصویب هم میشود و طبق آن دریک افق طرح ۲۵ ساله، جمعیت سطوح محدوده شهر (در فازهای ۵ ساله) فضاهاى مسکونى، فضاهاى سبز، سطوح خیابانها ، نسبت مالکیت اتومبیلها، سیستم حملونقل عمومى و انواع مسائل دیگر در حدود مقادیر معینى برآورد میشوند، ولى در عمل بنا به دلایل مختلف نظیر مهاجرتهای بیرویه بهطرف تهران، بحرانهای اجتماعى، اقتصادى و … هیچکدام از آنها تحقق پیدا نمیکند و شهر بهصورت سرطانى چه ازنظر جمعیت ، گسترش سطح شهر، چند برابر شدن تعداد وسایل نقلیه شهرى وازهمه بدتر جایگزین نشدن وسایل نو با کهنه و انواع آلودگیهای حاصله از فرسودگی آنها، رشد انواع فساد، بیتوجهی به قوانین و مقررات و … رشد میکنند که همگى تأثیر خود را بهوضوح درسیماى شهر تهران نشان میدهند.
حال آیا میتوان گفت که سهم شهرسازان در این بینظمی بهاندازه سهم نظام اقتصادى دولت، ضعف ساختار سیاسى و عوامل دیگراست؟
صمیمى چندان اهل بیوگرافى و پرداختن به مسائل حاشیهای نیست و بحث درباره مسائل و معضلات شهرى و شهرسازى را بر پرداختن به خود و سوابق اش ترجیح میدهد. این است که خودبهخود از هر درى که وارد میشوم، ناخواسته به همان نقطهای میرسم که او در ذهن دارد.
چیزى که یکسره از کار و کار و کار میگوید. کارى که گریبان او را حتى بعد از بازنشستگى نیز رها نکرده است و همچنان در قالب مشاوره و پژوهش و گاهى طراحى همان فضاهاى شهرى و معماری خود مینماید.
او در ادامه یکى از دلایل ناهماهنگى در چهره سازههای شهرى را سرعت زیاد تغییرات بافت شهرى و همینطور ضوابط و معیارهای بشدت متغیر در همین ساختوسازها میداند و میگوید: « براى مثال درجایى که انواع ساختمانهای کهنه و نو از ارتفاع دو سه طبقه تا برجهای باریک و بلند بیست و سى طبقه بدون هیچ ارتباط منطقى چه ازنظر عملکرد و چه ازنظر مصالح بهکاررفته در ساختمانها و یا اساساً شیوه معمارى آنها در کنار هم قرار بگیرند، معلوم است که نتیجه حاصل چیز زیبایى نخواهد بود، ولى اینکه همین امر از مصادیق نا همسایگی و بیارتباطی شهروندان باشد، موافق نیستم. بلکه معتقدم بیشتر نتیجه نوعى هرجومرج و بیبرنامگی در مقیاس کلان است که خودش را در ضوابط و مقررات ناپایدار، سست و متغیر نشان میدهد.»
صمیمى اینها را در پاسخ به پرسشى درباره طراحى شهرى و عدم رعایت اصول زیباییشناختی در طراحى شهرى مانند تهران میگوید. بعد در ادامه حرفهای زیاد دیگرى به میان میآید که اینجا نه مجال بازگفتن و بازآوردنشان است و نه مجال بسط درست و دقیق و فراگیر آنها. این را صمیمى با لبخند، جور دیگرى بازگو میکند: «براى پرداختن به هر کدام از این پرسشها یک کتاب پاسخ است و نیاز است. نمیشود در یک چنین گزارشى بر همه ابعاد ماجرا و مسئله پرداخت.»
دکتر داریوش صمیمى از آن دسته نخبگانى است که تجربههای مفیدشان تقویمى نیست و فعالیت آنها را نمیتوان با چند رویداد زمانى مشخص و چند عنوان دهانپرکن صورت بست و به شمارش درآورد. حضور این افراد که در جامعه روشنفکرى ما نیز کم تعداد نیستند، به یک سرى کارهاى زیربنایى برمیگردد که ضرورت و تأثیر انجامشان بسته به روز و ماه و فصل و سال نیست و همیشه حس میشود. صمیمى فوقلیسانس معمارى خود را از دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران وقتى میگیرد که هنوز این رشته در ایران جوان است و هنوز، آنچنانکه الآن، شورش درنیامده است. منظورم زمانى است که براى تحصیل در رشته معمارى فقط مقطع فوقلیسانس داشتیم و نه فوقدیپلم و لیسانس و … مثل حالا. او بعد از دریافت مدرک معمارى بنا به نیاز مبرمى که وزارت کشور براى تهیه طرحهای هادى (پیش درآمدى بر طرحهای جامع) به نیروهاى متخصص داشته، جذب آن وزارتخانه میشود و براى شهرهایى چون یزد، کرمان، سارى، خوانسار و … اقدام به تهیه یکسرى طرحهای هادى میکند. صمیمى همچنین نخستین کسى است که به همراه مهندس کبارى در ایران دکتراى شهرسازى میگیرد و جذب وزارت علوم آن دوره میشود. همین هم باعث میشود که او در متن بسیارى از تحولات علمى و فنى مسائل مربوط به شهرسازى در ایران باشد. نمود این تغییرات و این تحولات بنیادى را البته ممکن است ما در سالهای پس از انقلاب و در ساختوسازها کمتر ببینیم که بیشتر به دخالتهای غیرعلمى و پیشبینی نا شده در این امور برمیگردد و به همان مسائلى که در همین متن بهگونهای گذرا بدانها اشاره شد تهیه ضوابط و معیارهاى ساختمان وزارت آموزش عالى و … ازجمله فعالیتهای کلیدى صمیمى در دهه شصت بهحساب میآید. بعد از بازنشستگى از وزارت علوم، او عضو هیئتمدیره دفتر مهندسان مشاور کنت میشود و نقشى کلیدى را در این دفتر به عهده میگیرد. دفترى که دو تا از ساختههای بلندمرتبه آن در مسابقه انتخاب و معرفى بهترین مجتمع مسکونى ساختهشده در دهه هفتاد ـ که از سوى سازمان مسکن و شهرسازى استان تهران برگزار شدـ به ترتیب اول و دوم میشود. سازههایی که حاصل یک کار تیمى بوده و صمیمى، مشاور و همکار در برنامهریزی و طراحى آنها بوده است. وقتى از صمیمی درباره آینده تهران ـ این آوردگاه دائمى مرگ و زندگى ـ میپرسم و اینکه چطور میتوان هنوز به آینده آن امیدوار بود، با آمیزهای از تأسف و حسرت پاسخ میدهد: «به نظر من تا زمانى که موضوع احترام به قوانین و مقررات فقط در حد حرف و شعار باشد، باید منتظر بدتر از این هم باشیم. یکى از مهمترین عناصر شهرى ازنظر عملکرد شهرى، ترافیک است. شما کافیست به نوع رانندگى از دوچرخه گرفته تا موتورسیکلت، ماشینهای شخصى، وسایل نقلیه عمومى و … توجه کنید و حال در خیال خود فرض کنید که با توجه به ثبات سایر شرایط، تعداد آنها حداکثر نصف تعداد اینها بود، ماشین فرسوده وجود نداشت و از آلودگیهای آنها یعنى دود، صدا و غیره هم خبرى نبود و همه دقیقاً قوانین را رعایت میکردند، آیا باز هم از تهران بهعنوان آوردگاه مرگ و زندگى نام میبردید؟ از قدیم گفتهاند که داشتن یک قانون بد که به آن عمل شود بهتر از بیقانونی و یا داشتن قانون و عمل نکردن به آن است و این دومى متأسفانه همان است که ما فعلاً دچار آن هستیم.»
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com