آرام و بیقرار!
داریوش صفوت را بهعنوان یکى از مؤثرترین چهرههای تاریخ معاصر موسیقى دستگاهى ایران میشناسند. مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران که به عقیده بسیارى از هنرمندان موسیقى، رنسانس تاریخ معاصر موسیقى دستگاهى محسوب میشود و بیشترین نقش را در به وجود آوردن جریان جدى و هنرى موسیقى در ایران داشته، توسط داریوش صفوت تأسیس شده است…
نوشتههای مرتبط
– موسیقیدان، نوازنده سهتار و سنتور
ـ متولد هفتم آذرماه ۱۳۰۷
– درگذشت ۲۷ فروردین ۱۳۹۲، کرج
ـ آغاز یادگیرى موسیقى نزد پدر
ـ حضور در محضر استاد حبیب سماعى براى یادگیرى سنتور ۱۳۲۳
ـ درک محضر استاد ابوالحسن صبا براى تکمیل نوازندگى سهتار و سنتور ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶
ـ اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران ۱۳۳۲
ـ عزیمت به فرانسه براى ادامه تحصیلات
ـ دریافت دکتراى حقوق بینالملل از دانشکده حقوق دانشگاه پاریس
ـ بازگشت به ایران و تدریس در هنرستان موسیقى ۱۳۳۸
ـ درک محضر استاد حاجآقا ایرانى مجرد براى تکمیل نوازندگى سهتار و تحقیق و تفحص در ردیف و موسیقى ایران ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸
ـ تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران ۱۳۴۷
ـ رئیس گروه موسیقى دانشکده هنرهاى زیبا دانشگاه تهران
ـ تدریس در هنرستان عالى موسیقى، مرکز مطالعات موسیقى شرقى وابسته به انستیتو موزیکولوژى دانشگاه سوربن، دانشکده هنرهاى زیبا، مدرسه عالى تلویزیون و سینما و…
ـ عضو بسیارى از شوراهاى پژوهشى، ادارى و مشورتى موسیقى و نیز وزارت علوم و فناورى و فرهنگستان علوم
– مدیر سابق گروه موسیقی دانشگاه تهران
– سرپرست سابق کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان در صداوسیما از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲
– عضو انجمن آکوستیکدانان ایران ۱۳۵۷
– عضو انجمن فلسفه ایران ۱۳۵۵
– داریوش صفوت در سال ۱۳۸۵ موفق به دریافت نشان «شوالیه هنر و ادب» Chevalier De L’ordre Des Arts et Des Letters گردید که بالاترین نشان هنری کشور فرانسه است
آثار مکتوب او عبارتاند از:
ـ خصوصیات موسیقى سنتى ایرانى ( به زبان فرانسه) ۱۳۴۵
– ترجمه انگلیسی رساله «عرفان و موسیقی ایران»، چاپ نیویورک ۱۹۸۵ میلادی (۱۳۴۶)
– ترجمه فرانسوی رساله «عرفان و موسیقی ایران» با اضافات، پاریس ۱۹۸۸ میلادی (۱۳۶۷)
ـ موسیقى ایران (به زبان فرانسه تحت نظارت شوراى بینالمللی موسیقى یونسکو) ۱۹۶۶
ـ رساله عرفان موسیقى ایران ۱۳۴۸
ـ موسیقى سنتى و عرفان شرقى (نیویورک) ۱۹۸۵
– کتاب هشت گفتار دربارهٔ فلسفه موسیقی به زبان فارسی، تاریخ چاپ ۱۳۸۶ انتشارات نیک
– پژوهشی کوتاه دربارهٔ استادان موسیقی ایران و الحان موسیقی ایرانی به زبان فارسی، تهران ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی)
– از دکتر صفوت دوتکنوازى سهتار و سنتور و نیز ردیف آوازى موسیقى ایران با صداى حاتم عسگرى نیز منتشر شده است.
محسن شهرنازدار: نوشتن درباره داریوش صفوت نهتنها به گمان من که بیگمان سخت و پیچیده است! «سخت» است چون منابع شفاهى ما از او یا قابلاعتماد نیست و یا محدود و مخدوش است. و «پیچیده» است چون شخصیت صفوت و جایگاه اجتماعى و تأثیرگذاریهای او در عرصه موسیقى، در لایههای به هم تنیده و پیچیده شرایط اجتماعى و فرهنگى چند دهه گذشته، شکل گرفته است. با این حال همه آنانى که با نام و نشان او آشنایى هرچند مختصرى دارند، داریوش صفوت را بهعنوان یکى از مؤثرترین چهرههای تاریخ معاصر موسیقى دستگاهى ایران میشناسند. مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران که به عقیده بسیارى از هنرمندان موسیقى، رنسانس تاریخ معاصر موسیقى دستگاهى محسوب میشود و بیشترین نقش را در به وجود آوردن جریان جدى و هنرى موسیقى در ایران داشته، توسط داریوش صفوت تأسیس شده است.
همه نامهای آشنایى که امروزه در کنار وقایع موسیقى جدى و هنرى ایران میشنویم، برآمده از این مرکز و از شاگردان داریوش صفوت بودهاند. با تدبیر و دوراندیشى او بود که موسیقى دستگاهى ایران از میان آن حجم درهم و ناخالص رواج انواع موسیقیهای بزمى و محفلى در دهه چهل، توانست به حیات خویش ادامه دهد و شمهای از آن اصل خالص، به امروز برسد. با این حال بیش از سه دهه حضور پررنگ او در جایگاه مدیریتى و آموزشى موسیقى، همواره بحثبرانگیز و پر از جدالهای مخالفان و موافقان بوده است. هرچند موضع دائمی صفوت در برابر همه این جدالها، خاموشى و حضورى بیهیاهو بوده و هست…
داریوش صفوت درست یک ماه دیگر هفتادوپنجمین سال زندگى پربارش را پشت سر میگذارد. او هفتم آذرماه سال ۱۳۰۷ در تهران به دنیا آمده است. پدرش علیاصغر صفوت سهتار مینواخت و او مشق سهتار را در کودکى با پدر آغاز کرد. شانزدهساله که بود با روابط دوستانهای که پدرش با اهالى هنر و بهویژه اهل موسیقى داشت، به محضر استاد یگانه سنتور، حبیب سماعى راه یافت و یادگیرى این ساز را آغاز کرد.
سه سال، جستهوگریخته سنتور نواخت و باتجربه بیشترى که در نوازندگى سهتار داشت به مکتب موسیقى ابوالحسن صبا پیوست و در مدت زمانى اندک، از شاگردان برگزیده مکتب سهتار صبا شد. صفوت در کنار یادگیرى موسیقى، تحصیلات آکادمیک خود را نیز با تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دنبال کرد و در سال ۱۳۳۲ در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. اما کلاس درس صبا، گوى سبقت از دانشگاه و هوش از صفوت ربوده بود. آنچنانکه مدت ده سال تمام تا پایان عمر صبا در محضر او باقى ماند و در مکتب او نکتهدان و خبره شد. دکتر تقى تفضلى در پى نوشت مقالهای که بهمنماه ۱۳۳۶ به مناسبت درگذشت صبا در مجله موسیقى به چاپ رسانده، درباره صفوت و جایگاه او در مکتب صبا نوشته است: «آقاى داریوش صفوت، جوانى بسیار بااستعداد میباشند و چندین ساز را بسیار خوب مینوازند. مرحوم صبا همیشه میگفت میان دوستان و شاگردان من، آقاى صفوت، چپ و راست را در سهتار خیلى خوب میفهمد و تکیهها را از همه بهتر اجرا میکند. صبا قصد داشت با همکارى آقاى صفوت براى سهتار دستورى بنویسد»…
در میان همه آنچه که از اولین دوره ضبط صداى سهتار تا به امروز باقى مانده، سهتار استاد ابوالحسن صبا، اصیلترین و منحصرترین نمونه موجود است و به حق داریوش صفوت، بهترین شاگرد مکتب سهتار نوازى صبا بوده است. گویى آن روح اصیل و متصل به ریشههای کهن که در صبا جریان داشت، در صفوت نیز متبلور شد و در او زنده ماند و پرورانده شد. بعد از فوت صبا، صفوت جوان که میان اهالى موسیقى آن زمان، به استعداد و طبع روان شهره بود، در هنرستان عالى موسیقى مشغول تدریس شد.
در این دوران مرحوم دکتر مهدى برکشلى موسیقیدان و استاد فیزیک دانشکده علوم ، رئیس واحد موسیقى اداره کل فرهنگ و هنر بود. او که با شرق شناسان فرانسوى ارتباط داشت و نیز تحصیلات آکادمیک خود را در فرانسه به پایان برده بود، داریوش صفوت را براى تدریس موسیقى ایرانى به «مرکز مطالعات موسیقى شرقى» در پاریس معرفى کرد. براى صفوت جوان این فرصت مغتنمى بود که تحصیلات آکادمیک خود را نیز در پاریس و در رشتهای که دوست میداشت، تکمیل کند. صفوت تا اخذ درجه دکترا در رشته حقوق بینالملل از دانشکده حقوق پاریس پیش رفت . داریوش صفوت بورسیه اداره کل هنرهاى زیبا شد و در پاریس در کنار تحصیل و تدریس، به تحقیق و پژوهش در موسیقى و اجراى کنسرتهای پژوهشى پرداخت. او به تشویق و کمک شرقشناس فرانسوى خانم نلى کارن که شاگرد سهتار و سنتور صفوت نیز بود، کتابى به زبان فرانسه درباره موسیقى ایران نوشت که ذیل مجموعه «سنتهای موسیقى » در سال ۱۳۴۴ انتشار یافت. صفوت در آن کتاب موقعیت اجتماعى موسیقى در آن دوران را نیز شرح داده و راهکار حفظ و احیاى موسیقى قدیم ایران را تأسیس یک مرکز باستانشناسی موسیقى دانسته است. انتشار این کتاب رئیس رادیوتلویزیون سابق را بر آن داشت تا از صفوت براى مشاوره درزمینهٔ موسیقى رادیو و تلویزیون، دعوت به همکارى کند، اما صفوت پیشنهاد جدیتری داشت و آن تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران بود. در این زمان او به دعوت دکتر برکشلى ، در دانشگاه تهران تدریس موسیقى میکرد. حضور او در دانشگاه فرصت مناسبى بود تا با استعدادهاى جوان موسیقى آشنا شود و بهترینهای آنان را براى حضور در مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران انتخاب کند.
در این زمان موسیقى جدى دستگاهى ایران، در انزواى کامل به سر میبرد. رسانه در اختیار انواع موسیقى عامهپسند و تغییریافته ایرانى بود و جریان مقتدر موسیقى در رادیو، آخرین نسل از بازماندگان موسیقى قدیم ایران را به حاشیه رانده بود. على اکبرخان شهنازى پسر میرزا حسینقلی، برجستهترین نوازنده تار آن زمان، تنها به تدریس در اتاق محقرى در هنرستان موسیقى مشغول بود. اصغر بهارى ، نوازنده یگانه کمانچه، در بیاعتنایی دوران، کمانچه را به کنارى گذاشته و ویلن به دست گرفته بود ، یوسف فروتن و سعید هرمزى نوازندگان و ردیف دانان مهم دوران به گوشه عزلت پناه برده بودند و عبدالله خان دوامى ، خواننده بنام گروه درویش خان هم دیگر ناى خواندن نداشت.اما صفوت با همه این بزرگان حشرونشر داشت. شاید واسطه این آشنایى، محفل حاجآقا محمد ایرانی مجرد بود که صفوت بهمحض بازگشت به ایران، به آن راه یافت و به تلمذ از محضر حاجآقا محمد پرداخت.
حاجآقا محمد ردیف دان، موسیقیشناس و ادیب، از شاگردان میرزا عبدالله فراهانى بود و منزلش محفل انس بزرگان موسیقى ایران . صفوت نزد او به تکمیل آموختههایش در سهتار و تحقیق در ردیف موسیقى ایران پرداخت. نوارهایى از محافل خصوصى آن دوران باقى مانده است که جایگاه ویژه صفوت را نزد حاجآقا محمد بازگو میکند. قطعاتى از تکنوازیهاى صفوت و نیز با صداى محمود کریمى در راست پنجگاه و نوا از این محفل باقى مانده که حاجآقا محمد، بارها و بارها صفوت جوان را در میان اجرا ستوده است . اما محفل حاجآقا محمد نیز همچون انزواى همه استادان قدیم ، محدود به شبنشینیهای استادان قدیم موسیقى ایران بود و به بیرون راهى نداشت. بیرون هم در تبوتاب روزمرگى و عوامزدگی گرفتار شده بود!
در چنین شرایطى بود که داریوش صفوت رؤیاى دور از ذهنى را به واقعیت بدل کرد و این نسل سرخورده منزوى را از کنج عزلت به مرکز حفظ و اشاعه کشاند و شاگردان برگزیده دپارتمان موسیقى دانشگاه تهران را نیز با همکارى نورعلى خان برومند، موسیقیدان شاخص دوران که مدرس دانشکده بود، به مرکز آورد و واسطه پیوند نسل قدیم موسیقیدانان ایران با این نسل نوجو و جوان شد. شاگردان مرکز، حقوق میگرفتند تا از این بزرگان سالخورده موسیقى بیاموزند! همه این امکان بزرگ مدیون و مرهون درایت، پیگیرى و نگاه دلسوزانه و پدرانه صفوت بود. محمدرضا لطفى، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، داریوش طلایى، مجید کیانی، جلال ذوالفنون و… جملگى از شاگردان مرکز حفظ و اشاعه بودند که بانى مهمترین تحولات موسیقى دستگاهى و احیاى سنت این موسیقى در چند دهه اخیر شدند.هرچند این نیز درون بیقرار صفوت را قرار نمیداد و او آرزوهاى بزرگتر نیز در سر داشت.
او میخواست مرکز حفظ و اشاعه را به دانشگاه موسیقى بدل کند و تأکید بسیارى بر احیاى متون کهن و مباحث و مبانى نظرى موسیقى قدیم ایران داشت.
او میدانست در لابهلای متون کهن به جاى مانده از ادوار گذشته، میتوان ردپاى موسیقى گذشته ایران را نیز جستوجو کرد و حاصل همین آگاهى بود که رساله على بن محمد معمار را از کتابخانه شخصى دکتر نیرى بیرون کشید و به همراه مرحوم تقى بینش، با تحاشى و مقدمه دقیقى آن را به چاپ رساند. او قصد داشت سمتوسوی مرکز را نیز به سمت احیاى موسیقى قدیم ایران هدایت کند.
هرچند اختلافهای درونى مرکز در سالهای آخر به تفرقه و جدایى برخى از شاگردان منجر شد، اما روح حاکم بر فضاى آموزشى مرکز که توأم با مشى و خلق بزرگوارانه و صوفیانه صفوت بود، حتى در خلقوخوی آنانى که عَلَم مخالفت برداشتند و کوس جدایى زدند، تأثیرى آنچنان عمیق داشت که امروزه بعد از گذشت سه دهه، هنوز آن نسل همدوره، با منش و دریچه مشترکى که از آن به عالم موسیقى مینگرند، از دیگران قابل تفکیکاند. مرکز حفظ و اشاعه موسیقى در کنار تربیت این نسل تأثیرگذار، کمک شایانى در حفظ ردیفها و نغمههای مانده در سینه استادان قدیم داشت. اکثر آنچه امروزه ما به نام ردیف و رپرتوار رسمى موسیقى دستگاهى ایران میشناسیم، در دوره مرکز، ضبط و ثبت شده است.
استادان کهنسال که تا آخرین روز و آخرین رمق زندگى، در مرکز حضور یافتند، سخاوتمندانه، هر آنچه در سینه محفوظ داشتند، گفتند و نواختند و آموختند و اینچنین بود که مرکز حفظ و اشاعه پلى شد میان دیروز و امروز موسیقى ایران.
بعد از انقلاب داریوش صفوت از ریاست مرکز کناره گرفت. با این حال او تا همین اواخر در پستهای مشورتى و آموزش موسیقى مشغول به کار بود. صفوت سالها ریاست گروه موسیقى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران را بر عهده داشت و عضو هیئتعلمی دانشگاه، دایرهالمعارفهای رسمى کشور و مراکز پژوهشى بود.اما این روزها از آلودگى تهران گریخته، در کرج ساکن شده و آنچنانکه رسم بزرگان است، در خلوتی خودساخته، قرارگرفته است. اما بیگمان آن روح بیتاب با آن همه ایدههای ناب که در پس صورت آرام او بیقراری میکند، دور از هیاهوى این شهر نیز رهایش نخواهد کرد…
***
اظهارات دیگران:
پرویز مشکاتیان: «من بهعنوان کسی که سالها در محضر استاد داریوش صفوت به تلمذ نشستهام، بیهیچ گمانی بر آنم که ایشان از برگزیدگان خداوند هستند. از شهر جاناناند و از تبار راستینان این سرزمین، بیهیچ اغراقی… او همیشه صحبت از جایگاه معنوی هنرمند، اخلاق هنرمند و واصل شدن به مبدأ و مأخر و مرکز زیباییها، به طریق اولی چشمپوشی از مادیات و ملموسات دنیا میکرد». (بانی فیلم، ۱۰ آذر ۸۲ صفحه ۹)
جلال ذوالفنون: «دکتر صفوت شخصیتی است مرکب از دانش و هنر و اخلاق، همراه با قلبی آکنده از عشق و ایمان به موسیقی ایرانی که مدام در تپش است». (بانی فیلم، ۱۰ آذر ۸۲ صفحه ۹)
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۸
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com