انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره جلال ستارى؛ پل فیروزه شرق به غرب

احمد جلالى

ورود به دنیاى جلال ستارى کار بس دشواریست. چه او بیش از آنکه دنبال نام باشد از آن مى گریزد. با این حال آوازه او برهیچ کس از اهالى فرهنگ و اندیشه و دوستداران این فن پوشیده نیست. آنچنان که به او لقب کتابخانه سیار داده اند؛ لقبى که بورخس نیز آن را یدک مى کشد. با این حال جهان بیرونى جلال ستارى اسطوره است. او سالهاى سال از عمرش را صرف اسطوره کرده و به اعتراف خودش هنوز کارى براى آنها نکرده است! جلال ستارى در رشت به دنیا آمده؛۱۳۱۰. گرچه او سالیان سال را در سوئیس زندگى کرده است از طنز روزگار در همان دیار غربت و بطن فرهنگ فرنگ مجذوب قصه هاى هزارویک شب مى شود و همین شیفتگى او رابه دنیاى مرموز و لاهوتى اساطیر مى کشاند. گرچه باید اعتراف کنیم که جلال ستارى بیش از هر چیز یک دایره المعارف زنده است…

جلال ستارى؛مترجم، محقق، اسطوره شناس و اندیشمند ایرانی متولد ۱۰ رشت

ـ عزیمت به سوئیس براى تحصیل دررشته روان شناسى بالینى

ـ بهره مند از محضر ژان پیاژه

– ترجمه نخستین بار آثار اندیشمندانی چون باشلار، آرتو، دومزیل و بسیاری دیگر به زبان فارسی

– ترجمه و تالیف بیش از ۸۰ کتاب در حوزه اسطوره شناسی، هنر، ادبیات ، تاریخ و اندیشه های متفکران اروپایی به ویژه فرانسوی

– دریافت نشان آفیسیه ( نشان ادب و هنر فرانسه) به پاس عمری تلاش فرهنگی در سال ۱۳۸۴

برخى از آثار او عبارتند از:

کاپیتان قره گز ( لوئی گولیس ، ترجمه با داود رشیدی )، ۱۳۴۴/ تاثیر سینما در کودک و نوجوان ۱۳۴۵/ هزارو یک شب و افسانه شهرزاد ۱۳۴۸/ پیوند عشق میان شرق و غرب ۱۳۵۴/ درباره فرهنگ، ۱۳۵۴/ فرهنگ و مردم ۱۳۵۷/ نزاع بر سر قدرت فرهنگ غرب ۱۳۶۱/ چشم اندازهای اسطوره ( میر چالیده( ۱۳۶۲/ روانکاوی آتش ( گاستون باشلار) ۱۳۶۲/ نامه سر گشاده به سر آمدن جهان سوم ( احمد بابا میسکه) ۱۳۶۲/ زبان رمزی افسانه ها ( لو فلر دلاشو ۱۳۶۴/ حالات عشق مجنون ۱۳۶۶/ در قلمرو فرهنگ( مجموعه مقاله) ۱۳۶۶/ رمز و مثل در روانکاوی ( تألیف و ترجمه) ۱۳۶۶/ زبان رمزی قصه های پریوار ( دلاشو) ۱۳۶۶/ نمایش در شرق ( مجموعه مقاله) ۱۳۶۷/ افسون شهرزاد ۱۳۶۸/ آنتون آرتور ( شاعر دیده ور صحنه تئاتر) ۱۳۶۸/ هنر مقدس ( بورکهارت) ۱۳۶۹/ جان های اشنا ۱۳۷۰/ رمز پردازی ( بورکهات) ۱۳۷۰/ زمینه فرهنگ مردم ۱۳۷۰/ رساله در تاریخ ادیان ( الیاده) ۱۳۷۲/ جهان نگری ( یونگ) ۱۳۷۲/ مدخلی بر رمز شناسی عرفانی ۱۳۷۲/ نمادهای زنده جان ( مونیک دوبوکور) ۱۳۷۳/ درد عشق زلیجا ۱۳۷۳/ دانش اساطیر ( رژه باستید ۱۳۷۳/ عشق( رنه آلندی) ۱۳۷۳/سیمای زن در فرهنگ ایران ۱۳۷۳/ اسطو ره های عشق ( دنی دوروژمون)۱۳۷۴/ نماد و نمایش ( مجموعه مقاله ) ۱۳۷۴/ عشق صوفیا ۱۳۷۴/ اسطوره و رمز( مقالات اسطوره شناسان بزرگ جهان ) ۱۳۷۴/ آیین اسطوره در تئاتر ( مجموعه مقالات) ۱۳۷۶/ اسطوره در جهان امروز ۱۳۷۶/ پژوهشی در قصه اصحاب کهف ۱۳۷۶/ چهار سیمای اسطوره ای ( تارزان، دراکولا، فرانکشتین، فاوست، ) ۱۳۷۶/ حکمت شرق و روان درمانی غرب ( هانس باکوبس) ۱۳۷۶/ رمز پردازی آتش ( ژان پیر بایار ) ۱۳۷۶/ رمز اندیشی و هنر قدسی ۱۳۷۶/ بازتاب اسطوره در بوف کور ۱۳۷۷/ پژو هشی در قصه یونس و ماهی ۱۳۷۷/ تراژدی و انسان ( آندره بونار) ۱۳۷۷/ در روز بازار زمانه ۱۳۷۷/ شعله شمع( باشلار) ۱۳۷۷/ کاتاکالی تئاتر رقصان هند ( واتسیایان و دانیلو ) ۱۳۷۷/ پری داری و شبیه سازی « در جست و جوی ریشه های تئاتر ( ژاک بورگو) ۱۳۷۸/ پژوهشی در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا ۱۳۷۸/ جهان اسطوره شناسی (۲) ۱۳۷۸/ پرده های بازی ( مجموعه مقاله ) ۱۳۷۹/ جهان اسطوره شناسی (۳) ۱۳۷۹/ در بی دولتی فرهنگ ۱۳۷۹/ یوگا( یونگ) ۱۳۷۹/ جهان اسطوره شناسی (۴) ۱۳۷۹/ پژوهشی در عشقنامه هلوئیز و آبلار ۱۳۷۹/ جهان اسطوره شناسی (۵) ۱۳۸۰/ هویت ملی و هویت فرهنگی ( مجموعه مقاله) ۱۳۸۰/ پژوهش در ناگزیری مرگ گیل گمش ( بانیک بلان) ۱۳۸۰/ پژو هشی در اسطوره گیل گمش و افسانه اسکندر ۱۳۸۰/ شرق در ادبیات فرانسه ( پیر مارتینیو) ۱۳۸۱/ جهان اسطوره شناسی (۶) ۱۳۸۱/ پژوهشی در قصه سلیمان و بلقیس ۱۳۸۱/ تئاتر و دین ( گابریل مارسل) ۱۳۸۱/ گفتگوی شهرزاد و شهریار ۱۳۸۲/ تقلید و تماشا ( مجموعه مقاله) ۱۳۸۲/ معرفت شناسی ( باشلار) /اسطوره نو ( یونگ)/حکایت سندباد و…

 

ورود به دنیاى جلال ستارى کار بس دشواریست. چه او بیش از آنکه دنبال نام باشد از آن مى گریزد. با این حال آوازه او برهیچ کس از اهالى فرهنگ و اندیشه و دوستداران این فن پوشیده نیست. آنچنان که به او لقب کتابخانه سیار داده اند؛ لقبى که بورخس نیز آن را یدک مى کشد. با این حال جهان بیرونى جلال ستارى اسطوره است. او سالهاى سال از عمرش را صرف اسطوره کرده و به اعتراف خودش هنوز کارى براى آنها نکرده است! جلال ستارى در رشت به دنیا آمده؛۱۳۱۰. گرچه او سالیان سال را در سوئیس زندگى کرده است از طنز روزگار در همان دیار غربت و بطن فرهنگ فرنگ مجذوب قصه هاى هزارویک شب مى شود و همین شیفتگى او رابه دنیاى مرموز و لاهوتى اساطیر مى کشاند. گرچه باید اعتراف کنیم که جلال ستارى بیش از هر چیز یک دایره المعارف زنده است.او در زمینه هاى مختلفى چون قصه، تئاتر و ادبیات چهل سال تحقیق و تفحص کرده و حاصل این همه سال نزدیک به صدعنوان کتاب است که نیمى از آن را ترجمه هاى مختلفى از نویسندگان متعدد تشکیل مى دهد.

تألیف و ترجمه اثر سترگى به نام «جهان اسطوره شناسى» که تاکنون شش جلد آن منتشر شده است، باعث شده تا او را یکى از بزرگترین اسطوره شناسان ایران بنامند و دیگر آثار او که در زمینه هاى مختلفى به چاپ رسیده درسایه قرار بگیرد. علاوه بر مجموعه «جهان اسطوره شناسى» او در این زمینه کتابهاى معروف دیگرى هم دارد. کتابهایى چون «اسطوره در جهان امروز»، «چهار سیماى اسطوره اى» و …

براى نوشتن از جلال ستارى اما دنیاى اسطوره شناسى اش کافى نیست. چه او یکى از منتقدان جدى و محققان واقعى عرصه تئاتر و نمایش نیز هست. به طورى که تاکنون مقاله هاى فراوانى از او درباره آثار کلاسیک تئاتر از آنتیگون و آژاکس گرفته تا «فدر» به چاپ رسیده است. همچنین نمایشنامه هاى پل کلودل را ترجمه کرده است و اگر شماره هاى گذشته مجله نمایش را باز کنیم، نقدهاى بسیار خوبى از او در این عرصه فرهنگى خواهیم خواند.

یکى از تأثیر گذارترین وبه یادماندنى ترین آثار جلال ستارى در حوزه نمایش کتابى است تحت عنوان «تئاتر و دین» کتابى که شامل دو مقاله مفصل از گابریل مارسل متفکر متأله فرانسوى است که ستارى آن را به فارسى برگردانده و خود نیز در پایان مقاله اى به نام «هنر دینى» برآن افزوده است. مقاله اى شگرف و راهگشاکه به رغم کوتاه بودنش، نشان دهنده درک درست او از مقوله هاى هنر و دین و چندو چون آمیزش این دو است. این همه کار او در عرصه نمایش نیست. و از جلال ستارى در عرصه نمایش تاکنون بیش از ده جلد کتاب به چاپ رسیده که شاید بهترین آن کتاب «آنتونن آرتو، شاعر دیده و صحنه تئاتر» باشد. در اهمیت آرتو همین بس که یگانه اثر نظرى او به نام «تئاتر و همزادش» را «عهد عتیق» نظریه تئاتر مى دانند.و جلال ستارى تنها کسى است که شیفته وار همه همش را صرف شناساندن آرتو به جامعه تئاتر ایران کرده و از سالها پیش که برگردان دوفصل از «تئاتر و همزادش» را منتشر کرده، به ترجمه آن همت گمارده است.

در زمینه فرهنگ هم قلم ستارى قلمى است ژرف و عمیق. آنچنان که وقتى کتاب «دربى فرهنگى دولت» اش را مى خوانى با منتقدى روبرو هستى که اگر نامش را ندانى گمان مى کنى با پژوهشگرى طرف هستى که عمرش را فقط صرف مطالعه در فرهنگ و وزارت فرهنگ صدسال اخیر ایران کرده است ؛منتقدى که نگاه انتقادى اش نه تمجیدى است دربست از فعالیت هاى فرهنگى پیش از انقلاب و نه تکفیر آن. در همین کتاب است که ستارى درباره سیر روشنفکرى در ایران و روشنفکران ایرانى نظرش را مى گوید. چنان که پس از خواندن آن این احساس به خواننده دست مى دهد که نویسنده شرح دردى کرده است با او در این باب. جان مایه کلام ستارى درباب روشنفکرى را مى توان از لابه لاى حرفهایش در آخرین فصل این کتاب شنید. آنجا که مى گوید: «تحقیر، روشنفکران مبارز ایرانى که گاه بر زبان و قلم کسانى رفته است که از دور دستى بر آتش داشتند و داخل گود نبودند، حاکى از بى خبرى و خودشیفتگى آنان است. بیکارهاى سیاسى دانشجویان زادبوم در داخل و خارج کشور با استبداد حکومت ها نباید فقط بدین عذر و بهانه که از فرط سیاست زدگى، مجال اندیشیدن فراهم نیاورد و یا به اقتضاى الزامات زمانه بیشتر سیاسى بود و نه مجاهدتى نظرى، نادیده و دست کم گرفته شود. بنابراین نظرات انتقادى اى که در این جا مى آیند، ملاحظاتى از سر همدردى است و نه به مسأله پندآموزى.» او بحث خود را در این باره با ذکر نکته بکرى از دوستش ایرج افشار ادامه مى دهد و مى گوید: «او مى گفت که در ایران غالباً دهن کجى به دولت، روشنفکرى محسوب شده است (زیرا به قول حسن مقدم «اغلب یک مشت آدم سرخورده و زخمى هستند که از طرف دولت آزاردیده اند) و معمولاً هر روشنفکر نیز چنین پنداشته است که سخنى نظیر سخنش را هیچکس پیش از او به ز بان نیاورده و نیاورده است . این حکم با همه ایجازش، پرمعنى است وبنابراین باید شکافتش».

یکى دیگر از آثار ارزشمند جلال ستارى، پژوهش هاى پرمایه اى است که او درباره قصه هاى کهن فارسى انجام داده است. ستارى تا به حال تنها درباره هزار ویک شب سه کتاب نوشته که «افسون شهرزاد» مهمترین وجامع ترین پژوهش دراین باره به شمار مى رود. ستارى خودش درباره قصه هاى هزار ویک شب مى گوید: «من در ژنو بودم که این کتاب به دستم رسید وبا خواندن قصه هاى هزار ویک شب چنان شیفته آن شدم که حالا و پس از سالیان سال هنوز احساس مى کنم کارى براى آن مجموعه نکرده ام». البته اهمیت کار جلال ستارى دراین باره وقتى بیشتر آشکار مى شود که بدانیم تعداد کتابهاى دست اولى که درباره هزار ویک شب نوشته شده از شماره انگشتان یک دست هم تجاوز نمى کند. با این حال ستارى درباره هزار ویک شب نه جلد کتاب نوشته است که هرکدام از آنها براى خوانندگان دریچه اى است به دنیاى رنگارنگ وهزارتوى ادبیات کهن ومیراث مکتوب فارسى.

یکى از مقوله هاى موردتوجه جلال ستارى «عشق» است و او تاکنون شش جلد کتاب دراین باره قلمى کرده که معروفترین آن «حالات عشق مجنون» است که هیچ کس نمى داند چرا بعداز گذشت ده سال دوباره تجدید چاپ نمى شود. این کتاب یکى از نایاب ترین کتب بازار کتاب است . البته آخرین کتابى هم که قرار است از جلال ستارى روانه بازار کتاب شود «سایه ایزوت وشکرخندشیرین» نام دارد که خودش مى گوید درمیان کتابهایم حالات عشق مجنون واین کتاب آخر را خیلى دوست دارم».

رشته تحصیلى جلال ستارى در سوئیس ، روانشناسى تکوینى بوده و او به همراه کسانى چون محمدعلى امیرى، کاردان ومنوچهر مرکزى از شاگردان ژان پیاژه بوده اند. جلال ستارى یکى از معرفان جدى «کارل گوستاویونگ» و روانکاوى او به فرهنگ ایران بوده است. مهمترین کتابى که او از یونگ ترجمه کرده ، کتاب «نمادهاى جان»، است که هنوز پس از گذشت چهارده سال وبا اینکه در فهرست کتابهاى در دست چاپ ناشرى خوشنام قرار دارد، روانه بازار کتاب شده است.

ترجمه آثار یونگ باعث شده تا جلال ستارى تحت تأثیر شدید او قرار بگیرد واین نکته را مى توان در کتاب بازتاب اسطوره در بوف کورش دید. این کتاب را مى توان حاصل رویکرد روانکاوانه یونگى نویسنده اش به معروفترین اثر صادق هدایت دانست. ستارى دراین کتاب مى کوشد تا انگاره هاى مغشوش وباطل خوانندگان را نسبت به هدایت و بوف کور و رویکرد فرویدى سطحى به این اثر را بزداید والبته بدیهى است که کار او تنها یکى از رویکردهاى ممکن به این کتاب است.

یکى از دغدغه هاى اصلى جلال ستارى که مى توان آن را در میان بیشتر آثارش مشاهده کرد مسأله سنت ومدرنیته است که سعى دارد در تضاد و چالش میان این دو مقوله بپردازد. او دراین باره درجایى مى نویسد: «فقط «گذشته» نیست که «آینده» وارد و باید مدام تجدید و تکرار شود. البته «گذشته » چون غالباً داراى سبک واسلوبى دلپذیر ومأنوس وتاریخى شکوهمند وغرورآفرین وکیفیت وهنجارى عالى است ، مورث این ظن یا تصور واعتقاد مى شود که پس، هدف باید حفظ معمارى و سبک «فضا»سازى وشیوه تزئین قدیم و بطور کلى آثار گذشتگان با کارهاى والایى که هنرمندان امروز با گوشه چشمى و یا نظرى عمیق به سنت مى کنند وخواهند کرد، گرچه بى گمان تشخیص میان دوغ و دوشاب و درّ و خرمهره ، کار هرکس نیست وبنابراین حکم و داورى دشوار است».

جلال ستارى ضمن اشاره به دشوارى کار تشخیص وحفظ سنت هاى شکوهمند و غرورآفرین، خواهان نوآورى وطرح هاى نو است . کافى است مقدمه اى را که برنمایشنامه شازده کوچولو على اصغر دشتى است بخوانید تا پى به این نگاه ببرید. علاوه براین نظر او درباره تجدد هم شنیدنى است. چنانچه در مقاله اى تحت عنوان «سخنى در سنت و تجدد» مى نویسد: «هر دوره گهر به خود اعتماد و اعتقاد دارد پس حرفى براى گفتن دارد که لزوماً تکرار گفته هاى پیشینیان نیست.

قطعاً طرحى نو درانداختن، جسارت مى خواهد وامکان اشتباه وخطاهم هست. اما نوجویى لازمه پیشرفت درزندگى است وحتى حدیث اسکندر را هم که فسانه وکهن شده است ، باید به سبکى نو باز گفت تا ملال نیاورد و دل آزار نباشد».

یکى دیگر از معروفترین کتب ستارى کتابى است که او درباره زن در تاریخ ایران تحت عنوان «سیماى زن در فرهنگ ایران» نوشته است که اغراق نیست اگر بگوییم از نادرترین کتابهاى مرجع در مورد زن در فرهنگ ایران به شمار مى رود. او خود دراین باره در جایى مى گوید: «زن از آن جهت براى من اهمیت دارد که در شرق ناقل فرهنگ است . بخش عمده آن چیزى که فرهنگ مى گوییم از مادرانمان به همه ما منتقل شده است ». علاوه براین ستارى معتقد است که «سیماى زن بطور کلى در جهان تا تاریخى نه چندان دور، اندوهبار است ونقشى که از او رقم خورده ، بدقواره وبى اندام است وحتى هنوز در بسیارى از آداب ورسوم ومعتقدات جارى، شریک مرد، پایگاهى در خور خود ، نیافته است وسبب عمده این بیداد را نیز سیطره جهانى پدرسالارى دانستیم که از روزگارى کهن، زن را درسایه انداخته وازمتن زندگى به حاشیه رانده است».

این مقال کوتاه مجال مناسبى براى شناساندن جلال ستارى و تأثیر شگرف وعمیق او برگستره ادب و فرهنگ وهنرمان نیست. چه جلال ستارى ونوشتن درباره او هفتاد من کاغذ مى طلبد وهفتصد ورق مثنوى. نوشته ام را گفته معروفى از رضا براهنى درباره او به پایان مى رسانم. روزگارى براهنى گفته بود: «من و جلال ستارى پلى هستیم میان شرق وغرب» به قول انوشیروان گنجى پور اگر اولى را به حساب اعتماد به نفس مفرطش بگذاریم ، بدون شک دومى از تیزهوشى ونکته بینى همیشگى براهنى ناشى مى شود. جلال ستارى نقطه تلاقى شرق است با غرب.

-این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی ، در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:

elitebiography@gmail.com

ویرایش نخست توسط انسان شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۳