حومه های شهری در قرن ۱۸ هنگامی پدید آمدند که ثروتمندان برای فرار از شلوغی و گرمای شهری طی تابستان خانه های ییلاقی را در حومه ی شهر بنا کردند. با گسترش خطوط راه آهن در اوایل قرن ۱۹، اغلب مردم به ساخت خانه های تابستانی پرداختند. تنها تعداد کمی از آنان به صورت تمام وقت خارج از شهر زندگی می کردند و با کالسکه از حومه تا شهر را می پیموند. در قرن ۱۹ رفت و آمد از حومه به شهر هنگامی آسانتر و ارزان تر شد که خطوط راه آهن ساخته شده به خارج از مرکز شهر امتداد یافتند. حومه های شهری ای که توسعه یافتند به طور کامل قابل سکونت و مبتنی بر منابع اقتصادی مرکز شهر، بودند. به دلیل کرایه ی به نسبت بالای راه آهن، این حومه های شهری تا پس از جنگ جهانی دوم نزد ثروتمندان آمریکایی باقی ماندند، اگر چه تعدادی از حومه های شهری متعلق به طبقه ی کارگری به سرعت در اطراف کارخانه های تولیدی یا بنادر، شکل گرفتند.
در اواخر سال های ۱۹۴۰ ایالات متحده با کمبود مسکن مواجه شد، آنچنان که سربازان جنگی تازه ازدواج کرده در پی مکانی برای زندگی بودند.اوراق قرضه جنگ – که کمک هزینه های تحصیلی و بیکاری، خانه، مزرعه و وام تجاری برای میلیونها سرباز کهنه کار جنگ جهانی دوم، فراهم آورد – به میزان فراوانی سبب خریداری خانه شد. توسعه دهندگان زیادی مبانی تولید انبوه برای سکونت را با ایجاد تعداد زیادی از خانه های تقریبا یکسان در اندازه ی متعادل، به کار بردند. بعضی از آنها خانه ای برای حرفه ایها و مدیران اجرایی، برخی برای مدیران متوسط، برخی برای طبقه ی میانه ی پایین تر و بخشی نیز برای آمریکایی هایی از طبقه ی کارگر بودند. هر پیشرفتی اساسا در جایگاه های اجتماعی و برخی مواقع در قومیت و مذهب، یکنواخت بود.
حومه نشین ها از جهتی دیگر مشابه بودند. زوجها عموما ازدواج را از خانواده هایشان آغاز می کردند. پرزایی به صورت گسترش شمار کودکان در حومه های شهری ظاهر شد . زنان خانه دار بودند و مردان هر روز برای کار از حومه به شهر می رفتند. خانواده ها به فضای خصوصی بها می دادند و جدا از دیگر خویشاوندانی بودند که یا در شهر باقی ماندند و یا در مکان دیگری زندگی کردند. این امر هم راحت و هم مسبب انفراد بود. خانواده اغلب متکی بر خود بود، همسایگان کمی را می شناخت، بعد از ظهر ها تلویزیون تماشا می کرد، و با خودرو شخصی شان برای خرید به مغازه های ناآشنا می رفتند . برخی افراد که در این حومه های جدید شهری زندگی می کنند برای رفتن به سر کار متکی به خطوط راه آهن هستند، اگر چه بیشتر آنان از مزیت اتوموبیل به عنوان شکلی از حمل و نقل بهره می برند. دولت فدرال با ارائه ی کمک های مالی به شکل رهن برای سربازان اسبق جنگی و ساخت بزرگراه هایی که سفر میان شهر ها و حومه های شهر را آسانتر می کرد، سهمی را در حومه سازی (suburbanization) ایفا کرد.
با رشد حومه های شهری، طبقات متوسط بیش از پیش شهر ها را ترک کردند. حومه های شهری برای دلایل بسیاری جذاب بود، از جمله: آنها تمیز تر و جدید تر بودند، مدارس خوش ساخت تری داشتند، به لحاظ اجتماعی همگن بودند و نیز حسی از امنیت را فراهم آورده بودند. این حومه ها آنچه را که ساکنین شهری مدت ها به دنبال آن بودند را ایجاد کردند – حیات های بزرگتر و خصوصی تر. مشکلات مشاهده شده در شهر – ازدحام، مالیات بالا، جرم و جنایت و فقر – پشت سر گذاشته می شد و به دلیل استقلال سیاسی حومه های شهری از شهر مرکزی، طبقه بندی های بروکراسی و انحراف می توانست با حکومت کوچکتر، دوستانه تر و احتمالا درستکارتر جایگزین شود.
متعاقب ورود میلیون ها نفر به حومه های شهری فروشگاه ها به حدی رسیدند که ساکنین حومه مجبور نبودند برای خرید به شهر بروند. با نزدیک شدن به میانه ی سال های ۱۹۵۰ مجتمع های بزرگ خرید نمایان شده بودند. برخی از این مجتمع های بزرگ و سرپوشیده در سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مراکزی برای مصرف و تفریح شدند. دیگر پاساژهای کوچکتر شامل مغازه هایی بودند که اقلام اساسی همچون غذا و ابزار آلات را می فروختند و یا خدماتی مثل خشک شویی و پردازش فیلم را ارائه می دادند. خانه سازی در حومه ی شهر همچنین تغییراتی را در دهه ی ۸۰ و ۹۰ ایجاد کرد underwent. خانه های شهری کوچک و مجموعه های آپارتمانی، مشخصه شمار بزرگی از حومه های شهری بود. زوج های باز نشسته احتیاج به مکان های کوچکتر داشتند، نرخ بالا ی طلاق خانواده های تک سرپرست را ایجاد کرد و فقیرتر ها خواهان سهیم شدن در برخی از مزایای سبک زندگی حومه ی شهری بودند.
به دنبال انتقال یکباره ی جمعیت به حومه ها، کافرمایان نیز سرانجام ولو با سرعتی کمتر نسبت به ساکنین شهری به آنها پیوستند. به دلیل اینکه کارمندان بایستی در حومه ی اطراف شهر زندگی کنند، یک موقعیت تجاری مرکزی در شهر همواره مناسب بوده است. افزایش تراکم ترافیک در مراکز شهری و وعده ی مالیات بر سازمان پایین تر و جرم و جنایت کمتر در حومه های شهری، سرانجام شرکت ها را نیز به حومه های شهری منتقل کرد. مجموعه های اداری و محوطه های سازمانی مشاغل یقه سفید را به نواحی حومه ای شهر که در آنجا شمار زیادی از کارگران زندگی می کردند، نزدیکتر ساختند. انبارهای کالا، صنایع سبک و دیگر مشاغل بیش از پیش در حومه های شهری استقرار یافتند. به لحاظ اینکه سیستم حمل و نقل عمومی این مناطق تازه تأسیس دارای ضعف در خدمت رسانی بود، کارمندان مجبور بودند باماشین مسیر محل کار تا خانه را طی کنند. این روند در اوایل سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۵۰ بارشد سریع نواحی کلان شهری همچون لوس آنجلس و دالاس و اخیرا در شهر های بزرگ قدیمی تر شمال شرقی و شرق میانه، مشخص شد.
تراکم ترافیکی در شهر ها و حومه های شهری مسئله ای رو به گسترش است، آمریکایی ها هر چه بیشتر زمان خود را در مسیر رفت و آمد به محل کار، مدرسه، خرید و پیشامدهای اجتماعی به مانند مواجه با تراکم ترافیکی و تصادفات، سپری می کنند. در اواخر سال های ۱۹۹۰ الگوهای ساعات اوج ترافیک به مانند قبل، صبح در داخل و بعد ازظهر در خارج از شهر اجرا نمی شدند. ترافیک سنگینی در تمامی جهات، هم در مسیرهای ورودی و خروجی شهر و هم در مناطق بین حومه ای، ایجاد شد. مکان های تجاری حومه ی شهر به دلیل اینکه کارمندان مجبور به استفاده از ماشین بودند، نیازمند تعداد زیادی پارکینگ در ابعاد وسیع بودند؛ تعداد کمی اتوبوس، قطار یا واگن برقی برای انتقال کارکنان از مناطق مختلف به محل کارشان، وجود داشت. آرزو برای کاهش تراکم در حومه های شهری قابل درک بود؛ مسیرهای طولانی رفت وآمد به محل کار و فشردگی ترافیکی در هر کجا حس می شد.
حومه سازی بر تمامی جنبه های زندگی آمریکاییها تأثیرگذار نبوده است، برخی از عملکردها شامل ادارات دولتی، دادگاه ها، دانشگاه ها، بیمارستان های پژوهشی ، تیم های ورزشی حرفه ای، تئاتر ها و گروه های هنری، به گونه ی وسیعی در شهر های مرکزی حفظ شده اند. فروشگاه های شیک، رستوران ها های عالی و زندگی در شب که در روند موفق اقتصادی اواخر قرن ۲۰ گسترش یافت، با زندگی دوباره ای که به بخشی از همسایگی های شهری بخشیده، در شهر های زیادی محبوبیت یافته است.
در ۲۰ تا از بزرگترین شهرها و نواحی شهری شده ی ایالات متحده، ۴۱ درصد از جمعیت محلی به طور متوسط در شهر و ۵۹ درصد در حومه های اطراف شهری، شهرک ها و نواحی روستایی پیوسته زندگی می کنند. با آرزو برای خلوت و فضای بیشتر و خانه ی بهتر، مردم جستجو برای زندگی در حاشیه ی نواحی شهری را در پیش گرفتند. در سال های ۱۹۹۰ مشخص شد که حومه های شهری قدیمی تر نسبت به جدید تر ها و نیز نواحی که در اصطلاح خارج شهری نامیده می شدند، نواحی روستایی شهر های حاشیه ای ، جمعیت خود را از دست داده بودند.
با این حومه های شهری جدید که بر حاشیه ی مراکز شهری اصلی در حال رشد بودند، حومه های قدیمی تر با مشکلات شهری زیادی مواجه شدند. آنچنانکه جوانان و ثروتمندترها در پی تازه ترین پیشرفت های ساخت و ساز هستند، بنیان های مالیاتی در شهرها و حومه های شهری قدیمی تر، فرسوده است. سرمایه برای خانه سازی به دلیل گذر زمان و شاید غفلت ، رو به زوال گذاشته است و قیمت های مسکن به دلیل کاهش درآمدهای مالیاتی راکد شده و یا سقوط کرده است. احتمال بیشتری دارد که سالخوردگان- شمار فراوانی با درآمدهای محدود و سلامتی ضعیف- در حومه های شهری قدیمی تر اقامت کنند، روندی که نه تنها بازده های مالیاتی را کاهش می دهد بلکه سبب افزایش تقاضا برای خدمات اجتماعی است. فقیرتر ها از این پس به خانه های ارزان تر در حومه های شهری قدیمی تر نقل مکان می کنند. با افزایش فقر در نواحی قدیمی تر، جرم و جنایت نیز افزایش می یابد. نواحی حومه ای قدیمی تر نسبت به شهر مرکزی اغلب در مضیقه های مالی بسیار دشواری به سر می برند، زیرا بنیان های اقتصادی آنان دارای تنوع کمتری است.
آرامش و امنیت که حومه نشین ها اساسا به دنبال آن بودند در اواخر قرن ۲۰ دست نیافتنی تر شد و روند افزایش علاقمندی به خانه سازی محصور مشخص ترین نشان بود از تشویش خاطر نسبت به تهدیدات بیرونی. این امکان وجود دارد که گرایش مهم بعدی تغییر مکان به خارج از شهر های بزرگ و حومه های شهری باشد چنانچه آمریکایی ها از طی مسافت هر روزه از حومه به شهر اجتناب کرده و در جستجوی اوقات فراغت بیشتر و حس مستحکم تری از جامعه هستند. احتمالا فناوری های اطلاعاتی جدیدی مانند ایمیل و شبکه ی کامپیوتری در پراکندگی جمعیت به خارج از شهر ها سهم خواهد داشت.
منبع:
Microsoft ® Encarta ® ۲۰۰۹. © ۱۹۹۳-۲۰۰۸ Microsoft Corporation. All rights reserved