انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره ایالات متحده (۳): تاریخ شهرنشینی

قطعا ایالات متحده در دوران ابتدایی خویش روستایی بود. بر اساس سرشماری سال ۱۷۹۰، ۹۵ درصد از جمعیت در نواحی حومه ی شهری زندگی می کردند. ۵ درصد از آمریکایی ها ساکن در مناطق شهری ( مکان هایی با بیش از ۲۵۰۰ سکنه) اغلب در دهکده ها زندگی می کردند. تنها فیلادلفیا، نیویورک و بوستون بیش از ۱۵۰۰ مقیم داشتند. جنوب کشور تقریبا به طور کامل روستایی بود. بعد از سال ۱۸۳۰ نواحی شهری کشور با سرعتی بیش از مناطق روستایی رشد یافتند. نزدیک به سال های ۱۸۹۰ صنعتی سازی رشد اساسی را در شهرها ایجاد کرده بود و ۳۵ درصد از آمریکایی ها در نواحی شهری و اغلب در نیمه ی شمالی ایالات متحده، زندگی می کردند. جنوب کشور به جز در نیواُرلئان و شهر های کوچکتر، روستایی باقی ماند. تا سال ۱۹۲۰ شمار آمریکایی ها که در شهرها زندگی می کردند تفاوت چندانی با آنان که در نواحی روستایی بودند، نداشت. در سال های ۱۹۹۰ از هر ۴ آمریکایی، سه تن در محیط شهری زندگی می کردند و از جنگ جهانی دوم بدین سو نیمه ی جنوبی، بخصوص در تگزاس، آریزونا و ایالتهای در امتداد کرانه ی ساحل شرقی به طور فزاینده ای شهری شدند.

رشد شهرها:

تا اواسط قرن ۱۹، مرکز شهر محل بسیار متداولی برای زندگی بود. بازرگانان، قانون گذاران و تولید کنندگان، خانه های کوچک شهری قابل ملاحظه ای را در معابر اصلی فواصل رفت و آمد با باراندازها، انبارها، اداره ها، دادگاه ها و فروشگاههای محلی که در آن مشغول به کار بودند، ایجاد کردند. فقیرترها در خیابان های کوچک پشتی و محوطه های محصور مرکز شهر زندگی می کردند. بازارها، فروشگاهها، بارها و سالن های کنسرت، تفریح و ارائه خدمات را فراهم می آوردند. طبقه ی متوسط کمی دورتر از مرکز، و دیگر مردم فقیر در حومه ی شهر، خارج از مراکز اقتصادی و دولتی و به دور از امکانات شهری همچون دستگاه های نظارت و مراقبت شهری، تلمبه های آبی و سیستم گردآوری زباله ، ساکن بودند. شهر ها سرشار از جمعیت بودند به طوریکه که مردم در فواصل نزدیک به محل کار و فروشگا هها ، زندگی می کردند. خیابان ها نیز تنها به اندازه ی جای دادن به عابران و واگن ها، عریض بودند.

انقلاب صنعتی در قرن های ۱۹ و ۲۰ زندگی شهری را دگرگون ساخت و انتظارات عالی تری را جهت بهبود استاندارد زندگی شان به مردم ارائه کرد. افزایش تعداد مشاغل، همراه با نوآوری های فنآورانه در حمل و نقل و ساخت و ساز خانه، سبب تشویق مهاجرت به شهر ها شد. توسعه ی خطوط راه آهن، تراموای شهری و واگن های برقی در قرن ۱۹ مرزهای شهر را قادر به گسترش خود کرد. مردم دیگر مجبور به

زندگی در فواصل نزدیک به مشاغل خود نبودند. افراد با در اختیار داشتن گزینه های بیشتر برای محل اقامت، در صورت داشتن استطاعت مالی تمایل به جستجو همسایگی هایی با جایگاه اجتماعی مشابه داشتند. ثروتمندان دیگر مجبور به زندگی در مرکز شهر نبودند، بنابراین محوطه هایی انحصاری را دور از انبارهای کالا، کارخانه ها و باراندازها، تشکیل دادند. ساختمان های اداری، فروشگاههای خرده فروشی و تولیدی های سبک، حوزه های تجاری مرکزی را مشخص کردند. صنایع سنگین تر در طول رودخانه ها و خطوط راه آهن که مواد خام را آورده و محصولات را به بیرون منتقل می کردند، دسته بندی شدند. خطوط راه آهن نیز سبب کالاها به نواحی تجاری پایین شهر می شد. با فرارسیدن نیمه ی قرن ۱۹، فضاهای اختصاصی – نواحی خرده فروشی، بلوک های اداری، مناطق تولیدی و نواحی قابل سکونت ( مسکونی، محلی)- زندگی شهری را متمایز ساختند.

ثروتمندان حوزه های همسایگی مجزایی را با ساختن عمارت های چند دستگاهی در قطعات وسیعی از زمین کناره های شهری یا حومه های شهر، برای خود ایجاد کردند. اقامتگاههای تک خانواری یک شکل یا سکونتگاههای چند خانواری ساخت بورس بازها، به سرعت در حواشی شهر ها رشد یافت. این خانه ها اغلب برای طبقه ی متوسط جدید از کارمندان یقه سفید صنعتی و تجاری، ایجاد شد.  خیابان های عریض در مقابل خانه ها به چشم می خورد، خانه هایی که بیش از گذشته دارای زمین های چمن در مقابل و گاهی در فضای پشتی خود بودند .  آپارتمان های جدید وسیع و اغلب دارای بالکن، ایوان و دیگر امکانات بودند. در سال های ۱۹۰۰ بیش از یک سوم از ساکنین شهری مالک خانه های خویش بودند، یکی از بالاترین نرخ های جهانی در آن زمان، آنچنان که طبقه ی متوسط شهر های دود آلود و شلوغ را ترک کردند، فقیرترها – تازه واردان حومه ی شهری و مهاجران- به خانه های قدیمی بر جای مانده نقل مکان کردند. صاحبان زمین از تقاضا برای خانه سازی سود بردند و این امر با بخش بندی خانه های شهری به  آپارتمان ها و با ساخت املاک استیجاری، ساختمان های آپارتمانی با اجاره ی پایین که اغلب به به شکل فقیرانه و غیر بهداشتی نگهداری می شدند، صورت پذیرفت. مهاجران با وعده ی کار در یا نزدیک به مرکز شهرها یا اطراف کارخانه ها، جذب خانه های ارزان قیمت شدند. در حال حاضر افراد ثروتمند در حومه ها و فقیران نزدیک به مراکز شهر ها، زندگی می کنند.

طی ۵۰ سال از ۱۸۷۰ تا ۱۹۲۰، شمار آمریکایی های شهرنشین از ۱۰ میلیون نفر به ۵۴ میلیون رسید. در قرن ۲۰ بر جمعیت شهرها افزوده شد و شهر ها به لحاظ جغرافیایی و با جذب پی در پی جماعت های انسانی، گسترش یافتند. در سال ۱۸۹۸، بروکلین، کوئینز و برونکس، به عنوان بخش و تقسیمات سیاسی که شبیه به بخش هستند، به شهر نیویورک ملحق شدند. شیکاگو از جمعیتی برابر با ۳۰۰۰۰۰ نفر در سال ۱۸۷۰ به میزانی بالغ بر ۱ میلیون سکنه  در سال ۱۸۹۰ رسید. سه چهارم از مقیمان شهری خارج از ایالات متحده به دنیا آمده بودند و در عین اینکه برخی صاحب کار و زندگی آسوده شدند، تعداد زیادی نیز فقر شدیدی را تحمل کردند. هر چند از زمان تمرکز دادن افراد فقیر در همسایگی های دور از یکدیگر، چنین وضعیتی به طور گسترده در مناطق ثروتمند نشین حومه های شهری، نا محسوس بود.

با رشد شهر ها فراتر از توانایی دولت محلی برای رساندن آب آشامیدنی، گردآوری زباله و سیستم فاضلاب به نواحی فقیرتر، در نتیجه ی شرایط شهری رو به زوال گذاشت. شهر های قرن ۱۹ بزرگ، پر جمعیت و دارای مراکز غیر شخصی علاقه مند به پولسازی، بودند. شگفت آور نیست که فساد در دولت و سرویس های خدمات شهری، در صنعت ساخت و ساز و در میان ملاک و کارفرماها، شایع بود. اجاره های بالا، دستمزهای پایین و سرویس های خدماتی ضعیف در رشد اقتصادی بی سابقه ی موجود، اختلال ایجاد کرد.

جنبش ترقی خواه اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در کاهش بخشی از فساد و ایجاد نظام نامه های خانه سازی، اقدامات در جهت سلامت عمومی و رسیدگی به خدمات مدنی در حکومت های شهری، موفق بود. ای جنبش رویکرد های تنظیم شده ای نسبت به مسائل شهر های گسترش یافته دوران سیاست های   قرار داد جدید New Deal سال های ۱۹۳۰ و سیاست های مبارزه با فقر سال های ۱۹۶۰، داشت اما، تحرکات سیاسی کاهش هزینه در سال های ۱۹۲۰، ۱۹۵۰ و ۱۹۸۰ از وجوه مالی ثابت کاست و یا موجب حذف بخش زیادی از برنامه های نظم دهنده شد. در نتیجه ی جنبش های بهسازی محلی سراسر قرن ۲۰، سردمداران فساد به صورت دوره ای از منصب خلع و توسط طرفداران این جنبش جایگزین شدند.

حرکت رو به ترقی، مالکیت خانه، فرصت های آموزشی و کالای ارزان، بسیاری از زیان های زندگی شهری در قرن ۱۹ را تسهیل کرد. برنامه های زیبا سازی، برق رسانی، و ساخت کتابخانه ها، پارک ها، زمین های بازی و استخرهای شنا، به تدریج سبب پیشرفت کیفیت زندگی شهری طی قرن ۲۰ شد، اگرچه نواحی فقیر نشین مزایای کمتری را دریافت کردند. فقر، بویژه در میان ورودی های جدید، و دستمزدهای پایین مشکلاتی بودند که قرن ۱۹ و ۲۰ در شهر ها باقی ماندند. جنبش های بهسازی آمریکا، همچون جنبش استقرار خانه، عمدتا تمایل بیشتری به مباحث مرتبط با نتایج فقر، داشته اند- اقامت، سلامتی و فساد- تا دلایل فقر- بیکاری، کارهای شکننده ،مهارتهای ضعیف و دستمزدهای پایین. از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰  اتحادیه های کاری به افزایش دستمزدها و مزایا برای بسیاری از کارگران بویژه کارگران چیره دست و ماهر تر، کمک رسانیدند اما از آن پس جایگزینی کارگر کارخانه ای ماهر با سرویس خدماتی علاوه بر سطوح دستمزد از تأثیر اتحادیه های کاری نیز کاسته است. دپارتمان های کاری آمریکا گزارش می دهد که متوسط درآمد سالانه ی کارگران آمریکایی از ۲۴۴/۳۳ دلار در سال ۱۹۷۹ به ۳۱۷/ ۳۱ دلار در سال ۱۹۹۹ نزول یافت ( بر طبق تورم). میزان درآمد آنان که گواهینامه ی معتبر آموزشگاهی نداشتند، سقوط بیشتری داشت.

اگرچه در اواخر ۱۹ قتل و آدم کشی در کشور کمیاب بود اما میزان آن در شهر ها افزایش یافت. دزدی و سرقت مسائلی پیش پا افتاده بودند و فحشا بسیار متداول تر از گذشته رشد یافت. روزنامه های ارزان قیمت با داستان های مهیج در بیان افزایش جنایت اغراق می کردند. نیروهای حرفه ای پلیس برای برقراری نظم و حفظ دارایی افراد در اواخر قرن ۱۹ شکل گرفتند. دوره ی تحریم از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ تأثیر ناخواسته ای را بر افزایش جنایت سازمان یافته در آمریکا داشت، چنانچه تولید، واردات و فروش مشروبات الکلی غیر قانونی ثروت بادآورده ای را برای دارو دسته ی جنایتکاران در شهر ها فراهم آورد. پول در جهت گسترش نفوذ جنایت سازمان یافته بر  قمار بازی، فحشا، مواد مخدر و برخی تجارت های مشروع، به کار می رفت. افزایش استفاده از مواد مخدر از سال های ۱۹۷۰ سبب شایع شدن بیشتر جنایت خشن شد که بیشتر در شهر ها قابل مشاهده بود، اگرچه اکثریت مصرف کنندگان مواد مخدر از حومه های شهری هستند. این مسئله منجر به حرفه ای تر شدن نیروهای پلیس شهری با اسلحه ی بیشتر، آموزش افزوده تر و الزامات تحصیلی بالاتر برای پلیس ها، شده است. نرخ بالاتر استخدام در پایان سال های ۱۹۰۰ به کاهش میزان جرم و جنایت کمک کرده است.

نواحی شهری به گسترش خود ادامه داده اند اما مرزهای شهری از اوایل قرن ۲۰ با اعتراضات کمی استقرار یافته اند. تا سال های ۱۹۵۰ بر جمعیت شهری افزوده شد، پس از آن کارخانه ها به نواحی با نیروی انسانی ارزان قیمت تر انتقال یافتند: به جنوب، آمریکای لاتین و آسیا. با نا پدید شدن مشاغل، شهر ها کوچک شدند. در نیمه ی قرن ۲۰، نواحی خارج از مرزهای شهری رشد سریع تری یافتند.

 

Microsoft ® Encarta ® ۲۰۰۹. © ۱۹۹۳-۲۰۰۸ Microsoft Corporation. All rights reserved.