انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خطرات خواندن: چرا خواندن می‌تواند خطرناک باشد؟

خواندن

یزدان منصوریان

مقدمه

من کتابدارم و تا امروز بخش عمده‌ای از زندگی‌ام با کتاب‌ها و در میان قفسه‌های کتاب سپری شده است. مقاله‌هایی هم در ستایش خواندن نوشته‌ام و مدلی با عنوان «پنج‌ضلعی مطالعه» پیشنهاد کرده‌ام. به آن امید که این مدل بتواند به سهم خود چارچوبی برای رسیدن به «مطالعۀ مؤثر و مولد» فراهم آورد. ضمناً، «نظریه‌های خواندن» و «مطالعات خواندن» نیز از حوزه‌های پژوهشی موردعلاقه‌ام هستند. مقاله‌ای هم با این عنوان نوشته‌ام که از «خواندن رهایی نداریم» و در جایی دیگر از «یازده پاداش خواندن رمان» سخن گفته‌ام و در چندین نشست دربارۀ «لذت خواندن ادبیات» سخنران بوده‌ام؛ اما اکنون که نوشته‌های خودم و همکارانم را مرور می‌کنم، به نظرم می‌رسد ما معمولاً با این پیش‌فرض دربارۀ ضرورت و اهمیت خواندن صحبت می‌کنیم که گویی همۀ ما از تمام مهارت‌های لازم برای مطالعۀ مؤثر برخورداریم؛ یعنی به‌خوبی می‌دانیم که چگونه راه خویش را در میان انبوه آثار و متون بیابیم و از دانش موجود بهترین بهره را ببریم. درحالی‌که چنین پیش‌فرضی بسیار خوش‌بینانه است و باید با نگاهی آسیب‌شناختی نیز به این موضوع بنگریم؛ زیرا خطراتی که فرایند خواندن را تهدید می‌کنند، نه‌تنها از سودمندی فرایند مطالعه خواهند کاست، بلکه در مواردی می‌توانند زیان‌بار باشند که در این یادداشت به نمونه‌هایی از آن‌ها می‌پردازم.

هفت خطر خواندن
دکتر لارس اسوِندسون ، استاد فلسفۀ دانشگاه برگن نروژ، در کتابی با عنوان فلسفۀ ترس به نقل از اولریش بک (۱۹۴۴-۲۰۱۵)، جامعه‌شناس شهیر آلمانی، می‌نویسد: «سرچشمه‌های خطر دیگر جهل نیست بلکه دانش و شناخت است» (ص ۱۱۶). ظاهراً عکس این گزاره درست است و آگاهی باید بتواند برای ما ایمنی به همراه آورد؛ اما آگاهی اگر ناب نباشد، می‌تواند برای فرد و جامعه موجب خسران گردد. بر همین اساس، مطالعه اگر به شیوه‌ای درست و اصولی انجام نشود، نه‌تنها سودمند نیست، بلکه مضر هم خواهد بود. به نظرم هفت خطر در کمین مطالعه‌کننده نشسته است که مشتاقان کتاب باید از آن آگاه باشند. این خطرات عبارت‌اند از: ۱. خطا در انتخاب متن مناسب و معتبر؛ ۲. تفسیرهای شتاب‌زده و نادرست از متن؛ ۳.گزیده‌خوانی سوگیرانه؛ ۴. مطالعۀ محدود و منقطع (کم‌خوانی و سطحی‌خوانی)؛ ۵. پرخوانی و پراکنده‌خوانی؛ ۶. تندخوانی؛ و ۷. خواندن بیرون از گفتمان.

خطا در انتخاب متن مناسب و معتبر
یکی از خطراتی که فرایند مطالعه را تهدید می‌کند، ناشی از خطا در انتخاب منبع مناسب است. به دلیل انبوهیِ روزافزون منابع ما ناگزیر از گزینش هستیم و نمی‌توانیم همه‌چیز بخوانیم. شیالی رامامریتا رانگاناتان (۱۹۷۲-۱۸۹۲)، پدر کتابداری نوین هند، توصیه‌های ارزشمندی در این زمینه دارد. در میان خدمات پرشمار او، رانگاناتان بیشتر به دلیل تدوین «قوانین پنج‌گانۀ کتابداری» مشهور است. قوانینی که با هدف بهبود کیفیت خدمات کتابخانه‌ها ارائه شده و همچون نقشۀ راهی برای کتابداران محسوب می‌شوند: ۱. کتاب برای استفاده است؛ ۲. هر خواننده‌ای کتابش؛ ۳. هر کتابی خواننده‌اش؛ ۴. در وقت خواننده صرفه‌جویی کنید؛ و ۵. کتابخانه ارگانیسمی زنده و روبه‌رشد است . بندهای دوم و سوم به بحث ما ارتباط دارند. به این معنا که هر خواننده‌ای باید اثر متناسب با نیازش را بیابد؛ بنابراین، کتابخانه موظف است نیاز همۀ اقشار را در نظر گیرد و متناسب با نیازشان منابع خواندنی فراهم آورد. در قانون سوم همین موضوع از سوی دیگری مطرح می‌شود. به این معنا که هر اثری مخاطب خودش را دارد و قرار نیست یک اثر برای همگان مناسب باشد. در این دو قانون سخن بر سر کتاب خوب و بد نیست. بلکه مراد رانگاناتان تناسب متن با نیاز مخاطب است؛ بنابراین، هنگام انتخاب متنی برای مطالعه باید ابتدا از خود بپرسیم که آیا من مخاطب آن هستم؟ آیا محتوایش پاسخگوی نیازم هست؟ افزون بر این، هر یک از ما باید بتوانیم به کمک معیارهایی نظیر اعتبار نویسنده و ناشر، سطح روزآمدیِ اثر و استنادهایی که به آثار دیگر دارد، به ارزیابی اعتبار و کیفیت آن‌ها بپردازیم. هر آنچه در بازار نشر منتشر می‌شود، الزاماً معتبر، مستند و موثق نیست و این وظیفۀ ماست که محتوای آثار را ارزیابی کنیم. درنتیجه، نباید هر کتابی را برای خواندن مناسب بدانیم. بلکه باید پیش از مطالعه به کیفیت، اعتبار و تناسب محتوا با نیازهای خود توجه کنیم؛ بنابراین، هر یک از ما باید خود را به مهارت‌های لازم برای انتخاب مناسب‌ترین منابع مجهّز سازیم.

تفسیرهای شتاب‌زده و نادرست از متن
متن بدون خواننده مرده است و با هر بار خواندن دوباره متولد می‌شود. خواننده به متن معنا می‌بخشد، اما این فرایند «معنابخشی» خود تابعی از ویژگی‌های ذهنی و زبانی اوست و از زمان و زمینه‌ای که در آن قرار دارد، متأثر می‌شود؛ بنابراین، به دلیل تنوع و تعدد متغیرهایی که در این فرایند نقش دارند، تفسیرها و تعبیرهای خوانندگان از یک متن واحد می‌تواند بسیار متعدد و حتی متضاد باشد. زبان هم که اساساً سرچشمۀ سوءتفاهم و مستعدّ کژتابی است. درنتیجه هر متن مولد تفسیرهای بسیار خواهد شد که در طیفی گسترده قرار می‌گیرند. از تفسیرهای مؤلف‌محور تا تفسیرهای مفسّرمحور که بسیار متفاوت‌اند، تا آنجا که به تعبیر رولان بارت می‌توان از «مرگ مؤلف» سخن گفت. به‌این‌ترتیب، هر خواننده‌ای به درجاتی تلقی خود را از متن معادل با هدف و نیت نویسنده قلمداد می‌کند و نقش ذهن و ضمیر خویش را در خلق معنا از یاد می‌برد. درنتیجه گاه به معنایی متفاوت و حتی متضاد با نیت نویسنده می‌رسد و دچار سوءتفاهم می‌شود. دانش «هرمنوتیک» که خود قلمرویی بسیار گسترده است، به همین مقوله می‌پردازد. هدف هرمنوتیک یادآوری این واقعیت است که آنچه من در مقام خواننده از متن می‌فهمم، الزاماً همان نیست که نویسنده نوشته است؛ زیرا عوامل پیدا و پنهان بسیاری بر فهم من از متن تأثیر می‌گذارند. درنتیجه اگر به‌راستی می‌خواهم مراد نویسنده را دریابم و گرفتار بدفهمی نشوم، باید بکوشم افق ذهنی خود را تا آنجا که ممکن است با افق ذهنی نویسنده همسو سازم. هرچند رسیدن به این هدف دشوار است، دست‌کم آگاهی از وجود مؤلفه‌هایی که در بروز تفسیرهای نادرست نقش دارند، می‌تواند آگاهی‌بخش باشد؛ بنابراین، خواننده‌ای که هرمنوتیک را می‌شناسد و از احتمال تفسیرهای نادرست آگاه است، همیشه با احتیاط به متن نزدیک می‌شود و از تفسیرهای شتاب‌زده پرهیز خواهد کرد؛ اما مخاطبی که از وجود این پیچیدگی‌ها آگاه نیست، گرفتار نوعی فروکاهی و تقلیل‌گرایی خواهد شد و خود را در حصاری از تفسیرهای نادرست گرفتار خواهد کرد. به تعبیر دانیل پناک در کتاب همچون یک داستان: «ما که در چنگال مصلحت‌اندیشی‌های خود گرفتاریم، واژه‌های خود را به جای گفتار کتاب می‌نشانیم. به جای آنکه فرصت دهیم تا معرفت کتاب بر زبانمان جاری شود، به جای کتاب سخن می‌گوییم». (ص ۱۰۲)

گزیده‌خوانی سوگیرانه و همراه با پیش‌داوری
پیش‌تر، از گزینش در خواندن سخن به میان آمد و آن را به عنوان ضرورتی اجتناب‌ناپذیر معرفی کردم؛ اما اگر همین گزینش، شکلی جانب‌دارانه و همراه با تعصب به خود گیرد، به خطری تازه تبدیل خواهد شد. اگر معیارهای گزینش ما به نحوی باشد که خود را به یک یا چند متن خاص محدود کنیم و با پیش‌داوری و به دلایلی ناموجه منابع دیگر را تعمداً نادیده بگیریم، خود را از بخشی از دانش مفید محروم ساخته‌ایم و دچار «حرمان اطلاعاتی» و «نزدیک‌بینی معرفتی» خواهیم شد. گاهی دانسته‌ها و شنیده‌های ما از آثار یک نویسنده یا شکل خاصی از منابع بر داوری ما تأثیر می‌گذارد. مثلاً اگر بسیاری از منتقدان آثار نویسنده‌ای را تحسین کنند، ما با خوش‌بینی به مطالعه آن‌ها خواهیم پرداخت. برعکس اگر بر آن خرده بگیرند، نگاه ما بدبینانه خواهد بود؛ بنابراین، ما پیش از مطالعۀ متن، منظر و موضع مشخصی داریم که بر ارزیابی ما تأثیر خواهد گذاشت. درنتیجه هرگز با ذهنی خالی با یک متن جدید مواجه نخواهیم شد و اگر این ذهنیت به هر دلیل مغرضانه باشد، تلقی ما از متن مستعد لغزش خواهد بود. توضیحات بیشتر را در یادداشتی با عنوان «نقطۀ نامعلوم آغاز و پایان در فرایند خواندن» نوشته‌ام. افزون بر این، گاه به دلایلی برخی از منابع را تعمداً نادیده می‌گیریم و دامنۀ مطالعات خود را به یک یا چند منبع مشخص محدود می‌کنیم.

مطالعۀ محدود و منقطع (کم‌خوانی و سطحی‌خوانی)
مطالعه زمانی مؤثر و مفید است که از نظر زمانی مستمر باشد و از نظر محتوایی نیز به یک یا چند متن خاص محدود نشود. بلکه خواننده به شکلی پیوسته و منسجم در طول زمان مجموعه‌ای از آرا و اندیشه‌ها را مطالعه کند تا به بینش عمیقی از موضوع مورد نظر دست یابد؛ زیرا مطالعه‌ای که جاری و جامع نباشد، برای ما فقط دانش ناچیزی به همراه خواهد آورد که از کارآیی لازم برخوردار نخواهد بود. الکساندر پوپ ، شاعر انگلیسی قرن هجدهم، در این زمینه می‌گوید: «دانشِ اندک چیزِ خطرناکی است» ؛ زیرا اطلاعات نابسنده می‌تواند گمراه‌کننده باشد و به نتایجی مخدوش و همراه با مغالطه منجر شود. درنتیجه اطلاعات ناکافی دربارۀ یک موضوع گاه از بی‌اطلاعی از آن خطرناک‌تر است. دانش ناقص زمینه‌ساز تصمیم‌های نادرست می‌شود و پیامدهایی پرهزینه به دنبال خواهد شد. در برخی از موضوعات این نگرانی به‌مراتب عمیق‌تر است. مثلاً اطلاعات پزشکی ناقص و نامعتبر که امروزه انبوهی از آن‌ها در وب وجود دارد، می‌تواند برای بیماران عواقب هولناکی به دنبال داشته باشد. کافی است با یک کلیدواژۀ پزشکی – مثل اسم یک دارو یا بیماری – در موتورهای کاوشی جست‌وجو کنید. خواهید دید که سیلی از اطلاعات نامعتبر، تکراری و بدون استناد ظاهر خواهد شد. بدیهی است که کاربران مسلط به مهارت‌های سواد اطلاعاتی به این منابع با دیدۀ تردید می‌نگرند و پیش از هرگونه تصمیم، می‌کوشند ابتدا منابع مستند را بیابند و به یک سایت یا وبلاگ بی‌نام‌ونشان تکیه نخواهند کرد.

پرخوانی و پراکنده‌خوانی
پرخوانی آفت دیگری است که دوستداران کتاب را تهدید می‌کند. خواندن زمانی سودمند است که با تأمل همراه باشد تا به کار آید و سودمند باشد. اگر انبوهی از اطلاعات پراکنده را به مغز بسپاریم بی آنکه فرصتی را برای درک و فهم آن در نظر گیریم، آنگاه خواندن به نتیجه‌ای مطلوب منجر نخواهد شد. اگر حجم و پراکندگی این اطلاعات از توان تحلیل و تفسیر ما بیشتر باشد، نه‌تنها آگاهی‌بخش و رهایی‌بخش نیست که می‌تواند زیان‌بار هم باشد؛ زیرا قرار نیست مغز ما مثل مخزنی از اطلاعات پراکنده عمل کند و فقط مجموعه‌ای از داده‌های نامرتبط را به خاطر بسپرد. بلکه هر گزاره‌ای که می‌خوانیم باید زمینه‌ساز درک و فهمی تازه باشد و برایمان آگاهی ناب به ارمغان آورد. ما باید بتوانیم میان آنچه می‌خوانیم و آنچه می‌دانیم ارتباطی منسجم برقرار سازیم تا دانش و بینش خود را ارتقا بخشیم.
خواندن همچون گفت‌وگویی میان ذهن خواننده با متن است. این گفت‌وگو نمی‌تواند در هیاهویی از انواع صداها و پیام‌های آشفته، به‌درستی برقرار شود. خواندن نیازمند سکوت است تا معنا به‌درستی در ذهن خواننده خلق شود و مطالعه مؤثر باشد؛ بنابراین، باید مراقب پرخوانی باشیم و از یاد نبریم هر کتابی ارزش یک بار خواندن را ندارد؛ زیرا عمر ما کوتاه‌تر از آن است که بخواهیم از طریق آزمون‌وخطا با دریایی از متون مواجه شویم. ما باید بر اساس معیارهایی مشخص بهترین منابع را انتخاب کنیم و خود را به سیلاب بازار نشر نسپاریم.

تندخوانی و پیامدهای آن
تندخوانی فرصت اندیشه دربارۀ آنچه را می‌خوانیم از ما سلب می‌کند. مطالعه مسابقه نیست. برنده و بازنده ندارد. بازنده کسانی هستند که کتاب نمی‌خوانند و به نخواندن خود می‌بالند. در مقابل همۀ کسانی که با هدف یادگیری به آثار و متون مختلف مراجعه می‌کنند، نیکبخت هستند؛ زیرا خود را در مسیر آموختن قرار داده‌اند؛ اما نباید از یاد ببریم که موفقیت در این فرایند با شاخص‌های کمّی ارزیابی نمی‌شود. آنچه بیش از کمیت خواندن اهمیت دارد، کیفیت آن است. لارس اسوِندسون در بخش دیگری از کتاب فلسفۀ ترس با استناد به نیکلاس لومان می‌نویسد: «پیشرفت تکنولوژی چنان سریع شده است که ما زمان کافی برای جمع‌آوری اطلاعات نداریم و همین به نوبۀ خود منجر به تضعیف توانایی ما برای دست زدن به انتخاب‌های عقلانی می‌شود» (ص ۱۱۶). این شتاب‌زدگی دستاورد نیکویی به ارمغان نخواهد آورد. امروز در دنیا صحبت از «آهسته‌خوانی» است. آهسته‌خوانی به معنای «کندخوانی» نیست. بلکه به معنای مطالعۀ فعالانه و همراه با «تفکر انتقادی» است. مطالعه‌ای که می‌توان آن را گفت‌وگویی همدلانه میان متن و مخاطب تصور کرد. مطالعه‌ای که با کنجکاوی و پرسشگری همراه است. توضیحات بیشتر در این زمینه را قبلاً در مقاله‌ای با عنوان «آهسته‌خوانی و بازخوانی: تأملی بر فرایند در خواندن و بهبود کیفیت مطالعه» نوشته‌ام.

خواندن بیرون از گفتمان
هر موضوع علمی، ادبی یا هنری درون «گفتمان» خاص خود شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. بدون آگاهی از این گفتمان نمی‌توان به درک درستی از موضوع مورد نظر رسید. برای «گفتمان» تعاریف متعدد و نسبتاً متفاوتی وجود دارد؛ اما به بیانی ساده می‌توان گفت که گفتمان مجموعه‌ای درهم‌تنیده از واژگان، مفاهیم و تعاریف مرتبط در یک زمینه است که کلیتی یکپارچه از دانش را در آن قلمرو می‌سازد. مجموعه‌ای از گفتارها و نوشتارها که به یک بدنۀ موضوعی دانش در یک دوره تاریخی هویت می‌بخشد و قلمرویی برای تفکر و تعامل اندیشه فراهم می‌آورد. گفتمان‌ها می‌توانند تاریخی، جغرافیایی یا موضوعی باشند. مثلاً می‌توان از گفتمان حقوق کودک در جهان معاصر سخن گفت که مجموعه‌ای از باورها، بحث‌ها و اندیشه‌ها دربارۀ این موضوع در روزگار ماست؛ بنابراین، من در مقام خواننده باید از حضور و سایۀ گفتمان بر متنی که می‌خوانم، آگاه باشم و ویژگی‌های آن را بشناسم. به سخنی دیگر هر بخش در سایۀ آن کلیت معنا می‌یابد. بدون در نظر گرفتن کلیت مورد نظر، فهم و درک ما از متن ناقص و مخدوش خواهد بود. کسانی که به خواندن گزیده‌هایی کوتاه از آثار نویسندگان در شبکه‌های اجتماعی دل‌خوش هستند، بی‌آنکه کلیت این آثار را بشناسند و با حال‌وهوای ذهنی نویسندگان آشنا باشند، در معرض این خطرند؛ زیرا یک جملۀ بیرون از حال‌وهوای متن اصلی می‌تواند فریبنده و حتی گمراه‌کننده باشد. درحالی‌که خواننده از این مسئله بی‌اطلاع است و تصور می‌کند با همان تک‌جمله به عمق موضوع پی برده است.

فرجام سخن
خطرات خواندن بیش از آنکه در نفس خواندن نهفته باشد، در نوع مواجهۀ ما با آثار و متون رخ می‌دهد. اگر ما تصویر روشنی از مهارت‌های خواندن در اختیار نداشته باشیم، ممکن است از خطرات ناشی از مطالعۀ سطحی، شتاب‌زده و بیرون از گفتمانِ مرتبط با موضوع آسیب ببینیم. ما به «مهارت‌های خواندن» نیاز داریم که خود بخشی از مجموعه‌ای بزرگ‌تر با عنوان «سواد اطلاعاتی» شناخته می‌شود. مواجهۀ منطقی و خردمندانه با منابع خواندنی هنری است که باید بیاموزیم. مرزی باریک میان «مطالعۀ کارآمد و اثربخش» و «مطالعۀ ناکارآمد و زیان‌بار» وجود دارد که هر خواننده‌ای باید در فرایند یادگیری خویش آن را بیابد. مطالعه در غیاب سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی نه‌تنها مفید نیست که می‌تواند خطرناک باشد. منظور از سواد اطلاعاتی مجموعه مهارت‌هایی است که ما را قادر می‌سازد نیاز اطلاعاتی خود را بشناسیم، از وجود بهترین منابع برای پاسخگویی به آن‌ها آگاهی یابیم، به نحو مؤثری این منابع را بکاویم، مناسب‌ترین بخش‌ها را برگزینیم و اطلاعات تازه را به نحوی با دانش قبلی خود ترکیب کنیم که منجر به خلق دانش تازه شود. دانشی که بتواند در حل یک مسئله یا رسیدن به تصمیمی درست به کار آید. کسانی که این مهارت‌ها را دارند، می‌توانند راه خویش را در انبوه منابع متنوع بیابند و هر روز دامنۀ دانش خویش را گسترش بخشند؛ بنابراین، با استناد به اصل «آزادی خواندن» باید طیف وسیعی از منابع در اختیار مشتاقان قرار گیرد و آنان با اتکا به مهارت‌های خود در این منابع جست‌وجو کنند و بر اساس نیازشان مناسب‌ترین آثار را انتخاب کنند. سپس با نگاهی انتقادی به ارزیابی محتوای هر یک بپردازند و در نهایت بهترین بهره را به دست آورند.

منابع
اسوندسن، لارس (۱۳۹۲). فلسفۀ ترس، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: نشر گمان.
پناک، دانیل (۱۳۸۹). همچون یک داستان، ترجمه بیتا خلیلی و منصوره شجاعی، تهران: نشر ثالث.
منصوریان، یزدان (۱۳۹۰). «آثار حرمان اطلاعاتی و نزدیک‌بینی معرفتی بر فرایند پژوهش»، مجله اینترنتی عطف، http://www.atfmag.info
———— (۱۳۹۳). «آهسته‌خوانی و بازخوانی: تأملی بر فرایند در خواندن»، کتاب ماه کلیات، دوره ۱۷، ش. ۴، ص. ۱۰-۱۴.
———— (۱۳۹۵). «از خواندن رهایی نداریم»، فصلنامه نقد کتاب اطلاع‌رسانی و ارتباطات. دوره ۳، ش. ۱۰، ص. ۲۰۱-۲۰۶.
———— (۱۳۹۵). «نقطه نامعلوم آغاز و پایان در فرایند خواندن»، ایبنا، خبرگزاری کتاب ایران، http://www.ibna.ir.

 

دانشیار دانشگاه خوارزمی (http://ymansourian.ir)

اجزای پنج‌ضلعی مطالعه عبارت‌اند از: مطالعۀ مفرح و متنوع، مطالعۀ متناسب و متعادل، مطالعۀ مستمر و منسجم، مطالعۀ منتقدانه و موشکافانه، مطالعۀ مؤثر و مولد.
Theories of Reading
Reading Studies
Lars Svendsen
Ulrich Beck
Siyali Ramamrita Ranganathan
Books are for use, every reader his /her book, every book its reader, save the time of the reader and the library is a growing organism.
Sense Making
Context
Reduction
Alexander Pope
A little knowledge is a dangerous thing
Slow Reading
Discourse
Reading Skills
Information Literacy
The Freedom to Read