مگان اریکسن برگردان عاطفه اولیایی
امروز نزدیک به نیمی از بچه های آمریکایی از والدین کم درآمد متولد شده و شهروندانی کم درآمد و ۴۰ درصد از فرزندان متولد ازوالدین ثروتمند، شهروندانی ثروتمند خواهند بود. در ایالات متحده که بخش وسیعی از شبکه امنیت اجتماعی بر زمینه تحرک تحصیلی بنا شده است، بین سالهای ۱۹۴۷ و ۱۹۷۷ امکان برخورداری از زندگی مرفه تری نسبت به والدین، ازطریق تکمیل تحصیلات بالاتر افزایش یافت، اما از آن پس، به شدت رو به کاهش گذاشته است. چنین رابطه ای در ایالات متحده حتمی تر از کشورهای اروپایی است، به ویژه در کشورهای شمال اروپا، که در آن فقط بخش کوچکی از کودکان کم درآمد، بزرگسالانی کم درآمد می شوند. به گفته ریچارد ویلکینسون: “اگر آمریکایی ها بخواهند در زندگی خود به رویای آمریکایی تحقق بخشند، باید اکنون به دانمارک بروند.”
تحرک رو به بالا همواره استثناء بر قانون بوده است. –فقط ۶ درصداز کودکان متولد رده پائین خانوارهای کم درآمدها، در طول عمر خود احتمال صعود طبقاتی دارند. اما متأسفانه فانتزی رؤیای آمریکایی (۱) اساس برنامه ریزی های رفاه اجتماعی ایالات متحده است. هرگز چنین صعودی برای کم درآمد ها دردناک تر از اوضاع کنونی نبوده است و در واقع سیاست هایی که بر این اساس در حال حاضر پیشنهاد می شوند، بی رحمانه تراز هر زمان دیگری است.
دولت کلینتون، به وعده خود در پایان دادن به برنامه رفاه اجتماعی دوران خود با جایگزین کردنش با کمک های مستقیمی که به سختی قابل باز توزیع بودند، وفا کردو بدین ترتیب بار این مسؤلیت دولت را دقیقا بر دوش افراد محتاج به یاری دولت گذاشت.
در سال ۱۹۹۶، کمک به خانواده ها با فرزندان خردسال (AFDC) تبدیل به کمک موقتی شد (TANF)، و دسترسی مداوم به واریز کمک دولتی مستلزم پرداخت مالیات (اعتبار مالیاتی درآمد یا EITC).
توماس Piketty اقتصاددان با استفاده از داده های سوابق مالیاتی نشان می دهد که هم درآمد سرانه وهم درآمد ثروتمندترین خانواده ها رشد کرده است . به طوری که در آمریکای سال ۲۰۱۰، مانند دوران طلایی اروپایی ۱۹۱۰ درآمد یک درصد بالایی جامعه معادل درآمد ۵۰ درصدی پائین جامعه بود. و دارایی ۱۰ درصد بالای جامعه معادل دارایی ۹۰ درصد پائینی بوده است.
از دهه ۱۹۷۰، دستمزد واقعی کارگران بسیار کم افزایش وعمدتا کاهش یافته است، در حالی که دستمزد یک درصد بالایی ها ۱۶۵ درصد افزایش یافته است و هفتاد درصد درآمد ۰.۰۱ درصد بالایی ها حاصل سرمایه است و نه دستمزد.
مطالعه ای مشابه در مورد نمرات ریاضی و خواندن در طول ۴۰ سال گذشته توسط سین راردون از مرکز تحلیلی سیاست آموزشی در استنفورد نشان داده است که در طول همان دوره (از دهه ۱۹۷۰) “روند نمرات آزمون کودکان کم درآمد و بسیارکم درآمد به موازات روند درآمد خانواده شان تغییر کرده است. این شکاف معادل دو برابر شکاف بین نمرات آزمون سیاه پوستان و سفیدپوستان آمریکایی است. ”
در حالی که شکاف های نژادی در نمرات آزمون کاهش یافته است، شکاف مبتنی بر درآمد در نمرات آزمون افزایش یافته است. بیش از پیش، به طور جدی تر و عمیق تری، و به شیوه های گوناگون تری خاستگاه طبقاتی آینده کودکان را رقم می زند.
به گفته ی جورجینگ، دانشمندعلوم سیاسی “فقر” یک بحران ملی و یک بیماری شناخته شده است.
فیلآنتروپی سرمایه داری را از یک علت به یک راه حل تبدیل کرده است: محافظه کاران مجازات می کنند، لیبرال ها می بخشند ونولیبرال ها مسأله را به شیوه خود حل (!)می کنند.
فقر، افراد ناموفق در نظام سرمایه داری را بیمارمی نمایاند. « اینان قربانیان اند و نه قربانی کنندگان» . زبان “فقر” افراد را از پرسش و انتقاد از نظام اقتصادی وامی دارد ، اما نه زبان “نابرابری ثروت”، ” تفاوت طبقاتی و “- یا جنگ طبقاتی”. در این جنگ-نه تنها مرد و زن بلکه کودکان نیز درگیرند.
طی سال های ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۸، یعنی دوره ای که جامعه از نظر اقتصادی هر چه شدید تر طبقه بندی و تولید ناخالص داخلی به طور فزاینده ای به جیب خانواده های پر درآمد سرازیر می شد، مدارس نیز به لحاظ اقتصادی از هم متمایزشدند. پژوهش اقتصاددانان نیروی کارگر، جوزف جی. آلتونجی و ریچارد منسفیلد ثابت کرد که طبقه بندی کودکان در مدارس جداگانه در دهه ۱۹۸۰ تشدید شد. در عین حال، هزینه های کالاهای خاص کودکان و خدمات آموزشی آنان در خانواده های پر درآمد شدیدا افزایش یافته است. از مطالعات پژوهشگران علوم سیاسی، Neeraj Kaushal، کاترین Magnuson، و جین Waldfogel، گرگ دانکن و ریچارد Murnane چنین برمی آید که “بین۱۹۷۲ تا ۱۹۷۳، خانواده های پردرآمد حدود ۲۷۰۰ دلار بیشتر از خانواده های کم درآمد خرج کودک خود کرده اند ، “اما از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶،” این فاصله تقریبا سه برابر شد و به ۷۵۰۰ دلار رسید. ”
مریدث فیلیپس بر این باور است که از زمان تولد تا سن۶ سالگی کودکان خانواده های ثروتمند، ۱۳۰۰ ساعت بیشتر از کودکان خانواده های کم درآمد ، در محیط های خانه، مدرسه یا کودکستان صرف کرده اند.
پدر و مادر ثروتمند قادر به صرف وقت با کودکان و انتقال دانش لازم برای درک علم و مطالعات اجتماعی به فرزندان خود هستند و کودکان خود را از سنین پائین به سفر، موزه و گشت و گذارهای ساده آموزشی به سوپرمارکت و اداره ی پست می برند.
با توجه به این داده ها، تعجب آور نیست که اولین کاربرد شناخته شده کلمه “پدر و مادر هلیکوپتر” (۱) در سال ۱۹۸۹ بوده است. ترس از بی ثباتی وضع دانش آموزان دیگر منحصر به خانواده های کم درآمد نیست.
البته “خانواده” همچنان یک مفهوم احساسی است که به عنوان پناهگاهی از دنیای وحشی و خشن به تصور می آید، اما هدف آن تعلیم و تربیت فرزندان برای ورود به رقابت های خشن اقتصاد جهانی است.
خانواده معاصر تبدیل به یک واحد اقتصادی رقابتی شده است که نه تنها از جامعه جدا، بلکه با آن به شدت در کشاکش است. در جامعه آمریکایی ، ایده “پیدا کردن هویت خود”، “یافتن شغل” و ” مشاوری مناسب ” از زمان ظهور روانشناسی و فرهنگ مصرفی به طور فزاینده ای اهمیت یافته است. در حال حاضر پرورش هویتی خاص برای هر کودک تضمینی است برای موفقیت وی در بزرگسالی و انتقال امتیازات به نسل بعدی.
نوشتههای مرتبط
https://www.jacobinmag.com/2015/09/children-testing-schools-education-reform-inequality
(۱) مترجم: والدینی که مانند چرخ بال دائم مراقب فرزندان خود، روابطشان و برنامه های آموزشی آنان هستند. .
(۱)
(۲) مترجم: در صورت تمایل در مورد رؤیای آمریکایی، لطفا به ترجمه ی کتابی از چامسکی به آدرس زیر در این سایت مراجعه کنید.
فنای زؤیای آمریکایی:
https://anthropologyandculture.com/fa/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C/2732-%D9%81%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%20%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D8%AA%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA-%D9%88-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA%20
این مطلب ادامه دارد