سال گذشته یک معلم فیزیک به ضرب ضربات چاقوی دانش آموزش جان به جان آفرین تسلیم کرد.ریشه ومنشا پیدایش چنین خشونتهای عریان و ضدانسانی درکجاست؟چرا سیستم آموزشی ما فکری و علاجی برای آن نمی یابد ؟وآیا اساسا در پیداکردن علاج وچاره ناتوان است و تنها به صدور اطلاعیه و بخش نا مه های بی تاثیر اکتفا میکند؟
میتوان عوامل مختلفی را درپیدایش خشونت وپایایی و مانایی آن برشمرد.خشونت تجلیات و جلوه های مختلف داردوخودرا به انحای مختلفی نشان میدهد.علت پیدایش آن به ریشه ها و علت العلل گوناگونی بازمیگرددکه شاید مهمترین آن فقدان آموزش و پرورش و تربیت انتقادی باشد.آموزش وتعاریف موضوعات در سیستم آموزشی ما به صورت لایتغیر و صلب ارایه شده است و عالم و آدم به صورت مجموعه ای معین و مشخص به دانش آموزان عرضه میشود.معلمان و اساتید آنان نیز چون درهمین قوالب آموزشی تربیت یافته اند داده های معرفتی خودرابه صورت دگماتیک ارایه می نمایند و توقع پذیرش دربست آنها راازسوی متعلمین خوددارند.معرفت معرفی شده ازسوی ارسطو همان اپیستمه یا تعریف متقن داشتن از هرچیزی است که همچنان در فرهنگ ما نیز حضوردارد.دراینجا کلاس درس به فضا _مکان یکسویه تبدیل میشود که یکی گوینده ی حقایق عالم است ودیگری منفعلانه باید همچون لوح سفیدی پذیرنده ی آن حقایق باشد.زمانی روی باسکاربه اقتفای آیزایا برلین این پرسش کانتی را مطرح ساخت که “درچه عالمی نظریه ی اجتماعی امکان پذیر خواهد بود؟ “به تاسی از این پرسش میتوان ازمنظری دیگر وبرای آموزش وپرورش نیز مطرح ساخت که “درچه عالمی امکان آموزش وجودخواهدداشت؟”ازقدیم الایام ودرمکتب خانه های ایرانی همواره سلطه و تفوق یکسویه بردانش آموز وجودداشته است و حکایت چوب و فلک درازای بلدنبودن درس استاد و یا بی توجهی به نظم کلاس حکایت پرتکراری است که ازسوی گذشتگان نقل می شده است.بعدازورود آموزش و پرورش نوین نیز این قصه تنها با عوض کردن لعاب ظاهری به صورت مدرن و با پیدا شدن ظواهر آن همچنان دارای همان سیرت قدیمی ماند وفقط اکتفا و قناعت به تغییر صورت کرد واز شکل ظاهری مکتب خانه به مدارس تغییرشکل داد.اما این نوع آموزش دارای تبعات مختلفی است که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف.نهادینه شدن مونیسم و تک گویی وفقدان تاثیر و تاثر از “دیگری”به عنوان مهمترین شریک اجتماعی.تربیت یکسویه دانش آموزان رابه بی منطق “الحق لمن غلب “یعنی حق باکسی است که زور بیشتری داشته باشد راهنمون میکند.
ب.به تبع قسمت الف رشد زورگویی و خشونت ازسوی کسی که دارای قدرت فایقه بالاتری مثلا در خانواده است به کسی که دارای ضعف دروجوه مختلف است به امری مرسوم وفاقد قبح تبدیل میشود.
ج.باکمک الف و ب خشونت به صورت امری نهادینه در شخصیت فرد نهادینه میشود وبه عنوان سنگ محک صدق و کذب و حق و باطل در می آید.این مساله در گستره اجتماعی به نهادینه شدن خشونت و غلبه ی غلبه درروان و فرهنگ اجتماعی در میآید.
د.موارد الف و ب و ج افرادرابه کنشگرانی تبدیل میکند که تمام سعی و جدیت خودرابه جهت رسیدن به ابزار قوی شدن به کار میگیرند تابتوانند جایگاه بالاتر را تصاحب کنند وبه خواستهای خودبرسند.افتخار به تبرج در جشن های عروسی و نمایش ثروت و آرایش ووادادگی اجتماعی دربرابر ثروتمندان از مثالهای عینی این مدعاست.در جمعهای فامیلی هیچگاه ازنحوه ی تحصیل ثروت کسی که صاحب ثروتهای کلان است پرسش به عمل نمی آید ویا مورد کنجکاوی ذهنی قرارنمیگیرد وبلکه مردان وزنان آرزوی چون او شدن رادرسر میپرورانند وبرزرنگی های امثال او رشک می برند.درنقطه مقابل رفتار خشونت بار در برابر اغلب معتادین و یا خرده سارقان به خوبی نشان دهنده ی بی منطقی الحق لمن غلب است.
اما این خشونت تنها از سوی معلمان به دانش اموزان ارایه نشده است.درسالهای اخیر وبا پیداشدن مدارس غیرانتفاعی بی کیفیت که متاسفانه اکثریت قریب به اتفاق آنها چنین هستند این خشونت به صورت معکوس وباهمکاری اولیا مدارس و دانش اموزان و دانش آموزان علیه معلمان و اساتید صورت میگیرد.بی منطقی الحق لمن غلب نیز در اینجا خودرابه صورتهای مختلف نشان میدهد.سود سرشار ناشی از تاسیس مدارس غیرانتفاعی ،سوداگران و دلالان عرصه های مختلف اقتصادی رابه سوی این عرصه آورد وبسیاری را به طمع کار بی زحمت و استثمار معلمان بانازلترین قیمتها و پر اضطراب ترین کار به این عرصه ی چرب و شیرین کشاند که درآن اصل، رضایت مشتری (دانش آموز و اولیای او )است.از مهمترین دلایل بروز این نوع خشونت که امتداد همان خشونت از نوع مذکوروفوق است به عوامل زیر میتوان اشاره کرد:
الف.مشکل ساختاری اقتصادی و سود سرشاردر اقتصاد سوداگرانه و مرکانتیلیستی.
ب.نرخ بالای بیکاری و هجوم افراد فارغ التحصیل جهت تدریس در سطوح مختلف
ج.نبودن نظارت بر نهادهای آموزشی وپژوهشی وایجاد حلقه های بسته به طوریکه گاهی خود صاحبان مدارس غیر انتفاعی ،مسیولان آموزشی مناطق مربوطه آموزشی و یاوابستگان وآشنایان هستندکه کوچکترین نظارتی برعملکرد این مراکز آموزشی انجام نمیدهند وآنان نیز با طیب خاطر به درآمد زایی برای خود و استثمار معلمان مشغول هستند.
د.اخذ شهریه های غیرمتعارف و تا چندین برابر شهریه های مصوب و گرفتن زیرمیزی های آموزشی به جهت دادن نمره های صوری در جهت اغفال والدین دانش آموزان به اینکه آموزش در سطح استاندارد بالا صورت میگیرد.
ه.خشونت وحشتناک درباره معلمان به واداشتن آنان به امور مالایطاق و غیرقابل تحمل.این بار چون تفوق با دانش آموزان است پیکان خشونت به سوی معلمان نشانه گرفته میشود.اعمال این خشونتها به انحا ی مختلف صورت میگیرد که میتوان به شرح زیر فهرست کرد:
۱-به علت عدم نظارت برکار این مراکز آموزشی پرداخت حق الزحمه های ناچیز معلمان با حداکثر تاخیر صورت میگیرد.گاهی تا چندین ماه حقوق معلمان پرداخت نمیشود و به جای آن باسرمایه گذاری در بانکها و یا امور سوداگرانه ی دیگر حقوق معلمان از محل سود حاصله پرداخت میشود.تبعات خانوادگی و روانی و اجتماعی این مساله ناگفته پیداست.انباشت روز به روز ثروت نزد عده ای قلیل و پیدایش شکافهای طبقاتی که خوداز مهمترین علل ترویج خشونت در جامعه محسوب میشوداز اولین تبعات این اجحاف فاحش است.
۲- مدارسی که کمی به کیفیت همین سیستم آموزشی بی کیفیت بها میدهند معلمان را تحت فشار به جهت اخذ تراز بالا در تست زنی دانش آموزان قرار میدهند.معیار و ملاک موفقیت تدریس به موسساتی چون قلمچی و گاج و دیگران رقم میخورد که به هیچ سیستم قانونی و آموزشی پاسخگو نیستند و تبدیل به ملاک و معیار آموزشی کشور شده اند ودراین میان گوی رقابت رادر طراحی سوالات غیراستاندارد به جهت جلوه فروشی و کسب در آمد از یکدیگر می ربایند.افت شدید کیفی دانش آموزان در سالهای اخیر به دلیل سیستم نمره فروشی در مدارس بخصوص غیرانتفاعی و همچنین توقع خام و به دور از واقعیت والدین دانش آموزان در اخذ نمره های بالا و مسابقه موسسه های مذکور در جلب مشتری باانواع و اقسام ترفندها و همچنین خطر اخراج بی حساب و کتاب برسر معلمان مدارس غیرانتفاعی ،اضطراب و حشتناکی رابر معلمان مستولی ساخته است و آسایش روانی رااز آنان ستانده است.این خشونت نرم به اشکال مختلف علیه معلمان صورت میگیرد وخود به خود برتدریس آنان نیز اثر نامطلوب میگذارد.
امید که بااتخاذ راهکارهای مناسب که دورازدسترس نیزنسیتند هرچه زودتر سروسامانی به کیفیت آموزش و مراکز آموزشی داده شود تابیش از این شاهد ترویج خشونت نباشیم.