مدتی است که شهرداری سنندج، نیمه شبها، سگهای بدون مالک در خیابان های شهر را کشتار میکند. زمانی که نهادی که متولی حفظ آرامش و راحتی زندگی شهروندانش است، راه حل را بر حذف فیزیکی و خشن و بدور از تمدن دنیای امروز، میگذارد و از برگزیدن راه حلهای منطقی و سودبخش، سرباز میزند، چگونه میتوان اعتماد کرد که دلسوز و حامی شهروندانش باشد و همین منطق را در برخورد با دیگر مسائل شهری بکار نگیرد؟
سگ نماد وفا، در فرهنگ ایرانی، در میان حیوانات، قدیمترین همراه بشر بودهاست. یک محیط شهری، مستلزم رفتار شهری است، شهر بانی تمدن در جوامع بشری، مستلزم رفتارهای متمدنانه نیز است. بخشی از تمدن، قانل بودن به حق حیات است، هرچند تمدن در خود تناقضی به همراه دارد، نظمی نوین به شیوه زیست انسان میبخشد اما در عین حال زیست طبیعی دیگر حیوانات را نیز تغییر میدهد. در هر صورت، دنیای امروز، حق حیات دیگر انواع جانداران را حرمت شمرده و بخشی از رفتار متمدنانه را رفتار مهربان و مسولانه در برابر دیگر انواع حیات تعریف میکند. باوری اشتباه در میان مردم کردستان رواج دارد که “مگر حق حیات انسانها رعایت میشود که ما غصه حیوانات را بخوریم”، نادرستی این باور در آن است که انسان حساسیتش را نسبت به مسائل نه یک باره، بلکه به مرور از دست میدهد. مطمئنا زمانی که آزاردیدن دیگر انواع جانداران، در وی واکنشی برنیانگیزد، اندک اندک، حساسیتش نسبت به مسائل انسانی را هم از دست خواهد داد. شهرداری، این خشونت را مشروع جلوه میدهد جهت حفظ نظم شهری. اما تصور نمیکنم بینظمی که حضور سگها در شهرها ایجاد میکند، بیشتر از بینظمی باشد که عابران پیاده با پیادهرویشان در سطح خیابان به جای پیاده روها، ایجاد میکنند و یا تخلفات رانندگی و یا تخلفات ساختمانی در شهرها، ایجاد میکنند.
نوشتههای مرتبط
پیامدهای خشونت غیرقابل انکار نیست. بکارگیری این نوع از خشونت علیه یک عامل غیر انسانی، خود فشاری فرهنگی و اجتماعی را بر شهروندان بوجود میآورد. این تیپ از خشونت علیه این رده از حیوانات، در محیطهای روستایی با این شدت و حدت عمل دیده نمیشود، علیرغم آنکه شهر و شهروندان، بطور عموم، روستاییان را تحقیر میکنند. به عبارتی میتوان این تیپ از عمل را، خشونت خیابانی اما نه از طرف مردم، بلکه از جانب نهادی رسمی دانست.
از طرف دیگر، این شیوهی برخورد، حق آن دسته از شهروندان را که مخالف آزار جانداران هستند پایمال میکند. از نظر حقوقی، شهرداری کاملا محکوم است زیرا حق ندارد فضای صوتی شهر را آلوده کرده، سبب ایجاد ناراحتی و یا ایجاد فرصتی برای غمگینی شهروندانش را فراهم کند. وظیفه شهرداری، ایجاد آسایش و راحتی است، اما خود مسبب برهم زدن این آرامش است.
شهرداری شکایاتی از شهروندان سنندجی در باب سگهای بدون مالک، دریافت کرده است. ترس عدهای از سگ و یا بیم انتقال بیماری، کاملا قابل درک است، اما مساله این است که کشتار، راه حل این مساله نیست. نهاد متمول شهرداری که راه حل مسایلش را در کشتار میبیند، مطمئنا همین رویکرد را در حل دیگر مسایل شهری نیز بکار میبرد. شهرداری به شکارچیانی که سگ ها را قتل عام میکنند، بابت هر قلاده سگ، پول پرداخت میکند. لذا میتوان مشاهده کرد که این نهاد، راه حل را بر حذف فیزیکی گذاشته است. و برای آنکه شهروندان آگاه نگردند، این کار را در نیمه شبها انجام میدهد، غافل از آنکه صدای زوزه سگهای نیمه جان، و شلیک گلوله، تنها احساس ناامنی و بیرحمی و بی ارزشی زندگی را در شهروندانش ایجاد میکند. و چه بسا خود الگویی بشود در آموزش حذف فیزیکی به شهروندانش.
این درحالیست که راه حل منطقی، همراه با احترام به دیگر گونه های زیستی، و بدور از کشتار وجود دارد که در کشورهای دیگر و نیز برخی شهرهای دیگر ایران نیز اجرا میشود. در زمینی که به این کار اختصاص داده میشود، تمامی این سگ ها نگهداری میشوند. تغذیه و تیمار میگردند و همزمان همگی توسط دامپزشک، اخته میگردند. به راحتی در مدت سه تا چهار سال، دیگر سگ ولگردی در شهر مشاهده نخواهد شد، و خطر هر گونه بیماری در ارتباط با این حیوان ازمیان میرود. و جمعیت این حیوان کاهش خواهدیافت. هزینه اجرای این طرح نیزچندان نیست که شهرداری نتواند آن را متقبل شود. از طرفی دیگر، بسیارند اشخاص و نیز نهادهای غیر دولتی حمایت از حقوق حیوانات، که بسیاری از کارها و امور مربوط به نگهداری انها را به صورت داوطلبانه انجام خواهند داد.