انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

حرکه ها، زخمی که هیچگاه بهبود نمی‌یابد

پنجاه و چند سال است که از جنگ فرانسه و الجزایر می‌گذرد؛ جنگی که هشت سال به طول انجامید و پس از کشته شدن و آوارگی میلیون‌ها الجزایری، منجر به استقلال الجزایر شد. کراپانزانو حرکه‌ها را در میان این جنگ به خوانندگان معرفی می‌کند؛ گروهی از مسلمانان الجزایری در فرانسه که در جنگ با کشورشان مجبور به تقابل با آنان بودند. کراپانزانو روایتش را با یادآوری حرکه‌ها و فرزندانشان که از کشتار دسته جمعی نجات پیدا کرده بودند و حدودا هشتاد و پنج هزار نفر بودند و برای بازگشت به کشورشان تا اواسط دهه ۷۰ در اردوهای مهاجران فرانسه زندگی می‌کردند. نتیجه آن تجمعی از رنج‌ها ودردهای فیزیکی بود که سؤال‌های فلسفی بسیاری درباره حدود خاطره، کینه، هویت و بخشش را مطرح کرد. کراپانزانو پس از سال‌ها تحقیق و نوشتن، انسان‌شناسی فردمحور که در هماهنگی با ابعاد روان‌شناختی تجربه انسانی است را توسعه داده است؛ در جایی بر یک فرد تمرکز می‌کند (توهامی) و در جای دیگر بر یک گروه مشخص. در هر حال او بر محرک‌های جامعه‌شناسانه برای رفتار فردی که در حالت خاص آشکار می‌شود تأکید دارد.

کار با حرکه‌ها و فرزندانشان چالش‌های بسیاری دارد که کراپانزانو آنها را در کتاب خود می‌آورد. اگر نسل پیشین در مقابل رنج‌های گذشته خود سکوت کردند، این به خاطر وظیفه‌ی دینی آنها بود که باید صبور می‌کردند و تقدیر خداوند را می‌پذیرفتند و همچنین مردانگی‌شان را حفظ می‌کردند، اما فرزندان به خاطر تجربه شکنجه‌های وحشتناک و مرگ دسته‌جمعی در بعد جنگ، افشاگری دولت فرانسه و شرایط سخت زندگی و تبعیض نژادی در اردوگاه، بدون داشتن ذهنیتی از مکان بازگشت به آن و بازسازی گذشته و امید به زندگی در آن، ذهن وخاطراتی آشفته دارند. در دهه ۹۰ انجمن‌های خیریه و محققین به میان حرکه‌ها رفتند و داده‌های آنها از سرگذشت خانواده‌ها را جمع‌آوری کردند تا حماسه غم‌انگیز آنها را بازگو کنند. در این پیوستگی امر سیاسی و فردی، امر فردی که کراپانزانو به دنبال آن بود این بود که پاسخ‌دهندگان او از تجربیات فردی و انتخابی حرف نمی‌زدند و از من صحبت نمی‌کردند بلکه «ما» را به میان می‌آوردند و زندگی‌ها در راستای بازگو کردن داستان گذشته آنها بود که فرزندان حرکه‌ها نسبت به آنچه فراموش کردند احساس مسئولیت کنند. کراپانزانو در ابتدا از تاریخ این مردم می‌گوید و خشونت‌هایی که بر آنها رفته را روایت می‌کند و تبعیض‌های اخلاقی، قومی، جنسیتی آنها را بازگو می‌کند. پس از آن به روایت تجربه زیسته آنها می‌پردازد. تجربیات آنها برای کراپانزانو پنجره‌ای به سوی وضع بشری و واقعیت متعالی بود. کراپانزانو در این کتاب نگرش میدان خود را انعکاس داد و گفتگوهای آنان و جایگاه آنان و تلاش آنان برای شکستن حد فاصل بین خود و دیگران (خوانندگان) را نشان می‌دهد. او کتاب را همانند تئاتر چارچوب‌بندی می‌کند و بخش اول را با روایت داستان مبهم یک پسر حرکه‌ای در جنگ شروع می‌کند.روایت می‌کند.

Crapanzano, V., 2011, Les Harkis, University of Chicago Press.