«اتاقی از آن خود» نوشته ی ویرجنیا ولف یکی از اولین متونی بود که اهمیت ارتباط تعلق فضایی و خلاقیت انسانی را مورد توجه قرار می داد.
ولف در این کتاب در کنار بحث در ارتباط با نوشتار زنانه، به اهمیت دسترسی به فضای خصوصی و تاثیر آن در احساس تعلق و آزادی اشاره کرده است (ولف، ۱۳۸۳). این کتاب اگرچه عموما در حوزه ی ادبیات و مطالعات زنان دسته بندی شده است، به یک مساله ی اجتماعی و یک دغدغه ی جامعه شناختی بسیار مهم اشاره می کند.
اکنون حدود یک قرن از چاپ کتاب ولف (۱۳۸۳) می گذرد و امروز، مساله ی «اتاقی از آن خود» در ایران (و در بسیاری جوامع دیگر در سطح جهان) هم چنان به قدرت باقی مانده است. هرچند این مساله صرفا معضلی زنانه نیست و اختصاص فضا به مردان نیز به شکل تمام و کمال تحقق نیافته است، به نظر می رسد زنان، به عنوان اقلیتی فارغ از قدرت اقتصادی – اجتماعی تاثیر بیشتری از آن می پذیرند. اختصاص دادن فضای خصوصی به خود در ارتباط مستقیم با معماری و تقسیم بندی فضایی ناشی از آن قرار دارد.
نوشتههای مرتبط
در دوره های پیش از دوران مدرن تقسیم بندی فضایی در خانه سنتی ایرانی، یک اندرونی را به عنوان حریم امن خانه تعریف می کرد که عموما محل استقرار زنان و در زمان های محدودی، مردان محرم آنان بود. این رویکرد با تغییرات اجتماعی گسترده در ایران و وارد شدن زنان به عرصه ی فعالیت های عمومی خارج از فضای خصوصی خانگی به سرعت تغییر شکل داد.
با این وجود، برخی از اندیشمندان پیشنهاد کرده اند که در زمان حاضر بیش از آن که از حذف اندرونی سخن بگوییم درست تر است از اندرونی های تغییر شکل یافته صحبت کنیم. این ایده ریشه در مفهوم «توازن پدرسالارانه» دارد که توسط بنت (۲۰۰۵) و دیگران مطرح شده است.
بنت معتقد است که در طول تاریخ، بیش از این که جریان تغییر بر زندگی زنان حاکم باشد، ثبات و ایستایی بر وضعیت عمومی زندگی شان حاکم بوده است، زیرا پدرسالاری که در طول تاریخ بر زندگی زنان سیطره داشته است، دارای بنیان های نظری ثابتی است که مانع تغییرات عمده ی محتوایی شده است و تنها به صورت ها اجازه تغییر می دهد.
این رویکرد به این معنا نیست که هیچ گونه تغییر یا بهبودی در وضعیت زندگی زنان حاصل نشده است و یا این که نقش زنان در فراگردهای اجتماعی هیچ بوده است بلکه بیش از این به وجود برخی موانع ساختاری در مشارکت زنان در زندگی اجتماعی – سیاسی اشاره دارد.
در این رویکرد، زنان چه به عنوان یک فرد و چه به مثابه ی یک گروه یا طبقه، از آزادیها، فرصتها و یا حق عضویت در گروههای سیاسی، احزاب و اجتماعات که در عرصهی عمومی قرار دارند، همانند مردها و یا برابر با مردها بهره مند نیستند. از این منظر، آن چه در عقاید منصوب به دنیای دموکراتیک، به عنوان زندگی خوب و آزادانه مطرح می شود، در واقع زنان تنها اسماً و به شکل صوری می توانند به آن دست پیدا کنند (نرسیسیانس، ۱۳۸۳).
اگر همین اندیشه را به تغییرات فضای هم در شهر و هم در فضای خانگی نیز بسط دهیم، به نظر می رسد می توانیم این ادعا را مطرح کنیم که علی رغم تغییرات ظاهری در فضای خانه، زنان و زنانگی هم چنان در ارتباط با یک فضای امن داخلی خانه که باید در چهارچوب آن شناخته شوند، ادراک می شوند. با این رویکرد، خانه ایرانی هم چنان در ارتباط با کنش جنسیتی و لزوم حفظ فاصله میان زنان و نامحرمان مرد تعریف می شود با این تفاوت که اگر پیش تر اندرونی ای برای حفظ زنان از گزند این نامحرمان زنان تعریف شده بود، الزامات اجتماعی-سیاسی-اقتصادی امکان وجود آن را حذف کرده است و حریم ها و حائل ها تقلیل پیدا کرده و گاه در حد مدیریت بدنی کاهش پیدا کرده است.
تاثیر الزامات ساختاری بر شکل دهی خانه، شهر و فضا غیرقابل انکار است و مفهوم خانه و فضای خانگی نیز هرگز از شهر جدا نیست. شهرها مرکز اصلی تولید، مصرف و بازتولید هنجارها و هویت های مبتنی بر جنسیت هستند (جارویس، کانتور و کلوک، ۲۰۰۹). اندیشمندان علوم اجتماعی همواره فضای شهر را قلمرویی برای زندگی و هویت یابی می دانسته اند (فکوهی، ۱۳۸۳) که هویت های جنسیتی را نیز شامل میشود.
در عین حال خود شهرها توسط تجسم جنسیتی و واقعیت اجتماعی فعالیت های روزمره (در خانه، در ملاء عام و در مسافرت) شکل می گیرند (جارویس، کانتور و کلوک، ۲۰۰۹). اکنون به نظر می رسد تمایز جنسیتی در حوزه ای مختلفی نظیر مسکن، حمل و نقل، اشتغال، و مسئولیت های مربوط به مراقبت، به رسمیت شناخته می شود ولی ترکیب نظام مندِ مطالعات شهری و مطالعات جنسیتی به عنوان حوزه های بر هم تاثیرگذار، مدت هاست که مورد غفلت قرار گرفته است (همان). بنابراین صحبت از خانه، و تقسیم بندی فضایی و سبک معماری بدون توجه به امر شهری کامل نخواهد بود.
آن چه اهمیت دارد در نظر گرفتن فضاهای خانگی و شهری به عنوان فضاهای مکمل و متعامل است. فضای خانگی هرگز از شهر جدا نیست و تعامل این دو می تواند برخی از مشکلات ناشی از تحولات اخیر در معماری و تقسیمات فضایی را حل کند؛ برای نمونه، به نظر می رسد که ایجاد فضاهای نیمه خصوصی و خودمانی در شهر، می تواند ضرورت رفت و آمد مداوم در فضاهای خانگی را کاهش دهد. ضمن این که سبب ایجاد شادی و سرزندگی شهری می شود. افزایش تنوع و کاهش تک کاربردی شدن فضاهای شهری نیز می تواند از محدود شدن زنان به فضای خانگی کاسته، و به جای متمرکز کردن احساس تعلق به فضای خانگی، احساس تعلق به فضای عمومی در شهر را جایگزین سازد.
منابع:
ولف، ویرجینیا (۱۳۸۳) اتاقی از آن خود، ترجمهی صفورا نوربخش، تهران: انتشارات نیلوفر
نرسیسیانس، امیلیا (۱۳۸۳)، مردمشناسی جنسیت. تهران: افکار: سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده مردمشناسی
فکوهی، ناصر(۱۳۸۳) انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی
Jarvis, Helen, Kantor, Paula, and Cloke, Jonathan (2009) Cities and Gender, New York: Routledge.
متنی بالا چکیدهای از مقالهی « جنسیت و تعلق فضایی: تاثیر معماری مدرن بر حذف فضاهای خصوصی»، نوشته ی دکتر محمود شارع پور و لادن رهبری است که در کنفرانس «زن، معماری و شهر» برگزار شده توسط موسسه بین المللی مطالعات راهبردی معماری ایران در روز چهار شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ ارائه شد. مقاله کامل در کتاب همایش به چاپ خواهد رسید.
لادن رهبری
rahbari.ladan@gmail.com
لینک های مرتبط از همین نویسنده:
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۴)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۳)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۲)
نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۱)
خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان
جامعه پذیری زنان و استرس ناشی از خشونت جسمی
جنسیت جرم و بزهکاری