انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جنبش «۹۹ درصدی‌ها»؛ نمادین یا واقعی؟!

جنبش تسخیر وال استریت، خواه آن را جنبشی سازماندهی شده بدانیم، و یا چون نافیان و ناقدان، آن را حرکتی خودجوش و بدون سازماندهی ارزیابی کنیم، واکنشی به سرمایه‌داری مالیِ (کازینویی) (به بیان یکی از دوستان لازم است برای نشان دادن ماهیت اصلی این سنخ از سرمایه‌داری، عنوان “سرمایه‌داری دلالی” را برای آن برگزینیم، چرا که اصطلاح “سرمایه‌داری مالی” بسیار محترمانه می‌باشد و این خلاف مکانیزم درونی چنین ساختاری است!) برآمده از اعتلای ایدئولوژی نولیبرالیسم در عصر حاضر است. به عبارت دیگر هر چند با نظر مخالفان آن مبنی بر ضدساختار نبودنِ جنبش تسخیر وال استریت موافق باشیم، نمی‌توان کتمان کرد که این جنبش معلول ساختاری است که نتیجه‌ی عملی آن نابرابری فزاینده طی دو سه دهه‌ی گذشته بوده است.

اگر همچون «جووانی اریگی» معتقد باشیم که «خزانِ امپراتوری‌ها، بهارِ مالی‌گرایی است»، ناگزیر بایستی با «سمیر امین» نیز هم نظر باشیم که سرمایه‌داری متأخر در مرحله‌ی فرتوتی و گندیدگیِ خود قرار دارد. بحران‌های مالی متعدد (که ریشه در بحران ساختاری نظام سرمایه دارند) و از پی آن خیزش و اعتراض مردم در کشورهای مختلف تاییدی بر این ادعا است.

جنبش تسخیر وال استریت، مفهوم نوینی را از طبقه‌ی کارگر نشان داد که پیش از آن نیز در آثار صاحب‌نظران مختلف به آن پرداخته شده بود. این جنبش، نظریات مذکور را به طور جدی وارد مرحله‌ی عملی و کاربردی کرد و بیش از پیش رویکردها و نظریه‌های سنتی و کلاسیک منسوخ شده‌ای را که «استثمار» را فقط در «کارخانه» جستجو می‌کنند به چالش کشید.

نگاهی به ترکیب جمعیتی معترضین، میزان تحصیلات، تخصص، پایگاه اجتماعی و … آن‌ها نشان می‌دهد که در دوران فعلی تحولی در راستای کم شدنِ تمایز‌ میان اقشار گوناگونِ نیروی کار در حال وقوع است.

«ما ۹۹% هستیم»، گرچه شعاری بود که با اهداف نمادین از سوی معترضین انتخاب شده است، اما با بررسی آمار مربوط به توزیع درآمد طی چند دهه‌ی اخیر، این شعار نمادین، پایه‌ی واقعی‌تری می‌یابد و از بزرگ نمایی و نمادگونگی آن کاسته می‌شود.
طبق جدول شماره شماره (۱)، در فاصله‌ی سال‌های (۲۰۰۷- ۱۹۷۹) که اوج اجرای برنامه‌های نولیبرالی و مالی‌گرایی در آمریکا بوده است، سهم ثروت یک درصد بالای جمعیت ۱۴.۱ درصد افزایش یافته است و در همین دوران، سهم ثروت ۹۹ درصد پایین جمعیت به همان میزانِ ۱۴.۱ کاهش یافته است. بر اساس مشاهده‌های صورت گرفته و مطالعات میدانی و مصاحبه‌‌هایی که با افراد شرکت کننده در جنبش تسخیر وال استریت صورت گرفته است، این افراد و اقشار که سهم ثروت آن‌ها تنزل پیدا کرده است، از چنان تنوع و گستردگی‌ای برخوردارند و چنان اقشار متخصص و نخبه‌ای را در برمی‌گیرند که گزاره‌های رایجِ و داروینسیتی طرفداران «نظم انتزاعی بازار» و اساتید دانشگاهی مبتی بر شایستگی و کارایی «برندگان» در چنین نظامی را به شدت زیر سوال می‌برد. چرا که بسیاری از اقشار مورد نظر علی‌رغم مدارج بالای علمی و توانایی‌های شایسته، معیشت و امنیت شغلی‌شان با تهدیدهای جدی روبرو شده است.

برای مطالعه مقاله کامل در زیر کلیک کنید:

۱۴۰۸۲