جنبش متابولیسم و زایش تکنوتوپیا؛ از اپیستمه تا تعرض یا چگونه تکنولوژی از خود عبور کرد[i]ـ بخش دوم
نوشته ی ارش بصیرت[ii]
نوشتههای مرتبط
تدقیق جایگاه متابولیسم در قامت یک جنبش معماری بی نهایت متعارض و متناقض نماست، در یک برداشت کلان، متابولیست ها بدون شک ارمانشهرگرا هستند، ثقل تکنولوژی ـ البته درکی بیشتر ارتباطیْ الکترونیکیْ اطلاعاتیْ و کمتر زیستی از تکنولوژی ـ در پردازش ایده هاشان ان ها را در زمره تکنوتوپیاگراها می اورد، تلاششان برای استخراج پرداختی معاصر از مفاهیم بومی ان ها را با نو منطقه گرایی برامده از رهیافت های پدیدارشناسانه پیوند می زند، وابستگی شان به انگاره و عناصر برامده از ماشین همچون تولید صنعتی کپسول های زیستی در سنت معماری مدرن ـ علی رغم موضع گیری های واضح شان نسبت به پی ایندهای مدرنیسم ـ به نوعی ان ها را تحت شمول انارشیست های مدرنی صورت بندی می کند که تلاشی هم برای بازتدقیق خُردْ ساختارها دارند، هم بندی شان با مفاهیم برامده از نظریه سیستمی همچون سیبرنتیک، چرخه های باز و بسته و مفهوم بازخورد ـ علی رغم انکه برخی این قیاس را سوتفاهمی بیش نمی دانند ـ هم نشینی ان ها با ساختارگراها را امکان پذیر می سازد، تدوین مفاهیمی ترکیبی ـ کلان سازه، فرمِ متشکل و خرابه ها ـ برای ایده ئـُـلـُـژیزه کردن ره یافت های طراحی شان بدان ها سویه ای پست مدرن می دهد و در یک رویکرد مورفلژیک و کمتر مفهومیْ محتوایی، علقه شان به بلندمرتبه سازی، ترکیب خیابان با سکونت گاه و “معماریِ مجسمه گون، سازمان دهی پرتحرک فضا و سطح و تدوین عرصه هایی سرشار از نیرو”(بکولا ساندرو، ۱۳۸۷: ۲۸۹) خاطره جریان های اصیل مدرنی همچون کانستراکتیویست ها و فوتوریست ها را زنده می کند. انچه پی می اید سعی می کند لایه های مختلف این جریان را از هم جدا کرده و تاثیرات ان ها را بررسی نماید و نهایتا پس از پیش گرفتن مواجه انتقادی، انچه ان ها برای امروز ما اراسته اند را نیز تبیین نماید.
برای لایه برداری از نیات و اهداف متابولیست ها می توان از ریشه یابی خود واژه متابولیسم شروع کرد، ان ها نام متابولیسم را بدان سبب برگزیدند تا تبیینی باشد از ایده اساسی مشترکی که میانشان نضج گرفته بود؛”فهم خاص بیوتکنولوژیکی از شهر در قامت فرایندی ارگانیک، فهمی کاملا در تضاد با پارادایم مدرنیستیِ طراحی شهری که شهر را همچون سیستمی ماشینی می نگریست.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32) اگرچه همانگونه که پیشتر ذکر شد تعارض هایی در تحلیل عناصر طراحی متابولیست ها وجود دارد، گروهی دیگر از تحلیل گران هم چون ویلیام جی ار کرتیس در کتاب معماری مدرن از ۱۹۰۰ در مواجه با انگاره ماشین نزد متابولیست ها نظرگاه دیگری ارائه می دهد، او می گوید:”درونمایه بسیاری از دیدگاه های متابولیست ها، نگرش اینده گرایان را تداعی می کرد مبنی بر اینکه شهرِ مدرن باید به صورت ماشین متحرکی با بخش های متحرک و متنوع ساخته شود، معماران ژاپنی به تصویرپردازی هایی که در ان ها محفظه ها و اتاق ها در قالب های شبکه ای قرار می گرفت یا برش می یافت پرداختند. متابولیست ها تلاش کردند تا تمایز میان عناصر ثابت و متغیر طرح را تقویت کنند و به همین دلیل اغلب به برج های عظیم با ویژگی های یادبودی روی اوردند”(کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵ ) با این حال هر دو تحلیل بر علقه های پیشروانه گروه تاکید دارند ـ تاکید گزاره اول بر بیوتکنولوژی و تاکید گزاره دوم بر اینده گرایی.
این تمایل به اوانگاردیسم در جملات ابتدایی مانیفست متابولیست ها هم مشهود است:
“متابولیسم نام این گروه است، گروهی که در ان هر کدام از اعضا، چه در قامت طرح های واقعی و چه خیالی، پیش انگاشت های اینده نگرانه ای از دنیای پیش رویمان ارائه می دهند. ما جامعه انسانی را همچون فرایندی زنده و پویا پاس می داریم ـ دگرگونیِ ممتدی از اتم تا کهکشان. دلیل انکه چرا از چنین واژه ی زیست شناسانه ای؛ متابولیسم، استفاده کردیم، صرفا بدان قرار است که باور داریم طراحی و تکنولوژی باید وقف جامعه انسانی شود. ما متابولیسم را در قامت یک فرایند تاریخیِ طبیعی نمی بینیم، بلکه تلاش می کنیم با طرح هایمان دگرگونی فعال متابولــــــــــــــــــــــــیک را تشدید کنیم.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32)
کی یونـُـری کی کوتاکه نیز جذابیت تحول گرایی در متابولیست ها را اینگونه تبیین می نماید”:برخلاف معماری گذشته، معماری معاصر باید قابل تحول، پویا و جامع باشد و قابلیت مواجهه با اقتضائات متغیر عصر معاصر را داشته باشد. آنچه برای نشان دادن واقعیتِ پویا مورد نیاز است، نه کارکرد ثابت و ایستا، که کارکردی است با قابلیت تحولات بنیادی. . . اینک نباید به کارکرد ایستا و قالب بیندیشیم، بلکه در عوض باید در اندیشه فضا و کارکرد تحول پذیر باشیم.” (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵ ) میل به پویایی استاتیک در صورت بندی نوریا کـُـروکاوا از اصول طراحی ویژه متابولیست ها نیز مشهود است:
۱- تقسیم فضا به واحدهای اصلی
۲- تقسیم واحدها به واحدهای تجهیزاتی و زیستی
۳- نشان دادن تفاوت در توالیهای متغیر در فضاهای واحد
۴- نشان دادن رابطه ها و اتصالات در میان فضاهای با توالی متغیر و گوناگون(همان: ۵۳۶)
اینده باوری در تحلیل متابولیست ها از عناصر طبیعی پردازش کننده معماری نیز مشهود است ان ها در پروژه های شهری خیالی شان، غالبا، “اسمان و دریا را همچون مامن اینده نوع بشر می دیدند و بر این قرار شهری را پیش می کشیدند که رشد می کند، دگرگون می شود وهمچون ارگانیسمی می میرد. متناسب با ایده رشد و بازتولید شهر مدرن، ان ها به تحریر سیستمی از طراحی شهری همت گماردند که میان عناصری از مقیاس ها و ادوارِ[زیست] متفاوت، صورت بندی شده تحت شمول عناصر ثابت؛ همچون زیرْساخت های شهری و عناصر متغیر؛ همچون واحدهای مسکونی تمایــــــــــــز قائل می شود.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32) متابولیست ها با این باور که “هجوم تکنولوژیکی می تواند باعث شود فضاهای خصوصی به محفظه هایی بسیار متراکم نظیر هر یک از کپسول های یک برج تبدیل شوند”(ملوین جرمی، ۱۳۸۹: ۱۲۶) در پاسخ به چرخه های متابولیک موجود در شهر به “ترکیبی از یک کلانْ سازه که در قامت یک پایه ی ثابت عمل می کند و تعداد قابل ملاحظه ای واحدهای شخصی متصل به کلانْ سازه و مناسب برای جا به جایی و جای گزینی های چندین و چند باره”(Lin Zhongjie, 2011:13-32) روی اوردند. به طور مثال، مارین سیتی کــیکـُــتاکه از تعداد زیادی واحدهای مسکونی مشابه که به چند برج سیلندری عظیمْ مقیاسِ بتن مسلح وصل شده اند شکل گرفته، برج ها به عنوان سازه اصلی شهر عمل می کنند و به موازات افزایش جمعیت از نظر ارتفاعی بلند می شوند، غلاف های زیستیِ تک نفره ی مهار شده در این برج ها نیز امکان نوسازی در مقاطع زمانی مختلف را خواهند داشت. رویکرد متابولیست ها به ارتفاع گرایی جدا از انکه کانسپت مونومنتالیسم را با کانسپت زیبایی شناسی سازه ای گره می زند و به تداوم ایده بزرگی[iii] کمک می کند وجه تمایز گروه با اسلاف ساختارگرایشان تیم X را نیز تبیین می نماید، برخلاف تیم X که با امید به حل مشکلات در مقیاس انسانی به طراحی و برنامه ریزی شهری روی اوردند، متابولیست ها در بالاترین مقیاس قابل تصور کار کردند، البته وجه تمایزشان با بلند مرتبه سازان پیش از خودشان نه تنها در “پاسخ به فرضیه ساخت و ساز به عنوان فرایندی پایدار و نامحدود در زندگی ای بهتر”(دیوید اسمیت کاپن، ۱۳۸۸: ۲۶۵) که همچنین در قامت کانسپت محتوایی اثارشان نیز رخ می نماید” ان ها ساختمان های خود را از پس استعاره های زیستی، به صورت ترجمانی از نیروهای حیاتی جدید شهر می دیدند. به این ترتیب به رغم این مقیاس بزرگ، متابولیسم گزاره ای فلسفی در باب سکونت در زمین، در هماهنگی با نیروهای طبیعـــــــــــــــــت بود” (بـِـنه وُلو لئوناردو، ۱۳۸۴: ۷۳۸)
لـَـری بـُـسْــبـِـئا در کتاب توپولوژی ها؛ شهر ارمانی در فرانسه از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ نیز بر اهمیت موضوع هماهنگی در اثار متابولیست ها تاکید می گذارد او محصولات متابولیست ها را “چشم اندازی کامل از ارتباط هارمونیک میان شــــــــــــــبکه و سلول”(Larry Busbea, 2007:77) می خواند، در ادامه یافت بارزه های مابعد جهانْ شمولی مدرن و یافت منطقِ رسش به منطقهْ شمولی و بوم گرایی در ره یافتی پدیدارشناسانه در تبارشناسیِ همین هماهنگی و هارمونی منتهی به سکنا گزیدن نهفته است، همان گونه که پیشتر امد رهیافت متابولیست ها در طراحی پی ایند اگاهی زیبایی شناسانه از اصول و مراتب حاکم بر ترکیب بندی های فضایی و فرم نبود و بیشتر ریشه در عنصری از سنتِ معماری، زیست، بود و باش و هستی شناسی ژاپنی داشت: سیستم. متابولیسم فرایند تولید ماده، تلاش برای بقا، تخریب و بر ره این گذر ازاد شدن انرژی در ارگانیسم است.”متابولیست ها از این واژه برای تدوین و تبیین انگاره معمارانه ی نوسازی چرخه ای استفاده کردند. اگرچه در ان برهه نظریه سیستمی مُدی فکری و خوش ایند بود، اما کنهِ این مفهوم نزد متابولیست ها بیشتر ریشه در سنتی ژاپنی داشت.” (Suzuki Hiroyuki, 2002:150-157)
این ریشه یابی به خوبی در مقاله مدرنیزاسیون و سنت؛ معماری ژاپنی نوشته هیرویوکی سوزوکی امده است، سوزوکی می نویسد:
“در کشوری همچون ژاپن که به واسطه فصولِ از یکدیگرْ متمایزش، شناخته می شود، این چرخش سالانه به وضوح به یک پدیده ی ادراکی تبدیل می شود و به سبب زیبایی ماحصل از تغییر فصل به یک فهم زیبایی شناسانه نیز دامن می زند. ژاپنی ها کشاورزی و تولید برنج را نیز متناسب با چرخه فصول به انجام می رسانند. برنج کاری فعالیتی است تولیدی که طی یک چرخه سالانه انجام می پذیرد و تمامی دست اندرکارانش را درگیر فهمی عمیق، واضح و روشن نسبت به این چرخه می کند. بسیاری از رویدادهایی که در شینتوـ مذهب بومی ژاپن ـ گنجانده شده اند، عمیقا به رویدادهای کشاورزی ای گره می خورند که درون این چرخه سالانه حادث می شوند. این رویدادها کاملا طبیعی اند و به واسطه مناسبات فصلی محقق می شوند. سنت شینتو را می توان به موضوعاتی همچون اگاهی زیبایی شناسانه و ترکیب بندی فضایی تقلیل داد اما در هر حالت نمی توان منکر وجه تمایز چرخه ای اش بود. این بارزه را می توان در سطح وسیعی تعمیم داد و به این گزاره رسید که فرهنگ ژاپن، فرهنگی است اساسا چرخه ای.
متابولیست ها این کیفیت چرخه ای را از دل فرهنگ ژاپنی استنتاج کردند و بدان، در مقیاسی جهانی، سویه ای کارکردی دادند. . . البته این رهیافت تنها زمانی اجازه بروز پیدا کرد که [نقش] فشار خارجی در ایجاد بحران هویت ملی [به وضوح] کم شد و ژاپنی ها این امکان را یافتند تا ازادانه سنت ملی خود را تفسیر کنند. عملا با ظهور متابولیسم بود که معماری ژاپنی برای اولین بار توانست سرسپردگی، تمسک و وام داری اش به کیفیت های بیگانه [و غیر بومی] را نفی کند. در حالیکه گذشته غالبا تحت شمول تلاش برای یافت هم سویی میان معماری ژاپنی و معماری مدرن صورت بندی شده بود [با ظهور متابولیسم] معماری ژاپنی برای اولین بار توانست خود را در جهان معماری به واسطه سودمندیِ روش اش تثبیت کند.”(همان)
این روی کرد بومی به تدقیق یک گونه شناسی کالبدی نوین انجامید: کلان سازه. همانگونه که رِیـْـنـِـر بـِــنـْـهْام اذعان می کند “پروژه های متابولیست ها و مانیفستشان کلان سازه های شهری را به مهمترین ابزار تبدیل کرد که به واسطه ان ژاپن سهمی منحصر به فرد در معماری مدرن ایفا نمود و به واسطه بهره برداری از تکنولوژی های نوین ساخت و ساز، معماری ژاپنی را به حد اعلای بلوغ و استقلال نسبت به دیگر نگره های موجود در فرهنگ های نوْ استعماری رساند.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32)
پس از تفهیم چگونگی حدوث ان غیرِ غیرِ اروپایی در قامت متابولیست ها و تبدیل سخن ان ها به بخشی از گفتمان معماری پس از جنگ جهانی دوم که در ابتدای مقاله بدان اشاره رفت، با عبور از مفاهیم خاصی همچون گفتمان معماری و نزدیک شدن به مفاهیم عامی همچون جامعه و گره زدن ان به سیاست متوجه می شویم روایت کنش متابولیست ها به ان یکدستی و همگنی ای نیست که در قلمرو معماری از ان یاد می شود.
انچه مبرهن است و در تمام تحلیل ها وجه اشتراک دارد و تمام جریان های شهری دهه شصت بر محور ان تجمیع می کنند تلاششان بر انقطاع از گذشته است “ره یافت جدید، که مقرر شد مفهوم برنامه ریزی بر قوام ان قرار یابد، تبدیل به رایج ترین شعارِ مهم ترین مباحث معماری و شهرسازی دهه ۶۰ گردید. هیچ حد وسطی وجود نداشت، هر انچه بود، رودرروییْ بود میان تلاش های یوتوپیایی برای کنترل پدیده های دینامیک شهری از یک سو و ابزارها و اقدامات متصلب حکومتی از سوی دیگر. . . کلِ تلاش ان ها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ قوام یافته بود” (Larry Busbea, 2007:96) این معمارْشهرسازان با “شورش علیه شاکله های حاکم بر بازسازی شهری پس از جنگ، خواسته های خود را در قالب ساختارِ شهریِ سه بعدی و به عنوان چارچوبی برای رشد شهری ارائه می کردند تا در سیاق ساخت و عمل شهر مدرن انقلابی افکنند.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32)
اما وجه اختلاف و انفکاک تحلیل ها در فهم پی ایندهای اجتماعی و سیاسی این پروژه ها و تاثیرشان بر جایگاه انسان رخ می نمایاند، در یک نگاه کلی می توان این گمانه زنی ویلیام کرتیس را پذیرفت که : “اگرچه هیچ کدام از دیدگاه های ارزشمند متابولیست ها تحقق نیافت، هر از گاهی اندیشه های انان در ابعاد محدودتری به مرحله اجرا می رسید و گاه پیش افکندهای معماران دیگر را تحت تاثیر قرار می داد . . . البته در طرح های مذکور، همواره این خطر وجود داشت که معماری تا حد یک نگرشِ سحرامیزِ فن اورانهِ بی مغز تنزل یابد.” (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۶ ) اما نگاه موشکافانه تر اختلاف نظر واضحی را در توصیف وجوه فرامعمارانه تلاش هایی اینچنین تدقیق می کند، کسانی مانند مانفردو تافوری[iv] طرح های پیشنهادی ایده ئلژی نوین شهری را شهرسازیِ معمارانه و سوپرتکنولوژیک می دانند که “عملا بازْکشفِ همان بازی قدیمی است در قامت شرایطی برای سرگرم ساختن مردم؛ پیش بیانی پیامبرانه از جوامعی است که زیر بار زیبایی شناسی خفه خواهند شد”، لری بـُـسـْـبـِـئا بر گریزِ معمارْشهرسازان پیشرو از مواجه با جنبه های غیر کالبدی طرح هایشان تاکید می گذارد: “نه [کــِــنزو] تانگه، نه [یــُـنا] فریدمن[v] (1923- ) و نه [پل] مایمونت[vi] (1926- 2007)هیچکدام حاضر به پذیرش خطرات و ریسک های حاصل از نگاه سیاسی ای که در پس دگرگونی های شهری قرار داشت نبودند. کاملا برعکس، کلِ تلاش ان ها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ قوام یافته بود، ان ها جز انکه تمام ان تجربیات را از از ریخت انداخته بودند و یکدست کرده بودند، تمامی جنبه های سیاسی و تمامی ترکیب بندی های گونه شناسه شان را نیز را در ازای تمرکز بر فرم به کناری نهاده یا به جدال با ان ها برخاستند”(Larry Busbea, 2007:96) ژُنگجی لین اما عکس نظر او را دارد: “متابولیست ها در طرح های پیشنهادیِ متمرکز بر بازسازی شهرهای با گسترش سریع، نظم اجتماعی جایگزینی برای جهان می جستند، طرح های ان ها با چشم اندازی مدرن نسبت به جامعه ای اشتراکی، مملو از مضامین سیاسی بود.” (Lin Zhongjie, 2011:13-32)
تبلور این تعارض ها و تضادهای تفسیری البته دور از ذهن نیست، چرا که در این برهه، عملا، انسان با بحران معنا مواجه شده است و تمامی ره یافت های طراحی در فرایند معنا یابی انسان در حوزه عمومی ـ بخوانید درک درست سیاست ـ از طریق طرح ناکام ماندند و دل به متغیری بی طرف: تکنولوژی بستند، نوعی ناگزیرگرایی از تکنولوژی؛ “این ناگزیرگرایی را مشروعیت تاریخی انچه ایدئولوژی صنعتی شدن نامیده می شد تقویت کرد که منظور از ان، سنت تفکری است که تکنولوژی را به مثابه دست پنهان در تحولات و جدا از مسائل اجتماعی قدرت و مهار درک می کند. . . پیام این ایدئولوژی ان است که صنعتی شدن از طریق تحول تکنولوژیک، ضرورتی عملی، به جای سیاسی، برای دست یابی به تحول اجتماعی است. . . این پیام به پیش گویی هایی مشروعیت می بخشد که تجلی ارتقای فرایند صنعتی شدن اند و این مشروعیت اغلب بدون توجه به پیامدهای سیاسی یا حتی اجتماعی انها اعطا می شود . . . صنعتی شدن مساوی است با مدرنیزاسیون، با پیشرفت، با زندگی بهتر و سالم تر برای همه”(وبستر فرانک و رابینز کوین، ۱۳۸۴: ۱۰۸)
این گزاره ها در مورد متابولیست ها کاملا صدق می کنند، متابولیست ها متاثر از ایده ئلژی صنعتی، “نواوری های فنی را پیشنهاد دادند . . .معماری متابولیسمی رونق جامعه صنعتی را نوید می داد. این معماران اعتقاد داشتند که معماری یک کالای بادوام است، در نتیجه استفاده از سرپوش های بیرونی، واحدها و پانل ها لزوما نیازی به راه حل تئوری نداشتند، بلکه با بهره گیری از تولید عناصر انبوه و پدید اوردن روش هایی که می توان ان ها را [پس از مستعمل شدن] جایگزین کرد و تغییر داد، جامعه صنعتی را تمجید و ستایش کردند.” (کوشالک ریچارد و استوارت دیوید بی، ۱۳۹۰: ۳۱)
منابع:
ـ بکولا ساندرا، ۱۳۸۷، هنر مدرنیسم، پاکباز رویین، فرهنگ معاصر، تهران
ـ بنه ولو لئوناردو، ۱۳۸۹، تاریخ معماری مدرن، سادات افسری علی محمد، مرکز نشر دانشگاهی، تهران
ـ دی کی چینگ فرانسیس، ۱۳۸۹، تاریخ معماری جهان، افضلی محمدرضا، انتشارات یزدا، تهران
ـ رابینز کوین و وبستر فرانک، ۱۳۸۵، عصر فرهنگ فناورانه؛ از جامعه اطلاعاتی تا زندگی مجازی، داودی مهدی، انتشارات توسعه، تهران
ـ کاپن دیوید اسمیت، ۱۳۸۸، مبانی نظری معماری غرب، یاران علی، اتنشارات شهیدی، تهران
ـ کرتیس ویلیام جی ار، ۱۳۸۲، معماری مدرن از ۱۹۰۰، گودرزی مرتضی، انتشارات سمت، تهران
ـ کوشلاک ریچارد و استورات دیوید بی، ۱۳۹۰، آراتا ایسوزاکی؛ چهار دهه معماری، بقایی پرهام و انصاری مجتبی و بمانیان محمدرضا، انتشارات کلهر، تهران
ـ لیلا مارک، ۱۳۸۷، ژاک دریدا در وادی سیاست از کتاب فلسفه و جامعه و سیاست، فولادوند عزت الله، نشر ماهی، تهران: ۲۰۹-۲۳۳
ـ ملوین جرمی، ۱۳۸۹، گرایش های معماری، فرید افشین فرزاد، انتشارات ابان، تهران
ـ نسبیت کیت، ۱۳۸۶، نظریه های پسامدرن در معماری، شیرازی محمدرضا، نشر نی، تهران
ـ ویریلیو پل، ۱۳۸۴، زمین در حضیض، نیک فرجام امید، فصلنامه حرفه: هنرمند، پاییز، شماره ۱۳: ۲۰۴-۲۱۵
-Suzuki Hiroyuki, 2002, Modernization and Tradition: The Case of Japanese Architecture, in Back From Utopia- The Challenge of the Modern Movement, Heneket Hubert-Jan & Heynen Hilde, 010 Publishers, Rotterdam: 150-158
-D. Scott Felicity, 2007, Architecture or Techno-utopia-Politics After Modernism, The MIT Press, Cambridge, Massachusetts
-Busbea Larry, 2007, Topologies-The Urban Utopia in France, 1960-70, The MIT Press, Cambridge, Massachusetts
-Wigley Mark, 2001, Network Fever, Grey Room, No. 4 (Summer, 2001), pp. 82-122
-LIN ZHONGJIE, 2011, Nakagin Capsule Tower-Revisiting the Future of the Recent Past, Journal of Architectural Education: pp. 13–۳۲
-Isozaki Arata, 1971, The City Demolisher, Inc. In Kükan he (Towards Space), Tokyo: Bijutsu Shuppansha, 1971:pp. 11–۲۰
-Young Iris Marion, 1990, Justice and the Politics of Difference, Princeton University Press
-Serres Michel, 1982, The Parasite, Baltimore: Johns Hopkins University Press
-Foucault Michel, 1970, The Order of Things, Vintage Books edition
-Heidegger Martin, 1946, Letters On Humanism, trans. Frank A. Capuzzi, in Pathmarks, ed. William McNeill
-Strauss Levi, 1955, Tristes Tropiques , 1973 English translation by John and Doreen Weightman, New York: Athen
[i] – نگارش این مقاله بدون کمک بزرگوارانه سارا وایتینگ رئیس دانشکده معماری دانشگاه رایس در ارسال مقاله “تبِ شبکه” نوشته مارک ویگلی و لطف بی پایان ژنگجی لین برای ارسال مقاله “برج کپسولی ناکاگین؛ بازبینی آینده ی گذشته ی متاخر” امکان پذیر نبود، عنوان مقاله بر دو لایه ی معنایی تخنه در قامت مرجع واژه تکنیکون به عنوان منشا واژه تکنولوژی تاکید دارد، تخنه و اپیستمه هر دو بر شناخت تاکید دارند اما انکشافات حاکم بر تکنولوژی جدید بر تعارض موکد می شود تعارض بر طبیعت. برای اگاهی بیشتر ببینید مقاله پرسش از تکنولوژی نوشته مارتین هایدگر را با برگردانی از شاپور اعتماد که در شماره یک فصلنامه ارغنون زیر عنوان مجموعه فرهنگ و تکنولوژی به چاپ رسیده است. این مقاله اول بار با عنوان جنبش متابولیسم در معماری؛ اجتماع تکنولوژیک و سنت های بومی ـ بخش دوم در شماره ۱۴۸۳ روزنامه شرق به چاپ رسیده است.
[ii]- سردبیر سایت تخصصی معماری شهرسازی اتووود
[iii] ـ بزرگی یا Bigness بعدها توسط رم کولهاس تئوریزه می شود، مراد از این واژه گستره ی هـَـمـْـرِسی معماری به شهرسازی است، برای اشنایی بیشتر ببینید “نگری انتونیو، ۱۳۸۹، پارادکس در زیست پس ماندی؛ کولهاوس و مسئله بزرگی، آرش بصیرت، روزنامه شرق، شماره ۱۰۴۸: ۸” و همچنین ببینید “بصیرت ارش، ۱۳۹۰، مدرنیسم به شیوه کولهاس، ماهنامه معماری همشهری، شماره یازدهم، دی ماه ۱۳۹۰: ۲۶- ۲۷”
[iv] – 1935-1994: معمار، تاریخ نگار و تئورسین ایتالیایی معماری، بسیاری او را مهمترین منتقد معماری پنجاه سال اخیر می دانند.
[v] – معمار، طراح و شهرساز مجارستانی تبارِ فرانسوی، نام او در دهه ۵۰ و ۶۰ که به عصر کلان سازه ها معروف است بی نهایت در محافل مطرح بود.
[vi] – معمار فرانسوی، فارغ التحصیل مدرسه هنرهای معاصر پاریس، وی در سال ۱۹۵۹ برای گذراندن یک دوره تخصصی به دانشگاه کیوتو رفت و از این طریق با اثار و افکار متابولیست ها اشنا شد.