انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جنبش تسخیر: زایش دوباره‌ی فرهنگ مقاومت

هفدهم سپتامبر ۲۰۱۱، وقتی معترضان نیویورکی به وال‌استریت در اعتراض به نابرابری‌های اقتصادی در زاکوتی پارک نیویورک گردهم آمدند، جنبشی آغاز شد که خیلی زود پهنه‌ی جهان را درنوشت: از نیویورک تا آتن، و از دانشگاه‌های شیلی تا خیابان‌های لندن. شهرهای بزرگ صحنه‌ی حضور میلیون‌ها شهروندی بود که در اعتراض به نابرابری، سرمایه‌ی افسارگسیخته‌ی مالی و برنامه‌های ریاضت‌طلبانه‌ی اقتصادی به تسخیر نمادهای سرمایه‌داری نولیبرالی دست می‌زدند.

این جنبش به لحاظ گستردگی جغرافیایی قابل مقایسه با جنبش ۱۹۶۸ بود. در ۱۹۶۸ از برکلی تا پراگ صحنه‌ی اعتراضات مردمی بود؛ اعتراض علیه جنگ، علیه هلوکاست اتمی، علیه تبعیض،…. اما همان‌گونه که جهان فرهنگی بعد از جنبش ۶۸ شکل دیگری گرفت، به نظر می‌رسد جنبش تسخیر وال‌استریت نیز موجی فرهنگی با خود همراه داشته باشد که مهم‌ترین پی‌آمد آن نفی شکست‌باوری دهه‌های اخیر است.

در پی جنبش ۱۹۶۸، مؤلفه‌های جدیدی وارد حیات اجتماعی ـ فرهنگی جهان شد: مناسبات نژادی، مناسبات پدرسالارانه، مناسبات زن و مرد، مناسبات جنسیتی،… همه به‌تدریج دگرسان شد و سبک جدیدی از زندگی را رقم زد.

درست است که پیروزی نولیبرالیسم در سال‌های بعد در عرصه‌ی اقتصاد بسیاری از دستاوردهای چندین دهه مبارزات مردم را که در دولت رفاه تبلور یافته بود به نفع طبقات فوقانی جامعه از آن‌ها بازپس گرفت و از دهه‌ی ۱۹۸۰ راست جدید و بعد هم نومحافظه‌کاران پهنه‌ی سیاست جهانی را درنوشتند، اما فرهنگ بعد از ۶۸ با پیش از آن متفاوت بود.
در جنبش جهانی کنونی، قبل از هرچیز، مهم‌ترین پی‌آمد فرهنگی، نفی شعاری است است که به‌اصطلاح «بانوی آهنین» بر زبان رانده بود: «بدیلی نیست». این جنبش قبل از هر چیز در پی نشان دادن آن است که بدیلی هست و در حقیقت بدیلی باید وجود داشته باشد، بدیلی باید زاده شود. جست‌وجوی بدیل خود به معنای نفی هژمونی نولیبرالی سه دهه‌ی اخیر است.
وقتی ناخودآگاه فرهنگی در عرصه‌ی عمومی بپذیرد بدیلی نیست، آن‌گاه باور به شکست روحیه‌ی غالب می‌شود و وقتی شکست را بپذیریم یا مبدل به کارشناسان خنثای بوروکراسی غرق در فساد و تباهی می‌شویم و یا در بهترین حالت، سرخورده از کنش‌گری سیاسی به «مطالعات فرهنگی» پناه می‌آوریم. اما موقعیت هژمونیک ایدئولوژی نولیبرال‌ که در پی فروپاشی دیوار برلین به نظر خدشه‌ناپذیر می‌رسید، در پی سقوط مالی ۲۰۰۷ به زیر سؤال رفت و اکنون در برابر هماوردطلبی جنبش تسخیر به ضعیف‌ترین موقعیت خود در دهه‌های اخیر رسیده است.
در وضعیت نو، آن‌گاه که بدیل را در پهنه‌ی خیابان، یعنی عرصه‌ای که میدان‌گاه حضور بی‌واسطه‌ی مردم است جست‌وجو می‌کنیم این کنشگری سیاسی است که حرف نخست را می‌زند و در میدان کنشگری سیاسی آن‌چه زاده می‌شود فرهنگ ایستادگی است، نه تسلیم.
و این سرآغاز زایش لحظه‌ی بزرگ فرهنگ مقاومت که به قول چامسکی هدف آن «نه تسخیر وال‌استریت که تسخیر آینده» است.