کیث ریچاردز برگردان رضا اسکندری
«مادران میدان مایو» (Las Madres de la Plaza de Mayo) عنوانی است برای توصیف جنبشی اجتماعی، که روشنترین صدای اعتراض را در آرژانتین و علیه دیکتاتوری نظامی خشونتباری که از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۲ بر این کشور سایه افکنده بود طنینانداز کرد. این جنبش از مادران کسانی تشکیل شده بود که «ناپدید شده بودند». «ناپدید شدن»، که نام رمزی بود برای راهبردهای ربودن، شکنجه دادن و نهایتا اعدام افراد توسط نظامیان، به منبعی از یاس و فروماندگی برای خانوادههایی مبدل شد که حتی بدون چنین اتفاقی هم به واسطهی خشونت فزایندهی پیرامونشان همچنان در هراس باقی میماندند؛ چرا که حکومت نظامی میکوشید تا جامعه را با امحاء هر آن کسی که مظنون به همدلی با تفکرات چپ بود «از نو سازمان دهد». این زنان، با روسریهای سفیدی که به نمادشان مبدل شد، و با پلاکاردهایی از تصاویر خویشان «ناپدیدشده»شان، تصویری را میسازند که امروز برای گزارشگران خبری و مستندسازان بسیار آشناست. اما به هر روی، تاثیرات سیاسی کنش آنان بسیار عظیم بود. همانطور که مارگریت گوسمان بووارد (Marguerite Guzman Bouvard) نشان میدهد، تظاهرات منظم در مرکز شهر بوئنوس آیرس نشانگر نفی مطلق خلقیات اجتماعی و تاریخی حاکم بر این کشور بود: «علیه ارزشهای نظامی سلسلهمراتب و فرمانبرداری، مادران میدان مایو اشکالی از پاسیفیسم، همکاری و عشق متقابل را به عمل درآوردند». افزون بر این، این تظاهرات منظم، مستقیما و آگاهانه قوانینی را که در آغازین روزهای استبداد به تصویب رسیده بود به سخره میگرفتند. غرابت این زنان میانسال و متواضع در مقام «معترض» نیز به تاثیرگذاری آنان چه در میان طرفداران و چه در میان مخالفانشان میافزود. آنان که در ابتدا با انگ «دیوانهها» (Locas) نادیده گرفته میشدند، به مرور به آزارندهترین شکل مخالفت مبدل شدند که خونتای نظامی با آن مواجه شده بود: اعتراضی که دقیقا شکل همان ارزشهای مسیحی را به خود گرفته بود که حکومت نظامی داعیهدار صیانت از آنها بود. از لحاظ سیاسی امکانپذیر بود که اتحادیههای کارگری، تئاترهای رادیکال، و دیگر فعالیتهایی از این دست را غیرقانونی اعلام و با خشونت سرکوب کرد؛ اما مقابله با ارزشهای مادری چیز دیگری است.
نوشتههای مرتبط
شجاعت این زنان، هرچند زادهی ناامیدی آنان بود، بیتردید شگفتانگیز است. آنگونه که مجموعهی مصاحبههای جو فیشر (Jo Fischer) نشان میدهد، این زنان عموما مادران خانوادههایی بودند که بر اثر آنچه حکومت نظامی بر سرشان آورده بود هم از لحاظ عاطفی و هم از لحاظ اقتصادی دستخوش فروپاشی شده بودند (نظامیان معمولا از خانههایی که به آنها «سرکشی» میکردند، دزدی هم میکردند). نکتهی قابل توجه دیگر این جنبش، نبوغ مادران حتی در اوج فشارها و گرفتاریهایشان بود. روسریهای سفیدشان نمونهای آشکار و قابل مشاهده از یک سیستم نشانگان بصری است؛ هرچند در آغاز به این منظور مورد استفاده قرار گرفت تا مادران بتوانند علیرغم فعالیتهای بیرحمانه و فراگیر پلیس مخفی، همدیگر را پیدا کنند. گردهمآییهای آنان بعضا در معدود کلیساهایی برگزار میشد که به آنان اجازهی این کار را میدادند، و در سایر موارد به صورت پنهانی و در حاشیهی مناسبتهای اجتماعی. حضور مادربزرگها در میدان مایو نیز حضوری حیاتی بود که خصوصا در پرسمان از عمل وحشیانهی دیگر حکومت تاثیرگذار بود: ربودن فرزندان کمسال والدین «ناپدیدشده» برای سپردن غیرقانونی حضانتشان به زوجهای نظامی فاقد فرزند. این پرسمان به شکلی به یاد ماندنی در فیلم «روایت رسمی» (La Historia Oficial) اثر لوئیس پوئنسو (Luis Puenzo) طرح شده است؛ روایت سینمایی دیگر این رویدادها، فیلم «دوست» (La Amiga) به کارگردانی خنین میراپفل (Jeanin Meerepfel) در سال ۱۹۸۹ است. «دوست» تصویری است از آنچه دایانا تیلور (Diana Taylor) آن را بهرهگیری مادران و مادربزرگان از ابزارهای نمایشی برای بیان اعتراضاتشان مینامید.
مادران میدان مایو نمونهای از قابلیتهای جنبشهای زنان در تغییر شرایط زندگی و به واسطهی عمل مستقیم است. این قابلیت را میتوان در اعتراضات دیگر چه در آرژانتین و چه در دیگر نقاط آمریکای لاتین نیز مشاهده کرد که هرچند مستقیما درگیری چندانی با مسالهی جنسیت ندارند، اما زمینهای را فراهم ساختهاند که در آن، زنان نیز میتوانند تمایلات سیاسی خود را، به عنوان نمایندگانی از جامعه، تصدیق و تعقیب کنند. دو نمونهی درخشان دیگر در آرژانتین عبارتند از لائورا پادیا (Laura Padilla) که در سال ۱۹۹۶ با موفقیت جنبشی اعتراضی را علیه یک کارخانهی تولید کود شیمیایی، در ایالت جنوبی نئوکن (Neuquen) رهبری کرد؛ و نانا (Nana) که نام خانوادگی او معلوم نیست، و در دسامبر ۱۹۹۳، در تظاهرات عظیم کارمندان دولت در شهر سانتیاگو دِل استِرو (Santiago del Estero) در شمالغربی آرژانتین ایفای نقش کرد: کارمندان این شهر از ناتوانی دولت در پرداخت حقوق مربوط به اضافهکاریهای اجباری و طولانی آنان سرخورده و خشمگین بودند. این دو زن و نقش آنان در جنبشهای اجتماعی، توسط خاویر آئویرو (Javier Auyero) به تصویر کشیده شده است. آئویرو به بررسی راههایی پرداخت که «این دو زن، مولفههایی از زندگی روزمرهی خود را (نه لزوما به صورت آگاهانه) به کار گرفتند تا معنایی نو خلق کنند، تا تجربه کنند، و منازعهای اشتراکی را به یاد بسپارند».
نمونهی درخشان دیگر از حضور زنان در جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین، دومیتیلا باریوس دِ چونگارا (Domitila Barrios de Chungara)، همسر یک معدنکار اهل بولیوی است که توانست بر تعصبات موجود علیه زنان در این محیط فایق آید و به چهرهای برجسته در مبارزه برای بهبود شرایط زندگی و افزایش دستمزدها، و نیز چهرهای تاثیرگذار در شکلگیری شهر معدنکاران به عنوان یک اجتماع تبدیل شود. دومیتیلا باریوس دِ چونگارا، زنی که از بعضی وجوه محافظهکار هم هست و همواره با تاکید بر باور مسیحی خود از مباحث فمینیستی فاصله میگیرد، به هر روی در مواجهه با نخستین تجلیات جهانیسازی در اواخر دههی ۱۹۷۰ موضعی رادیکال گرفت و به نمونهای از قدرت بیامان اراده و شهامتی مثالزدنی مبدل شد.
چهرهی شاخص جنبش مقاومت سرخپوستان گواتمالا، ریگوبرتا منچو (Rigoberta Menchu) است که اتوبیوگرافی او، علیرغم تمامی تلاشها برای خدشهدار کردن اعتبار او، همچنان به عنوان نمونهای کلاسیک از ادبیات «شاهد» (Testimonio) شناخته میشود. زنان بومی نمونهی ریگوبرتا را در دیگر نقاط آمریکای مرکزی، مثلا در چیاپاس، نیز تکرار کردند؛ منطقهای که در آن نسل جدیدی از زنان جوان در کلیسایی فعال شدهاند که مولفههایی از خداشناسی آزادیخواهانه و الگوهای سنتی کاتولیک را با جهانشناسیهایی بومی در هم میآمیزد که در برگیرندهی پرستش پدیدههای طبیعی است و جایگاه انسان را شدیدا مقید به محدودیتهای طبیعی میداند. نظامی از تعاملات و تکمیلکنندگی نیز که ویژگی بسیاری از فلسفههای بومیان آمریکاست، در مقام روابطی عادلانه و متعادل میان دو جنس و نیز به عنوان یک ضرورت برای تمام اشکال پیشرفت در نظر گرفته میشود.
کوبا هنوز تنها کشور آمریکای لاتین است که رهاییبخشی رنان از تبعیض و پیشداوریها به عنوان سنگبنایی در برنامههای توسعهی ملی لحاظ شده است؛ هرچند این سیاست ملی هم، خصوصا به واسطهی واکنشهای دولت انقلابی در سالهای نخست انقلاب نسبت به اقلیتهای جنسیتی، و نیز گسترش صنعت گردشگری هرزنگارانه در سالهای اخیر، دستخوش مانعتراشیها و مقابلههایی بوده است.
ایمیل مترجم: rz.eskandary@gmail.com
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش نخست: پرونیسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش دوم: کاستریسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش سوم: زاپاتیسم
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش چهارم: کارگران روستایی بدون زمین
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش پنجم: راه درخشان
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین – بخش ششم: زلزلهی ۱۹۸۵