انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جریان‌شناسی چرخش جهانی‌محلی (۲)

در یادداشت هفته‌ی پیش به مرور بخش ابتدایی مقاله‌ی ویکتور رودمتوف پرداخته شد و در این یادداشت به بخش دوم این مقاله پرداخته می‌شود. رودمتوف در مقاله‌ای که در ژورنال Glocalism منتشر شده است به انواع کاربردهای اصطلاح جهانی‌محلی‌شدن در رشته‌ها و حوزه‌های مختلف علمی می‌پردازد. حوزه‌ی فرهنگ مصرف و همچنین مطالعات شهری از جمله مواردی بودند که در یادداشت هفته‌ی پیش مروری بر آن‌ها شد. در این‌جا، به بحثی خواهیم پرداخت که در حوزه‌ی تحقیق جهانی‌محلی‌شدن ظهور کرده است. به اعتقاد نویسنده این بحث‌ها بازتاب توجه رو به رشدی است به امر جهانی‌محلی که اخیراً میان اجتماعات پژوهشی شکل گرفته است. همچنین نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی پژوهشگران به قرار دادن جهانی‌محلی‌شدن در طرح‌ها و برنامه‌های پژوهشی‌شان است.
بحث اول، تنشی است که میان تفسیر جغرافیایی و اجتماعی از جهانی‌محلی‌شدن وجود دارد. جغرافی‌دانان استدلال می‌کنند که جهانی‌محلی‌شدن چیزی بیش از کنار هم قرار گرفتن یا تعامل صرف امر محلی و امر جهانی است. این اصطلاح روابط میان امر فروملی (یا محلی)، امر ملی و فراملی (یا جهانی) را در بر می‌گیرد. شاید سرراست‌ترین مفهوم‌سازی‌ای که از امر جهانی‌محلی صورت گرفته باشد، فهم فضایی از این اصطلاح باشد. بر این اساس، فضا سلسله‌مراتب تودرتویی را شکل می‌دهد که از امر جهانی به امر منطقه‌ای، ملی و محلی در جریان است. این تصویر یادآور عروسک‌های ماتریوشکای روسی است که درون یکدیگر قرار می‌گیرند. این مفهوم، فهمی سنجه‌ای از امر جهانی‌محلی ارائه می‌دهد: جهانی، محلی و جهانی‌محلی مفاهیمی هستند که به مقیاس‌های محض یک فرایند یا پدیده‌ی اجتماعی اشاره دارند.
اگرچه سلسله‌مراتب تودرتو یا رویکرد سنجه‌ای به جهانی‌محلی‌شدن می‌تواند ابزاهایی را برای تحقیق استراتژی‌های شهری و سیاست‌های مبتنی بر مقیاس ارائه دهد، با این حال پرسش‌های مهمی را نیز در باب فضا مطرح می‌کند. از این رو، برای فهم بهتر مشارکتی که جغرافی‌دانان در مباحث مربوط به جهانی‌محلی‌شدن دارند باید فهم و دریافت آن‌ها از ماهیت فضا (یا واژگان فضایی دیگری همچون قلمرو، مکان یا شبکه) را بررسی کرد. فضا را می‌توان به دو گونه‌ی کاملا متفاوت تفسیر کرد، بسته به این‌که آن را فضای مطلق ببینیم، یا فضای نسبی. فضای مطلق به واحدی اشاره دارد که می‌توان آن را با اعداد اندازه گرفت (با اصطلاحات مایل، کیلومتر و…). فضای مطلق به لحاظ هستی‌شناختی مستقل از درک و فهم انسان است. این فضا در یک فهم واقع‌گرا «واقعی و عینی» است که معنایی خنثی دارد. در مقابل این دیدگاه، فضای نسبی فضایی است آن‌چنان که انسان‌ها آن را دریافت می‌کنند. این فضا با یک واحد ثابت و مشخص برابر نیست، همچنان که قابل اندازه‌گیری نیست. بلکه در این‌جا حس انسان‌ها از فضا است که اهمیت دارد. فضای نسبی بر اساس فرهنگ‌های انسانی، تکنولوژی‌ها و منابع موجود دگرگون می‌شود.
هم جامعه‌شناسان و هم انسان‌شناسان استدلال‌شان این است که امر جهانی‌محلی استعاره‌ای است برای فضایی مبتنی بر تصور جمعی یا فضایی اجتماعی. بنا به گفته آپادورای امر محلی و امر جهانی نباید به عنوان قطب‌های متضاد دیده شوند، چرا که امر محلی به شیوه‌های متناقضی ساخته می‌شود که در اغلب موارد محصول شرایط بیرونی است. چنین تفسیری ذاتاً با مفهوم جهانی‌محلی مطابقت دارد. سالازار (۲۰۱۰) مفهوم «مردم‌نگاری جهانی‌محلی» را پیشنهاد می‌دهد و هولتون (۲۰۰۸) با کاربرد عبارت «جهانی‌محلی‌گرایی روش‌شناختی» منظوری مشابه را اراده می‌کند. بر این اساس، مردم‌نگاری جهانی‌محلی مدل سلسله‌مراتبی تودرتو را که در خوانش جغرافیایی ارایه شد به کار نمی‌برد چرا که این مدل از خصایص مردم‌نگاری جهانی است. خوانش جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی از جهانی‌محلی، امر جهانی، ملی و محلی را به مثابه‌ی فضاهای تودرتوی متحدالمرکز درک نمی‌کند. بدیهی است که بسته به این‌که فضا به مثابه‌ی فضایی نسبی (اجتماعی) یا مطلق (جغرافیایی) دیده شود، تفسیرهای کاملا متفاوتی از جهانی‌محلی‌شدن امکان ظهور و بروز دارند.
بر همین اساس، در خوانش اجتماعی از فضا، برای فهم جهانی‌محلی‌شدن نمی‌توان به رابطه‌ی سلسله مراتبی پیشین ارجاع داد. در این خوانش، فضای محلی لزوما فضایی کوچکتر یا متمایز و دارای مرزهای مشخص از فضای جهانی نیست. بلکه در شکل‌گیری فضای محلی، امر جهانی هم دخیل است. همچنان که در فضای جهانی حضور امر محلی بخشی از هویت آن را می‌سازد. به همین خاطر است که در این خوانش درک مقیاسی و سلسله‌مراتبی از فضا به نفع درکی پیچیده‌تر و چندگانه‌تر از فضا کنار گذاشته می‌شود. درکی که به مرزگذاری‌های اجتماعی بیش از مرزگذاری‌های جغرافیایی اهمیت می‌دهد و حتی می‌توان گفت اصولاً در فهم امر جهانی‌محلی در فضاهای مختلف مفهوم مرز را کنار می‌گذارد. چرا که در این دیدگاه نمی‌توان تمایز قاطعی بین امر محلی و جهانی گذاشت، هر دو به شکل‌گیری یکدیگر کمک می‌کنند و در نحوه‌ی خاص بروز یکدیگر نقش دارند.