پیتریم سوروکین
برگردان ابوالفضل رضایی
نوشتههای مرتبط
دوره های تالیفی_ تعمیم دهی و واقعه یابی_ تحلیلی در تاریخ علم و فلسفه جایگزین می شوند.در پایان فرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم جامعه شناسی عمدتا در حال تالیف و تعمیم دهی بود، در حالی که جامعه شناسی چهل یا پنجاه سال گذشته به طور عمده تحلیلی و واقعه یاب شده است. جامعه شناسی توسط تکنیک ها مشکلات عینی محدود و نظریه پردازی تحلیلی تصرف گشته است. جامعه شناسی اخیر، با جدا شدن از واقعیت تجربی، نه نظریه بزرگی ساخته و نه واحد تجربی بزرگی کشف کرده است. به طور عمده، نظریات و تحقیقات این دوره از جامعه شناسی تکرار، تنوع، پالایش و تایید نظریه ها و روش های ساخته شده در دوره ماقبل را نشان می دهد. جامعه شناسی اخیر از طریق تحقیق تجربی، دانش کامل تری از اندکی نقاط و ابعاد کلی واقعیت فرهنگی و اجتماعی عظیم، کلی و چند بعدی به ما عرضه کرده، اما دانش ما را، به طور قابل ملاحظه ای، در مورد واقعیت “ابر ارگانیک” افزایش نداده است. اگر جامعه شناسی می خواهد به عنوان علمی پایه ای برای مطالعه پدیده های فرهنگی و اجتماعی رشد کند، می بایست به مرحله تالیف و تعمیم دهی دیگری وارد شود. نشانه های تجربی نشان می دهد که به دلایلی، این گذار هم اکنون شروع شده است. به طور منطقی و با تصریح شرایطی خاص، می توانیم انتظار یک جامعه شناسی تالیفی را داشته باشیم که همه بخش های نظریه های تحلیلی موجود را به صورت منطقی و تجربی، در یک نظام معتبر و غنی متحد کند و همه واحد های خرد و میان دامنه جامعه شناسی امروز را همبسته سازد.
شاخصه مقدماتی جامعه شناسی امروز
اسپنسر، تارد، برنارد، وایت هد، بر و جوئل به جایگزینی تکرارشونده دوره های تالیف_ تعمیم دهی و تحلیلی_ واقعه یابانه در تاریخ علم و فلسفه اشاره کرده اند. در قالب این نظریه، جامعه شناسی عمومی در ۴۵ سال گذشته و یا به عبارتی از ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۵ بیشتر تحلیلی و واقعه یابانه بوده است تا جامعه شناسی دوره ماقبل (۱۸۷۵_۱۹۲۰). در مقایسه با جامعه شناسی دوره اخیر، جامعه شناسی عمومی در پایان قرن نوزدهم و در آغاز قرن بیستم، بیشتر سازنده نظریات اجتماعی وسیع، کشف یکنواختی ها و گرایشات پهن دامنه و ساختن نظام های عظیم جامعه شناسی بود. این دوره با نمونه هایی از نظام های اسپنسر، مارکس، دورکیم، تارد، وبر، شلر، زیمل، اشپلنگر، تونیس، وارد، سامنر، پارتو، رز و دیگران، جامعه شناسی را به عنوان علمی تعمیم ده مشخص و عرضه کرد و به صورت برجسته، ماهیت ضروری آن، موضوع اصلی آن، وظایف و روش هایش را ترسیم نمود. نظریه های تالیفی آنان هنوز هم چارچوب پایه ای و نظام های منبع برای جامعه شناسی امروز است.
عیب شناسی جامعه شناسی کنونی به عنوان یک جامعه شناسی تحلیلی، جزء به جزء و واقعه یابانه، از چند مشخصه اصلی آن به دست آمده است.
۱- در مقایسه با تحقیقات انجام شده در دوره ماقبل، تحقیق جامعه شناختی اخیر، بیشتر بر محور تکنیک های تحقیق دور می زند و کمتر به دنبال کشف و تنظیم نظریه های پهن دامنه و اساسی است که به مسایل اساسی فرهنگی و اجتماعی می پردازند.
۲- بدنه تحقیق جامعه شناختی اخیر، به صورت عمده با مسایل نسبتا خاص جامعه شناختی خرد مربوط است و تنها بخش اندکی از آن، مسایل بنیادی جامعه شناسی کلان از واقعیت های فرهنگی و اجتماعی مانند “شهرنشینی”، “نظام های فرهنگی یا ابر نظام ها” یا “جوامع جهانی” و نظام های اجتماعی تاریخی را مورد بررسی قرار می دهد. این اشتغال به پدیده های عینی و تنگ دامنه، منجر به این شد که بسیاری از جامعه شناسان ذهنیتی منفی نسبت به تحقیقات پهن دامنه مربوط به اشکال و فرایندهای بنیادین فرهنگی و اجتماعی، نسبت به “نظام های بزرگ جامعه شناسی” و نسبت به تحلیل های فلسفی پیرامون پیشفرض ها و فرض های تحقیق تجربی پیدا کنند.
۳- به طور عمده، بدنه اصلی تحقیق کنونی، پالایش و تایید نظریه ها و روش های ساخته شده توسط جامعه شناسان دوره قبلی را نشان می دهد که با مکتب های مکانیستی شروع می شوند و با مکاتب جامعه شناختی به پایان می رسند. تقریبا همه پالایش های فنی، تنظیم های مجدد نظریه ها و واحدها به جنبه های ثانویه مربوط است. مقدار اندکی از این بهسازی ها نشان دهنده هر چیز انقلابی و یا به طور بنیادی جدید است. آن ها برای ما نمونه های آماری بیشتر و مجموعه هایی از وقایع تدارک می بینند؛ آن ها برخی پالایش ها را در تکنیک های تحقیق درباره مصاحبه و پرسش، نمونه یابی آماری، پردازش اطلاعات و تحلیل محتوا، برخی جزییات تحقیق گروه سنجی، روان سنجی، نمایش ساده اعداد و ارقام، پویایی گروهی، تحقیق عملیاتی، تصویری، سیبرنتیک، معنایی، تجربی، ساختاری-کارکردی وتحلیلی ارایه می کنند؛ آن ها ما را به شماری فرمول از یکپارچگی ها و فهرست ها و آزمون ها مجهز می کنند که به گفته بعضی بسیار دقیق تر از گذشته اند؛ و هر از چند گاهی آن ها نوعی بهبود یافته تر ازنظریه اجتماعی پیشین ارایه می کنند. اما هنگامی که این پالایش ها، بهبود ها و باز تنظیم ها در پرتوی جریان قبلی ملاحظه گردند، در بهترین حالت تنها به عنوان بهبود جزییات در نظر گرفته می شوند و گاهی اوقات نیز اصلا بهبودی دیده نمی شود. علی رغم مقدار زیاد تحقیقات جامعه شناختی انجام شده در این دوره، به استثنای چند مورد، آن ها تحقیقاتی بی روح، تقلیدی، و “اسکندری” بودند تا یک دوره خلاقانه واقعی. نه افلاطون ها و ارسطوها و نه نیوتون ها و گالیله های جامعه شناسی در این دوره ظهور کردند و نه حتی بسیاری از پرچم داران پرظرفیت و جامعه شناسان برجسته اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم؛ مانند اسپنسر، تارد، دورکیم، وبر، پارتو، شلر، اشپلنگر، وارد، سامر، دابلیو. آی. تامس، و … . این دوره در تاکید بر پدیده های اجتماعی “منفی” مثل جرم، جنون، کشمکش ها و اشکال دیگر آسیب شناسی فرهنگی و اجتماعی، تقلیدی باقی ماند و به سراغ تاکید بر پدیده های مثبت مانند خوش طبعی، نوع دوستی و خلاقیت نرفت…
ادامه مطلب در؛
جامعه شناسی دیروز، امروز و فردا(۱)—- (۱)