متن زیر ترجمه ای است از انگلیسی به فارسی از فصل چهارم کتاب Qualitative Research in Sociology تحت عنوانVisual Sociology تالیف Amir B.Marvasti سال ۲۰۰۴.
گروهی گردشگر از برج ایفل عکس می گیرند، اعضای خانواده با هم کنار درخت کریسمس « لحظه ای را شکار میکنند». در منطقه جنگی، عکاسی خبری سراسیمه دوربین اش را روی هولناکی جنگ متمرکز میکند. این نمونه ها چه نقاط مشترکی دارند؟ همه درگیر مستند کردن لحظاتی در جریان زندگی اجتماعی اند. عکس ها، ویدئو ها، تصاویر سینمایی و برنامه های تلویزیونی همگی راه هایی هستند که از آن طریق به طور منظم، زندگی روزانه مان را در معرض دید قرار می دهیم. وانگهی فناوری های ارزانتر و در دسترستری هست که برای بسیاری از ما، خلق تصاویری از آنچه پیرامون ماست را میسر می سازد. ما دیگر مصرف کنندگان صرف رسانه های تصویری نیستیم، بلکه خود نیز آنها را تهیه و تولید می نمائیم. دهه هاست که تصویر، کاربرد و دسترسی بیشتری از متن نوشته یافته است. مایه تاسف جامعه دانشگاهی است که اغلب مردم به جای خواندن رسانه های چاپی، بیشتر وقت خود را صرف تماشای «تویوب» میکنند. مثلاَ وقتی دوستی پیشنهاد خرید کتاب خوبی را می دهد، در پاسخ میگوئیم،«صبر میکنم تا فیلم اش در بیاید».
نوشتههای مرتبط
تاثیر این روند بر مطالعه کیفی زندگی اجتماعی چیست؟ این فصل از زوایای متعددی به کندوکاو این سئوال می پردازد. من با توجه به جایگاه تصویر در متون فرهنگی گسترده تر زمان خودمان شروع میکنم : ” صورت تصویر گرا، به چه معناست؟ًٌٍٍُ”. سپس مروری در تاریخ کار بصری به سیاق جامعهشناسی خواهم داشت. موضوع مورد نظر بعدی اینکه ” مواد تصویری و سینمایی” (عبارتی وام گرفته از بال و اسمیت ۲۰۰۱: ۳۰۲) چگونه به وسیله دانشمندان اجتماعی استفاده می شود. بعد از این مبحث، پیشنهادات خاصی درباره توصیه فنی در تحلیل و تولید داده تصویریی – بصری ارائه می شود.
فرهنگ بصری
این بخش به طور مختصر جایگاه بصری در جوامع غربی را مورد بحث قرار می دهد. اجازه دهید با فکر کردن درباره ایماژهای تصویری و سینمایی که در طول یک روز، کم و بیش با آن مواجه ایم، شروع کنیم. اگر شما هم مثل من باشید، روزتان را با آخرین اخبار تلویزیون شروع میکنید (اخبار محلی یا بینالمللی، گزارش وضع آب و هوا و غیره). یا شاید روزنامه بخوانید و در صفحه پیش روی عکسی را می بینید که توجه شما را به خود جلب میکند. در مسیری که به مدرسه یا کار می روید، همه جا آگهیهای تبلیغاتی هست. چهرهی جذاب جوانی در حال مصرف فرآورده های تولیدی چنان تصویر می شود که انگار همه آنها را می طلبند و بدون آن نمی توانند دوام بیاورند. البته برای بیشتر ما رسیدن به خانه در آخر روز مترادف با نشستن جلوی تلویزیون و تماشای برنامه های مورد علاقه مان است. شاید برای شما پیش نیامده باشد که آنچه شما طی روز دیده اید، بخشی از صور اساسی شناخت از جهان اجتماعی شماست.
سال ها قبل، هم اتاقی من در کالج اصرار بر این داشت که نباید در آپارتمان تلویزیون داشته باشیم، او فکر میکرد وجود تلویزیون مانع درس خواندن ما خواهد بود. من با بیمیلی پذیرفتم. در اواخر شش ماه بدون استفاده از تلویزیون، به وضوح آشکار شد که من چقدر از ضرب آهنگ فرهنگی جامعه ام دور بودم. ندیدن تلویزیون به معنای بی سوادی فرهنگی من بود. به طور مثال در طول این مدّت، آگهی تبلیغاتی معروفی بود که راه خود را به زبان بومی روزمره باز کرده بود. در آن زنی نحیف حدود هفتاد سالهای را در یک رستوران فست فود نشان میداد که دلخور از اندازه کوچک گوشت همبرگرا ش، عصبانی بر سر پیش خدمت فریاد می زند «گوشت گاوش کو؟» این سئوال در میان مردم به تدریج تبدیل به پرسش از اصل هر موضوعی تبدیل شده بود. غفلت من از کل این ماجرا، باعث شد وقتی من در کلاس در بحثی که درباره نابرابری اجتماعی در ایالات متحده داشتم،وقتی همکلاسیام به میان بحث آمد و گفت «گوشت گاوش کو؟» من مات و مبهوت شدم و با سردی جواب دادم “خب! به نظرم باید در خواربار فروشی باشد.” همه زدند زیر خنده. البته من معنای هیچ کدام از این ها را نمیفهمیدم. نکته در این است که آگاهی عمومی هر فرد از جنبه های بصری فرهنگ اش ملاکی حیاتی برای عضویت تمام و کمال در جوامع مدرن است.
این گرایش، همان است که به عنوان «فرهنگ بصری» توسط برخی محققین نامیده شده است (ایوانس و هال ۱۹۹۹: ۲۰۰۱). عبارت «فرهنگ بصری» دو سئوال را به ذهن متبادر میکند : اول “بصری“ چیست؟و دوم ”فرهنگ” چیست؟ با توجه به سئوال اول، از نظر ما کلمه ” بصری“ برمی گردد به عکس ها، ویدئو، فیلم، برنامه های تلویزیون و تبلیغات. پاسخ سوال دوم، از آن جا که مفهوم فرهنگ به طرق مختلفی به وسیله جامعه شناسان تعریف شده، دشوارتر است. به طور مثال برخی فرهنگ را به مثابه روش مشترک زندگی می دانند و برخی دیگر به عنوان شیوه های روزمرهای که به ما در تعامل با دیگران و ساختن جهان اجتماعی کمک میکند. دراین جا به حل و فصل این سوال نمیپردازیم. ( فرهنگ به عنوان مجموعه ای از اعمال و راه های فهمیدن) این درهم تنیدگی، راه خودش را در مباحث این فصل میگشاید.
برای ما با این مفاهیم مقدماتی در ذهن، این سئوال پیش میآید که: ملزومات “فرهنگ بصری” چه چیزهایی هستند؟ یک مباحثهی عالی در این باب از” رز” در روش های بصری (۲۰۰۱) ارائه شده است، جایی که استدلال او بیان گر مفهوم فرهنگ بصری است.
متن کامل این ترجمه را از لینک زیر مطالعه نمایید