شهرهای ایران در دهه های اخیر به تدریج رشد و توسعه یافته اند و این ناشی از مهاجرت گسترده و بی وقفه ای است که در این دهه ها در این شهرها جاری است. بعد از تهران، مابقی شهرها نیز به تدریج متورم شده و الگویی فزاینده از جمعیت حاشیه نشین را به خود گرفته اند. این الگو در شهرهای مختلف متفاوت بوده و در اردبیل که بافتی تار عنکبوتی دارد، از حجیم شدن لایه ای این شهر نشأت گرفته است.
در جهان هم شهرها به تدریج توسعه یافته و بافت داخلی آن ها تغییر پیدا کرده است. آنتونی گیدنز[i] به توسعه شهری در انگلستان اشاره کرده و روال توسعه شهرهای آن را در جهت تولید حومه هایی بهتر از داخل شهر می داند و از قول او، زوال شهری در بخش مرکزی آن جریان دارد. به نشر او تاثیر شدید صنایع در شهرها و شهرک های شهر نیویورک مشهد بوده و اقتصاد نوین جهانی رابطه ی میان شهرها و نواحی پیرامونی آن ها را دگرگون می سازد[ii]. توسلی [iii] ضمن اشاره به مهاجرت های بی رویه در جریان دگرگونی شهرهای ایران، توسعه ی سریع و برنامه ریزی نشده شهری آنها را مد نظر قرار داده و یکی از پیامدهایش را صورت های حاد مسکن ناسالم مانند کپرنشینی و حلبی آباد در ایران دانسته که اذعان داشته این روند همراه با بالا رفتن برخوردها و تنشهای اجتماعی بوده است. طی این نوع از توسعه است که فقر و فرهنگ ناشی از آن در مناطق حاشیه ی شهرها ایجاد می شود که از ادغام برخی روستاها در شهر شکل گرفته است. این روند در جریان مهاجرتی که از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر وجود دارد، شکل می گیرد.
نوشتههای مرتبط
فکوهی[iv] به جنبه های انسانی توسعه و شکل گیری حواشی با فرهنگ های قومی توجه کرده و معتقد است در ایران تنوع فرهنگیِ عظیمی با سبک های زندگی بسیار متفاوت و حتی متضاد دیده می شود، که ناشی از تفاوت های مهم و اساسی در سیستم های شناختی، در رابطه با زمان و مکان و در رابط با شکل ها و محتواها هستند. چنین سبک هایی به صورت خرده فرهنگ های اقلیتی نادیده گرفته می شوند که به عکس حاشیه ای پنداشته شدن شان قدرتی را ایجاد می کند که اگرچه در مرکز وجود ندارد ولی سبب تغیرات گسترده ای در سیستم اجتماعی می شود. این نقطه نظر فکوهی با توجه به مهاجرت بی وقفه ی روستائیان و ساخته شدن حاشیه نشینی در شهرها بر اساس فرهنگ های قومی و شکل گرفتن فرهنگ های جمعی آن ها در حواشی شهر بسیار حائز اهمیت است. به نظر هالبواکس[v] حافظه جمعی گروه های قومی ساکن در منطقه ای از شهر، بیشتر در مقاومت های به وجود آمده ناشی از سنگهای شهر نهفته است. دیدگاه او این است که اگر از سنگ ها بشود گذر کرد، گروه های انسانی نیز می توانند دگرگون شده و تحت تأثیر تحولات شهری قرار بگیرند. به نظر او تفکر انسان تحت تأثیر فضای مادی ای است که در داخل آن قرار دارد. در عین حال طبق نظر جردن و رانتری[vi] این رویه که به برساخته شدن سنگهایی متاثر از روحیه ی قومی در پیرامون شهر ایجاد می شود، خود می تواند به بازتولید روحیه ی پیشینی گروه های قومی انجامیده و از انتقال فضای مادی آن ها در حین مهاجرت به فضای جدید نشأت گرفته، به خلق صورتهای جدیدی از زندگی قومی بیانجامد. آن ها به شهر نمی آیند تا غریبه شوند بلکه می خواهند در فضای جدیدشان هم فرهنگ پیشینیان شان را بازسازی کنند.
توصیف عینی یک نمونه: منطقه مشهور به آرازعلی در ضعل شمال و شمال غربی شهر اردبیل
آرازعلی نام محله ای است در شمال و منطقه ای مشرف به شمال غربی شهر اردبیل است که مهاجرت ها در دهه ی اخیر در آن رو به ازدیاد گرفته تا جایی که به تولید شهر نسبتا کوچکی در حاشیه ی شهر انجامیده است. اما این شهر به فضای شهری دست و پا شکسته ی امروزی هم چندان شباهت ندارد. این منطقه شبیه لایه ای خمیر است که بر روی شیرینی کشیده شده و شهر را متورم کرده است. لایه ای که بر عکس، جرم خیز، تلخ و تیره تر از مدرنیسم شهرهای امروزی است. یک محقق که نسبتا در سطح طبقه متوسط قرار دارد و خود را بخشی از فقر جامعه می داند می تواند با رفتن به این منطقه سطح طبقاتی خود را احساس کند و از مزایای زندگی نسبتاً آرام خود باخبر شود. به خصوص وقتی از آمار جرم خیز بودن و دار و دسته های جوانانی که به ظاهر در شهر وجود ندارند در این منطقه باخبر شود. ورود به این منطقه یک سیمای کلی از تفاوت را در ذهن ایجاد می کند که آن را می توان در سه الگوی کلی به این شرح توصیف نمود:
در خیابانهای تنگ و ساده ی این منطقه زنان و مردان میان سال و جوانان بیشتر از پیران و کودکان دیده می شوند. آدم های سن بالا به ندرت در آمد و شد هستند و در نهایت هم فواصل کوتاهی را می پیمایند. یا از کوچه ای به کوچه دیگر می روند و یا در جایی به قصد درنگ ایستاده اند و اگر جایی می روند، لنگ لنگان راه شان را در پیش گرفته اند. عمدتاً زنان و مردان جوانی دیده می شوند که به همراه کودکان خود در آمد و شد بوده و به احتمال زیاد قصد خرید و یا سرکشی ضروری به خانه اقوام را دارند. از نحوه ی طی مسافت و ارتباط با خودرو مشخص است که اندکی از عابران به طی کردن مسافت های طولانی نمی اندیشند؛ اما گروهی به سوی ایستگاه های خط واحد و تاکسی در حرکت اند تا به مرکز شهر و یا نزدیکیهای آن مسافرت کنند. عموم افراد سر رو به پایین داشته و یا سرگرم کودکان و یا وسائل شان هستند و بعد فراغتی در تحرکات شهری دیده نمی شود. لباس ها ساده و عمدتاً ارزان قیمت است و به تدریج کسانی با لباس مرتب و شیک دیده می شود. دسته ای از دختران و پسران جوان هم که در شهر جریان دارند، لباس هایی با رنگ های تند و تیز مثل مانتوی قرمز ارغانی و کت و شلوار آبی براق بر تن دارند و در صورتی هم که تم سیاه در لباس باشد، نوارهایی از رنگهای تند در آن ها دیده می شود. دسته دیگر، تیپ هایی با تم سیاه رنگ و اما در اغلب پسران با طراحی مدل موهای آنان مشهود است که در خیابان کمتر در حال عبور هستند و هر چه لباسها تیره تر و مدل موها عیان تر است، آنان منزوی تر و در گوشه های کوچه و یا قهوه خانه دیده می شوند. افراد ساده پوش، دختران و زنان چادری یا لباس محلی کمتر بوده، اما این قبیل افراد در مکان های عمومی حضوری مداوم دارند. در محیط های رسمی، خیابانها و سر کوچه ها، جمع های زیادی از مردم و به ویژه جوانان دیده نمی شود. عمده ی رفت و آمدها نیز انفرادی یا دو نفره است و رفت و آمد بیش از دو نفر کمتر ملاحظه می شود.
بافت این منطقه سرشار از خانه های تو در تو و کوچه های تنگ و تاریک بوده و انگار نه انگار که در عصر شهرسازی و خدمات شهری ساخته شده است. خانه های کوچک و ساده به صورت مربعی همچون آجرهایی در کوچه ها چیده شده و حضور در کوچه ها با مشاهده ی جمعیت زنده ی انسانی در کوچه ها است. خیابان ها هم سرشار از مغازه هایی است که در زیر خانه های دو طبقه و یا به صورت ویترین کامل دیده می شود. خیابان ها به صورت بازارهایی تولید شده اند که منتظر عبور و مرور شلوغ تر از این وضعیت بوده و جمعیت انسانی کمی نسبت به این مغازه ها از آن گذر می کند. بخش اعظم این مغازه ها شامل سوپرمارکت و وسایل خانگی است و با این حال خدمات صنعتی دم دستی برای خانه دارها نیز مشاهده می شود. اگر در کل شهر بازارها به صورت تخصصی پراکنده است و در شهرکهای طبقه های بالاتر وسایل بافت فرش دیده نمی شود، اما در این منطقه چندین مغازه توزیع وسایل فرش بافی دیده می شود، چنان که انتظار می رود اعضای این منطقه به این شغل آشناتر از عموم شهروندان باشند. مغازه ها یا دفاتری که خبر از حرفه های تجاری و صنعتی باشد، اصلا وجود ندارد.
گره ها همچون میدان ها و مساجد به صورت ترافیکی و انسانی وجود دارند، اما انگار که مسجد نقش مرکزی مکان را ایفا می کند و چنان که مهندسین شهرسازی میادین و تجمعاتی که بافت ترافیکی شهر را با آن پردازش می کنند، فضاهای مدرن و یا مکان های تجاری نقش مرکزی را ایفا نمی کنند. لذا قلب و یا دلالت روح این منطقه به جای فضاهای تجاری و خدماتی که حضوری در این منطقه ندارند، در مسجد گیر کرده است. مساجد به صورت جدیدتر و زیبا تری ساخته شده و به آن مساجد ساده ای که هم اکنون نیز در روستاها بقا دارد، شبیه نیست. به زعم فقیرنشین بودن این منطقه، تجلی شهری بودن در مساجد، خیابان های آسفالته و انباشت مغازه ها دیده می شود که از خدمات شهرداری در این مناطق نشأت گرفته است. شهر به صورت نوارهایی از خیابانها در نواری حاشیه ای از شهر کشیده شده و تصویری غیرمتمرکز و خوابیده بر گوشه شهر دارد. ترددها در آن تمرکز نمی گیرد و عموماً مردم آن به صورت محله ای و در ایستگاه های مختلف در طول منطقه سوار شده، از طریق اتومبیلهای عمومی و شخصی از آن خارج می شوند. علی رغم این، این منطقه به تولید بازارهای محلی همت گمارده و جز کار و آوردن سرمایه، برای گذران زندگی روزمره از قصاب گرفته تا توزیع و تعمیر خانه و لوازم برقی و الکترونیکی در این منطقه وجود دارد. لذا شهریت از منظر خدمات اقتصاد توزیعی در این منطقه متمرکز است. اما شهر از منظر خدماتی همچون بخش اداری، پزشکی و اقتصاد سرمایه خارج از این منطقه بوده و رفت و آمد مردم به داخل شهر را شکل می دهد.
فراتر از مشاهده
از آن چه در ظاهر دیده می شود، به نظر می رسد جمعیت قشر جوان در این منطقه زیاد بوده، کودکان نیز در ایاب و ذهاب های خانوادگی حضور اساسی دارند. گاه همین کودکان موجب ایاب و ذهاب و خرید و رنگ و لعاب داشتن زندگی می شوند. در این منطقه تولد انسان ها اگرچه مانند طبقات بالاتر خیلی شادی آور و مجلس افزا نیست، اما به همان اندازه و یا بیش از آن مهم و روح افزا است تا جایی که نبود فرزند منع و کسری برای زندگی مشترک بوده، بخشی از معنای زندگی تصور می شود. در این منطقه جوانان استقلال زودتری را پیدا می کنند و گاه درس خواندن برای شان الزام نیست به همین جهت اکثر جوانان به سوی کار و زندگی پیش می روند. سن ازدواج در این منطقه پایین بوده و سن کار نیز پایین است اما جنس کار آن قدرها هم مهم نیست. به همین دلیل در اکثر مغازه هایی که جوانان در آن مشغولند جنس زیادی انباشته نشده و به طور کل منطقه از نظر سرمایه اقتصادی بازار بار سنگینی ندارد. جوانان توده های اصلی شکل گیری شبکه های محلی را شکل می دهند و کم تر بودن سواد و پایین بودن قشر اجتماعی آن ها موجب گشته جوانان این منطقه ظاهر و احتمالاً رفتارهایی تند و مهیج داشته باشند.
آن چه از ظاهر بیان می کند، این منطقه فقیرنشین یا بی شیله پیله نشین بوده، در عین حال این احساس وجود از عینیت هایی دیگری چون بافت و رفتارهای قدیمی نمایان باشد. بافت شهری در آن به بیست یا سی سال قبل شهر اردبیل شباهت دارد و حتی از سایر شهرهای استان نیز قدیمی تر به نظر می رسد. فقط در برخی تقاطع های اصلی شباهتی به بافت تجاری شهرهای پایین تر از اردبیل در استان است. مغازه ها کنار هم چیده شده اند و محله سرشار از مغازه های مختلف است که به صورت مسالمت آمیزی کنار هم قرار گرفته اند. عمده ی مغازه ها بیش از تجاری بودن، به محل زندگی پیرمردان و گاه پیرزنان شبیه است. این از وجود تعداد زیادی مغازه هایی بی تکلف و تاریک که برای گذران و یا تمام شدن زندگی روزمره خلق شده اند، مشهود است. برخی از مغازه ها به صورت بنگاه تجاری مهم تری دیده می شوند که مشخص است نبض تجارت محله را در دست گرفته اند. رفت و آمدهای آزاد مشاهده نمی شود و عمده ی رفت و آمدهای مردم به قصد گذشتن از فضاهای عمومی است چرا که این منطقه محل انباشت انسانی نبوده، روزانه نیروی انسانی آن از خانه ها به داخل شهر و مکان هایی مانند میادین و ایستگاه های کارگری پرتاب یا در آن توزیع می شوند. به همین جهت در زمان صبح و عصر تردد بیشتری در فضای عمومی آن دیده می شود. علاوه بر این جمع های دوستانه نیز در خیابان ها رخ نمی دهد و عموم جوانان یا در مناطق دیگر شهر در حال گذران اوقات فراغت هستند و یا در همین منطقه در کوچه ها و اتصالات آن و یا قهوه خانه و پاتق های جوانی مشغول هستند.
مسجدهای این محله بازنمایی از فرهنگ محله های اردبیل و در عین حال فرهنگ اقوام ساکن است عمده ی اقوام این مکان از روستاهای اطراف شهرستان اردبیل و به ویژه از منطقه مغان و کمتر از مشکین در این محل جمع شده اند. اگر در نظر بگیریم حاشیه های شهر اردبیل بازنمایی جمعیت فقیر استان است، می توان گفت این منطقه بازنمای بخشی از استان است که مشرف به این زاویه از شهر می باشند. محله سلمان آباد[۲] از گذشته بخش شمالی شهر اردبیل را به قشر روستایی فقیر که عمده جمعیت کارگری شهر را تشکیل می داد، اختصاص یافته بود. اما با اهمیتی که آباد کردن این بخش در نظم شهری داشت[۳]، جمعیت جدید حاشیه نشین به منطقه آراز علی کوچ کرده و آن را به شهرک حاشیه ای جدید اردبیل تبدیل کرد. علی رغم تجسم روح روستایی و فقر در این بخش، خلق و خویی شهری نیز در آن وجود دارد و می توان گفت این منطقه دیالکتیک شهر و روستایی است که به تولید حواشی شهری جدید و قشر ضعیف شهری با کارهایی به مراتب ناپایدار و کم درآمد انجامیده است. با این حال در این منطقه مردم می توانند به تدریج خود را به داخل شهر نزدیک کرده و قبل از کوچ به داخل شهر، از طریق تحرک خود و یا تحصیل کودکان شان مشاغل و طبقات بالاتر را کم کم به دست بگیرند.
تحلیل و نتیجه گیری
آرازعلی شهرک یا منطقه ای از شهر است که در اثر گسترش مهاجرت در یک تا دو دهه اخیر در شهر اردبیل رونق یافته و طبیعتا توسعه ی شهری و وضعیت اقتصادی کشور در این خیزش دخیل بوده است. گروه های شهری آن به خلق نمادهای متفاوت از بخشهای رسمی شهر می پردازند و روحیه ی تازه به شهر رسیده ی خود را که آمیزه ای از روحیه ی قومی و بازارهای شهری است در آن به عینیت می گذارند. لذا می توان گفت نمادهایی چون پوشش، مکان های خصوصی شهری و حتی رفتارهای اجتماعی که به کنش های نمادین مردم ختم می شود، دیالکتیکی از روحیه ی قومی و شهری بوده و به بازنمایی متفاوت از خرده فرهنگ دهقانی در فضای شهر می پردازد.
منطقه ی پیرامنی شهری، در اثر روند اقتصادی کشور خلق شده و تولیدی از توسعه کشور می باشد. این منطقه زبان بیان انسانی توسعه اقتصاید کشور و از پیامدهای مهاجرت دو دهه اخیر است، لذا سطح کلان کشور از نقطه نظر اقتصادی منجر به خروج دهقانان و طبقات کاری روستایی از مناطق بومی و انتقال فرهنگ و اجتماع روستایی به شهر شده است. از این نظر نیز اقتصاد موجود در این منطقه که عمدتاً جمعیت کارگری و جوان بوده و با کار بی وقفه قصد ورود نسلی به طبقات بالاتر را دارد در این منطقه مشهود بوده و پتانسیل شهری آینده و بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی شهر را می سازد. اردبیل سال ها است که توسعه اش را از طریق مهاجرت قوم ها به حواشی شهر و تحرک اقتصادی آن ها در طول زمان را شاهد بوده و بخشهای زیادی از حاشیه قدیمی شهر در سالهای اخیر از بافت ساده به بافت جدید و نه مدرن تبدیل شده است. لذا در این منطقه نیز دیالکتیک طبقاتی از حضور تاریخی برای کسب سرمایه و نقش های شهری دیده می شود که به مرور به ساخته شدن آینده ای شهری خواهد انجامید.
[۱] [۱] در دهه اخیر یک منطقه از شهرداری اردبیل در این منطقه دایر شده است.
[۲] سلمان آباد منطقه ای حجاشیه ای در شمالی ترین نقطه شهر و در مسیر جاده اردبیل مشکینِ قدیم شکل گرفته و قدمتی بالغ بر نیم قرن دارد.
[۳] در دهه اخیر یک منطقه از شهرداری اردبیل در این منطقه دایر شده است.
[i] گیدنز، آنتونی، کارن بردسال، ۱۳۸۹، جامعه شناسی، حسن چاوشیان، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، ص۸۴۰
[ii] همان، ص ۵۹
[iii] توسلی، غلامعباس، ۱۳۸۶، جامعه شناسی شهری، تهران، پیام نور، چاپ ششم، ص ۵۱
[iv] فکوهی، ناصر،۱۳۸۶، خرده فرهنگ های اقلیتی و سبک زندگی: روند ها و چشم اندازها، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، سال اول، شماره ۱، ص ۱۷۱
[v] فیالکوف، یانکل، ۱۳۸۳، جامعه شناسی شهر، عبدالحسین نیک گهر، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ص ۴۱
[vi] جردن، تری ج.، لستر راونتری، ۱۳۸۰، مقدمهای بر جغرافیای فرهنگی، سیمین تولایی، محمد سلیمانی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات، چاپ اول، ص ۲۹۰