«ابرم همه به چمن رو کرده
شمعم همه جان خویش اما خورده
نوشتههای مرتبط
در غیرم امید چه می باید داشت
چون من هم از خویشتنم آزرده»
نیما یوشیج
در عقاید و دیدگاه عمومی جامعه ما، از«عکس» به عنوان لحظات، خاطرات و دوستی های ثبت شده تعبیر و تفسیر می شود. این تعییر به یک ارزش وعرف نهادینه شده در جامعه ما بدل شده است.
ما در رشته هنر با گرایش عکاسی با انوع متفاوت عکاسی مواجهیم که در آن هر نوع از عکس ها کارایی هایی منحصر به فرد خود را دارند. از انواع عکاسی های گوناگون ومتنوع می توان به عکاسی: تاریخی، هنری، اجتماعی [ عکس از اجتماعات، جنبش ها، انقلابها] خانوادگی، تبلیغاتی، مستند، مناظر و چشم انداز ها، طبیعت بی جان، خبر، جنگ و عکاسی ها دیگر اشاره داشت.
همه این عکاسی ها، یک وجه مشترک را با هم دارا هستند. آن وجه را می توان عنصر زیباشناسانه دانست. به این بُعد از زیباشناسی نه لزوما از نظر علم هنر و زیباشناسی بلکه از آن جهت که هر شهروندی با توجه به سلایق و علاقه شخصی در یک عکس زیبای های را می بیند، اشاره شده است؛ حتی در عکاسی جنگ.
برای مثال شاید در کلاس های علوم نظامی در عکاسی های از قبیل عکاسی جنگ، عکس هایی از طرف استاد کلاس برای دانشجویان مربوطه ارائه شود و بُعدهای تیراندازی و فاصله تیر انداز با سوژه خود برای دانشجویان توضیح و تفسیر شود و این نکته برای آن مجموعه کلاس، زیبا و جذاب به نظر بیایید.
ناصر فکوهی در کانال تلگرام اینجانب در مطلبی باعنوان حافظه و عکاسی چنین نگاشته اند :(( هر عکس یادآور یک حافظه و یک فراموشی است. در هر عکس، بخشی از واقعیت ثبتشده ( حافظه) و بخش بزرگی از آن نیز حذف میشود ( فراموشی). هنر عکاسی در اواخر قرن نوزدهم میلادی پای به مرحله دموکراتیزه شدن گزارد. پدیدههایی نظیر عکاسی فوری، ارزان شدن دوربینهای عکاسی و عکاسی دیجیتال، فرایند همهگیر شدن عکاسی را در همه زمینهها تسریع کردند. در دورهای طولانی حافظه تصویری مردم تحت تأثیر کارتپستال بود تا بعدها بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، مطبوعات مهمترین شکل رسانه تصویری را به وجود آوردند. بعد از جنگ جهانی دوم همه مردم قادر به عکاسی بودند و عملاً همه میتوانستند عکس بگیرند، ولی همچنان بین مردم معمولی و یک عکاس حرفهای، یک مرز زیبایی شناسانه وجود داشت)). قصدم از نوشتن این مطلب بحث زیباشناسی عکاسی و عکس نیست بلکه می خواهم نگاهی به وضعیت عکسهای سلفی بیندازم که در جامعه ما هر روز در فضای مجازی بازتاب های گوناگون به خود میگیرد، فضای مجازی که تأثیر انکارناپذیری بر زندگی و حیات اجتماعی و فرهنگی هر روزه ما دارد.
حسین پاینده در مطلبی با عنوان [فیلم] «در دنیای تو ساعت چند است؟» اشاره به عکسهای فیلم دارد، عکس هایی که قاب شده اند، وی می نویسد: (( قاب گرفتن عکس استعارهای از جاودانه کردن خاطره است. عکس برههای متوقفشده از زمان، انقطاع جریان زمان یا انتزاع آن از زنجیرهی گذشتهـحالـآینده است. عکس تلاشی است برای جاودانه کردن لمحهای از جریان مستمر زمان و قاب کردن آن ایضاً تلاشی برای زنده نگه داشتن خاطرهای از گذشته. ایماژهای ذهنی ما هم به عکسهایی رنگ و رو رفته از گذشته شباهت دارند. ( به همین دلیل، کلمهی «ایماژ» هم به معنای «تصویر ذهنی» به کار میرود و هم به معنای «عکس» )
زمان هر چه به سمت آینده پیش می رود قاب گرفتن عکس ها کم رنگ تر می شود. ما عکس میندازیم که لحظات خودمان را جاودانه بکنیم و شاید یکی از دلایل اصلی عکاسی و عکس گرفتن، به خاطر «نامیرای» بودن ما در اذهان آیندگان است. ما با پیشرفت سریع دست آوردهای بشری و تکنولوژی ها جدید دنیا با هجومی از اطلاعات و عصر انفجار اطلاعات از طریق فضای مجازی روبه رو هستیم. با به اشتراک گذاشتن عکس های مختلف خود و سلفی های با ژست های متنوع که حتی نشانگر این است که حریم خصوصی به تعبیری دچار تفاسیر، تعاریف جدید و حتی چالش کشیده شده است. البته نه این که تاکید بکنیم و لزوما چنین است، حتی می توان حریم خصوصی را دست آورد مکتب اومانیست (انسان محور) دانست و در زیر بیرق این مکتب عکس ها به اشتراک گذاشته می شوند.
هنگامی که عکسی را به اشتراک میگذاریم در این فضا باید برای هر نوع واکنشی آمادگی داشته باشیم. تعاریف و تمجیدها، ناسزا و حرفهایی رکیک و ناپسند.
در این جامعه هر روز که به سمت آینده پیش می رویم، عکس های سلفی گویا دارند، از اصل خودمان ( خویشتن) سبقت سریع می گیرند و این به نظر میایید اتفاق ناخوشایندی است.
شاید در یک بنای تاریخی، یا یک طبیعت بکر و زیبا، یا در یک جاده زیبا برای اینکه خاطره آن در ذهن مان بماند عکسی را از خودمان بگیریم و این عکس انداختن حاکی از اندیشه ما نسبت به محیط و سوژه های اطراف مان باشد که تا چه حد برای ما این محیط مهم هستند و تا چه حد ما به این فضا علاقه داریم و نسبت به حفظ آن دغدغه داریم. این نوع سلفی ها حتی به نظر میایید، می توانند ما را وادار به احساس مسئولیت نسبت به محیط زیست و تاریخ مان می کند که این نوع سلفی گرفتن امتیاز مثبتی دارد و فرهنگ سازی جدید را ترویج می دهد.
البته یا باید بنویسیم متاسفانه جامعه ما بیشتر دچار سلفی های شده اند که فقط خودشان را در جامعه و محیط زندگی شان در معرض نمایش قرار بدهند. این سلفی ها بیشتر نشانگر خودشیفتگی ( نارسیسم) می باشد.
ما هر روز این خودشیفتگی ها از طرف همه اقشار جامعه می بینیم. بعضی از این افراد جز همان گروه به نام » نوکیسگان» ( یا تازه به دوران رسیدها) هستند که در هر کجا باشند تعادل آن محیط و سیستم را به هم میریزند و دست به تخریب میزنند.
متاسفانه این وضعیت در عده ای افراد چه سلبریتی ها، چه سیاسیون، شاعران، نویسندگان بسیار زیاد است. از هنرمندی در بستر بیماری دیدار می کنند از خود سلفی می گیرند، نماینده مجلس سلفی میگیرد، عده ای بازیگران نهایت همت شان در فضای مجازی عکس سلفی از خودشان می باشد. انسانی در حال جان سپردن است، به جای کمک به آن از خودمان در آن صحنه تلخ سلفی می گیریم. تصادفات خیابانی و جاده ای را می بینیم عکس سلفی می گیریم و امثال این رخدادها در این جامعه متاسفانه زیاد است و منجر به خودشیفتگی می شود و شاید هم منشا سلفی، خودشیفتگی است. در نهایت این خودشیفتگی جامعه را با بحران های روانی، و اختلالهای شخصیتی حاد دچار می کند. قبل از سلفی گرفتن بهتر است تمامی جوانب آن را در نظر بگیریم و آسان ترین سوال این است که اول از خود بپرسیم ما با سلفی گرفتن چه چیزی را می خواهیم بازگو و بازنمایی بنماییم؟
محسن نوزعیم
کارشناسی ارشد علوم سیاسی