مقاله حاضر چکیدهی بسیار کوتاه از نتایج پژوهشی است کیفی در چهارچوب یک پایان نامهی دکترا. این پِژوهش رابطه میان “فضا” و “جنسیت” را در پیوندی بررسی می کند که “هویت فضایی” را به “هویت جنسیتی” مرتبط می سازد و این واقعیت را مطرح میسازد که ارزشها و باورهای جنسیتی انسان – هویت جنسیتی – در نگرش او نسبت به فضا و شیوه تعامل او با فضای ساختهشده – هویت فضایی – تجسم مییابد.
به عبارت دیگر، نوع حضور انسان در فضا و گونهای که از فضا استفاده میکند، هویت جنسیتی او را به عنوان بخشی از هویت انسانیاش بازتاب میدهد. این تحقیق در بررسی پیوند میان “فضا” و “جنسیت” در شهر تهران، به چگونگی توزیع هویتهای (نگرشهای) “فضایی/جنسیتی” در شرایط کنونی شهر (سال ۸۶ – ۱۳۸۵) توجه دارد. نخست، نگاهی اجمالی به تعریف “جنسیت” در ادبیات “مطالعات جنسیتی” و “فضا” در نگاه پژوهشگران معماری، شهرسازی و … ، همچنین رابطهی میان دو مقوله درمطالعات میانرشتهای میشود، سپس ویژگیهای پژوهش و نتایج آن بیان خواهد شد.
نوشتههای مرتبط
“جنسیت”، “فضا” و پیوند دوسویه[۱]
مقوله “جنسیت”، مرد یا زن بودن، به عنوان یک پدیده اجتماعی متغیر، متفاوت از مقوله “جنس”، مذکر یا مونث بودن، است. ماهیت اجتماعی “جنسیت”، تغییرپذیری و رد پیوند الزامی آن با “جنس” بارها و بارها از زوایای گوناگون مطالعه و بر آن تاکید شده است (الکوف[۲] ۱۹۹۶،فریدمان[۳] ۱۹۹۶، گیدنز[۴] ۱۹۹۹، مک داول[۵] ۱۹۹۹، باتلر[۶]۱۹۹۹، رندل[۷] ۲۰۰۰، کاستلز[۸] ۲۰۰۱، لیپز[۹] ۲۰۰۳، و دیگران). “ساختار و ارزشهای جنسیتی” مانند هر امر اجتماعی به شرایط “زمان” و “مکان” وابسته است و با تغییر بسترهای اجتماعی تحول مییابد.
مفهوم جنسیت هنگامی خوب دریافت میشود که به موازات آن مفهوم “جنس” و تفاوت آن با “جنسیت” در نظر گرفته شود. “جنس” بر خلاف “جنسیت”، مذکر یا مونث بودن را بیان میکند که برداشتی زیستشناسانه و طبیعی را بازتاب میدهد. در طول چند هزار سال تسلط نظام فکری مردسالاری، چنین فرض شده است که “جنس” طبیعی به عنوان یک “علت”، پدیدآورنده “جنسیت” طبیعی به عنوان یک “اثر” است. در مطالعات مربوط به جنسیت، این رابطه الزامی بین “جنس” و “جنسیت” مردود شمرده میشود. رد این نوع ارتباط میان “جنس” و “جنسیت” یکی از اساسیترین چالشهای مطالعات مربوط به “جنسیت” برای تغییر موقعیتهای ساختاری مردان و به ویژه زنان در جامعه بوده است.
“فضا” چنانکه در معماری، شهرسازی، جامعهشناسی و … تعریف میشود، مقوله ای است از یک سو “کالبدی” – فضای سه بعدی فیزیکی – و از سوی دیگر “اجتماعی” (کریر[۱۰] ۱۹۷۹، لوفور[۱۱] ۱۹۹۱، مک داول ۱۹۹۶، رندل ۲۰۰۰، اردنر[۱۲] ۱۹۹۷، تور[۱۳] ۲۰۰۰، و دیگران). دو جنبهای بودن “فضا” در واقع تاکیدی است بر آن که فضای فیزیکی تجلی نظام اجتماعی است و اینکه نظام اجتماعی در “فضای کالبدی” تجسم مییابد. “فضای کالبدی” ارزشها و مناسبات “جنسیتی” را به عنوان پاره ای مهم از ارزشها و مناسبات اجتماعی به تصویر میکشد. این موضوع ارتباط همبسته میان “جنسیت” و “فضا” را بیان میکند (درنینگ و رایلی[۱۴] ۲۰۰۰، اردنر ۱۹۹۷، هیلز[۱۵] ۲۰۰۰، رندل ۲۰۰۰). رابطه میان “فضا” و “جنسیت دو سویه است، به این معنی که همانگونه که “فضا” بازتابهای جنسیتی دارد، در مقابل، مناسبات جنسیتی نیز از “فضا” تاثیر میپذیرد.
این پژوهش فعالیتهای درون فضای کالبدی را بررسی میکند. این ازآن روست که با ورود مدرنیته به ایران و در پی آن، دگرگونی بستر اجتماعی، اقتصادی و بهویژه فرهنگی، فضای کالبدی دیگر بازتاب صریح و سادهی “ساختار جنسیتی” نیست. این درحالی است که فعالیتهای درون فضای کالبدی یا شیوهی استفاده از فضا تاثیرات جنسیتی را به روشنی بیان میکند.
امروزه تبلور فضایی ساختار جنسیتی گذشته یعنی دوگانهی: “زن – فضای خصوصی” و “مرد – فضای عمومی”، با در هم شکستن ساختار جنسیتی کهن دگرگون شده است، میان آنها پیوندهای جدیدی شکل گرفته است. ویژگیهای فضایی این دگرگونی موضوعی است که این پژوهش به دنبال تبیین آن است.
پژوهش میدانی
بررسی میدانی در سه حوزهی فضایی: “فضای خصوصی”، “فضای نیمه خصوصی/نیمه عمومی” و “فضای عمومی” انجام گرفت. برای شناخت الگوهای “جنسیتی” و بازتاب “فضایی” آنها، “نگرش جنسیتی” یا “هویت جنسیتی” ساکنین شهر، که دربردارنده ارزشها و باورهای جنسیتی آنان است، از یک سو و “نگرش فضایی” یا “هویت فضایی” آنان که نگرش آنان را نسبت به نحوه استفاده و چگونگی فعالیت در فضا بیان میکند، از سوی دیگر بررسی شدند. پیوند میان «هویت جنسیتی» و «هویت فضایی» با دگرگونی چهار شاخص: «جنس» (مونث یا مذکر، در اینجا مادران یا پدران)، «طبقه اجتماعی» (فرودست، میانی و بالادست)، «موقعیت نانآوری در خانواده» (تنها نانآور، نانآور شریک، و خانهدار)، و «میزان تحصیلات» سنجیده شد.
نمونههای پژوهش، “هدفمند” و با توجه به هدف مطالعه، یعنی شناخت کنش و واکنشهای میان “فضا” و “جنسیت” در شرایط کنونی شهر تهران تعریف شدند. این نمونهها را پدران و مادران تهرانی تشکیل دادند که دارای دستکم یک فرزند دختر و یک فرزند پسر بالای ۱۵ سال باشند که با آنان زندگی میکنند. دادههای تحقیق از طریق مصاخبههای نیمه سازمانیافته با نمونههای تحقیق گردآوری شد.
پرسشهای مربوط به “هویت جنسیتی”، نگرش پدران و مادران را نسبت به نقش زنان و مردان در خانواده و در اجتماع، موضوعاتی مانند اشتغال زنان، تحصیل زنان، و یا انجام کار خانگی توسط مردان بررسی کرده است. پرسشهای مربوط به “هویت فضایی” یا “نگرش فضایی” که به دنبال شناخت بازتاب فضایی ارزشهای جنسیتی است، نگرش والدین را نسبت به تقسیم سنتی فضا میان دو جنس، در اینجا به معنی نگاه آنان در بارهی شیوهی استفادهی فرزندان دختر و پسر ایشان از فضاهای مختلف، میسنجد.
در فضای خصوصی، ترجیحات فضایی والدین نسبت به پدیدههایی مانند اختصاص اتاق شخصی به فرزندان دختر یا پسر، محل قرارگیری اتاق آنها نسبت به اتاق پدر و مادر، باز کردن در ورودی آپارتمان یا خانه به روی شخص ناشناس و … مورد پرسش قرار گرفته است.
در حوزهی فضایی “نیمه خصوصی/نیمه عمومی”، نگرش والدین در مورد چگونگی استفاده فرزندان دختر و پسر از فضاهای مشترک با همسایگان یا در معرض دید آنها مانند حیاط، بالکن، پارکینگ، کوچه و محله، همچنین نحوهی انجام فعالیتهایی در این فضاها مانند پهن کردن لباسهای شسته شده، آب دادن باغچه، بردن شبهنگام زباله به بیرون خانه، خرید روزانه (محلی) سنجیده شده است.
در فضاهای عمومی شهر، از الویتهای والدین نسبت به شیوهی رفت و آمد فرزندان دختر و پسر به فضای آموزشی، شیوهی خرید وسایل شخصی، چگونگی گذران اوقات فراغت در قلمرو عمومی، زمان برگشتن به خانه و … پرسش شده است.
یافتههای تحقیق: نگرشهای “فضایی/جنسیتی” در شهر تهران
یافتههای این پژوهش کیفی در تهران نشان میدهد که فضاهای زندگی مردم این شهر، از فضای خصوصی خانه تا قلمرو عمومی شهر، “جنسیتدار” است، بدین معنا که فعالیتهای همبسته فضا و گاه جنبههای کالبدی آن، ارزشها و مناسبات جنسیتی گروههای اجتماعی را بازتاب میدهد و با تغییر آن ارزشها، دگرگون میشود. نتایج تحقیق تغییرات هماهنگ ” نگرش فضایی” یا “هویت فضایی” را به موازات ” نگرش جنسیتی” یا “هویت جنسیتی” نشان داده، بر “هویت فضایی/جنسیتی” تاکید میکند؛ بهطور کلی، والدینی که نسبت به استفادهی فرزندانشان از فضا، نگاهی نابرابر یا جانبدارانه (مبتنی بر استفادهی راحتتر، آزادانهتر، و مستقلانهتر فرزندان پسر از فضا) داشتند، نسبت به موضوعات جنسیتی نیز نگرشی نابرابر نشان داده بودند. و در مقابل، مادران و پدرانی که دارای باورهای جنسیتی مساواتگرایانهتری بودند، نسبت به فعالیتهای فرزندان دختر و پسرشان در فضا نیز نگرش بیطرفانهتری داشتند. و البته گروه وسیع نگرشهای جنسیتی “بینابینی” نیز بر موقعیت دوگانهی خود نسبت به موضوعات فضایی، گاه بیطرفانه و گاه جانبدارانه تاکید داشتند.
نتایج پژوهش، تغییرات همبسته “هویت فضایی/جنسیتی” را در رابطه با عوامل اجتماعی “جنس”، “طبقه اجتماعی”، “میزان تحصیلات” و “موقعیت نانآوری” نشان میدهد. و این بدان معناست که: زنان در مقایسه با مردان (متغیر جنس) به لحاظ موقعیت تبعیضآمیز خود در نظام اجتماعی، از میزان خودآگاهی بالاتری نسبت به روابط نابرابر “فضایی/جنسیتی” موجود برخوردارند و در نتیجه بیشتر خواهان تغییر به سوی روابط جنسیتی متعادل در فضا یا حضور متعادل دو جنس در فضا هستند. یافتههای تحقیق همچنین نشان میدهد که در میان افراد تحصیلکرده دانشگاهی نیز که در لایههای میانی و مرفه افزایش مییابند (متغیر طبقه و میزان تحصیلات) نیز خودآگاهی “فضایی/جنسیتی” بیشتر و تمایل به استفادهی برابر دو جنس از فضا بالاتر است. تاثیرات “موقعیت نانآوری” را می توان به صراحت در تغییر روابط خانواده سنتی مشاهده کرد. میزان مساواتگرایی “فضایی/جنسیتی” در نگرش زنان و مردان “نانآور شریک” به طور نسبی در مقایسه با سایر موقعیتهای نآنآوری بیشتر است.
یافتههای پژوهش در حالی که بر همبستگی میان “فضا” و “جنسیت” در مکان و زمان مشخص، در شرایط کنونی شهر تهران، تاکید مینماید، ویژگی های خاص این رابطه را نیز به تصویر میکشد.
تعامل ساکنان تهران با “فضا”های شهر، از خصوصی گرفته تا عمومی، متنوع، پیچیده، و متضاد است. در حالی که هویت “فضایی/جنسیتی” بخشی از گروههای اجتماعی، متعادل و مساواتگرایانه است، در مقابل هویت بخشی دیگر، محافظهکار و جانبدارانه است و دست آخر هویت فضایی/جنسیتی گروههای نسبتا وسیعی نیز بینابینی یا میانهروانه است. پیچیدگیهای نهفته در این رابطه بهرغم همبستگی میان نظرات جنسیتی و فضایی، همسویی همهی گروههای متفاوت جنسیتی را در واکنش به برخی فضاها نیز نشان میدهد. دسته ای از این واکنش های همسان، مساواتگرایانه و دستهای دیگر جانبدارانه است.
در مواردی چند و در میان هر سه حوزهی فضایی، نگرشهای همسان از طرف گروههای متفاوت جنسیتی در حمایت از استفادهی جانبدارانه از فضا، در تایید تقسیم سنتی فضا میان دو جنس ابراز شده است. والدین مختلف با نگرشهای متفاوت جنسیتی نسبت به ضرورت مراقبت، حمایت و یا کنترل و تحدید فرزندان دختر در مقایسه با فرزندان پسر در استفاده از فضاهای ویژهای تاکید کردند. بررسی این پدیده نشان میدهد که ناامنی بهویژه در قلمرو عمومی، مهمترین عاملی است که والدین، خصوصا آنان که از نگرش برابر جنسیتی برخوردار بودند، در برداشت خود از پدیده و برای جهتگیری نابرابر فضایی خود بدان اشاره کردهاند. این شرایط نشان از چالشهای عمیقی دارد که جامعه شهری تهران در دورهی گذار اجتماعی از نظام فضاهای تکجنسیتی به سمت نظام فضاهای متعادل دوجنسیتی، با آن روبهروست. البته تغییر روابط “فضایی/جنسیتی” با مقاومت سخت نظام کهن جنسیتی روبهرو است و مساله عدم امنیت فضا به ویژه فضای عمومی برای زنان، به عنوان مهمترین تبلور این مقاومت خود را به رخ میکشد. ناامنی فضا برای زنان، عاملی مهم در همسویی گرایش گروههای متفاوت جامعه به سمت نگرشهای جانبدارانه جنسیتی به فضا است.
از سوی دیگر در فضاهای عمومی، دسته دیگری از نگرشهای همسان که از طرف گروههای مختلف جنسیتی ارائه شده، جهتی بیطرفانه و متعادل دارد. پدران و مادران با نگرشهای متضاد جنسیتی نسبت به انجام سه فعالیت شغلی، تحصیلی و امور اداری و بانکی خانواده توسط فرزندان دختر و پسرشان نگاهی بیطرفانه داشتند. اکثر والدین بر اشتیاق عمیق خود نسبت به ضرورت تحصیلات دانشگاهی فرزندانشان، دختر و پسر، حتی در شهرهای دیگر تاکید کردند. بهرغم ضرورتهای اجتماعی، اقتصادی در شکلگیری این گرایش، دقت به نوع فعالیتهای فضایی فوق که همگی به فضای عمومی اختصاص دارند، روشن میسازد که این فعالیتها بهطور معمول در روز انجام میشوند و با فضاهای رسمیتر شهر در رابطهاند. نظارت عمومی که در فضاهای رسمی وجود دارد، امنیت آنها را بهطور نسبی بالا میبرد و زمینه را برای جذب زنان و دختران گروههای مختلف «جنسیتی» حتی گروههای جانبدار آماده میسازد.
در حالی که “ناامنی” در سطوح مختلف فضایی، واکنشهای محافظهکارانهی فراگیری را نسبت به حضور زنان در “فضا”های مختلف برمیانگیزد و مانع استفاده آزاد، راحت، و بیدغدغهی زنان و دختران از فضاها میشود، در مقابل، “امنیت” در “فضا” باعث گسترش حضور آنان شده، فروپاشی ساختار “جنسیتی” کهن را سهولت میبخشد. آنجا که تغییرات اقتصادی/اجتماعی، اشتغال و تحصیل زنان را ممکن و یا ضروری میسازد، “امنیت” نیز تسهیلکنندهی آنست. واکنشهای “باز و مساواتگرایانه” که به طور همسان از طرف گروههای مختلف “جنسیتی” نسبت به “فضاها”ی رسمی کار و تحصیل در شهرابراز شده، باید در این رابطه تحلیل کرد. این “فضا”ها از امنیت نسبی بالاتری برخوردارند.
نتیجه گیری
تصویر متضادی که این پژوهش از تعامل مردم ساکن تهران با فضا به ویژه فضای مشترک عمومی ارایه میدهد، نشان از دشواری مسیر و چالشهایی دارد که حرکت جامعه به سمت یک نظام متعادل فضایی/جنسیتی با آن روبهروست. برقراری روابط فضایی/جنسیتی متعادل و پایدار، یعنی نیل به فضاهای امن، سالم و بانشاط برای همه و برای زنان، در حالی که تغییر هنجارهای اجتماعی/فرهنگی مبتنی بر تقسیم جنسیتی فضاها را در متن جامعه میطلبد، در عین حال اهمیت سازماندهی و برنامهریزی فضایی را در جهت ایجاد فضاهای متعادل جنسیتی نیز گوشزد میکند. نتایج این پژوهش نشان میدهد فضاهای عمومی امن و سالم در جهت متعادلسازی جنسیتی جامعه، نقشی اساسی دارند و میتوانند گروههای متفاوت جنسیتی و حتی آنان را که نگرشهای جانبدارانه جنسیتی دارند، به حضور و استفاده برابر فضایی، تشویق کنند؛ بیشک چنین فرآیندی در صورت تداوم و توفیق می تواند به روابط حاکم بر فضای خصوصی نیز نفوذ کند. ایجاد هنجارهای متعادل جنسیتی در استفاده از فضاها، مسیری است طولانی و دشوار که تعامل میان مردمانی را که متفاوت میاندیشند و ارزشهای متفاوت فضایی/جنسیتی دارند، ضروری میکند. دست یافتن به بیان فضایی مشترک، در واقع به معنای استقرار نظام فضایی پایدار است که ضرورت مشارکت گروههای اجتماعی را مطرح میسازد. نقش برنامهریزی و طراحی فضا نیز در همین راستا مطرح میشود. در فضای متضاد جامعه، برای نیل به فضاهای متعادل جنسیتی، وظیفهی برنامهریزی در تمامی سطوح خود، از برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کلان اجتماعی گرفته تا سطوح خردتر برنامهریزی و طراحی شهری و معماری فضایی، تلاشی است همهجانبه در جهت نزدیک کردن نگرشهای مختلف، نیل به نوعی توافق و تفاهم جمعی در باب شیوهی دستیابی به هدف نظام فضایی/جنسیتی متعادل. نظامی مبتنی بر مشارکت جمعی و تفاهم بهجای تقابل، فرآیند رسیدن به این هدف را هموار میسازد.
مراجع
Alcoff, L.N. (1996). Feminist Theory and Social Science, New Knowledge, New Epistemology, in Body Space, Destabilizing Geographies of Gender and Sexuality edited by N. Duncan, London & New York, Routledge.
Ardener, Sh. (1997). Women and Space: Ground Rules and Social Maps, Oxford, New York: Berg.
Butler, J. (1999). Gender Trouble, Feminism and the Subversion of Identity, Routledge.
Durning, I., Wrigley, R. (eds.), (2000). Gender and Architecture, Wiley.
Friedmann, J. (1996). Feminist and Planning Theory: The Epistemological connection, In S. Campbell and S. Fainstein (eds.), Readings in Planning Theory, Blackwell.
Hills, H. (2000). Architecture as Metaphor for the Body: The Case of the Female Convents in Early Modern Italy, in, I. Durning, and R. Wrigley, (eds.), Gender and Architecture, Wiley.
Krier, R. (1979). Urban Space, London: Academy Edition.
Lefebvre, H. (1991). The Production of Space, trans. D. Nicholson Smith, Blackwell.
Lips, H.M. (2003). A New Psychology of Women, Gender, Culture and Ethnicity, second edition, McGraw-Hill Higher Education.
Madanipour, A. )1998(. Tehran: The Making of A Metropolis, Chichester: John Wiley & Sons Ltd.
McDowell, L. (1996). Spatializing Feminism, Geographic Perspectives, in, N. Duncan, (ed.), Body Space, Destabilizing Geographies of Gender and Sexuality, London & New York, Routledge.
McDowell, L. (1999). Gender, Identity & Place, Understanding Feminist Geographies, Minneapolis: University of Minnesota Press.
Rendell, J., Penner, B. and Borden, I. (eds.) 2000. Gender Space Architecture, An interdisciplinary introduction, London and New York, Routledge.
Sadoughianzadeh, M. (2008). Gender and Space in Tehran, PhD. Thesis, Faculty of Architecture, Urban Planning and Landscape Planning, University of Kassel, Kassel, Germany.
Sadoughianzadeh, M. (2013). Gender Structure and Spatial Organization, Iranian Traditional Spaces, SAGE Open, October-December 2013, vol. ,3 no. 4
Torre, S. (2000). Claiming the Public Space: The Mothers of Plaza de Mayo. In, J. Rendell, B. Penner, and I. Borden, (eds.), Gender Space Architecture, An Interdisciplinary Introduction, London and New York, Routledge
انصاری، ابراهیم، )۱۳۷۴(؛ “پیدایش و رشد طبقه متوسط جدید در ایران با تاکید بر اصفهان”، پایاننامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
چاوشیان تبریزی، حسن، (۱۳۸۱)؛ “سبک زندگی و هویت اجتماعی”، پایاننامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
حاضری، علی محمد، (۱۳۸۰)؛ “مسائل اجتماعی متاثر از تعارض ارزش ها در دوران گذار”، نامه انجمن جامعه شناسی، شماره ۴، شماره ویژه “مسائل اجتماعی ایران”
حمیدی، ملیحه و دیگران، (۱۳۷۶)؛ “استخوان بندی شهر تهران”، تهران: سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران، شهرداری تهران
ربانی، رسول و انصاری، ابراهیم، (۱۳۸۵)؛ “جامعهشناسی قشرها و نابرابریهای اجتماعی”، تهران: سازمان سمت
سازگارا، پروین، (۱۳۸۲)؛ “بررسی سبک زندگی قشر دانشگاهی و بازاریان سنتی (طبقه متوسط جدید و قدیم ایران)” ، پایاننامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
صدوقیانزاده، مینوش، (۱۳۸۴)؛ فضای کالبدی و ساختار جنسیت، تاملی در معماری ایران، مجله معماری و شهرسازی، شماره ۸۳ – ۸۲، صص. ۱۳ – ۷
کاستلز، مانوئل، (۱۳۸۲)؛ “عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، (جلد ۲) (قدرت هویت)”، مترجم حسن چاوشیان، تهران، انتشارات طرح نو
گیدنز، آنتونی، (۱۳۷۸)؛ “تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید”، مترجم ناصر موفقیان، تهران، نشر نی
۲ – این مبحث به طور گسترده تری در مقاله زیر طرح گردیده است: صدوقیان زاده، مینوش، ۱۳۸۴، فضای کالبدی و ساختار جنسیت، تاملی در معماری ایران، مجله معماری و شهرسازی، شماره ۸۳ – ۸۲، ص ص. ۱۳ – ۷.
[۲] Alcoff
[۳] Friedmann
[۴] Giddens
[۵] McDowell
[۶] Butler
[۷] Rendell
[۸] Castells
[۹] Lips
[۱۰] Krier
[۱۱] Lefebvre
[۱۲] Ardener
[۱۳] Torre
[۱۴] Durning & Wrigly
[۱۵] Hills
صفحه نویسنده در انسانشناسی و فرهنک:
http://anthropology.ir/node/23708