انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تن‌بارگی در دوره صفویه(۳)

بازگردیم به بررسی تمایلات همجنس‌گرایانه در ایرانِ قبل از صفوی در یکی دو مورد با گونه‌هایی از « مردان » مواجه می‌شویم که رسمیت‌ شان در قلمرو عمومی، در گروی « خصی » بودن ‌شان است ؛ فقط از این راه می‌شد آنان را به عنوان خدمت ‌گزارِ سرای بزرگان و توانگران شهری و یا حرمسرای شاهی به کار گرفت و یا همچنین متوجه پسران جوانی می شویم که صرفاً جهت عیش و نوش « مردان »، از کودکی و نوجوانی به قهوه‌ خانه‌ ها سپرده می‌شدند تا تعلیمات لازم دلبری را فراگیرند ؛ و به همین دلیل در سفرنامه‌ها، از قهوه‌ خانه‌ ها به‌منزله نوعی آکادمی یاد شده است . به عنوان مثال شاردن از وجود پسران جوانی خبر می‌دهد که در بین مردان خواهانی داشتند و در تمام قهوه‌ خانه ‌های شهر اصفهان به‌سر می‌بردند (۱۳) . به گفته وی، آن‌ها زلف‌های آراسته و تابدار و جامه ‌هایی همچون زنان داشتند و در برابر مردانی که به قهوه ‌خانه ‌ها می‌آمدند، جلوه‌گری می‌کردند. و در سفرنامه فیگوئروآ (که وی قبل از شاردن به ایران آمده و سفرنامه ‌اش قبل از سفرنامه شاردن منتشر شده است)، گزارش جالب توجهی آمده که از روزی حکایت می‌کند که سفیر اسپانیا همراه با برخی از سفیران دولت ‌های دیگر (لاهور، عثمانی، مسکو، بلخ و …)، به دعوت و همراهیِ خود شاه عباس اول، به قهوه ‌‌خانه‌ ای رفته بودند که این نوع پسران جوان در آن بازار گرمی می‌کردند . بنا بر این گزارش ، قهوه‌ خانه‌ های آن ایام ، نوعی «آکادمی» و یا فرهنگ‌سرایی ، جهت آموزش قوای شهوانی تمایلات همجنس‌ گرایانه به حساب می‌آمدند : « قهوه‌خانه پسرانی از ملیت‌های مختلف را که برخی چرکس و گرجی و بعضی ارمنی مسیحی‌ تبار و تازه مسلمانند تعلیم می‌دهند . در حقیقت اینجا آموزشگاه یا فرهنگ سرایی عمومی است که این پسران در آن همه نوع رقص ‌های شهوت ‌انگیز و شرم‌آور و حتی رذیلت ‌های نفرت‌آور دیگری را [فرامی‌گیرند]. (…) شاه در خلال خوردن شام (…) میل کرد که عده‌ ای از پسران رقاص هنر نمایی کنند . دو نفر از آن‌ ها که از دیگران بهتر می ‌رقصیدند به دست ‌افشانی برخاستند و هر یک کوشش داشت که برتری خویش را بر دیگری نشان دهد . هر یک از رقاصان در قهوه ‌خانه هوادارانی داشتند که هنگامی که به‌ تنهایی در وسط تالار می‌رقصیدند به هواداری آن‌ها تظاهر و شرط‌ بندی می‌کردند . این رقاصان لباس ‌های فاخر بر تن داشتند و به خوبی آراسته و بسیار خنده‌ رو و خوش ‌مشرب بودند . یکی از آن‌ها چرکسی تازه مسلمان بود و دیگری ایرانی و متولد اصفهان . همه حرکاتشان شهوت‌ ناک و شیوه رفتارشان از زنان نیز زنانه ‌تر بود» ( ۱۴ ) ؛ و شاردن از رقابت قهوه‌خانه‌ها و قهوه‌ چی ‌ها در داشتن « پسران خوشگل‌تر » می‌نویسد (۱۵) . لازم به گفتن است که سفرنامه فیگوئروآ ، گرایشات همجنس‌گرایی در بین مردان ، را بی‌ارتباط با فرهنگ ترک ، عرب و تاتار نمی‌بیند . فرهنگ ‌هایی که هر کدام به نوعی بر ایران حکمرانی داشته‌اند . ضمن آنکه معتقد است حضور گسترده فرهنگ ‌های مختلف در عصر صفویه در شهر اصفهان ، آن‌ را تشدید کرده بود :

« این عمل در اصفهان از همه ایران رایج ‌تر و ریشه ‌دارتر است . و علت آن تجمع و ازدحام ملیت ‌های مختلف و وجود تعدد زیادی برده بسیار زیبا و دلربای گرجی و چرکس و روس سفید ، از هر دو جنس در این شهر است که عده آن‌ ها به سبب وجود پسران جوان و دختران اقوام اجنبی که شاه عباس از چند سال بدین‌طرف همواره به این شهر کوچانیده است ، همواره رو به افزایش است . گذشته از این ، اگرچه کافران خود نیز این ‌گونه اعمال را شنیع و خشونت ‌بار به حساب می‌آورند، در این شهر کسانی برای استفاده مادی گروهی پسر جوان را خریداری می‌کنند ، موی‌شان را همچون زنان بلند نگاه می‌دارند ، بدان‌ها لباس زنانه می‌پوشانند ، رقصیدن یادشان می‌دهند ، و همچون روسپیان شهرهای اروپا آن ‌ها را در روسپی‌خانه ‌ها در معرض استفاده می‌گذارند. » ( ۱۶) .

از سوی دیگر چنانچه گفته شد حتی قبل از صفویه ، شاعران نیز گواه وجود « امردان» بوده اند . به عنوان مثال مسعود سعد سلمان، شاعر و ادیب دوره غزنویان، در سروده‌ هایش از طریق وصف امردانِ مورد ستایش خود ، در به روی وضعیت اجتماعیِ آن دوره می‌گشاید . بدین معنی که فی‌المثل وقتی از دلبر خباز، دلبر کُشتی‌ گیر ، یار دروگر ، دلبر طبال ، یار بازرگان ، یار کبوترباز ، یار زرگر ، دلبر چوگان باز ، یار فلسفی ، یار باغبان ، دلبر قصاب ، یار زاهد ، دلبر عطار ، دلبر منجم ، دلبر تاجر ، دلبر چاهکن ، یار سقا ، دلبر آهنگر ، دلبر چنگی ، دلبر قاضی ، و غیره سخن می‌گوید ( ۱۷) ، تصویر اجتماعیِ همجنس ‌گرایان در قلمرو روزمره را ترسیم می‌کند ؛ به بیانی با ردیف کردن این نام‌ها ، به طور ضمنی خبری از احوال و موقعیت اجتماعیِ آن‌ها می‌دهد ؛ می‌توان مشاهده کرد که این « یاران »، و « دلبران » و یا مطابق واژگان ادبیات قرن هشتم «شاهدان »، بر خلاف پسران قهوه‌‌خانه‌‌ایِ عصر صفویه، کارشان صرفا روسپیگری نبوده ، بلکه به نظر می‌رسد هر کدام از حرفه و فنی (همچون آهنگری ، سقایی ، چاهکنی ، و…) برخوردار بودند . مشاغلی که لازمه ساز و کار زندگی و قلمرو روزمره آن ایام بوده است .

اکنون با توجه به پیشینه تاریخیِ همجنس ‌گرایی مردان در ایران ، اگر بخواهیم در عصر صفویه و تبار ترکمنی ‌شان تمایلات همجنس ‌گرایانه آن‌ها را جستجو کنیم شاید بهترین کار نگاه به گزارشی باشد که در سفرنامه بازرگانان ونیزی درباره همجنس ‌گراییِ شاه اسماعیل اول آمده است . پادشاهی که اصلا بنیان گذار سلسله صفویه در ایران بود . باری ، در این سفرنامه (۱۴۷۶ ـ ۱۴۷۷ میلادی) اینطور آمده : « هنگامی که اسماعیل صفوی برای دومین بار ، به تبریز آمد ، کاری بس ننگین از او سر زد ؛ زیرا فرمان داد تا دوازده تن از زیباترین جوانان شهر را به کاخ هشت بهشت بردند و با ایشان عمل شنیع انجام داد و سپس آنان را به همین منظور به امرای خود داد ، اندکی پیش از آن دستور داده بود تا ده تن از بچه‌های مردان محترم را به همان ترتیب دستگیر کنند » ( ۱۸ ) .

 

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

بخش چهارم
و در خصوص عملِ « خصی » و یا « خواجه‌کردنِ » غلامان در عهد صفویه ، بد نیست بدانیم که ظاهراً در امپراطوری‌ عثمانی نیز این عمل رواج داشته است ؛ شاردن « خواجه کردن » را اختراع وحشتناک شرقی‌ها می‌دانست که به سبب حسادت و تعصب مردان‌ نسبت به زنان ‌شان به وجود آمده بود . عملی در جهت حفاظت از زنان « به ‌مثابه مال و دارایی »؛ در مواردی از این دست ، بر اساس محرک‌های فرهنگی ـ اجتماعیِ خواجه کردن ، متوجه جامعه ‌ای می‌شویم که زندگی روزمره ‌اش پایه و اساسی مرد سالارانه داشته است . اما مسئله « خصی‌کردنِ غلامان » به همین جا ختم نمی‌شود ، زیرا در عهد صفوی هر چند ممکن است در وهله نخست به نظر ‌رسد چنین تدبیری از سر حسادت ، تعصب ‌کورکورانه و تنگ ‌نظریِ بیمارگونه مردان نسبت به کالبد زنان و حس مالکیت بدان شکل‌گرفته باشد ، ـ که برای نگهبانی از آن‌ ها به اخته کردنِ غلامان نگهبان روی می آورند ـ ، اما این را هم می‌باید در نظر گیریم که در چنین دورانی ، پس از عرفی شدنِ « کالبدِ مردانه ‌ی خصی شده »، استفاده‌ از آن‌ها منظور دیگری نیز به خود گرفت . به بیانی ، صرف ‌نظر از استفاده ‌های اداری و مدیریتی که از خواجه ‌ها ( چه در حرمسرا ها و چه در دیوان ) می‌شد ‌، که اصلا از کودکی آنان را به همین منظور در نظر می گرفتند و پرورش می‌دادند ، با مسئله سوء استفاده جنسی از این گروه غلامِ نوجوان و جوانِ اخته شده‌ نیز مواجه‌ایم . نوجوانان و جوانانی که در قهوه‌ خانه ‌ها (به‌منزله آکادمیِ روسپی‌گری پسران خوشگل و خوبروی ) زندگی می‌کردند و آموزش می‌دیدند . به بیانی ما با انتخاب آزاد و یا گرایش همجنس گرایانه این جوانان مواجه نیستیم بلکه با ساز و کار رسمی « لذت طلبی همجنس گرایانه » و سیستم اقتصادی ای مواجه ایم که چنین مراکزی را به منزله بازاری برای تقاضا دایر کرده است. بنابراین شغل روسپیگری پسران جوان، از چنان رسمیتی برخوردار بوده که همچون تمامی مشاغل رسمی در قلمرو عمومی بابتش « مالیات » پرداخت می‌شده است . به هر حال در سفرنامه ونزیان اینگونه آمده : « اما بدترین رسمی که تا کنون از آن نام برده‌ام اینکه در این شهر [تبریز (؟)]، مکانی برای پیروان لواط و (مخنث ‌خانه) وجود دارد [و] مالیاتی به سود شخصی تیولدار وصول می‌شود و در بین روسپی‌خانه‌ ها ، فرقی بین مسلمان و نصاری نمی‌گذارند » (۱۹) . و این در حالی است که ظاهرا تا قبل از چنین استفاده ‌ای ، از خواجه ‌های دلبر در نقش « معشوق »، خبری نبوده است . تا جایی که می‌دانیم در اشعار شاعران قرون چهارم ، پنجم ، ششم ، هفتم و یا هشتم ، نامی از «خواجه دلبر» برده نشده است . چنانچه گفته شد، اشعار مسعود سعد سلمان، به نوبه خود «فهرستی» است از یاران و عشاق جوان که مانند همه مردان زمانه خود از شغل و پیشه ‌ای به اصطلاح « مردانه » در آن ایام ، از قبیل چاه‌کنی ، زرگری ، ریاضی‌دان ،کاتب ، آهنگر ، قاضی ، قصاب ، خطاط ، دروگر ، و … برخوردار بودند و فعالیتی معمولی در قلمرو روزمره داشتند . حتی سوزنیِ سمرقندی ، شاعر ایرانیِ قرن ششم هجری ، در یکی از اشعارِ خود ، « از عوارض ریش و کسادیِ بازارِ بتان یاد می‌کند » (۲۰) . به بیانی در این دوران برای تمایلات همجنس ‌گرایانه ، نیازی به اخته‌ کردن کالبد مردانه‌ نمی ‌دیدند. ‌
ادامه دارد…