زبان وسیله ای برای ارتباط نیست؛ وسیلهای برای سازماندهی، تفسیر و توصیف واقعیت و ابزاری برای تفکر است.
زبان های خاموش
ماری اسمیت جونز آخرین بازمانده بومیان آیاک در منطقه آلاسکا و تنها کسی بود که می توانست به زبان این گروه از سرخپوستان ساکن شمال غرب آمریکا سخن بگوید. وی در سال ۲۰۰۸ درگذشت، تا با مرگ وی یک زبان دیگر هم خاموش شد. با اینکه وی هفت فرزند داشت، اما هیچ کدام قادر به تکلم زبان مادری خود نبودند، چرا که در آلاسکا زبان آنها ممنوع اعلام شده بود و مردم بومی مجبور به یادگیری زبان انگلیسی بودند. یونسکو به همین خاطر سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها اعلام کرد و با شعار در کهکشان زبانها، هر زبان ستاره ای است، درخشان و باید با تمام توان تلاش کرد، تا این ستاره های درخشان خاموش نشوند، عزم جدی خود را برای پاسداری از حریم زبانهای در خطر نشان داد، یونسکو پیش بینی می کند، با ادامه روند کنونی بیش از ۴۰ درصد از زبانهای دنیا از بین خواهند رفت.
یونسکو همه کشورهای عضو خود را به استفاده از زبان مادری در آموزش تشویق می کند و آموزش به زبان مادری را یک حق برای همه کودکان جهان می داند. به باور یونسکو آموزش به زبانی که کودکان آن را به خوبی درک می کنند، حق همه کودکان است تا بتوانند از آموزش با کیفیت برخوردار شوند و از آن لذت ببرند. از سوی دیگر آموزش به زبان مادری می تواند سبب کاهش تبعیض شود و به همه جانبه بودن و جامع بودن آموزش و همچنین توسعه متوازن یاری برساند. ایرینا بووکوا دبیرکل یونسکو در پیامی به مناسبت روز جهانی زبان مادری در سال ۲۰۱۲ می نویسد: “زبان های مادری ما، هویت ما هستند. با نگهداری آنها ما در واقع از خود حفاظت می کنیم.”
نوشتههای مرتبط
یونسکو و آرمان “آموزش برای همه”
از نقطه نظر ماتسورا دبیرکل سابق یونسکو، وظایف دولتها بیشتر از ملتهاست و آنها باید برای حفظ و حراست فرهنگ های محلی و تنوع زبانی قوانین خاصی را تصویب و به مرحله اجرا دربیاورند. وی نابودی یک زبان را به معنای نابودی یک قوم یا ملت می داند و خاطرنشان می سازد که یونسکو برنامه بی وقفه ای را جهت حفظ و حراست فرهنگ ها و زبان های مختلف شروع کرده و امیدوار است که به یک سیستم آموزشی چندزبانه براساس و در چهارچوب ترفیع زبان مادری دست یابد و برنامه های این سازمان با مساعدت و همراهی دولت ها در جهت پاسداری از زبان مادری با موفقیت همراه باشد. در عین حال استفاده از زبان مادری در آموزش می تواند، در مبارزه با بی سوادی موثر باشد و هدف و شعار “آموزش برای همه” را در جهت برخورداری از آموزش ابتدایی را تا سال ۲۰۱۵ محقق سازد.
اکنون، در قرن بیست و یکم، دیگر دو زبانی حالتی استثنائی و غیرمعمول به شمار نمی آید؛ به طوری که یک هنجار غالب در جهان محسوب می شود. بر طبق یک پیمایش تحقیقاتی معتبر ۷۰ درصد جمعیت جهان را دو زبانه ها تشکیل می دهند و با پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات و پدیده جهانی سازی و افزایش موج مهاجرت در کل دنیا، دو زبانگی و چند زبانگی، روندی رو به رشد و صعودی را طی می کند. جامعه ایران نیز با دارابودن تنوع زبانی و قومی، جامعه ای یکدست نیست و دو زبانگی در آن روندی غالب است، اگرچه در این زمینه آمار دقیقی در دسترس نیست. برخی از آمارهای تایید نشده حاکی از آن است که ۷۵ درصد از دانش آموزان ما دو زبانه هستند. طبق آمار سال ۱۳۵۵، در ایران یازده گروه یا جامعه زبانی شناسایی شده است بیش از نیمی از جمعیت ایران را افرادی تشکیل می دهند که زبان مادری آنها فارسی نیست، و بسیاری از آنهایی هم که فارسی زبان هستند، از لهجه برخوردارند. ایرانیان دو زبانه بسیاری علاوه بر زبان فارسی به زبان مادری خود مثل ترکی، کردی، عربی، بلوچی و ترکمنی تکلم می کنند.(۱)
در سال ۱۹۵۳، یونسکو گزارشی را در زمینه استفاده از زبان های بومی در آموزش و پرورش منتشر کرد که هنوز هم به عنوان مستندترین سند این سازمان در زمینه مسایل زبانی در آموزش و پرورش مطرح است.(۲) به طور کی از دیدگاه یونسکو آموزش به زبان مادری حداقل در مقاطع ابتدای حق کودکان دوزبانه، که از نظر آخرین تحقیقات علمی برای آموزش آنها ضروری و الزامی است. در ایران هم با توجه به تنوع زبانی و فرهنگی حاکم در این جغرافیا، اصل ۱۵ قانون اساسی ایران بر افاده این حق تاکید می کند و می گوید:” … استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.” در کنار این اصل صریح قانون اساسی، در قانون برنامه پنجم توسعه ۹۴-۹۰ (فصل دوم، ماده ۱۹، بند ج) آمده است: “آموزش و پرورش مجاز است در حدود مقرر در اصل پانزدم قانون اساسی، گویش محلی و ادبیات بومی را در مدارس تقویت کند.” و نیز در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (بیانیه ارزش ها، مورد ۱۶) آمده است: “بر رعایت تنوع های قومی، فرهنگی و منطقه ای (هویت اختصاصی) با محوریت هویت مشترک ایرانی- اسلامی اهتمام بورزد.” علیرغم تاکید مصرح قانون اساسی ایران بر این مسئله، برخی ملاحضات سیاسی و فرهنگی باعث شده است که تنها زبان فارسی به عنوان زبان میانجی در سیستم آموزش ایران تدریس شود و به عنوان زبان رسمی و آموزشی به کار گرفته شود و گروه های اقلیت های زبانی در ایران که کم هم نیستند، از این حق خود محروم بمانند.
زبان مادری و رویکرد علمی
زبان در واقع ارزشمندترین ابزاری است که انسان در اختیار دارد و از این وسیله مهم برای تفاهم و ارتباط و تبادل اطلاعات استفاده می کند. البته زبان صرفا وسیله ای برای ارتباط و محاوره نیست، بلکه وسیله ای برای سازماندهی و تفسیر و توصیف واقعیت و ابزاری برای تفکر نیز می باشد. با توجه به واقعیت های فوق باید گفت، زبان مهم ترین عنصر در فرایند تعلیم و تربیت است. همچنین زبان بخش مهم و انکارناپذیری از هویت یک گروه و قوم است. فیشمن معتقد است که از دست دادن یک زبان ضرر و خسارت جدی به هویت یک جامعه یا گروه وارد می سازد. به نظر وی تخریب یک زبان به معنای تخریب یک هویت است. فیشمن تصدیق می کند اگرچه ممکن است، فرهنگ و هویت یک قوم مدتهای مدید پس از تضعیف یا اضمحلال زبان زنده بماند، اما چنین فرهنگ و هویتی شکل و محتوای اولیه را نخواهد داشت که دلیل این امر همانا رابطه تنگاتنگ بین زبان و فرهنگ است. به عقیده وی اگرچه در وادی نظر زبان تنها یکی از مولفه های برسازنده هویت محسوب می شود، اما در عمل اغلب چیزی فراتر و بیشتر از اینهاست. او در ادامه می گوید:” نگرش صرفا علمی به ارتباط هویت و زبان ناقص است، چرا که نمی تواند میزان اهمیت یک زبان را از دیدگاه افراد صاحب آن زبان درک کند.” فرگوسن معتقد است که اگر عده ای در مورد زبان خود احساس غرور می کنند و سرنوشت زبانشان برای آنها مهم است، وظیفه اخلاقی سیاستگذاران آموزشی، باید تلاش در جهت حفظ و حمایت از آن زبان باشد. (۳)
مشاهدات نتل و روماین بیانگر این نکته است که تنوع زبانی و زیستی به شکلی تنگاتنگ با هم در ارتباط اند، به نحوی که در نگاه این افراد تنوع زبانی و زیستی در کنار هم گنجینه مشترک تنوع زیستی-زبانی را تشکیل می دهد. این دانشمندان باور دارند که هر دو گونه تنوع با تهدیدات مشابهی مواجهند و می توان با ابزارهای مشابه به نبرد با این تهدیدات پرداخت. در چنین نگرشی، از بین رفتن یک زبان بومی-محلی کوچک به معنی از دست دادن دانشی است که در آن زبان نهفته است. حفظ این دانش از طریق حفظ زبان بسیار ارزشمند است؛ چرا که دانش موجود در هر زبان به مجموع دانش بشری چیزی اضافه می کند و به رفاه انسان از طرق مختلف (مثلا کشف داروهای جدید) کمک می کند. کریستال معتقد است که مرگ یک زبان یعنی از دست رفتن تاریخی که آن زبان با خود دارد، یعنی از دست دادن یک جهان بینی و نگرش خاص به دنیا و … کریستال می گوید که بدون این تاریخ ها و نگرش های گوناگون و متنوع، کمتر می توانیم نگرش خود را صیقل دهیم و غنی بسازیم. به عفیده وی نگرش انسان ها زمانی بازتر و وسیع تر می گردد که با نگرش های متفاوت و گاه متضاد در برخورد و تعامل باشند و این امر مستلزم حفظ و نگهداری زبان هاست. در باور کریستال، حمایت از زبان های در معرض خطر همانقدر برای بشر لازم است که حفظ گونه های در معرض انقراض در دنیای طبیعت! به علاوه، نمی توان ارزش درونی و زیبایی شناختی تنوع زبانی را نادیده گرفت. واین استاک می گوید زبان ها فارغ از کارکرد آنها به خودی خود ارزشمندند، چرا که نمایانگر دستاوردهای منحصربفرد بشری بوده و نحوه نگرش به جهان در زبانها نهفته است.(۴)
آموزش به زبان مادری؛ چشم اندازها و چالش ها
تحقیقات روانشناسان و برنامه ریزان آموزشی نشان می دهد، که آموزش به زبانی غیر از زبان مادری به شخصیت کودکان آسیب های اساسی می رساند و به تدریج باعث می شود که آنها از زبان و هویت خود فاصله بگیرند و قدرت استفاده از ذخیره های فرهنگی خود را نداشته باشند. زبان مادری، زبانی است که کودکان به بهترین وجه ممکن آن را متوجه می شوند، بنابراین موثرترین راه برای آموزش مفاهیم و مهارت ها به کودکان است. جنوا اسپیترمن، استاد دانشگاه میشیگان که یک زبان شناس برجسته و متخصص سیاست های زبانی در دوران پسااستعمار است عقیده دارد: “زبان مادری، تنها زبانی است که انسان ها هویت اجتماعی و روانشناختی خود را با آن به دست میآورند. این زبان، زبانی است که آنها را ریشههای خانوادگی و فرهنگیشان متصل میکند.” بنابراین کودکان متعلق به یکی از اقلیت های زبانی- در سیستم آموزشی تک زبانه، از ریشه های فرهنگی و هویتی خود جدا می شوند و علیرغم اینکه شاید آن گروه اقلیت به شکل فیزیکی حذف نشود، اما زمانیکه از زبان، فرهنگ و هویت خود فاصله گرفت، دیگر موجودیت ندارد و تبدیل به “دیگری” می شود. (۵)
زبان مادری مهم ترین ابزار برای فراگیری برقراری ارتباط و تفکر است و همچنین از اهمیت بالایی برای کسب هویت و اعتماد به نفس برخوردار است. بسیاری از کودکانی که از تحصیل به زبان مادری بازمی مانند، در برقراری ارتباط با دیگران و فرآیند کسب هویت، دچار مشکل می شوند. برخلاف تصور بسیاری از دست اندرکاران سیستم آموزشی در ایران، که اعتقاد دارند، آموزش زبان مادری باعث ایجاد خلل در یادگیری زبان رسمی می شود، تحقیقات جدید در حوزه سیاست های آموزش زبانی ثابت می کند که آموزش زبان مادری، علاوه بر اینکه باعث تقویت تقویت معلومات دانش آموز در زبان مادری می شود، به یادگیری زبانهای دیگر هم یاری می رساند؛ چرا که با یادگیری ساختار و ترکیب زبان مادری، می توان به الگوهای فکری و دانش پایه ای برای فراگیری زبان های جدید هم بهتر دست یافت.
آمارهای جهانی حاکی از آن است که ۴۷۶ میلیون نفر از افراد بیسواد در سراسر دنیا به زبانهای اقلیت تکلم میکنند و در کشورهائی زندگی میکنند که فرزندان اقلیتها به زبانی غیر از زبان مادری تحصیل میکنند. در کشور ایران تحقیقات مختلف نشان داده، که عدم استفاده از زبان مادری در سیستم آموزشی ایران موجب افت تحصیلی، ترک تحصیل، نرخ بی سوادی، ناکامی در فضاهای آموزشی، نابرابری فرصت های آموزشی و پیامدهای سوء عاطفی و اجتماعی برای دانش آموزان اقلیت زبانی شده است.(۶) این امر علاوه بر تخصیص فرصت های نابرابر آموزشی و کاهش افت کیفیت آموزش و شانس این افراد برای موفقیت در آینده، یکی از دلایل اصلی کاهش سرمایه فرهنگی این اقلیت های قومی و زبانی در مقایسه با کسانی است که زبان رسمی کشور، زبان مادری اشان است. مفهوم “سرمایه فرهنگی” را اولین بار پیر بوردیو به کار بسته است و منظور از آن، تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کاربرد این وسایل است. حالا وقتی در کشور ما افراد متعلق به گروه های اقلیت زبانی از حق آموزش و بهره برداری از زبان مادری اشان را در محیط های رسمی و آموزشی کشور ندارند، طبیعی است که آنها به دلیل عدم آشنایی با این گنجینه فرهنگی و زبانی منتسب به گروه خود، در مقایسه با کسانی که به زبان مادری اشان تحصیل می کنند، از سرمایه فرهنگی کمتری برخوردار باشند و این در بلندمدت باعث ایجاد نابرابریهای ساختاری و تسلط گروه مسلط بر سرمایه فرهنگی انحصاری می شود.
کودکانی که تجربه تلخ آموزش به زبان غیرمادری را محیط های دوزبانه یا چندزبانه را دارند، در مدرسه احساس ناامنی می کنند و قادر به برقراری ارتباط عاطفی با زبان تازه ای که باید با آن تحصیل کنند، نیستند و این مسئله ضرباتی اساسی به اعتماد به نفس و غرور آنها می زند؛ این در حالی است که یکی از مسایل مهم برای آموزش، برخورداری از احساس امنیت و اعتماد به نفس است. اما این اعتمادبه نفس و احساس امنیت محصول آشنایی با زبان مادری، فرهنگ و هویت خود است و تنها در سایه آموزش زبان مادری به دست می آید.
ویگوتسکی عقیده دارد زبان واسطه بین فرد و محیط است. زیرا وی زبان را واسطه میان جریان های روانی انسانی و پیرامونش می داند. ویگوتسکی نمودهای یک فرهنگ، به ویژه زبان را کلیدی برای درک یادگیری انسان می داند. به باور وی فرایند فرهنگ پذیری و یادگیری در محیط اجتماعی و از طریق مشارکت فعال فراگیران در کسب تجربه ها شکل می گیرد. در کودک مراحل شناخت سازی و دانش سازی نخست به وسیله زبان مادری و سپس به وسیله زبان آموزشی، یعنی زبانی غیر از زبان مادری شکل می گیرد. (۷) در این وضعیت وقتی این کودکان پا به محیط مدرسه می گذارند با زبانی روبرو می شوند که با آن ناآشنا هستند و در محتوای فرهنگی آنها یافت نمی شود و این خود فاصله ای ارتباطی بین کودک و مدرسه به وجود می آورد. کنار گذاشتن ناگهانی و بدون دلیل زبان مادری خود زمینه ساز به وجود آمدن نگرش منفی نسبت به زبان دوم، یا القای ضرورت کنار گذاشتن زبان نخست می شود. این پدیده یعنی دوگانگی زبان خانه و مدرسه، پدیده ای جهانی است. در این محیط، عزت نفس و امنیت روانی کودکان اقلیت های زبانی زایل می شود و وقتی که نظام آموزشی زبان مادری این کودکان را بی اعتبار تلقی کند یا به صورت پنهان یا آشکار ارزش های زبانی آنها را طرد و انکار کند، این وضعیت موجب ایجاد ستیز بین هویت قبلی فرد و هویت جدید زبانی او می شود که به ناچار باید یکی از آنها را انتخاب کند. در مقابل، اگر زبان خانه در مدرسه مورد استفاده قرار بگیرد، درک کودک از هویت، عزت نفس و خودپنداره ارتقاء می یابد. این کودکان که به اصطلاح از آنها با عنوان یتیم زبانی یاد می شود، وقتی بدون پیش زمینه و آشنایی کامل با زبان دوم –زبان غیرمادری- وارد محیط مدرسه می شوند و به ناچار از کارکردهای عاطفی و ارتباطی زبان مادری اشان هم محروم می شوند و امکان استفاده از آن برای توسعه شناختی را هم پیدا نمی کند، با شوک زبانی مواجه می شوند، که یکی از دلایل اصلی کاهش قدرت یادگیری است.
نتایج موفقیت آمیز نظام های آموزش دو زبانه در دنیا
برنامه ریزی آموزشی مبتنی بر آموزش دوزبانه یا چندزبانه در کشورهای پیشرفته دنیا نشان دهنده موفقیت نسبی این سیستم آموزشی در مقایسه با نظام آموزشی تک زبانه است. هرچند مخالفین در برابر این ادعا به دلایل سیاسی روی می آورند و تقویت زبان های بومی و محلی را به مثابه خطری در راستای هویت ملی قلمداد می کنند، اما نتایج و آمار چیز دیگری می گوید. به عنوان مثال، تقویت زبان ملی در کنار تاکید بر حفظ و پاسداری از زبان های محلی به رشد روابط بین گروه های اقلیت و اکثریت از طریق ارتقای درک و فهم و احترام بین فرهنگی منجر می شود. ضمن اینکه همانطور که بیان کردیم، تحقیقات جدید حاکی از آن است که در آموزش به زبان مادری، عزت نفس و مهارت های شناختی و زبانی و قدرت یادگیری افزایش پیدا می کند و چنین مهارت هایی به آسانی به حیطه زبان دوم (زبان اکثریت) هم منتقل می شود. ضمن اینکه در این سیستم دانش آموزان و کودکان دو زبانه از فرصت هایی برابر برای آموزش برخوردارند و از تبعات روحی و روانی و آسیب های آموزش تک زبانه در امان می مانند و این خود باعث افزایش انگیزه مشارکت و فعالیت آنها در محیط آموزشی می شود و احساس تعلق و وابستگی آنها را به کشور و ملت افزایش می دهد. از نظر اجتماعی نیز این وضعیت باعث می شود تا آنها راحت تر در محیط اجتماعی خود جذب بشوند و به عنوان یک عنصر اصلی فرهنگی، ارتباط خود را با گذشته فرهنگی اشان از دست ندهند. به لحاظ عاطفی، استفاده از زبان مادری در آموزش، کودکان را از گسستگی عاطفی ناشی از استفاده نکردن از زبان مادری بازداشته، به بالا رفتن کیفیت و کمیت ارتباطات شده و دانش آموزان را از ابزار اصلی تفکر یعنی ارتباط برخوردار می کند. نکته جالب اینکه داچر از رابطه بین آموزش دوزبانه و اقتصاد پرده برداشت. از لحاظ اقتصادی دانش آموزان باید ویژگی های مولد را از طریق تعلیم و تربیت به دست آورند و او نشان داد که این امر از طریق استفاده اولیه از زبان بومی حاصل می شود. وی اظهار نمود که که مهم ترین نتیجه استفاده از این سیستم منجر به ایجاد پس اندازهایی برای نظام تعلیم و تربیت و جامعه می شود. چرا که در جوامع دوزبانه یا چندزبانه میزان افت تحصیلی بیشتر و نرخ بی سودای زیاد است و این خود منجر به سطوح پایین پیشرفت و توسعه می شود و همچنین به کاهش توانایی بالقوه برای کاریابی و ازیاد نیروهای ناکارا و بیکاری بالا و تحرک اقتصادی کم می انجامد. (۸)
سایه سنگین سیاست بر زبان مادری
طرح مسایلی نظیر نگرش به زبان های بومی به عنوان منبع مشکل و تهدید، تعارض اقلیت با اکثریت، هویت جدا در برابر مشترک، تکثرگرایی در برابر همگون سازی و هویت واحد در برابر هویت های چندپارچه بیشتر حاصل نگرش های سیاسی است تا علمی و متاسفانه در کشور ما بر روی حق تحصیل به زبان مادری سایه سنگینی انداخته است. در واقع با آموزش انحصاری زبان فارسی در ایران، شاهد آن هستیم که ارزش و پایگاه دیگر زبان های موجود در این جغرافیا، نزول کرده و با ادامه این وضعیت بیم آن می رود که این زبان ها برای همیشه خاموش شوند. تغییر شیوه زندگی، گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانه های گروهی هم به این روند شتاب بیشتری داده است و بنابراین به نظر می رسد برای پاسداشت و حفاظت از این تنوع زبانی و فرهنگی و به منظور حفاظت از زبان به عنوان مهم ترین عنصر فرهنگی هر ملت، لازم است که زبان های محلی و قومی آموزش داده شود. حتی به نظر می رسد که حفاظت از این گنجینه متنوع و زبانی، یکی از راهکارهای اساسی مقابله با موج جهانی شدن باشد؛ چرا که با حفظ و حراست از زبان های محلی و قومی می توان به تقویت فرهنگ ایرانی پرداخت و از قابلیت های متکثر و متنوع آنها در راستای مقاومت و رقابت در بازارهای جهانی بهره برد. بنابراین جلوگیری از تدریس زبان های قومی و بومی به بهانه وحدت ملی خود می تواند در بلندمدت با ایجاد حس تبعیض و نابرابری، یکی از عواملی باشد که اتحاد و انسجام ملی را خدشه دار می کند. بهره برداری از سیاست های حذف و انکار هویت های قومی در ایران خود یکی از ریشه های ایجاد تنش و تعارض های قومی است و به نظر می رسد با پذیرش تنوع زبانی و قومی در ایران و اعاده حقوق فرهنگی و زبانی این اقلیت های زبانی که گام ابتدایی آن حق آموزش به زبان مادری است، به سادگی می شود به آن پایان داد.
منابع:
۱-وثوقی، حسین، زبان و گویش معیار. تهران: مجله کیهان فرهنگی، سال ۸، ش، ۹، ۲۱،۱۶، ۱۳۷۰.
۲-ایزدی، حمید. دوزبانه بودن؛ مزیت یا محدودیت؟ روزنامه ایران، ۱۷ شهریور، ۱۳۸۴.
۳. مظلوم، فرهاد. لزوم تدریس زبان مادری دو زبانههای ایران: رویکردهای علمی، اخلاقی و سیاسی. مجموعه مقالات اولین همایش ملی دوزبانگی و آموزش، چالشها، چشماندازها و راهکارها؛ پژوهشگاه مطالعات آمورش و پرورش، ۱۳۹۰.
۴- همان.
۵-گفتگو با جنوا اسپیترمن، استاد زبانشناسی دانشگاه میشیگان: زبان مادری، هویت انسان را شکل میدهد. اصغر زارع کهنمویی؛ http://www.anthropology.ir/node/12686
۶-نجاریان، بهمن و مکوندی، بهنام. مروری بر پیامدهای دوزبانگی. فصلنامه تعلیم و تربیت، ش ۳، ص۲۳-۳۴، ۱۳۷۶.
۷- ویگوتسکی، اندیشه و زبان، ترجمه حبیب قاسمزاده. تهران: فرهنگیان، ۱۳۷۱.
۸-واحدی، شهرام. رویکردها و استراتژی های آموزشی دوزبانه و پیامدهای شناختی، عاطفی و اجتماعی آن. . مجموعه مقالات اولین همایش ملی دوزبانگی و آموزش، چالشها، چشماندازها و راهکارها؛ پژوهشگاه مطالعات آمورش و پرورش، ۱۳۹۰.
یادداشت نوشته مهدی حمیدی است و قبلا در فصلنامه مسئله منتشر شده و از طریق دفتر نشریه در اختیار انسانشناسی و فرهنگ برای بازنشر قرار گرفته است.