انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ترس سیّال

نوشته زیگمونت باومن برگردان: حمیده محمدزاده

مطلب حاضر بخشی از کتاب : Thinking sociologically in liquid modern time The new Bauman reader است. نویسنده این کتاب تونی بلک شاو می باشد که موضوعاتی متفاوتی را که زیگمونت باومن جامعه شناس لهستانی درباره آنها سخنرانی داشته و یا مطلب و مقاله ای درباره آنها نوشته است، جمع آوری کرده است. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول شامل موضوعاتی مانند: علاقه به استعاره، صحبت کردن و نوشتن در باره جامعه شناسی و اینجا جهان مدرن سیال است، می باشد. بخش دوم کتاب به موضوعاتی از قبیل طبقه، اجتماع، آزادی، اتوپیا، نابرابری اجتماعی، بوروکراسی و فرهنگ پرداخته است. و در بخش سوم به موضوعاتی مانند مصرف گرایی، فردی شدن، شادی، رسانه، هویت و جهانی شدن، قدرت سیال، ترس سیال و نظارت سیال پرداخته شده است.

ترس سیال، موضوعی است که در بخش سوم این کتاب به آن اشاره شده است و همچنین عنوان کتابی است از زیگمونت باومن که در سال ۲۰۰۶ توسط انتشارات پولیتی منتشر شده است.

 

از دیدگاه زیگمونت باومن، همه ما داستان هایی درباره افراد ترسویی شنیده ایم که وقتی با «خطری واقعی» روبرو می شوند به مبارزانی نترس (شجاع) تبدیل می شوند؛ زمانی که خطراتی که آنها هر روز انتظارش را می کشیدند اما تلاش می کردند بیهوده تصورش کنند، سرانجام اتفاق می افتد. ترس زمانی که گسترده و پراکنده، مبهم، ناشناخته، شناور آزاد و بدون آدرس و علت مشخص است؛ وقتی بدون حساب و کتاب (معنی و ترتیب) روشنی ما را تحت تعقیب قرار دهد، وقتی تهدیدی که باید از آن بترسیم می تواند در همه جا چشمک بزند اما هیچ کجا دیده نمی شود، در ترسناکترین حالت خود قرار دارد. ترس نامی است که ما به عدم اطمینان به خود و به عدم شناختمان از ترس و کاری که باید انجام دهیم، می دهیم. ترس احساسی است که برای هر موجود زنده ای شناخته شده است. انسان ها این تجربه را با حیوانات در میان می گذارند. دانشجویان،  رفتار حیوانات را با جزئیات کامل مجموعه ای از واکنش های حیوانات به حضور فوری خطری که زندگی آن ها را تهدید می کند، شرح داده اند – که همه، مانند مورد تهدید انسان، بین گزینه های فرار و پرخاشگری تغییر می کنند. اگر چه، انسان ها علاوه بر این ها چیزهای دیگری را تشخیص می دهند: نوعی ترس «درجه دوم»، ترسی که می توان گفت از لحاظ اجتماعی و فرهنگی  تغییر کرده است، یا «ترس تقلیدی» که رفتار آن ها را بدون در نظر گرفتن اینکه تهدیدی وجود دارد یا نه راهنمایی و هدایت می کند. ترس ثانویه ممکن است به عنوان رسوبی از یک تجربه گذشته در مواجهه با نقطه تهدید خالی دیده شود – رسوبی که زندگی را از بین می برد و به عاملی مهم در شکل گیری رفتار انسان حتی اگر دیگر تهدیدی مستقیم برای زندگی یا یکپارچگی وجود نداشته باشد، تبدیل می شود. «ترس تقلیدی» ذهنیت ثابتی است که به بهترین وجه به عنوان احساس حساس بودن نسبت به خطر توصیف می شود؛ احساس ناامن بودن (جهان مملو از خطراتی است که ممکن است در هر زمان ایجاد شود، با هشدار کم یا بدون هشدار) و احساس آسیب پذیر بودن (در صورت بروز خطر، احتمال فرار یا دفاع موفقیت آمیز بسیار کم خواهد بود؛ فرض آسیب پذیری در برابر خطرات بیشتر به عدم اعتماد به دفاع موجود بستگی دارد تا به میزان و ماهیت تهدیدهای واقعی).

باومن می گوید، ترس، مانند چیزهای دیگر، موضوع هنجارهای فرهنگی است. از نظر او ما در عصر ترس زندگی می کنیم؛ باومن با صراحت بیان می کند: “شما نمی توانید روزنامه ای را ورق بزنید یا تلویزیون را روشن کنید بدون اینکه داستان یا روایتی درباره ترس نشان ندهد”. این روایت ها (داستان ها) به سه دسته تقسیم می شوند:

  • ترس های عمومی یا کلی: برای مثال ترس از بیکاری، ترس از پیر شدن.
  • ترس هایی که جسم و دارایی (هستی) را تهدید می کنند: برای مثال ترس از مشکلات سلامتی که به تغذیه نادرست مربوط است، ترس از زیادی در معرض نور خورشید قرار گرفتن.
  • ترس هایی که جایگاه ما را در جهان تهدید می کنند: برای مثال ترس از مهاجرت، ترس از حملات تروریست ها.

همان طوری که باومن می گوید آن چیزی که امروز بسیار ترسناک به نظر می رسد ترس هایی هستند که ما در اصول روزانه با آنها مواجه می شویم. موضوع چیست؟ آیا امروزه در جهان بسیار خطرناک زندگی می کنیم؟ پاسخ آشکار برای این گونه سؤالات در حوادث جهانی اخیر، به خصوص از زمان حمله ۱۱/۹ (یازده سپتامیر) زمانی که نوع جدیدی از ترس ها به نظر می رسد جهان را تغییر داده است، قرار دارد. واکنش به این گونه اقدامات تروریستی چیزی جز هراس جهانی به همراه ندارد. در انگلستان واکنش فوری دولت مطرح کردن قوانین جدید ضدتروریستی، جرم و امنیت بود. این قوانین جدید انگلستان اجازه بازداشت (توقیف) ملل خارجی را که امنیت و آزادی را تهدید می کنند، می دهد.

واکنش انگلستان به حادثه یازردهم سپتامبر نشان می دهد که ترس ابزار و وسیله ای برای کنترل اجتماعی است. و ما باید خودمان به چنین واکنش هایی سیاسی پاسخ دهیم چون که در مواجهه با آن مورد تنفر دولت های لیبرال هستند، طوری که آن ها آزادی، روح بخشندگی و تحمل را اصول دموکراسی است را به تدریج از بین می برند.

باومن نشان می دهد که ترس های سیال از ترس های جامد متفاوت هستند. این تفاوت به این خاطر است که در عصر ما ایده های بزرگ اقتدار خود را از دست داده اند و ترس از دشمن (واقعی یا مجازی) به این دلیل است که سیاستمدران مجبور هستند قدرتشان را حفظ کنند. نکته کلیدی این موضوع این است که ما در عصری زندگی می کنیم که ترس ها به حوزه سیاست های زندگی افراد کاهش یافته و به مردان و زنان وابسته است و سه نوع ترسی که در ابتدا توضیح دادیم گواهی بر این اظهارات است.

ترس ها موجب می شوند که ما واکنش تدافعی به خود بگیریم و این واکنش های تدافعی موجب واقعی و ملموش شدن ترس ها می شوند. این واکنش ها موجب می شود که دلشوره های ناگوار به عنوان واقعیت روزانه مطرح شوند. ترس اکنون درونی است و امور جاری روزانه ما را پُر می کند؛ آن به ندرت به محرک های بیرونی نیاز دارد، طوری که تنش هایی را به وجود می آورد و کل انرژی و انگیزه ها را که لازم است تولید شود را تامین می کند. در میان مکانیزم هایی که به طور تقریبی با مدل رویایی تحرک همیشگی رقابت می کنند، تولید مثل خود گره های ترس و اعمال الهام گرفته از ترس نزدیک به پیروزی است. البته این یک توهم است – درست همانطور که در مورد مکانیسم های دیگر ادعای معجزۀ نبرومند خودکفایی شده است. چرخه ترس و اقدامات ترسناک بی وقفه نمی چرخد ​​و به جمع آوری سریع ادامه نمی دهد مگر این که انرژی خود را از لرزش (جنبش) وجودی بگیرد. شاید تنها تمایز ارائه شده از ترس امروزی جداسازی اقدامات الهام گرفته از ترس از لرزش های وجودی باشد که باعث ایجاد ترس می شود. وجود چنین لرزش هایی دقیقاً خبری نیست؛ لرزش های وجودی در طول تاریخ انسان ها را همراهی می کرد، زیرا هیچ یک از زمینه های اجتماعی که در آن زندگی های انسانی انجام می شد، بیمه ای بی عیب و نقص در برابر «ضربه های سرنوشت» ارائه نمی کرد – عبارتی که برای جدا کردن بدبختی ها برخلاف ناملایمات ساخته شده است که انسان ها می توانند ماهیت عجیب و غریب چنین تصوراتی را به عنوان اعتراف به ناتوانی انسان در پیش بینی آنها، دفع و منتقل کنند، چه رسد به اینکه مانع شوند یا مهار کنند.«سرنوشت» همیشه به معنای جهل و ناتوانی انسان بود و قدرت ترسناک خود را مدیون نقاط ضعف قربانیانش بود.

 

مشخصات کتاب:

The new Bauman reader: Thinking  sociologically in liquid modern times, (2016), TONY BLACKSHAW, Manchester University Press, pages: 443.