انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

“تردید میان ماندن و رفتن” دغدغه مهاجران افغان برای بازگشت

آشوب های افغانستان بعد از انقلاب کمونیستی و اشغال این کشور توسط اتحاد جماهیر شوروی و درگیری های داخلی در دوران مجاهدین و طالبان ، شرایط زندگی در افغانستان را دشوار و غیر قابل تحمل کرد به گونه ای که مهاجرت از افغانستان به امری عادی و رومزه توسط همه طبقات اجتماعی تبدیل شد. پاکستان و ایران دو مقصد مهم این مهاجران بودند که به دلیل پیوند های دیرینه و شباهت های فرهنگی مورد توجه قرار گرفتند.

متاسفانه به علت طولانی شدن شرایط نابسامان این کشور حتی پس از حمله آمریکا و متحدانش در ۲۰۰۱ و تشکیل جمهوری افغانستان به ریاست جمهوری حامد کرزی در ۲۰۰۴ ، بخش عمده مهاجران تمایلی برای بازگشت به افغانستان از خود نشان ندادند. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ( UNHCR) در دو کشور مهاجر پذیر برنامه های ویژه ای جهت بازگرداندن مهاجران اجرا کرد. این پروژه ها با همکاری کشورهای میزبان و با حمایت های مالی اجرا شد و حتی در ایران برنامه های معکوس مانند افزایش هزینه زندگی و تحصیل یا سخت گیری بیشتر در راستای صدور مجوز اقامت اجرا گردید . اما تمایل افغان ها به بازگشت کمتر از حد انتظار بود و حتی برخی بعد از اسکان در افغانستان دوباره به کشورهای مهاجرپذیر بازگشتند. برای رفع این خلا تحقیقات مختلفی توسط سازمان های بین الملی و محققان علوم اجتماعی صورت گرفته است. دو تحقیق به صورت مجزا اما با رویکرد کما بیش مشابهی در پاکستان و ایران توسط دو تیم تحقیقاتی متفاوت با حمایت مالی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و کمیسیون اروپا (EC) و تحت نظارت مرکز تحقیق و ارزیابی افغانستان ( AREU ) اجرا شده که نتایج ان بیانگر نگرش افغان ها نسبت به کشورشان و دلایل عدم تمایلشان به بازگشت را نشان می دهد.

ویژگی های عمومی پژوهش ها

تحقیق اجرا شده در ایران توسط محمد جلال عباسی شوازی و Glazebrook Diana در ۲۰۰۸ با عنوان :” نسل دوم افغان ها در ایران ؛ ادغام ، هویت و بازگشت “[i] منتشر شده است. در پاکستان Saito Mamiko و Hunte Pamela تحقیق خود را با عنوان : ” بازگشت یا ماندن ؛ مشکلات نسل دوم افغان ها در پاکستان “[ii] در سال ۲۰۰۷ منتشر کرده اند. عباسی و همکارش ۸۰ نفر از نسل دوم افغان ها در ایران را مورد بررسی قرار دادند. این پژوهش در سه شهر مشهد ، اصفهان و تهران اجرا شد که ۳۲ نفر از پاسخگویان در مشهد ۳۲ نفر در تهران و ۱۶ نفر نیز در اصفهان به سوالات پاسخ داده اند . نسبت مردان به زنان پاسخگو یکسان بوده همچنین تعداد متاهلین زن و مرد نیز به صورت برابر انتخاب شده است. تکنیک های مورد استفاده برای گردآوری داده ها در این تحقیق از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با سوالات باز ، بحث گروهی متمرکز بوده است.

ساختار پژوهش

در بخش مقدمه ، عباسی و همکارش ضمن معرفی ارگان های مرتبط با تحقیق ، چکیده ای دو صفحه ای از طرح ارائه کرده است. تشکرنامه ، کلمات اختصاری و پیشنهادات نیز در این بخش قرار گرفته است. پیشینه حضور افغان ها در ایران و جمعیت فعلی آن ها در ایران موضوعی است که نویسندگان بدون تمرکز چندانی بر آن و بیشتر با برجسته کردن مهاجرت های نوین – بعد از انقلاب کمونیستی – ارائه شده است. جمعیت فعلی افغان ها در ایران هنگام مطالعه بالغ بر یک میلیون نفر ( افغان های دارای کارت شناسایی ) بر آورد گردیده است. تغییر رویکرد دولت ایران در طی دوره های مختلف مهاجرت افغان ها به ایران بخش بعدی پژوهش را پوشش می دهد. بخشی از برنامه های دولت ایران بعد از تشکیل جمهوری اسلامی افغانستان با همکاری مستقیم کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل اجرا شده است.

شیوه و تکنیک های مورد استفاده این تحقیق به صورت مصاحبه نیمه ساختار یافته و بحث گروهی متمرکز بوده که همان طور که اشاره شد در شهرهای مشهد ، تهران و اصفهان به نسبت برابر بین زنان و مردان متاهل و مجرد انجام شده است. محققان ذکر می کنند برای دست یافتن به نتایج دقیق قابل مقایسه با پژوهش اجرا شده در پاکستان ،شیوه پژهش و ابزار تحقیق مشابهی گزینش کرده اند.

در بخش معرفی جامعه مورد پژوهش نیز محلاتی که پرسشگران در آن جا حضور داشته اند بیان می شود به جز تهران که پاسخگویان در مصاحبه گروهی متمرکز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران حضور داشته اند سایر مصاحبه ها در منزل افغان ها یا در مدارس و اماکن مخصوص افغان ها انجام شده است. در این تحقیق مهمترین ویژگی جامعه پاسخگو قرار گرفتن در رده سنی بین ۱۵ تا ۳۰ سال است که عملا نسل جدید افغان ها در ایران محسوب می شوند جز این سپری کردن دوره طولانی در ایران یا تولد در ایران نیز معیار دیگری برای گزینش بوده است. شیوه نمونه گیری این تحقیق به صورت گلوله برفی است.

ویژگی های عمومی جامعه مورد بررسی به شرح ذیل است:

در این بررسی ۷۶ خانوار تحت سرپرستی مردان و ۴ خانوار تحت سرپرستی زنان بوده ، از لحاظ جمعیتی بین یک تا ۱۳ نفر در هر خانوار را شامل می شده است. افراد مورد مطالعه در طی سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۵ به ایران آمده اند . اکثریت ایشان اهل کابل و در درجه دوم هرات هستند. از لحاظ اقتصادی نیز ۱۸.۸ درصد در طبقه پایین ، ۳۸.۸ درصد در طبقه متوسط پایین ۲۱.۳ درصد طبقه متوسط و ۱۲.۵ درصد در طبقه متوسط بالا و ۸.۸ درصد در طبقه بالا جای گرفته اند.

سی و یک نفر از پاسخگویان در ایران متولد شده و ۴۸ نفر از ایشان در افغانستان که در سنین یک تا دوازده سالگی به ایران آمده اند. در این تحقیق ۴۶ هزاره ، ۳۰ تاجیک ، ۳ پشتون و یک قزلباش مشارکت داشته اند. ۸ نفر از پدر و مادرهای افغان نیز در این تحقیق حضور داشتند.

از لحاظ تحصیلات نیز نسل دوم افغان ها به نسبت والدین خود از وضعیت بهتری برخوردارند اما همچنان تعداد افرادی که در مقطع دانشگاهی تحصیل می کنند بسیار اندک است ( ۱.۶%) . ۶۷ درصد جامعه مورد بررسی در مدارس ایرانی تحصیل کرده اند و ۱۵درصد در مدارس خودگران افغان ها اموزش دیده اند. عدم وجود سیستم یکپارچه آموزشی در افغانستان یکی از مشکلاتی است که دانش آموختگان در ایران به عنوان یک مزیت برای تحصیل در مدارس ایرانی از آن نام می برند. نبود متون واحد در مدارس افغانستان و مدارس خودگران افغان در ایران از دغدغه های اصلی ایشان برای اصرار بر حضور در مدارس ایرانی است. افغان های مورد مطالعه از مزایای تحصیل در ایران و تفاوت آن با افغانستان سخن گفته اند.

وضعیت مدارس خودگران افغان نیز بخش دیگری از پژوهش را به خود اختصاص داده است. این مدارس در پی غیر قانونی اعلام شدن تحصیل افغان های بدون مدرک شناسایی در ایران که در واقع به صورت غیر قانونی وارد کشور شده اند و همچنین پولی شدن ادامه تحصیل دانش آموزان افغان در مدارس ایرانی توسط جامعه افغان و بدون کمک های مالی ارگان های دولتی و یا سازمان های بین المللی راه اندازی شد اولین مدارس خودگران در منطقه گلشهر مشهد ( ۸۴-۱۹۸۳) دایر گردید . اکثر این مدارس در منازل مسکونی که به صورت استیجاری هستند ، دایر می شوند یا درحسینه ها و مساجد محلی کلاس درس برگزار می شود.که در برخی از آن ها با کمک وزرات اموزش و پرورش ایران با میز و نیمکت مجهز شده اند.

مشوق اصلی آن ها به مدرسه یکی از والدین بوده که امکان حضور ان ها را در مدارس فراهم کرده است. خواهران و برادران نیز در تشویق آن ها به ادامه تحصیل نقش به سزایی داشته اند. اما برای دختران تحصیل به علت کمک در انجام کارهای منزل ، ازدواج و نداشتن مدارک هویتی به راحتی بیشتری از پسران به پایان می رسد. نحوه برخورد ایرانیان با دانش آموزان افغان در مدارس ایرانی نیز شامل دو طیف مثبت و منفی می شود. برخی از دانش اموزان افغان توسط دوستان ایرانی یا معلمان خود مورد تحقیر قرار گرفته و برخی نیز اظهار کرده اند شرایط بدون تبعیضی را در مدارس ایرانی تجربه کرده اند.

از لحاظ اقتصادی ۳۳ نفر از پاسخگویان در حین مصاحبه دارای شغل نبوده اند که از بین آن ها ۱۹ نفر در حال تحصیل و ۱۴ نفر خانه دارند . بقیه پاسخگویان نیز در مشاغل مختلف شاغل بوده اند. بالا بودن سطح تحصیلات نسل دوم افغان باعث نشده که از لحاظ شغلی جایگاه بهتری اشغال کنند. معمولا مشاغل یدی و دستفروشی بخش عمده فعالیت اقتصادی ایشان را شامل می شود.۵۹ درصد پاسخگویان رضایت خود را از شغلی که دارند اعلام کرده اند در حالی که ۴۱ درصد دیگر به علت دستمزد پایین ، عدم امنیت کاری ، منزلت اجتماعی پایین شغلشان و……….. ابراز ناخشنودی کرده اند. گرچه رابطه مستقیمی بین سطح تحصیل و رضایت شغلی وجود ندارد اما به طور مشخص بین رضایت از شغل و عدم تمایل به افغانستان نیز رابطه مستقیمی وجود دارد. تمایل به داشتن کارفرمای ایرانی نیز بیش از داشتن کارفرمای افغان بوده است.

محققان به مقایسه وضعیت افغان ها و ایرانی ها از لحاظ دسترسی به مشاغل نیز پرداخته اند . افغان ها اظهار کرده اند آن ها نیستند که مشاغل را انتخاب می کنند این شرایط بازار کار است که آن ها را وادار می کند جذب مشاغل خاصی بشوند. محدودیت ویژه ای نیز برای گزینش مشاغل در ایران وجود دارد آن ها نمی توانند مشاغل فردی خود را داشته باشند مگر این که با یک ایرانی شریک شوند که مجوز رسمی کار به اسم او باشد.

مبحث مهم دیگری که در این پژوهش بدان پرداخته شده ، مناسبات اجتماعی و روابط خانوادگی است.مردان و زنان نسل دوم افغان در ایران دارای فعالیت های اجتماعی متفاوتی هستند. پسران بخشی از زمان خود را در خارج از منزل و به همراه دوستان خود می گذرانند. گرچه برخی از ایشان به علت آزار توسط اقلیتی ایرانی تمایل به حضور در خیابان ندارند.

زنان بیشتر با افراد فامیل و قوم و خویش های خود ارتباط برقرار می کنند. در عین حال آن ها تمایل بیشتری برای ارتباط گرفتن با جامعه ایرانی از خود نشان می دهند تا نسل دوم مردان افغان. امکان حضور در جامعه نیز برای این نسل همانند زنان ایرانی نیست. اکثر آن ها توسط خانواده کنترل شده و برای حضور در عرصه عمومی نیاز به همراهی با یکی از والدین ،برادر یا افراد سالخورده خانواده دارند. بعد از ازدواج نیز این مردان افغان هستند که کنترل آن ها را برعهده می گیرند. گرچه زنان مورد مطالعه اذغان کرده اند که به نسبت گذشته از محدودیت های کمتری برخودار هستند.

نتایج این بررسی نشان داده بین ماندن و رابطه خوب با همسایگان رابطه است. از ۴۸ نفری که رابطه خوبی با همسایه های خود داشته اند ۳۶ نفر تمایل به ماندن در ایران داشته اند.۴۶ درصد کسانی که تمایل به ماندن در ایران داشته اند حداقل با یک ایرانی دارای روابط نزدیک و صمیمانه بوده اند. روابط همسایگی بین ایرانی های و افغان ها به دو صورت خوب و ناخوشایند توصیف شده است. افغان ها بیان کرده اند که با همسایگان ایرانی خود در مناسبت های اجتماعی مختلف خصوصا مناسبت های مذهبی داد و ستد های زیادی داشته اند ان ها می گویند در شرایط خطیر و مشکل معمولا همسایگانشان با آن ها به خوبی رفتار کرده و درصدد کمک به آن ها در آمده اند. اما برخی نیز تمایل به حفظ فاصله اجتماعی خود با جامعه میزبان را دارند.

روابط خانوادگی و فامیلی بخش دیگری از مطالعه را در برمی گیرد. کنش متقابل دو نسل متفاوت با دو پیشینه کاملا متفاوت در ایران و افغانستان، رویکردهای و جهان بینی های متفاوتی را به افغان ها داده است . گرچه نسل دوم افغان های پاسخگو در این تحقیق بیان کرده اند که روابط خوبی با والدینشان دارند اما منکر مشکلات نسلی و اختلاف نظر ها نیستند.

از لحاظ تاهل و تجرد ۳۶ نفر از مصاحبه شوندگان با نسبت جنسی برابر متاهل بوده اند. همه این افراد به جز یک مرد که با دختری ایرانی ازدواج کرده بقیه با هموطنان خود ازدواج کرده اند. و فقط سه نفر برای ازدواج به افغانستان رفته اند . در مراسم ازدواج آن ها ایرانی ها به عنوان همسایه همکار و یا کارفرما حضور داشته اند.

اما چالش هویت در بین نسل دوم افغان که بخش عمده عمر خود را در ایران گذرانده اند مبحثی است که توسط محققان به طور خاص مورد مطالعه قرار گرفته است. از لحاظ قانونی هویت افغان ها با کارت های اقامتشان معنا پیدا می کند. رنگ های مختلف این کارت ها بیانگر سال ورود آن ها به ایران و یا نوع امکاناتی است که می توانند در ایران از آن برخودار شوند. اکثریت افغان های ساکن ایران و مطالعه شده در این پژوهش دارای کارت آمایش سرزمین – کارت صورتی – هستند که از ۲۰۰۳ به عنوان برگه هویتی در اختیار مهاجران افغان قرار داده شده است.

افغان ماندن یا ایرانی شدن در فرایند هویت سازی نسل دوم مهاجران از دیدگاه والدینشان- ۸ نفر بررسی شده در این تحقیق – از طریق آموزش ها و اطلاعاتی که آن ها در اختیار فرزندانشان قرار داده اند ، مورد توجه است. نسل دوم افغان در مقابل این سوال که ” افغان بودن به چه معناست؟” تعاریف ناخوشایند و کلیشه ای ارائه کرده اند. آن ها “افغان بودن” را معادل کارگر بودن ، تحمل رنج و سختی ها ، صبر ، آینده نامشخص و…………. تعریف کرده اند. نگرش دختران و پسران بزرگ شده در ایران به همتایان خودشان در افغانستان چندان مثبت نیست .هر دو جنس ، نسل بزرگ شده در ایران را دارای مزایای بیشتری از لحاظ تحصیلی ، آزادی و نگرش مذهبی و…. نسبت به همتایان خود در افغانستان ارزیابی کرده اند.

نسل دوم افغان ها در ایران ارتباط خود با سرزمین مادری را از طریق خانواده و خویشاوندان و هم چنین رسانه های گروهی حفظ می کنند. اما در عین حال برخی از ایشان از شیوه گزارش اخبار افغانستان در رسانه های ایران گله و شکایت دارند که تمرکز خود را بیش از همه بر مشکلات افغانستان گذاشته و شرایط فعلی افغانستان را نشان نمی دهد. این افراد اخیرا از افغانستان بازدید کرده یا از طریق رسانه های خارجی در جریان اخبار افغانستان قرار گرفته اند. افغان ها همچنین از طریق افرادی که تازه از کشور به ایران آمده اند در جریان شرایط فعلی کشورشان قرار می گیرند.

سرزمین مادری چالش هویتی دیگری است که افغان های نسل دوم با آن مواجه هستند . ۵۰ نفر از پاسخگویان افغانستان را وطن خود می دانند در حالی که ۲۰ نفر ایران را میهن خود می دانند. این حس تعلق در بین زنان افغان ، متولد شدگان در ایران ، هزاره ها، طبقات بالای اجتماعی بالاتر ، بیشتر بوده است.

هدف اصلی این تحقیق سنجش تمایل افغان های نسل دوم به بازگشت است که پرحجم ترین بخش این پژوهش را شامل می شود. جاذبه های ماندن در ایران برای افغان ها در مقابل دافعه های بازگشت به کشور چنین دسته بندی شده است: دسترسی به فرصت های تحصیلی برای کودکان و بزرگسالان در ایران در مقابل فرصت های تحصیلی پایین ، دسترسی به بهداشت و امکانات رفاهی در مقابل فقدان آن در افغانستان ، فرصت های شغلی در مقابل بیکاری ، امنیت در ایران و عدم امنیت و حضور نیروهای خارجی در افغانستان ، اقتصاد قوی ایران در مقابل اقتصاد ضعیف، دسترسی به اماکن زیارتی مثل حرم امام رضا(ع) ، انطباق با فرهنگ ایران و همچنین موقعیت بهتر و آزاد تر زنان در ایران.

جاذبه های افغانستان برای بازگشت در مقابل دافعه های ماندن در ایران نیز به صورت ذیل معرفی شده است: داشتن حق شهروندی در افغانستان ، احساس تعلق و بازگشت به وطن یا سرزمین پدری ، تاسیس دولت دمکراتیک در افغانستان و امید بازسازی و توسعه .

۴۲ درصد پاسخگویان در این تحقیق به علت مشکلات اقتصادی ، امنیتی و سیاسی تمایلی به بازگشت به افغانستان ندارند . از نظر آن ها وجود امنیت در کشور به عنوان یک نیاز اصلی در تمایل به بازگشت آن ها نقش آفرینی می کند.۲۱ درصد پاسخگویان نسبت به دولت فعلی- دوران ریاست جمهوری حامد کرزی – افغانستان دارای نگاه مثبتی بودند. فقط ۲۰ درصد پاسخگویان متعقد بودند اگر به کشورشان بازگردند در زندگی شغلی و فردی خود پیشرفت خواهندکرد. در حالی که ۵۴ نفر معتقدند اگر به افغانستان بازگردند با مشکلات جدی در مسیر پیشرفتشان مواجه خواهند شد. تعداد زنانی که از افغانستان بازدید کرده اند کمتر از مردان است. در این تحقیق فقط۸ زن کشورش را دیده این در حالی است که ۱۵ مرد از کشورشان بازدید کرده اند . کسانی که متولد افغانستان هستند تمایل بیشتری به بازدید مجدد کشور از خود نشان می دهند. افرادی که در اصفهان زندگی می کنند تمایل بیشتری به بازگشت دارند در حالی که افغان های مشهد کم ترین تمایل به بازگشت را از خود نشان داده اند که می تواند دلایل اجتماعی مذهبی یا اقتصادی مختلفی داشته باشد. همچنین مردان تمایل بیشتری به بازگشت دارند تا زنان که دلایل آن را می توان در شرایط نامساعد افغانستان در برابر ایران برای زنان اشاره کرد. مکان تولد نسل دوم افغان نیز تمایل به بازگشت آن ها را تحت تاثیر قرار داده است . افرادی که در افغانستان متولد شده اند دوبرابر بیشتر از همتایان متولد شده خود در ایران میل به بازگشت دارند. فاکتورهای دیگر مانند طبقه اجتماعی و سطح درآمد ، تحصیلات و ویژگی های قومی نیز در این مساله اثرگذار بوده اند

[i] Mohammad Jalal Abbasi-Shavazi Diana Glazebrook Gholamreza Jamshidiha Hossein Mahmoudian Rasoul Sadeghi, “Case Study Series Second-generation Afghans in Iran : Integration , Identity and Return”

[ii] -Mamiko Saito and Pamela Hunte , “Case Study Series TO RETURN OR TO REMAIN : THE DILEMMA OF SECOND-GENERATION AFGHANS IN PAKISTAN”