انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیل هویتگرایی افراطی با استفاده از تئوری انتخاب عقلانی

یک هویتگرای افراطی، هرچه بیشتر تحت فشار قرار می‌گیرد، به انجام رفتار هویتی خود بیشتر ترغیب می‌شود در حالی که در شرایط عادی انتظار می‌رود هنگامی که یک شخص به دلیل انجام یک رفتار، تحت فشار قرار می‌گیرد از انجام آن رفتار بکاهد. این انتظار بیان کننده قانون تقاضاست. بر اساس قانون تقاضا، میانِ مقدارِ تقاضا برای خرید یک کالا و قیمت آن، رابطه عکس وجود دارد. اما در شرایطی خاص این قانون نقض می‌شود. در تئوری اقتصاد خرد، به این نوع کالا، کالای گیفن گفته می‌شود. تئوری اقتصاد خُرد که عقلانیت پیش فرض اساسی آن است، توضیح می‌دهد تحت شرایطی خاص، مصرف کننده برای حداکثر کردن مطلوبیت خود، با نقض قانون تقاضا، کالای گران شده را بیشتر تقاضا می‌کند. بنابراین با استفاده از تئوری انتخاب عقلانی می‌توان مفهوم کالای گیفن را به بروز رفتار افراطی و خصوصا هویتگرایی افراطی تعمیم داد و آن را تحلیل کرد.

 

کلمات کلیدی: رفتار افراطی، هویتگرایی افراطی، کالای گیفن، تئوری اقتصاد خُرد، تئوری انتخاب عقلانی

 

مقدمه

شناخت رفتار افراطی از آن جهت اهمیت دارد که در جهان امروز، بروز بسیاری از ناهنجاری‌ها و خشونت‌های سازمان‌یافته را با افراطی‌گری مرتبط می‌دانند. نسبت داشتن با افراط‌گرایی امروزه اتهام بسیاری افراد، گروه‌ها و حتی حکومت‌هاست. بسیاری از حکومت‌ها علاوه بر اینکه متهم‌اند در گذشته رفتار افراطی از خود بروز داده‌اند، حامل این اتهام نیز هستند که در پدید آمدن و تقویت گروه‌های افراطی نقش داشته اند. البته نبود تعریفی دقیق در این میان موجب شده‌است که اشخاص مختلف برای اینکه رقیب خود را تحت فشار قرار دهند، طرف مقابل خود را به افراط‌گرایی متهم کنند و در واقع اصطلاحات افراط‌گرا و افراط‌گرایی، اغلب بدون فکر به مثابه صفات و حرفهای مغرضانه برای محکوم کردن مخالفان و منتقدان به کار می‌رود.(ویلکاکی، ۱۰۷:۱۳۸۲)

همچنین با اینکه برخی، افراط‌گرایی با اهدافِ خیرخواهانه و بشردوستانه را، امری مثبت ارزیابی کرده‌اند و از دیدگاه آنان افراط‌‌گرایی برای دفاع از آزادی، ناپسند نیست و میانه‌روی در راه عدالت‌طلبی نیز فضیلت نیست.((Goldwater, 1960:15 اما در ادبیات سیاسی امروزه جهان، مفهوم افراط‌گرایی با مفاهیمی همچون خشونت‌، ریشه‌گرایی[۱] و بنیاد‌گرایی[۲] قرابت یافته‌است. البته افراط‌گرایی در عین نزدیک بودن به این مفاهیم، دقیقا مترادف هیچ یک از این مفاهیم نیست و اساسا تعریف واحدی از آن ارایه نشده است.

در واقع نبود تعریفی واحد و دقیق از مفهوم افراطی‌گری درک این مفهوم را مشکل کرده است و واضح است که نبود درک از یک پدیده، مانعی در راه شناخت آن پدیده است و افراطی‌گری نیز از این وضعیت مستثنی نیست. بنابراین اگر بروز رفتار افراطی یک آسیب فرض شود، برای جلوگیری از گسترش دامنه آن لازم است که در گام اول شناخته شود و برای ناظر بیرونی قابل درک باشد تا امکانِ یافتن راهی برای کنترل آن فراهم گردد.

در این پژوهش برآنیم تا بر اساس تئوری انتخاب عقلانی[۳]، سامانه‌ای تحلیلی را برای درک افراطی‌گری ایجاد کنیم. نگرش به افراطی‌گری از این منظر به این جهت اهمیت دارد که بر این مبنا رفتار افراطی، رفتاری خِردگرایانه تلقی می‌شود تا بستری مناسب برای شناخت این نوع رفتار فراهم شود. در اینجا بدون آنکه بخواهیم به بحثی عمیق در زمینه جایگاه عقلانیت در همه علوم انسانی بپردازیم به این نکته اشاره می‌کنیم که عقلانیت به عنوان پیشفرضی اساسی برای تئوری اقتصاد خُرد[۴] به‌کار رفته است و قرابت تئوری انتخاب عقلانی و تئوری اقتصاد خُرد به حدی است که در بسیاری متون تئوری اقتصاد خُرد معادل تئوری انتخاب عقلانی در نظر گرفته می‌شود، چرا که مفهوم انسان اقتصادی به معنی انسانی که بر اساس عقلانیت، انتخاب می‌کند، به عنوان پیشفرضی اساسی برای تئوری اقتصاد خُرد در نظر گرفته می‌شود؛ به عبارت دیگر، پیش فرض انسان اقتصادی، نظریه انتخاب عقلانی است و علم اقتصاد کنشگران را به گونه‌ای توصیف می‌کند که به نحو عقلانی انتخاب می‌کنند. چارچوب انسان اقتصادی در نظریه اقتصاد خُرد آن است که فرض می‌شود که کنشگران اقتصادی نیازهایی دارند که باید برآورده شود ولی چون امکان برآورده شدن همه نیازها فراهم نیست، این کنشگران در میان گزینه‌های پیشِ رو دست به انتخاب می‌زنند که این انتخاب عقلانی خواهد بود.(نعیمی، ۱۳۹۱: ۱۳۸)

از دیدگاهت تاریخی نیز این موضوع قابل طرح است که در دهه سوم قرن بیستم یعنی حدود پنجاه سال بعد از پیدایش مکتب نئوکلاسیک، مفهوم عقلانیت در علم اقتصاد به صورت نظریه رفتار عقلانی پذیرفته شد و بعدا در قالب نظریه انتخاب عقلانی بازسازی گردید(نظری، ۱۳۹۳: ۲) البته باید در نظر داشت که نزد اقتصاددانان، عقلانیت به معنای انتخاب همراه با رتبه بندیِ ترجیحاتی است که کامل و متعدی باشند، به شرط آنکه دسترسی به اطلاعات کامل و بدون هزینه میسر باشد(بلاگ، ۱۳۸۰: ۳۰۷) خلاصه کلام اینکه در این پژوهش، از تئوری اقتصاد خٌرد و نتایج به دست آمده از این تئوری، به عنوان تئوری انتخاب عقلانی در نظر گرفته می‌شود.

البته تئوری اقتصاد خُرد علاوه بر اینکه به تحلیل مسائل اقتصادی می‌پردازد، نگرشی بدست می‌دهد که با استفاده از آن می‌توان سایر حوزه‌های رفتار انسانی را نیز بررسی کرد. پیامد این امر آن است که جداکردن اقتصاد از سایر رشته‌های علوم انسانی مانند حقوق، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، تاریخ و سیاست به دلیل اینکه انواع مختلف رفتار هم در قلمرو موضوع این رشته‌ها و هم در قلمرو اقتصاد قرار می‌گیرد، بر اساس موضوع امکان‌پذیر نیست(بادینی، ۱۳۸۲: ۹۵) و حوزه بررسی و کنکاش نگرش اقتصادی، به کالاها و بازار محدود نمی‌شود بلکه این نگرش می‌تواند به تحلیل رفتار یک کنشگر در زمینه شیوه استفاده از منابع غیربازاری نیز بپردازد؛(Becker,1990:6) منابعی که گرچه غیربازاری هستند، اما برای استفاده از آنها محدودیت وجود دارد.‌

بنابراین در نگرش اقتصادی مفهوم خاصی از عقلانیت فردی که بر اساس آن افراد در موقعیتهای مختلف بهترین گزینه را انتخاب می‌کنند و نتایجی را که بازده بیشتری به همراه داشته باشد به پیامدهای دارای بازده کمتر ترجیح می‌دهند، از پیش فرض شده است.(بادینی، ۹۸:۱۳۸۲) و تحلیل اقتصادی به عنوان رویکرد و روش یا ابزاری قابل اعمال در تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی لحاظ می‌شود که در آن انتخاب صورت می‌گیرد.(بابایی، ۱۶:۱۳۸۶)

اکنون پس از اشاره به تئوری مورد استفاده در این پژوهش، به اصل موضوع باز می‌گردیم. با اینکه برخی صاحبنظران، تحلیل رفتار افراطی را با کاربست نگرشی خِردگرایانه، ناممکن دانسته‌اند و از دیدگاه آنان افراط‌گرایی یک فعالیت مبتنی بر منطقِ خِردگرایی هزینه-فایده نیست که بتوان به راحتی آن را درک، کنترل یا مدیریت کرد(جمالی، ۱۴۷:۱۳۹۰) اما آنچه در پژوهش حاضر، مورد تاکید قرار گرفته است، این مطلب است که گاهی یک رفتار از نظر یک ناظر بیرونی در نگاه اول،‌ با عقلانیت سازگار نیست، ولی می‌توان با در نظر داشت برخی شرایط و نشان دادن محدودیتها به همان ناظر، می‌توان به این نتیجه رساند که آن رفتار با عقلانی است. در واقع با توجه به اینکه در تئوری اقتصاد خُرد، روند دستیابی به یک هدف (مانند حداکثر کردن مطلوبیت[۵] یا حداقل کردن هزینه[۶])، با توجه به محدودیتهای محیطی، مدنظر قرار می‌گیرد، با استفاده از این تئوری می‌توان با لحاظ محدودیتهای محیطی موجود، قابل توجیه بودن یک رفتار یا تصمیم را بررسی کرد. به عبارت دیگر، گاهی ممکن است عقلانی بودن یک رفتار، بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی، مورد تردید باشد، اما با لحاظ کردن محدودیت‌ها و با استفاده از تئوری اقتصاد خُرد می‌توان نشان داد که آن انتخاب، انتخابی عقلانی بوده‌است.

 

تعریف افراطی‌گری

درباره افراطی‌گری تعاریف مختلفی مطرح شده‌است. در اینجا به برخی تعریفهای مطرح شده از افراطی‌گری اشاره می‌کنیم و سپس به تعریفی که اساس پژوهش حاضر قرار گرفته است، می‌پردازیم.

راجر اسکروتن در فرهنگ اندیشه سیاسی، افراط‌گرایی را چنین تعریف می‌کند: اصطلاحی مبهم که می‌تواند حاوی این معانی باشد ۱.اندیشه‌ای سیاسی را به حد افراط کشاندن، بدون توجه به عواقب ناگوار جنبه‌های غیرعملی بحثها و احساسات مخالف که هدف از آن نه تنها مقابله، بلکه در هم شکستن هر نوع مخالف باشد. ۲.عدم رواداری نسبت به همه دیدگاهها غیر از دیدگاه خود. ۳.توسل به وسایلی برای کسب اهداف سیاسی که حاکی از بی‌حرمتی نسبت به زندگی، آزادی و حقوق انسانی دیگران است.(ویلکاکی، ۱۶:۱۳۸۲) در این تعریف، مقابله با دیگران مفهوم محوری قرار گرفته است. در واقع بر اساس تعریف فوق، افراط‌گرایی نوعی مقابله با طرف مقابل و سایر اطراف است. در تعریف دیگری که از افراط‌گرایی مطرح شده نیز نحوه مواجهه با دیگران مد نظر قرار گرفته‌است. “نوعی رفتار خشونت‌گرای هدفمند که پشتوانه‌های بسیار قوی هویتی و ایدئولوژیک دارد و در پی صدمه زدن به دیگران است.”(جمالی، ۱۴۶:۱۳۹۰) علاوه بر مواجهه با طرف مقابل، آنچه در این دو تعریف مورد اشاره قرارگرفته است، نوعی شدت عمل و خشونت ورزیدن است. البته اشاره به حقوق انسانی در تعریف اول و توجه به مفهوم هویت در تعریف دوم، مهمترین وجوه تمایز این دو تعریف به شمار می‌روند. البته برتری تعریف دوم نسبت به تعریف اول وضوح اشاره آن به رفتار بودنِ افراطی‌گری است. چرا که در تعریف اول مرز میان اندیشه و رفتار مخدوش شده‌است. البته ایرادی که به هر دو تعریف وارد است، محدود بودن این تعاریف به حیطه مسائل سیاسی است و این تعریفها نمی‌توانند بروز رفتار افراطی در سایر زمینه‌های انسانی همچون اقتصاد را توصیف کنند. البته نقطه قوت این دو تعریف توجه هر دو تعریف به محیط اطراف، تحت عنوان مواجهه با دیگران است.

در پژوهش حاضر، افراطی‌گری این گونه تعریف شده است: «افراطی‌گری به‌معنی انجام رفتار افراطی است و رفتار افراطی، رفتاری است که شخص هنگام مواجهه با افزایش سختی‌ها و فشارهای حاصل از انجام آن رفتار، آن رفتار را بیشتر انجام می‌دهد و با کاهش سختی‌ها و فشار‌هایی که به دلیل انجام آن رفتار متحمل می‌شود، از میزان تکرار یا ادامه آن رفتار، می‌کاهد.»

در واقع در این تعریف سعی بر این است که توصیفی جامع، از افراطی‌گری ارایه شود تا این تعریف، قابل تعمیم به حوزه بررسی همه علوم انسانی باشد. همچنین در این تعریف به تغییرات محیطی به عنوان عامل بروز رفتار افراطی اشاره شده‌است. از دیگر نکاتی که در این تعریف مورد توجه قرار گرفته‌است، رفتار بودنِ افراطی‌گری است. بر این اساس شخص افراط‌گرا کسی است که رفتار افراطی از خود بروز می‌دهد، فارغ از اینکه چه اندیشه‌ای داشته باشد. در واقع افراط‌گرا بودن یک شخص، بر اساس این تعریف، فقط ناظر به زمینه‌ای است که آن شخص در آن زمینه، از خود رفتار افراطی بروز می‌دهد و افراط‌گرا بودن صفتی فراگیر محسوب نمی‌شود.

واکنشی بودن افراطی‌گری، از دیگر نکاتی است که در این تعریف مورد توجه قرار گرفته است. به این معنی که بر اساس این تعریف به صورت ابتدا به ساکن، هیچ رفتاری، افراطی نیست؛ بلکه زمانی می‌توان درباره افراطی بودن یک رفتار قضاوت کرد که میزان سختی‌ها و هزینه‌های حاصل از آن رفتار، تغییر کرده باشد. به عبارت دیگر اگر شخصی رفتاری را انجام می‌دهد که در طول زمانی مشخص، به ازای انجام هر واحد از آن رفتار، میزان ثابتی نیز سختی یا هزینه را تحمل می‌کند، رفتارش افراطی نیست. اما اگر مشاهده شود که با ادامه انجام یک رفتار، با اینکه شخص به ازای هر واحد، سختی بیشتری را متحمل می‌شود، آن رفتار را بیشتر انجام می‌دهد، در این صورت رفتار او افراطی است. در واقع تفاوت رفتار افراطی و رفتار غیرافراطی در این است که رفتار غیرافراطی رفتاری است که هرچه شخص در انجام آن رفتار با سختی و فشار بیشتری مواجه شود، آن را کمتر انجام می‌دهد و هرچه از سختی‌ها و فشارهای حاصل از انجام آن رفتار کاسته شود، شخص، آن رفتار بیشتر بروز می‌دهد. حتی اگر شخصی هنگام مواجه شدن با تغییر در میزان سختی‌های حاصل از انجام یک رفتار، میزان انجام آن را تغییر ندهد و به وضعیت جدید بی‌اعتنا باشد، رفتارش افراطی محسوب نمی‌شود.

البته این تعریف مجرد از شواهد موجود درباره افراطی‌گری مطرح نشده است. بلکه این اتفاق نظر وجود دارد که افراد افراط‌گرا، هنگام مواجهه با فشارهای محیطی، بر انجام رفتار خود،‌ بیشتر اصرار می‌ورزند. به عبارت دیگر، انتظار این است که وقتی فشاری از خارج به یک شخص تحمیل می‌شود تا آن شخص را به سویی گرایش دهد، آن شخص نیز به همان جهت بگراید یا حداقل در حالت قبلی خود باقی بماند. اما آنچه درباره یک شخص افراط‌گرا رخ می‌دهد، کاملا بر خلاف انتظار است. “پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، اشغال عراق و افغانستان بخش مهمی از مبانی هویتی گرایش به افراط‌گرایی را در خاورمیانه برانگیخته‌است. … با سیطره مدرنیسم غربی بر جوامع اسلامی و پیامدهای سیاسی و اعتقادی آن، طیفهایی از مسلمانان در واکنش به تحولات این عصر و وضعیتی که دارند و جایگاهی که باید داشته‌باشند و نسبتی که باید با دنیای مدرن برقرار کنند، برای جبران ضعف تحمیلی بر خود، به بازیابی هویتی خویش با اتکا به جهاد روی آوردند.”(جمالی، ۱۵۸:۱۳۹۰) پیامد فرهنگ خشونت، خشونت فرهنگی است که می‌توان ‌آن را واکنش به انکار هویت، امنیت و معنای نمادین حیات گروه تعریف کرد.(روپسینگه، ۱۲۸:۱۳۷۹) در نتیجه، فشاری که از طرف غرب بر این جوامع وارد شده، به‌جای اینکه آنان را غربگرا کند، به ستیز با غرب و مظاهر آن کشانده‌است. بنابراین بر اساس تعریف ارایه شده در این پژوهش، این رفتار، رفتاری افراطی بوده‌است.

در زمینه مسائل اقتصادی نیز، چنین رفتاری خلاف انتظار و افراطی، رخ می‌دهد. به این معنا که گاهی، افزایش قیمت یک کالا، به جای اینکه مصرف کننده را به سوی کاهش خرید، گرایش دهد، او را به سوی افزایش خرید آن کالا می‌کِشاند. البته تئوری اقتصاد خُرد بر پایه عقلانیت، دلیل بروز این وضعیت را توضیح می‌دهد و در واقع اینکه تئوری اقتصاد خُرد، با فرض عقلانیت می‌تواند چنین رفتاری را تحلیل کند، بسیار مهم است، زیرا گرچه این رفتار در نگاه اول عقلانی به نظر نمی‌رسد، اما تئوری اقتصاد خُرد به سادگی نشان می‌دهد که این رفتار می‌تواند عقلانی باشد. در اینجا ضروری است که یادآور شویم، در چارچوب اقتصاد خُرد، برخی رفتارهای افراطی، عقلانی محسوب می‌شوند و بسیاری از رفتارهای افراطی نیز غیرعقلانی به شمار می‌آیند. اما هدف این پژوهش آن است که نشان دهد، گاهی یک کنشگر به دلیل شرایطی که در آن قرار دارد و بر پایه عقلانیت، مجبور به انجام رفتاری افراطی می‌شود. به عبارت دیگر قصد این پژوهش این نیست که همه رفتارهای افراطی را عقلانی تلقی کند، بلکه هدفش شناسایی آن گروه از رفتارهای افراطی است که بر اساس عقلانیت رخ می‌دهند.

تئوری اقتصاد خُرد یا تئوری قیمت، رفتار اقتصادی واحدهای تصمیم‌گیری انفرادی نظیر مصرف‌کنندگان، صاحبان منابع و بنگاههای تجاری را در یک اقتصاد آزاد (که دولت بر آن کنترلی ندارد)، مورد مطالعه قرار می‌دهد.(سالواتوره، ۱۰:۱۳۶۷) به بیان دیگر، اقتصاد مطالعه تخصیص صرفه‌جویانه منابع کمیاب فیزیکی و انسانی بین هدفهای رقیب است؛ تخصیصی که هدف بهینه کننده یا بیشینه کننده تصریح ‌شده‌ای را به دست می‌دهد.(فرگوسن ۵:۱۳۶۶)

در تئوری اقتصاد خُرد، به کالایی که تقاضا برای آن با گران شدن بیشتر می‌شود، کالای گیفن[۷] گفته می‌شود. به عبارت دیگر تناقض گیفن مربوط به کالایی است که مقدار تقاضا برای آن به طور مستقیم با قیمت آن تغییر کند. اولین بار شخصی انگلیسی به نام رابرت گیفن[۸] این تناقض را کشف و ارائه کرد.(فرگوسن ۱۳۶۶: ۶۷و۶۶) در واقع برای کالای گیفن رابطه قیمت و تقاضا، بر خلاف قانونِ تقاضا[۹] است. بر اساس قانون تقاضا، هرچه یک کالا گران شود، تقاضا برای آن کالا کاهش می‌یابد؛ اما در مورد کالای گیفن، قانون تقاضا نقض می‌شود.

البته رفتار مصرف کننده کالای گیفن، بر اساس تئوری اقتصاد خُرد و با فرض عقلانیت، قانون تقاضا را نقض می‌کند و در واقع مصرف کننده کالای گیفن مجبور است برای حداکثر کردن مطلوبیت خود، برخلاف قانون تقاضا رفتار کند. البته برای یک ناظر بیرونی و بدون توجه به شرایط یک مصرف کننده کالای گیفن، تصمیم این مصرف کننده ممکن است عقلانی به نظر نرسد. اما واقعیت آن است که این شخص هنگام مصرف کالای گیفن، کاملا عقلانی، رفتار کرده‌است.

خلاصه اینکه استفاده از تئوری اقتصاد خُرد، برای تحلیل افراطی‌گری در واقع از آن جهت حایز اهمیت است که این نگرش می‌تواند نشان دهد برخی رفتارهای افراطی عقلانی است؛ همان گونه که این تئوری نشان می‌دهد رفتار گیفنی عقلانی است در حالی که شاید برای یک ناظر بیرونی در نگاه اول عقلانی بودن این رفتار چندان بدیهی نباشد. بنابراین بر اساس تعریف ارایه شده از افراطی‌گری در این پژوهش، رفتار افراطی عقلانی، تعمیم یافته رفتار گیفنی است و بررسی شرایط بروز رفتار گیفنی، راه را برای درک شرایط بروز آن دسته از رفتارهای افراطی که بر اساس عقلانیت بروز می‌یابند، ‌ هموار می‌سازد.

 

شرایط بروز رفتار گیفنی

بر اساس تئوری اقتصاد خُرد، کالایی امکان تبدیل شدن به کالای گیفن را دارد که اولا کالایی پَست[۱۰] باشد و ثانیا بخش اساسی‌ای از درآمد[۱۱] را به خود اختصاص داده باشد که قابل حذف از سبدِ مصرفی نباشد. کالایی را کالای پَست می‌نامند که اگر خرید مصرف‌کننده از آن با افزایش درآمد، کاهش و با کاهش درآمد، افزایش یابد.(هندرسون، ۴۶:۱۳۸۰) به این معنی که هرچه درآمد یک شخص افزایش می‌یابد، مقدار کمتری کالای پَست مصرف می‌کند.

اختصاص بخشی اساسی از درآمد به کالای گیفن نیز، نشان دهنده این است که مصرف کننده، نمی‌تواند کالای دیگری را جانشین آن سازد. به عبارت دیگر کالای گیفن چنان درجه‌ای از پَستی را داراست که اثر درآمدیِ[۱۲] حاصل از تغییر قیمت آن، از اثر جانشینیِ[۱۳] آن بیشتر می‌شود. (Frank,2008:103)در واقع شخص، هنگام مواجه شدن با گران شدن چنین کالایی است که تقاضای خود را افزایش می‌دهد.

با استفاده از مدلهای ریاضی مطرح در تئوری اقتصاد خُرد، نشان داده می‌شود که در این شرایط، هنگامی که شخص با افزایش قیمت مواجه می‌شود، به این دلیل که از یک سو امکان جایگزینی کالای دیگری را ندارد و از سوی دیگر افزایش قیمت، موجب فقر او شده‌است، مجبور می‌شود که از مصرف سایر کالاها چنان بکاهد که تقاضا را برای کالای گران شده‌ افزایش دهد. در واقع شرایط این شخص، بودجه او را به سوی تامین کالای گران‌شده هدایت می‌کند و او مجبور است برای حداکثر کردن مطلوبیت خود، این کار را انجام دهد و قانون تقاضا را نقض کند.

گرچه در این مجال، فرصت بررسی جزئیات حالات مختلفی که به بروز رفتار گیفنی منتهی می‌شود، وجود ندارد اما به اختصار به این نکته اشاره می‌کنیم که اولا پَست بودن یک کالا، امری نسبی است که فقط در مقایسه رابطه میان تقاضا برای یک کالا و بودجه اختصاصی برای خرید کل سبد کالا، قابل بررسی است. ثانیا فرض این است که در فرایندِ تغییرِ قیمتِ کالایِ پَستِ موردِ نظر، سایر عوامل ثابتند. مثلا مقدار بودجه اختصاصی برای خرید آن سبد کالا در این فرایند نباید تغییر کند یا اینکه رتبه پَستی کالاها در این فرایند، بدون تغییر فرض شده‌است. در واقع با لحاظ چنین شرایطی است که رفتار گیفنی برای پَست‌ترین مجموعه کالایی در یک سبد، رخ می‌دهد؛ مجموعه‌ای که ممکن است یک یا چند عضو داشته باشد. به عبارت دیگر این امکان وجود دارد که گروهی از کالاها برای یک مصرف کننده، کالای گیفن محسوب شود(Sorensen,2011:9) و این مصرف کننده هنگام تصمیم برای خرید این گروه کالایی، از خود رفتار گیفنی نشان دهد.

 

تعمیم رفتار گیفنی به رفتار افراطی

برای تعمیم رفتار گیفنی به رفتار افراطی، لازم است در ابتدا اصطلاحات اقتصادی را به شکلی بیان کنیم که قابل تعمیم به سایر علوم انسانی باشد. مثلا در موضوعات اقتصادی، کنشگر، مصرف کننده است یا تولید کننده، که برای تعمیم این دو اصطلاح به علوم انسانی، از اصطلاح رفتارکننده استفاده می‌کنیم. همچنین برای تعمیم مفهوم «مصرف‌کننده کالای پَست» به سایر علوم انسانی از اصطلاح «انجام دهنده رفتار ناچار» استفاده می‌کنیم. دلیل استفاده از واژه ناچار[۱۴] به‌جای واژه پَست این است که واژه پَست، بارِ ارزشی دارد که بکاربردن آن برای مسائل غیراقتصادی، ممکن است باعث بروز سوء تفاهم شود. حتی کاربرد آن در مسایل اقتصادی نیز،‌ چندان درست نیست، ولی به دلیل اینکه رایج شده است، در زمینه موضوعات اقتصادی، ناگزیریم از آن استفاده کنیم. برای تعمیم مفهوم درآمد به سایر علوم انسانی نیز از واژه امکانات استفاده می‌کنیم. همچنین برای تعمیم مفهوم قیمت،‌ از واژه فشار استفاده شده است. بنابراین همانطور که بر اساس تئوری اقتصاد خُرد یک مصرف کننده با مصرف بیشتر کالاها، مطلوبیت بیشتری کسب کند، در اینجا نیز فرض بر این است که یک کنشگر با انجام رفتارِ بیشتر، سعی در افزایش میزان رضایت خود را دارد. البته در هر دو مورد، وجود محدودیت مانع از آن می‌شود که کنشگر بتواند بی‌قید و شرط به انجام رفتارهای مورد نظر خود بپردازد. در واقع یک کنشگر برای اینکه بتواند رضایت خود را حداکثر کند، مجبور است در انجام رفتارهای خود، محدودیت‌ها را نیز در نظر بگیرد و با لحاظ روابطی که خود برای انتخاب میان رفتارهای مختلف تعیین می‌کند، دست به انتخاب بزند.

بدیهی است که همان گونه که در حیطه کالاهای بازاری، هر اقدام، هزینه مخصوص به خود را داراست، در سایر حیطه‌ها نیز این وضعیت حاکم است و یک کنشگر با انجام یک رفتار، فشارهای حاصل از انجام آن را نیز تحمل می‌کند که البته هر کنشگر، محدوده‌ای خاص از فشارها را می‌تواند متحمل شود. ضمنا رابطه جانشینی میان رفتارهای مختلف نیز در حیطه‌های غیر اقتصادی،‌ همچون حیطه اقتصاد موجود است و انجام یک رفتار، بر مقدارِ انجام رفتار دیگر، تاثیر می‌گذارد و آن را محدود می‌کند. مثلا هنگامی که یک کنشگر، زمان خود را صرف انجام یک رفتار می‌کند، امکان انجام رفتار دیگر در آن زمان را از دست می‌دهد.

اکنون با استفاده از این الگو، شرایط بروز رفتار افراطی را بر اساس شرایط بروز رفتار گیفنی بازسازی می‌کنیم. رفتاری امکان تبدیل شدن به رفتار افراطی را دارد که اولا آن رفتار، رفتاری ناچار باشد و ثانیا بخشی اساسی و غیرقابل حذف از امکانات را به خود اختصاص داده باشد. رفتار ناچار، رفتاری است که هرچه از امکانات شخص کاسته می‌شود، وی آن رفتار را بیشتر انجام می‌دهد و هرچه امکانات یک شخص افزایش می‌یابد، کمتر آن رفتار را از خود بروز خواهد داد. اختصاص بخشی اساسی از امکانات به رفتار ناچار نیز، نشان دهنده این است که رفتارکننده نمی‌تواند رفتار دیگری را جانشین آن سازد. به عبارت دیگر رفتار افراطی، چنان درجه‌ای از ناچاری را داراست که (در هنگام افزایش فشار)رفتار دیگری را نمی‌توان جایگزینِ آن کرد.

در واقع شخص هنگام مواجه شدن با افزایش فشار حاصل از انجام چنین رفتارهایی است که انجام این نوع رفتارها را افزایش می‌دهد. توجیه این وضعیت با استفاده از تئوری اقتصاد خُرد به این گونه است که در این شرایط، وقتی شخص با افزایش فشار مواجه می‌شود، به این دلیل که از یک سو امکان جایگزینی رفتار دیگری را ندارد و از سوی دیگر، این افزایش فشار موجب فقر امکانات او شده‌است، مجبور می‌شود از امکانات اختصاصی به سایر رفتارها چنان بکاهد که انجام رفتارِ ناچار موردِ نظر را افزایش دهد. در واقع شرایطِ این شخص، امکانات وی را به سوی انجام رفتار افراطی سوق می‌دهد و این شخص برای استفاده بهینه از امکانات خود، گزینه‌ای جز تکرار بیشتر رفتار افراطی نخواهد داشت. بنابراین این شخص مجبور می‌شود با وجود اینکه محیط او را تحت فشار بیشتر قرار می‌دهد، بر خلاف انتظار عمل کند و فشار محیط به‌جای اینکه او را از انجام این کار بازدارد، موجب گرایش بیشتر او می‌شود.

خلاصه این مطلب را می‌توان این گونه بیان کرد که اگر شخصی ناچار به انجام رفتاری باشد، هرچه از محیط بیشتر به او فشار وارد شود، او آن رفتار را بیشتر انجام خواهد داد و البته این رفتار او عقلانی است.

 

تعریف رفتار هویتی

بر اساس تعریف ارایه شده در این پژوهش، رفتار افراطی به موضوعات مرتبط با هویت، محدود نمی‌شود و حیطه‌ای گسترده‌ای از علوم انسانی همچون سیاست، اقتصاد و حقوق را در برمی‌گیرد؛ اما با هدف محدود کردن حیطه مورد بررسی، پژوهش حاضر، به بررسی شرایط بروز رفتار هویتی افراطی اختصاص یافته است.

مفهوم هویت[۱۵] در حقیقت پاسخی به سوال چه کسی بودن و چگونه شناسایی شدن است. پاسخ به این سوالات است که یک فرد انسانی را از همنوع خود متمایز می نماید.(زهیری، ۱۸۹:۱۳۷۹) در واقع پرسش از هویت، پرسش از ارزشها و هنجارهای افراد در گروههای متفاوت است. افراد با داشتن هویتهای گوناگون و شناسایی خود در قالب هویتهای رقیب، همیشه در پی ایجاد تمایز بین خود و دیگران بوده‌اند.(ایمان، ۱۲۸:۱۳۹۲) بنابراین هویت علاوه بر اینکه بر اندیشه یک فرد تاثیر می‌گذارد، رفتار او را نیز متاثر می‌کند. به عبارت دیگر هویت هم اثر درونی برای یک شخص دارد و هم نمود بیرونی که این نمود بیرونی است که تمایز میان اشخاص با هویتهای مختلف را آَشکار می‌سازد.

در این پژوهش، رفتار هویتی این گونه تعریف می‌شود: “رفتاری هویتی است که آن رفتار، ویژگی هویتی شخص رفتار کننده را نشان دهد.” مثلا انجام مناسک مذهبی، نشان دهنده هویت مذهبی شخص انجام دهنده است. همچنین سخن گفتن به یک زبان، نشان دهنده هویت زبانی شخص است. بنابراین شخصی که می‌تواند به چندین زبان سخن بگوید، دارنده چندین هویت زبانی است. همچنین یک شخص اگرچه یک هویت قومی را از خانواده به ارث می‌برد، اما می‌تواند رفتار هویتی سایر اقوام را نیز انجام دهد و مثلا می‌تواند لباس محلی قوم دیگری را به تن کند.

با تلفیق تعریف رفتار افراطی و رفتار هویتی، تعریف رفتار هویتی افراطی حاصل می‌شود. “رفتار هویتی افراطی، رفتاری هویتی است که هرچه شخص انجام دهنده رفتار، فشار و سختی بیشتری به دلیل انجام آن رفتار متحمل شود، آن رفتار را بیشتر انجام می‌دهد.” مثلا اگر کسی به دلیل شرکت در آیین‌های قومی تحت فشار قرار گیرد و در واکنش به این فشار، وقت بیشتری را صرف حضور در آیین‌ها کند، رفتار هویتی افراطی انجام داده‌است. اما اگر این شخص با وجود این فشارها، مقدار حضورش را در این مراسمها تغییر ندهد یا از آنها بکاهد، در این صورت، این رفتار هویتی‌اش افراطی نیست. به عبارت دیگر فقط رفتارهایی در زمره رفتارهای هویتی افراطی قرار می‌گیرند که در واکنش به فشارهای بیرونی و در جهت مخالفِ خواسته آن فشار باشند و اگر فشار بیرونی هیچ اثری بر رفتار هویتی شخص نگذارد، آن رفتارهویتی نیز، افراطی محسوب نمی‌شود.

 

 

شرایط بروز رفتار هویتی افراطی

همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، با اینکه بررسی شرایط بروز رفتار افراطی با استفاده از تئوری اقتصاد خُرد، در همه زمینه‌ همه رفتارهای انسانی امکانپذیر است، اما بنابر اقتضائات این پژوهش، حیطه بررسی را به رفتار هویتی محدود کرده‌ایم.

برای اینکه بتوانیم شرایط بروز رفتار هویتی افراطی را بررسی کنیم، لازم است در ابتدا «رفتار هویتی ناچار» را شناسایی کنیم، آنگاه به این موضوع بپردازیم که اختصاص بیشترین امکانات به رفتار هویتی به چه نحوی است و در پایان به این نکته بپردازیم که افزایش فشار در زمینه رفتار هویتی به چه معناست.

بنا به تعریف، یک رفتار وقتی ناچار تلقی می‌شود که هرچه بر امکانات شخص افزوده می‌شود، شخص آن رفتار را کمتر انجام می‌دهد. بنابراین رفتار هویتی ناچار نیز به هویتی مربوط می‌شود که هرچه امکانات فرد افزایش می‌یابد، فاصله گرفتن از آن هویت و انجام ندادن رفتارهای مرتبط با آن هویت، برای شخص امکان‌پذیرتر باشد. مثلا هر شخص معمولا به زبان خانواده‌ای که در آن به دنیا آمده است، سخن می‌گوید. این شخص در سالهای بعد، اگر امکانات فراهم باشد با رفتن به مدرسه، سخن گفتن به زبان معیار کشورش را نیز می‌آموزد و در سالهای آخر تحصیل در مدرسه با زبان کشورهای خارجی نیز آشنا می‌شود. واضح است که سخن گفتن به زبان خانوادگی برای هر شخص، رفتاری ناچار است، اما اگر کسی بتواند به زبان دیگری، غیر از زبان خانوادگی خود، مسلط شود، می‌تواند سخن گفتن به زبان خانوادگی را به طور کلی کنار بگذارد. به عبارت دیگر سطح امکانات چنین شخصی، او را قادر ساخته‌است که یک رفتار ناچار را به طور کلی از میان رفتارهایش حذف کند.

از سوی دیگر، ناچار بودن برای برخی ویژگی‌های هویتی، معمولا رخ نمی‌دهند؛ چرا که این نوع ویژگی‌های هویتی به اجبار کسب نمی‌شوند. مثلا کسی را نمی‌توان به داشتن یک هویت صنفی مجبور کرد. ولی برخی ویژگی‌های هویتی معمولا به ناگزیر کسب می‌شوند مانند هویتهای مذهبی یا قومی. بنابراین رفتارهای هویتی مذهبی یا قومی رفتارهایی ناچار محسوب می‌شوند. نکته قابل توجه در اینجا، آن است که ناچار بودن، وضعیتی نسبی است و در رابطه میان یک رفتار مشخص با امکانات اختصاصی به انجام کل رفتارها معین می‌شود. به بیان دیگر، از سویی یک رفتار ممکن است برای یک شخص ناچار باشد و برای شخص دیگر ناچار نباشد و از سویی دیگر، یک شخص ممکن است با توجه به مقدار امکاناتش، قادر باشد، یک رفتار ناچار را به طور کلی از میان رفتارهایش حذف کند.

تا اینجا شرط اول بروز رفتار هویتی افراطی که همان ناچار بودن است، شناسایی شد. در مرحله دوم لازم است، اختصاص بخشی اساسی از امکانات به رفتار هویتی ناچار را توضیح دهیم.

هر شخص در طول زمان، برای معرفی خودش به خود و دیگران، رفتارهای هویتی مختلفی را از خود بروز می‌دهد. مثلا هنگامی که یک شخص با خودش حرف می‌زند، خود را به عنوان گویشور آن زبان به خودش معرفی می‌کند یا هنگامی که یک آهنگر در کارگاهش به آهنگری مشغول است، خود را به عنوان دارنده مشخصه هویتی آهنگری، به دیگران معرفی می‌کند.

در واقع هر شخص از زمان و نیرویی که در اختیار دارد، برای معرفی خود به دیگران رفتارهای هویتی مختلفی را از خود بروز می‌دهد. اگر این شخص امکانات خود را به شیوه‌ای به این رفتارهای هویتی اختصاص دهد که بخشی اساسی از این امکانات، صرف انجام رفتار هویتی خاصی شود و آن رفتار هویتی، رفتاری ناچار باشد، زمینه مساعد برای افراط‌گرا شدن او فراهم آمده است.

در واقع شدیدترین حالت ممکن آن است که یک شخص برای خود، یک مشخصه هویتی اصلی در نظر گرفته باشد که آن مشخصه هویتی یک مشخصه هویتی ناچار محسوب شود؛ در این وضعیت زمینه‌ای مساعد برای افراط‌گرا شدن این شخص، فراهم است. مثلا کسی که هویت قومی یا مذهبی‌‌اش را مشخصه هویتیِ اصلیِ خود تلقی می‌کند سایر مشخصه‌های هویتی خود را به اندازه آن مشخصه ناچار تلقی نمی‌کند، در معرض افراطی‌گری قومی یا مذهبی قرار می‌گیرد.

در این حالت که گویی شخص سایر مشخصه های هویتی خود را به فراموشی سپرده و خود را در یک ویژگی هویتی‌اش خلاصه کرده‌است؛ در این وضعیت، افزایش هزینه انجام آن رفتار هویتی خاص، باعث تشدید گرایش این شخص به انجام آن رفتار هویتی می‌شود. “انگیزش نادیده انگاشتن همه وابستگی‌ها و وفاداری‌ها، غیر از آنچه از یک هویت محدود کننده سرچشمه می‌گیرد، می‌تواند عمیقا فریبنده باشد و تنش اجتماعی و خشونت را تشدید کند.”(سن، ۵۱:۱۳۸۸) در این شرایط، با بروز یک نیروی تحریک کننده، در یک تسلسل، هزینه انجام یک رفتار هویتی بالا می‌رود و گرایش بیشترِ شخص به انجام آن رفتار هویتی را موجب می‌گردد که نتیجه تداوم این وضعیت، بروز رفتارهای افراطی به صورت فزاینده خواهد بود.

در این زمینه می‌توان به نمونه‌های دیگری نیز اشاره کرد که اشخاص با ایجاد شرایطی محیطی برای خود، زمینه افراطی‌گری را در خود ایجاد می‌کنند به نحوی که در این وضعیت، افزایش فشار موجب سوق یافتن بیشتر آنان به یک رفتار هویتی خاص ‌می‌شود. به عنوان مثال” کاتولیک‌های فرانسه نمی‌خواهند هویت مربوط به خویش را در ارتباط با فرهنگ فرانسوی تعریف کنند، بلکه خود را گروهی در برابر اکثریت لاییک‌ها معرفی می‌کنند.”(روآ، ۲۹:۱۳۸۷) البته صرفنظر از منشاء ایجاد چنین زمینه‌‌هایی، در نهایت نتیجه یکسانی پدید می‌آید که آن، آمادگی یک شخص یا گروه برای بروز رفتار افراطی خواهد بود.

البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که بر اساس تعریف ارایه شده از افراطی‌گری در این پژوهش، یک شخص تا زمانی که رفتاری افراطی از خود بروز نداده است، افراط‌گرا محسوب نمی‌شود و وجود شرایط ذهنی پیش‌گفته در خصوص دیدگاه یک فرد درباره مشخصه‌های‌ هویتی‌اش، فقط زمینه را برای گرایش او به سوی افراطی‌گری فراهم می‌کند. به عبارت دیگر، در این پژوهش، افراطی‌گری صرفا یک رفتار است و به اندیشه منسوب نیست.

اکنون در پایان این مبحث به این نکته می‌پردازیم که افزایش فشار بر شخص بروز دهنده رفتار هویتی به چه معنی است. با توجه به اینکه رفتارهای هویتی عموما، رفتارهایی هستند که افراد به صورت معمول و طبیعی آن را انجام می‌دهند، هر محدودیتی در این زمینه می‌تواند افزایش فشار تلقی شود. تحقیر و توهین از جمله این موارد است. اگر شخصی به دلیل بروز رفتار هویتی‌اش مورد تحقیر یا توهین قرار گیرد، در صورتی که مقدار انجام رفتار هویتی‌اش را بیشتر کند، افراط‌گراست؛ اما اگر تغییری در میزان انجام رفتار هویتی‌اش ندهد یا از میزان انجام آن رفتار بکاهد، افراط‌گرا محسوب نمی‌شود.

با توجه به مطالب پیش گفته، این نکته قابل پیشبینی است که وقتی یک فرد در زمینه یک رفتار هویتی ناچار، تحقیر ‌شود یا مورد اهانت قرار گیرد، ممکن است از خود رفتار افراطی بروز ‌دهد. اما هنگامی که یک فرد در زمینه سایر رفتارهای هویتی‌اش تحقیر شود، به راحتی از میزان انجام آن نوع رفتارها می‌کاهد تا خود را از فشار تحقیر بِرهاند. به بیان دیگر اگر یک شخص به انجام یک رفتار هویتی ناچار، وابستگی داشته باشد، هنگام مواجهه با فشار به دلیلِ انجامِ آن رفتار، افراطی‌گری می‌کند. اما اگر یکی از دو شرط ناچار بودن یا وابستگی وجود نداشته باشد؛ افزایش فشار، موجب کاهش انجام آن رفتار می‌شود یا حداقل میزان انجام آن رفتار را تغییر نمی‌دهد.

 

جمع‌بندی

انتخاب عقلانی که پیش فرض تئوری اقتصاد خُرد محسوب می‌شود، می تواند، برخی رفتارهای افراطی را تحلیل کند. بر این اساس، آن دسته از رفتارهای افراطی که عقلانی محسوب می‌شوند، متناظر با رفتار گیفنی تعریف شده‌اند. در واقع با اینکه رفتار گیفنیِ یک مصرف کننده با این تئوری کاملا سازگار است، اما این رفتار قانون تقاضا را نقض می‌کند. همانطور که با کاربست تئوری اقتصاد خُرد، رفتار گیفنی یک مصرف کننده، قابل درک می‌شود، این تئوری می‌تواند برخی رفتارهای افراطی را نیز بر اساس عقلانیت قابل فهم سازد. بر اساس قانون تقاضا، افزایش قیمت موجب کاهش تقاضا و کاهش قیمت موجب افزایش تقاضا می‌شود. اما گاهی شرایط به گونه‌ای است که مصرف کننده با نقض این قانون و بروز رفتار گیفنی، مطلوبیت خود را حداکثر می‌کند. در زمینه رفتار افراطی نیز گرچه انتظار می‌رود که با افزایش سختی‌ها و فشارهای حاصل از انجام یک رفتار، بروز این نوع رفتار کاهش یابد، اما این انتظار محقق نمی‌شود و بروز رفتار افراطی با افزایش این فشارها، بیشتر می‌شود و البته تحلیل این وضعیت با استفاده از تئوری اقتصاد خُرد امکانپذیر است. بر اساس این تئوری، رفتاری قابلیت تبدیل شدن به رفتار افراطی را دارد که اولا کنشگر ناچار به انجام آن رفتار باشد و ثانیا با اختصاص بخشی اساسی از امکانات به آن رفتار، نسبت به آن وابستگی به وجود آمده باشد. بنابراین ناچاری و وابستگی دو ویژگی بالقوه عمده یک رفتار افراط محسوب می‌شوند. بر همین اساس، بروز رفتار هویتی افراطی نیز قابل پیشبینی است؛ رفتاری که مشخصه اصلی هویتی شخص را نشان دهد و شخص ناچار به انجام آن باشد، این قابلیت را داراست. درک شرایط بروز رفتارهای افراطی عقلانی از یک سو امکان پیشنهاد راه‌حلهایی را برای کاهش آن ارایه می‌کند و از طرف دیگر می‌تواند موقعیتهای مساعد برای بروز این نوع رفتار را شناسایی نماید تا با برهم زدن این موقعیتها، امکان بروز رفتار افراطی عقلانی، منتفی شود.

 

نتیجه‌گیری

در تئوری اقتصاد خُرد، راهکارهایی برای پیشگیری از بروز رفتار گیفنی ارائه می‌شود. این راهکارها به دو بخشِ طرفِ تقاضا و طرفِ عرضه تقسیم می‌شوند که در انتهای این پژوهش به ارایه سه راهکار طرف تقاضا و تعمیم آن به رفتار افراطی هویتی اکتفا می‌کنیم.

برای جلوگیری از بروز رفتار گیفنی، سه راهکار آنی، کوتاه مدت و بلند مدت می‌توان ارایه کرد. در راهکار آنی به شخص مصرف‌کننده توصیه می‌شود، هنگامی که متوجه می‌شود با افزایش قیمت یک کالا، برای حداکثر کردن مطلوبیت، مجبور است مقدار بیشتری از آن را خریداری ‌کند، دست نگهدارد و در مطلوبیتِ کمتر باقی بماند تا بر میزان مصرف خود نیفزاید. در واقع در این راهکار با اینکه شخص می‌تواند مطلوبیت خود را افزایش دهد، اما با توجه به اینکه این حداکثر کردن مطلوبیت در گرو قرار گرفتن او در شرایط انجام رفتار گیفنی است، او از استفاده کردن از درآمدش برای حداکثر کردن مطلوبیت چشم‌پوشی می‌کند تا وابستگی‌اش به آن کالا، بیشترنشود.

در راهکار کوتاه مدت نیز به مصرف کننده توصیه می‌شود، هنگامی که متوجه می‌شود بخش عمده‌ای از درآمدش صرف خرید یک کالای پَست می‌شود، الگوی مصرف خود را چنان تغییر دهد که از وابستگی‌اش به آن کالای پَست، کاسته شود تا در زمان تغییر قیمت، مجبور به انجام رفتار گیفنی نباشد.

در راهکار بلند مدت، به مصرف کننده توصیه می‌شود تا راهی برای افزایش درآمد خود پیدا کند. در واقع هنگامی شرایط وابستگی مصرف کننده به یک کالای پَست رخ می‌دهد که وی وضعیت درآمدیِ مناسبی ندارد. بنابراین در صورتی که این شخص بتواند سطح درآمد خود را بالا ببرد، زمینه برای وابستگی او به مصرف یک کالای پَست فراهم نخواهد بود و به طور کلی شرایط به وجود آمدن رفتار گیفنی از میان خواهد رفت.

در زمینه پیشگیری از بروز رفتار هویتیِ افراطی نیز، می‌توان از این سه راهکار استفاده کرد. در راهکار آنی، وقتی یک شخص متوجه می‌شود که بر اثر افزایش فشاری مانند توهین، متمایل به افزایش بروز رفتار هویتی‌اش شده‌است، باید خویشتنداری کند و اگر نمی‌تواند از میزان بروز رفتار هویتی‌اش بکاهد، حداقل میزان بروز رفتارش را در همان سطح سابق حفظ کند و سعی نکند با بروز بیشتر رفتار هویتی، بیش از پیش به معرفی خود به عنوان دارنده آن مشخصه هویتی بپردازد.

در زمینه راهکار کوتاه مدت نیز، لازم است هر شخص درباره الگوی رفتاری خود در زمینه انجام رفتارهای هویتی، آگاه باشد و در صورتی که مشاهده می‌کند به انجام یکی از رفتارهای هویتی ناچار خود، وابستگی دارد، از این وابستگی بکاهد و زمان و امکانات بیشتری را به سایر رفتارهای هویتی اختصاص دهد.

در زمینه راهکار بلند مدت نیز،‌ لازم است که اشخاص توانایی خود را در انجام رفتارهای هویتی مختلف افزایش دهند. در واقع اگر یک شخص بتواند با افزایش امکانات خود، انجام رفتارهای هویتی گوناگونی را بیاموزد، به انجام یک رفتار هویتی ناچار، وابسته نمی‌شود و زمینه برای افراط‌گرا شدن چنین شخصی به‌وجود نمی‌آید.

 

 

فهرست منابع و مآخذ

– ایمان، محمدتقی؛ علی روحانی (۱۳۹۲) «هویت اسلامی و هویت‌های رقیب (هویت جهانی، ملی و قومی)»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره۶، شماره۱: صص ۱۴۸-۱۲۷.

– بابایی، دکتر ایرج (۱۳۸۶) «مبانی نظری رویکرد تحلیل اقتصادی حقوق»، فصلنامه پژوهش حقوق عمومی، سال۹، شماره۲۳: صص ۶۰-۱۳.

– بادینی، حسن (۱۳۸۲) «مبانی فلسفی نگرش اقتصادی به حقوق»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره۶۲، شماره۰: صص ۱۳۵-۹۱.

– بلاگ، مارک (۱۳۸۰) روش شناسی علم اقتصاد، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، چاپ ‌اول، تهران: نشر نی

– جمالی، جواد (۱۳۹۰) «مدل تئوریک تحلیل افراط‌گرایی (با کاربست نظریه سازه ‌انگاری)»، فصلنامه آفاق امنیت، سال۴، شماره۱۲: صص ۲۰۰-۱۴۵.

– روآ، اولیویه (۱۳۸۷) اسلام جهانی شده، ترجمه حسن فرشتیان، چاپ اول، قم: موسسه بوستان کتاب

– روپسینگه، کومار (۱۳۷۹) «مدرنیزاسیون و خشونت»، ترجمه سیدرضا شاکری، در: افتخاری، اصغر. خشونت و جامعه، چاپ اول، تهران: نشر سفیر.

– زهیری، علیرضا (۱۳۷۹) «هویت ملی ایرانیان»، فصلنامه علوم سیاسی، سال۳، شماره ۱۲: صص ۱۷۷-۱۵۳.

– سالواتوره، دومینیک (۱۳۶۷) تئوری و مسائل اقتصاد خُرد، ترجمه حسن سبحانی، چاپ ‌اول، تهران: نشر نی.

– سن، آمارتیا (۱۳۸۸) هویت و خشونت، ترجمه فریدون مجلسی، چاپ اول، تهران: انتشارات آشیان.

– فرگوسن (۱۳۶۶) نظریه ‌اقتصاد خُرد، ترجمه محمود روزبهان، جلد اول، چاپ اول، تهران: مرکز نشردانشگاهی.

– نعیمی، سیدمرتضی (۱۳۹۱) «تبیین و نقد مفهوم انسان اقتصادی در رویکرد اقتصادی به حقوق»، دو فصلنامه دانشنامه حقوق اقتصادی (دانش و توسعه سابق)، دوره جدید، سال۱۹، شماره۲: صص ۱۷۰-۱۳۴.

– نظری، حسن آقا؛ سیدحسین علی دانش (۱۳۹۳) «بررسی اثرپذیری الگوهای رفتار عقلانی در اقتصاد سنتی(متعارف) از نظریه‌های عقلانیت در سایر دانش‌ها»، دو فصلنامه علمی – پژوهشی مطالعات اقتصاد اسلامی، سال۶، شماره۲، پیاپی۱۲: صص ۱۵۸-۱۲۹.

– ویلکاکی، لیرد (۱۳۸۲) «افراط‌گرایی سیاسی چیست؟»، ترجمه فیروزه مهاجر، کتاب توسعه، شماره۱۴: صص ۱۱۲-۱۰۶.

– هندرسون، جیمز ام. ؛ ریچارد ای. کوانت (۱۳۸۰) تئوری اقتصاد خُرد (تقرب ریاضی)، ترجمه مرتضی قره باغیان و جمشید پژوهیان، چاپ‌ سوم، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.

– Becker, Gary S. (1990) The Economic Approach to Human Behavior, Paperback edition 1978, Chicago: The University of Chicago Press.

– Frank, Robert H. (2008) Microeconomics and Behavior, 7th edition, New York: The McGraw-Hill/Irwin. – Goldwater, Barry (1960) The Conscience of a Conservative, Shepardsville, KY: Victor Pub. Co. – Sorensen, Peter Norman (2011) «Giffen Demand for Several Goods», Available at: http://www.econ.ku.dk/sorensen/papers/GiffenSeveral.pdf

[۱] Radicalism

[۲] Fundamentalism

[۳] Rational Choice Theory

[۴] Microeconomics theory

[۵] Utility

[۶] Cost

[۷] Giffen good

[۸] Robert Giffen

[۹] Law of demand

[۱۰] Inferior good

[۱۱] Income

[۱۲] Income effect

[۱۳] Substitution effect

[۱۴] Compelled

[۱۵] Identity