موضوع این یادداشت (انتخابات ترکیه) ممکن است ذهن مخاطب را به این سو بکشاند که این یادداشت، یک یادداشت سیاسی است، اما چنین نیست. در این یادداشت، نگارنده بر آن است که نشان دهد، تئوری اقتصاد خُرد[۱] و به تبع آن تئوری انتخاب عقلانی[۲]، چگونه میتواند از عهده تبیین یک رفتارِ انسانیِ غیرِ اقتصادی برآید.
برای شرح این موضوع ابتدا یک مثال[۳] میآوریم. فرض میکنیم که شخصی قصد دارد یک مسیر را با ترکیبی از دو نوع اتوبوس درجه۱ و درجه۲ بپیماید و فرض می کنیم این شخص میخواهد با توجه به اینکه فقط ۱۰۰هزار تومان پول در اختیار دارد، نیمی از سفر را با اتوبوس درجه۱ با هزینه ۶۰هزار تومان و نیمه دیگر سفر را با اتوبوس درجه۲ و با مبلغ ۴۰هزارتومان، طی کند. اما ناگهان صبح روز سفر هنگامی که او میخواهد بلیطها را تهیه کند، متوجه میشود که اتوبوس درجه۲ گرانتر شده است و مثلا قیمت آن به ۵۰هزار تومان رسیدهاست. طبعا این مسافر در این وضعیت مجبور میشود، بخش بیشتری از مسیر را با اتوبوس درجه۲ طی کند تا از عهده هزینه این سفر برآید. در واقع با گرانتر شدن اتوبوس درجه۲ این مسافر علاوه بر آنکه مبلغ بیشتری بابت خرید آن میپردازد، مقدار بیشتری هم از آن خریداری میکند، در حالی که در حالت معمول توقع این است که بر اساس قانون تقاضا[۴] با گرانتر شدن یک کالا ، خریدار از میزانِ خریدِ خود از آن کالا بکاهد.
نوشتههای مرتبط
اکنون ذهن مخاطب، درگیر این سوال شده است که چه ارتباطی میان این مثال و موضوع یادداشت (انتخابات ترکیه) میتواند وجود داشته باشد. در ادامه این موضوع تشریح میشود.
در انتخابات اخیر ترکیه که در تاریخ ۱ نوامبر (۱۰ آبان) برگزار شد، حزب حاکم عدالت و توسعه در حالی توانست باردیگر اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد که ۴ماه پیشتر، از دستیابی به آن ناکام شده بود. البته در طول مدت این ۴ماه این حزب به عنوان حزب حاکم علاوه بر اینکه اقدامی موثر در جهت بهبود وجهه خود در عرصه افکار عمومی انجام نداد، با برهم زدن روند آشتی با اقلیتِ کُردِ مخالف، بر میزان ناامنی و بی ثباتی در مناطق کُردنشین افزود. این حزب در این مدت ماشین نظامی خود را به مناطق منازعه خیز جنوب شرقی کشور فرستاد تا ثبات نسبی به وجود آمده بر اثر نتایج انتخابات ۴ماه پیش به نفع احزاب محلی کُرد را به نفع خود برهم بزند و البته موفق هم شد.
بر اساس نتایج به دست آمده از انتخابات[۵]، حزب عدالت و توسعه در انتخابات اول نوامبر نسبت به ۴ماه پیش از آن، توانست در مناطق شرق و جنوب شرقی، حدود ۱۴درصد بیشتر رای بیاورد و این درحالی بود که در این مناطق میزان مشارکت مردم در انتخابات، چندان تغییری نکرده بود و این با توجه به وقایعی که در این ۴ماه رخ داده بود، جای شگفتی داشت. شگفتی از اینکه چگونه در حالی که یک حزب فشار بر مردم را افزایش میدهد، بر میزان رای دهندگانش افزوده میشود؟
به باور نگارنده، تئوریهای رایج در عرصه علوم سیاسی به راحتی نمیتوانند بروز این وضعیت را تبیین کنند، زیرا بروز این حالت، تناقضآمیز به نظر میرسد. در واقع در طول مدت ۴ماه، به جز اقدامات نظامی و امنیتی حکومت، اتفاق خاصی در عرصه سیاسی در کشور ترکیه رخ نداده بود و این اقدامات به شکل معمول باید از آراء حزب حاکم میکاست یا دست کم بر آن نمیافزود. اما واقعیت جز این بود و از قضا همین اقدامات بر میزان آراء حزب حاکم عدالت و توسعه افزود.
برای تبیین چگونگی وقوع این وضعیت به مثال مطرح شده در ابتدای همین یادداشت باز میگردیم. در آن مثال شرایطی مورد توجه قرار گرفت که بر اساس آن ممکن است یک خریدار مجبور شود، از کالایی که گرانتر شده است مقدار بیشتری خریداری کند و بدیهی است که این خرید بیشتر با پرداخت هزینه بیشتر نیز همراه خواهد بود. در آن مثال، مسافر مجبور شد از اتوبوس درجه۲ بیشتر استفاده کند و این درحالی است که اگر این وضعیت افزایش قیمت برای اتوبوس درجه۱ رخ میداد، این مسافر مجبور به استفاده بیشتر از اتوبوس درجه۱ نمیشد. تفاوت این دو نوع کالا در واقع کلید فهم این تفاوت واکنش است.
اقتصاددانان کالاها را از دو دیدگاهِ تغییر درآمد و تغییر قیمت طبقه بندی میکنند. در دیدگاه اول که کالاها از دیدگاه تغییر درآمد طبقه بندی میشوند، کالاها در دو دسته عادی و پَست قرار میگیرند. کالای پَست کالایی است که با افزایش درآمد، فرد مقدار کمتری از آن را خریداری میکند. (سایر کالاها، کالاهای عادی محسوب میشوند) در دیدگاه دوم نیز، کالاها بر اساس تغییر قیمت در دو دسته قرار میگیرند. کالای معمولی و کالای گیفن. کالای گیفن کالایی است که افزایش قیمت، موجب افزایش تقاضا برای آن میشود. (رابرت گیفن [۶]Robert Giffen نام اقتصاددانی است که اولین بار وجود این نوع کالا را اثبات کرده است). نکته مهمی که اقتصادانان با کمک فرمولهای ریاضی، اثبات میکنند آن است که کالای گیفن، خود نوعی کالای پَست است. به این معنی که فقط کالایی ممکن است گیفن باشد و در مقابل افزایش قیمت، بیشتر مورد تقاضا قرار گیرد که کالایی پَست باشد؛ البته همه کالاهای پَست گیفن نیستند و فقط برخی از آنها شرایط کالای گیفن را پیدا میکنند.
دیگر بار به مثال ابتدای یادداشت باز میگردیم. اتوبوس درجه۲ در آن مثال، کالایی پَست بود که در شرایط فرض شده، کالای گیفن هم محسوب میشد و همین وضعیت باعث شده بود که مسافر مجبور شود با وجود افزایش قیمت، مقدار بیشتری از آن را خریداری کند. در واقع یک خریدار وقتی ناچار به خرید کالایی پَست میشود همواره در معرض این وضعیت قرار دارد که این اجبار او را به وضعیت سختتر یعنی مصرف کالای گیفن نیز بکشاند چرا که در شرایطی خاص، ممکن است این کالای پَست تبدیل به کالای گیفن شود و او مجبور شود به ناچار، علاوه بر تحمل افزایش قیمت، ناگزیر از مصرف بیشتر آن کالا نیز باشد. به عبارت دیگر مصرف کالای پَست، زمینه ساز مصرف کالای گیفن است.
به موضوع یادداشت (انتخابات ترکیه) باز میگردیم. چه شد که مردم ساکن در مناطق کُردنشین ترکیه رای بیشتری به حزب حاکم دادند آن هم در شرایطی که این حزب، فشار بر این مردم را افزایش داده بود و هزینه تداوم حکومت این حزب برای مردم بیشتر شده بود؟ اکنون پاسخ به این پرسش با توجه به مطالب پیش گفته چندان دشوار نیست.
مردم در مناطق کُردنشین نه از سرِ خشنودی و رضایت بلکه از روی ناچاری به حزب حاکم رای بیشتری دادند تا در مطلوبترین شرایط سیاسی قرار گیرند. به عبارت دیگر مردم در این مناطق، به ناگزیر این حزب را انتخاب میکنند و نشانه این امر نیز آن است که افزایش هزینه حکومت این حزب، مردم را به افزایش رای دادن به این حزب، میکِشاند. در واقع اینکه حزب عدالت و توسعه، با افزایش فشار بر مردم، به کسب رای بیشتری نایل شدهاست، نشان از آن دارد که مردم خود را ناچار به انتخاب این حزب احساس میکنند.
بنابراین همانطور که یک تولید کننده کالای گیفن، نمیتواند افزایش تقاضا برای کالای تولیدیاش بر اثر افزایش قیمت را نشان از رضایت مشتریان، قلمداد کند، حزب حاکم ترکیه نیز نمیتواند افزایش آرای کسب شده به دنبال راه انداختن ماشین نظامیاش را نشانه افزایش محبوبیتش در میان مردم ترکیه به ویژه مناطق کُردنشین، بداند. به علاوه بر اساس مفروضات این بحث، ناچار بودن مردم به انتخاب این حزب، امری اثبات شده به نظر میرسد.
خلاصه اینکه همان طور که تئوری اقتصاد خُرد، رفتار مصرف کننده را در انتخاب یک کالا، تبیین میکند، این تئوری میتواند انتخاب در سایر عرصهها را نیز، تبیین کند و البته همانطور که عرصه اقتصاد با تناقضی به نام کالای گیفن مواجه است، سایر عرصههای انسانی نیز ممکن است با تناقضی شبیه به این، مواجه شوند. تناقضی که گرچه در نگاه اول ممکن است غیرعقلانی به نظر برسد، اما لحاظ شرایط وقوع آن، به تصدیق عقلانی بودن آن میانجامد.
در اینجا و پیش از پایان دادن به مطلب، به این نکته اشاره میشود که تعمیم تئوری اقتصاد خُرد و به تبع آن تئوری انتخاب عقلانی به موضوعاتِ انسانیِ غیر اقتصادی، به لحاظ علمی امری پذیرفته شده محسوب میشود. گری بِکِر [۷]Gary Becker، اقتصاددانی است که دامنه تحلیل اقتصاد خُرد را به پهنهای وسیع از رفتارها و کنشهای متقابل انسانی گسترش داده است که رفتارهای غیربازاری را نیز شامل میشود. وی رویکرد اقتصادی را برای بررسی موضوعاتی اجتماعی مورد استفاده قرار میدهد که معمولا در محدوده مورد بررسی توسط اقتصاددانان قرار نمیگیرد.[۸] بِکِر به دلیل طرح همین موضوع، در سال ۱۹۹۲ جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد.[۹]
#
فهرست منابع:
* سایت ویکی پدیا www.wikipedia.org
* سایت رسمی جایزه نوبل www.nobelprize.org
* سایت راست خبر (نتایج انتخابات ترکیه) www.rasthaber.net
* سایت دانشگاه ویسکانسین www.wisc.edu
* سایت معرفی کتاب گوگل www.books.google.com
[۱] Microeconomic Theory
[۲] Rational Choice Theory
[۳] New Insights Into the Theory of Giffen Goods: www.books.google.com/books?isbn=364221777X
[۴] https://en.wikipedia.org/wiki/Law_of_demand
[۵] http://farsi.rasthaber.net/?p=18365
[۶] https://en.wikipedia.org/wiki/Robert_Giffen
[۷] https://en.wikipedia.org/wiki/Gary_Becker
[۸] http://www.ssc.wisc.edu/~walker/wp/wp-content/uploads/2012/09/Becker1993.pdf
[۹] http://www.nobelprize.org/nobel_prizes/economic-sciences/laureates/1992/becker-facts.html