انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیل تاریخی سینمای ملی کره جنوبی(از تولد تا رشد)

گردآوری و پژوهش: سینا پورعلیزاده، فروزان نظر

تاریخ سینمای کره به دو بخش تقسیم می شود: قبل از دهه ی ۱۹۸۰ و بعد از آن که با عنوان سینمای جدید کره ی جنوبی از آن یاد می شود. کره بسیار تحت تاثیر همسایه ی خود، چین، که کره ای ها نظام نوشتاری، قوانین و هنرهای زیبای خود را از روی آن ها اقتباس کرده اند، قرار داشت. کره ای ها سیاست خارجی خود را تا قرن ها بر محور انزواطلبی مطلق استوار کرده بودند، تا آن جا که ین کشور را پادشاهی عزلت گزین نامیدند. این شبه جزیزه تا یک ربع قرن پس از سال ۱۸۷۶ حکم گوشت زیر دندان رقبایی چون روسیه، ژاپن، ایالات متحده و بریتانیا را داشت. ژاپن با شکست دادن روسیه در جنگ سال ۱۹۰۵ به این رقابت پایان داد و در سال ۱۹۱۰ کره را رسما مستعمره ی خویش اعلام کرد. شبه جزیزه ی کره از منچوری سابق( استان های لیائونینگ، کیرین، و هیلونگ کیانگ فعلی در چین ) و سیبری، مستعمره ی قدیمی روسیه در آسیا به سمت جنوبی امتداد یافته است. کره با طول حدود هزار کیلومتر و عرض دویست تا سیصد و سی کیلومتر، کشوری ناهموار و کوهستانی است که تقریبا مساحتی برابر با دویست و بیست هزار کیلومتر دارد و دریای زرد در غرب و دریای ژاپن در مرز شرقی آن واقع اند. آشناترین نام این کشور برای خود مردم کره چوسون به معنای سرزمین آرامش بامدادی است. نام غربی کره، از نام سلسه ی کُریو برگرفته شده که از سال ۹۳۵ تا سال ۱۳۹۲ بر این کشور حکم می راندند. کره از سال ۱۶۳۲ تا ۱۸۹۵ دولتی وابسته به چین بود، تا هنگامی که نیروهای ژاپنی در یکی دیگر از برخوردهای نظامی شان سربازان چینی را شکست دادند و به این ترتیب، در امور کره نقش مهمی پیدا کردند. در سال ۱۹۰۴، ژاپن و روسیه برای تسلط یافتن بر کره و منچوری درگیر جنگ شدند و ژاپن در پورت آرتور، نیروی دریایی روسیه را غافلگیر کرد. بر اساس پیمان صلح سال ۱۹۰۵ که مذاکراتش به کمک پریزیدنت تئودور روزولت در خاک ایالات متحده انجام شد، کره به ژاپن تعلق یافت و ژاپن ، پنج سال پس از این تاریخ رسما کره را ضمیمه ی خود ساخت.سینمای ملی کره ی جنوبی با پاسخ های مثبت ملی گرایان به تلاش ها و تجربیاتی که در فیلم های معاصر کره صورت می گرفت، متولد شد. هرچند که به فیلم های اولیه ی کره ای رجوع کنیم، در می یابیم که حمایت از فرهنگ فیلم سازی در کره ریشه ای عمیق دارد.

در طول سال های ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۳، فیلم به عنوان تاکتیکی جهت معرفی و تبلیغ هر چه بهتر کالاهای غربی وارد کره شد. اولین نمایش عمومی یک فیلم در کره به سال ۱۸۹۷ باز می گردد که در انبار کالایی در محله جونگورو سئول، فیلمی تبلیغاتی برای افزایش فروش تراموا پخش شد. در دوران استثمار ژاپن هم چیزی حدود ۱۶۰ فیلم توسط ۶۰ کمپانی فیلم سازی در کره ساخته شد. هرچند باید متذکر شد که در بیشتر مواقع در سینماها فیلم های خارجی نمایش داده می شد و اکثر سینما ها هم در اختیار ژاپنی ها بود.
اولین فیلم درام کره ای، « انتقام عادلانه » نام داشت که در سال ۱۹۱۹ توسط دو-سان کیم کارگردانی شد و تهیه کنندگی آن را سئونگ- پیل پارک به عهده داشت.

اولین فیلم نیمه بلند کره ای، « زیر ماه عاشق شدن » نام داشت که در سال ۱۹۲۳ به تهیه کنندگی دولت استثمارگر ژاپن و کارگردانی بائک-نام ون ساخته شد. در همین سال هواکاوا سوتارو، فیلم ساز ژاپنی، فیلم « افسانه چانیانگ » را بر اساس یکی از مشهورترین افسانه های کره ای ساخت. سئول-پیل پارک فیلم « افسانه جانغوا و هانگریوم » را با یک گروهی که تماما کره ای بودند، تهیه کرد که اقتباسی از یکی از افسانه های کره ای است. این فیلم را می توان اولین فیلم تجاری کره ای نامید.
در سال ۱۹۲۶، اون-گیونا پرخرج ترین فیلم تاریخ استثمار را با نام « آریرانگ » ساخت، فیلمی که به شرایط طاقت فرسای زندگی کشاورزان فقیر کره ای در جریان استثمار ظالمانه ژاپنی ها می پردازد. آریرانگ را می توان بهترین نمونه از سری فیلم هایی دانست که در سال های پس از ساخت آن با موضوع پایداری ملی علیه نظام ظام و تحمل سختی ها توسط مردم عادی در همین قالب در کره ساخته شد، و همچنین می توان آن را اولین جنبش سوسیالیستی در کره آن زمان نامید.
در میانه ی سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۵ فیلم های کره ای سرانجام توانستند به پیشرفت های قابل توجهی دست یابند و می توان گفت در همین زمان بود که فیلم های کره ای به هویت ملی و فرم سینمایی خود، دست یافتند. اما اکثر فیلم های کمپانی های داخلی کره ای به خاطر سرمایه گذاری بر روی فیلم های ناطق ورشکسته شدند. به خاطر این ورشکستگی ها و به خاطر قوانین بسیار سرسختانه ی سانسور در دولت استثمارگر ژاپنی، سینمای ملی کره راهی ندید جز اینکه ظهور صدا در فیلم هایش را منتفی اعلام کند و تا مدت ها از آن استفاده نکند. نتیجه آن بود که انبوه فیلم های خارجی که برای رقیب هم ترازی در کره نمی دیدند، به سوی سینماهای این کشور سرازیر شدند، و تمامی سود این کار نصیب ژاپنی ها شد. زمانی که اولین فیلم ناطق کره ای در سال ۱۹۳۵ روانه بازار شد، دولت وفت به سرعت قانون منع استفاده از زبان کره ای در فیلم ها را وضع کرد. آن ها به حتی استفاده از اسامی کره ای در تیتراژ فیلم ها را هم منع کردند و در جریان جنگ جهانی دوم، زمانی که ژاپن در ۱۹۳۷ به چین حمله کرد، تمامب فیلمسازان کره ای را مجبور به ساخت فیلم های تبلیغاتی جنگ به نفع ژاپن کردند. قانون استعماری ژاپنی ها بر سرزمین کره از سال ۱۹۱۰ الی ۱۹۴۵ سوار بوده است. در این سال ها به تدریج سیاست، اقتصاد، قدرت نظامی و در نهایت هویت ملی کره ای ها رو به تحلیل رفت و نتیجه ی آن چیزی نبود جز سرازیر شدن انبوه فیلم های خارجی به سوی سینماهای کره. زمانی که ژنرال چونگ-هی پارک در سال ۱۹۶۱ قدرت را به دست گرفت، اهدافی که برای فیلم سازی در نظر گرفته بود تقریبا هیچ ربطی به مردم و اجتماع نداشت و بیشتر حول افراطی گرایی در جلب توجه خارجی ها به اوضاع آن زمان کره بود. دولت ارزش فیلم را به مثابه بخشی از اقتصاد و تنها به عنوان عاملی جزئی در پیشرفت مملکت تنزل داد و کنترل صنعت فیلم سازی را خود به عهده گرفت. این بی توجهی و کاهش تولید فیلم به حدی محسوس بود که تولید فیلم در کره که در سال ۱۹۵۹ به ۲۰۳ فیلم در سال رسیده بود، در سال ۱۹۶۲ به عدد نازل ۷۲ فیلم در سال رسید. سیستم اقتصادی حمایت از تولیدات داخلی در که در جستجوی تحقق ایدئولوژی های که به منظور ترقی کشور به وجود آمده بود، کنترل صنعت فیلم سازی را به دست گرفت. در نتیجه ی این امر سیاست گذاری برای سینمای ملی کره تحت تاثیر جدل میان دسته ی مذکور و دسته ی دیگری از ملی گرایانی قرار گرفت که عقیده و تاکید زیادی بر روی حمایت از محصولات فرهنگی، و در نتیجه ی آن حمایت بیشتر از فیلم را داشتند. علاوه بر این زمانی که کشور اسیر بحران های گوناگون سیاسی شد، فیلم سازان این زمان را بهترین فرصت برای جلب حمایت های فرهانگی و ترقی صنعت فیلم سازی یافتند. البته که رشد و افول صنعت سینما همیشه بستگی مستقیم به نظر اکثر مردم داشته که آیا با آن مانند رسانه ای فرهنگی هنری برخورد کنند یا طوری دیگر، هرچند که حیات و نابودی فیلم، در میان کشمکش های همیشگی، قدرت های اجتماعی گرفتار آمده بود.
در سال ۱۹۴۱ دولت استعمارگر تصمیم به وضع قانون محدود نمودن پخش و نمایش فیلم را گرفت، به این صورت که تنها واردات و توزیع فیلم های ژاپنی و متحدان ژاپن مجاز است و بقیه غیر از آن ممنوع اعلام شد. بنابراین تحت این قانون جدید فیلم، برای فیلمسازان کره ای تنها دو راه مانده بود، یا باید فیلم هایی به تهیه کنندگی ژاپنی ها بسازند و یا می بایست رو به ساخت فیلم های جنگی بیاورند. در همین زمان راه سومی هم پدید آمد و آن هم ساخت فیلم هایی بود که در اصطلاح آن ها را فیلم های تماما ادبی نامیدند. این سیاسی شدن عمیق فیلم سازی سبب بروز تناقض شدیدی میان فیلم سازان و گرایشات عمیق آن ها به سنت ها و گذشته ی غنی شان شد. زمانی که کره ای توانستند در سال ۱۹۴۵ از شر قوانین ژاپنی خلاص شوند، آن ها توسط متحدین به دو قسمت تقسیم شدند: کره شمالی و کره جنوبی. کره ای با افتخار بیش از ۱۳۰۰ سال با یک هدف و آرمان مشترک در کنار یکدیگر زندگی کرده بودند، اما تنها سه سال حکمرانی ارتش آمریکا و شوروی در این کشور سبب تشکیل دو رژیم جدا از هم و به شدت دشمن با یکدیگر در سال ۱۹۴۸ شد که نتیجه مستقیم آن جنگ داخلی میان آن دو بود. جنگ دو کره از سال ۱۹۵۰ شروع شد و تا سال ۱۹۵۳ به طول انجامید، اولین نتیجه ی مستقیم و کشمکش علنی بود که دلیل آن سیاست های قدرت طلبانه جنگ سرد بود. در جنوب، آمریکایی ها به خاطر اثبات و تحکیم خود به عنوان دولتی ضد کمونیست ها در کره جنوبی که در راس آن ها روسیه و چین قرار داشتند، سبب شد تا آمریکا با قدرت طلبی هر چه تمامتر به حکمرانی خود در سرزمینی که به نظر می رسید تازه در جستجوی چشیدن طعم آزادی بود بپردازد، و البته صنعت فیلمسازی هم از این قاعده مستثنی نبود. دیری نپایید که آمریکایی ها قوانین مربوط به فیلم را وضع کردند و بنابراین قوانین بود که آمریکایی ها می توانستند از کره جنوبی به عنوان ابزاری برای تسلط بی چون و چرای خود در منطقه استفاده کنند، همچنین آمریکایی ها نظام سانسوری را تدوین کردند که می توان گفت تقریبا مشابه همان چیزی است که ژاپنی ها اعمال می کردند. بنابراین فیلم سازان چاره ای نداشتند جز اینکه یا فیلم های به شدت ضد کمونیستی بسازند و یا فیلم هایشان فارغ از هر نوع حرف و گرایش سیاسی باشد. در نتیجه فیلمسازان کره ای به دو گروه تقسیم شدند، آن هایی که ملی گرایان مایل به ژاپنی ها بودند یا آن هایی که واقعیت های غم انگیز جامعه ای پسا استعماری را آشکار می ساختند. این اوضاع و احوال به هم ریخته و تناقض دائمی در ایدئولوژی های فیلم سازان چیزی بود که دائما تکرار می شد. اگر چه صنعت سینمای کره در حین تجربه ی جدیدی از دورانی بود که تا کنون از سر نگذرانده، اما خیلی زود غرق در بلای خانمان سوزی به نام جنگ داخلی با کره شمالی شد(۱۹۵۰-۱۹۵۳). در طول مدت زمان جنگ، فیلم سازان دوباره مجبور به انتخاب میان یکی از دو کره شدند و در نتیجه ی آن، فیلم های تبلیغاتی برای جنگ نیز شروع به رشد کرد. پس از خاتمه ی جنگ، با روی کار آمدن مان-ری سینگ به عنوان اولین رئیس جمهور کره جنوبی و تصویب قانون معافیت مالیتاتی، اوضاع سینمای کره به آرامی شروع به بهبود یافتن کرد. شمارگان تولید فیلم در یک سال به سرعت باورنکردنی افزایش یافت به طوری که بنا بر آمار، در سال ۱۹۵۴ تنها ۸ فیلم در کره ساخته شده بود اما در سال ۱۹۵۹، تولید فیلم در کره به رقم ۱۰۸ فیلم در سال رسید که البته اکثر لین فیلم ها در ژانرهای محبوب مخاطبان که همانا درام های تاریخی و ملودرام های خانوادگی بودند، ساخته می شد. دهه ۱۹۶۰ شاهد رنسانسی در سینمای ملی کره بود، پس از انقلاب دانشجویی ۱۹ آوریل ۱۹۶۰ تغییرات شگرفی در کره به وقوع پیوست و از جمله مهمترین آن ها می توان به تغییر مجری سانسور فیلم ها از دولت، به سازمان های غیردولتی اشاره کرد. فیلم سازان به سرعت تحولی دموکراتیک را پشت سر می گذاشتند و در این زمان بود که می توانستند با خاطری آسوده دست به ساخت شاهکارهایی با موضوعات نقد اجتماعی بزنند. این آزادی بیان عمر زیادی نداشت زیرا با کودتای نطامی که در ۱۶ می ۱۹۶۱ توسط ژنرال پارک در کره صورت گرفت روند رو به رشد سینمای ملی کره به تدریج رو به کندی گذاشت. در اولین اقدام، دولت در سال ۱۹۶۲ شروع به انجام یک سری اصلاحات در ساختار کلی صنعت فیلمسازی کرد. اصلاحات دست و پاگیری که حتی به جنبه هنری فیلم ها هم رسوخ کرده بود، از جمله کنترل حرکت ها در فیلم ها، تعریف و ثبت سیستم فیلم سازی، بنیان نهادن جایزه گرند بل و حتی تهیه فرم نظام مندی برای درک فیلم. بنابراین قوانین بود که کمپانی های کوچک فیلمسازی راهی جز تعطیل شدن پیش پای خود نیافتند و دلیل آن که توانایی برآورده کردن پیش نیازهایی که در این قوانین بیان شده بود مانند تولید فیلم های مشخص در سال، اندازه ی استدیو، تعداد کارمندان آن و گزارش دادن دائمی دارایی ها را نداشتند، مجبور به تعطیل کردن خود شدند. مسئله ی تاسف بار این است که در این دوره و تحت این قوانین سختگیرانه، تنها و تنها ۱۶ کمپانی فیلمسازی از ۶۰۳ کمپانی توانستند بقای خود را حفظ کنند. قوانین تعیین سهمیه واردات فیلم و همچنین تعیین سهمیه ی نمایش فیلم ها هم در سال ۱۹۶۵ رسما تصویب شد. بنابراین قوانین جدید، هر کمپانی که چهار فیلم تولید کند، حق وارد کردن یک فیلم خارجی را دارد و در عین حال تعداد وارداتی نمی تواند بیشتر از بیست عدد باشد. تولید فیلم ها به نحو غیرقابل باوری شروع به افزایش کرد. کمپانی ها برای بالابردن حق خود، جهت واردات هرچه بیشتر فیلم های خارجی دست به ساخت انواع و اقسام فیلم های ضد کمونیستی منطبق با قوانین دولتی یا فیلم های تماما ادبی می زدند. اما همچنان و پس از گذشت سال ها ملودرام، ژانر محبوب تمام قشرهای فیلمساز بود. هرچند باید این را هم متذکر شد که یکی از پیامد های بدیهی کنترل بیش از اندازه دولت بر صنعت فیلمسازی، از بین رفتن مفهومی به نام سینمای ملی بود. در سال ۱۹۷۳ بود که تعداد زیادی از شرکت های فیلمسازی ثبت شدند. و توانستند به موفقیت هایی هم دست یابند اما چیزی که انکار ناپذیر می نمود، عدم وجود سینمای ملی در کشوری با چنین قدمت تاریخی بود. تعداد کل فیلم های ساخته شده در طول سال های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷، به حدود نصف کاهش یافت. هرچند باید این نکته را هم متذکر شد که آن شروع دوباره صنعت سینمای کره که در اواخر سال های دهه ی ۱۹۶۰ صورت گرفته بود، سبب ریزش شدید آمار تعداد مخاطبان و تماشاگران را هم فراهم آورده بود.

تمامی تغییراتی که در سینمای ملی کره در طول دهه ی ۱۹۸۰ رخ داد را می توان در غالب دو دوره ی زمانی مجزا طبقه بندی کرد: دوره ی تحولات دموکراتیک و دوره ی پس از آن. در طول مدت زمان تحولات دموکراتیک، برخی از فیلم سازان خواستار کار با ابزار و امکانات جدید در این جنبش نوپا در صنعت فیلم سازی شدند. برخی دیگر شروع به کارگردانی فیلم هایی کردند که عینا منعکس کننده ی کنونی جامعه و اوضاع و احوال مردم رنج کشیده بود، و به نوعی می توان این دسته را بنیان گذاران سینمای جدید کره دانست. به رقم تفاوت های اساسی که در شیوه های کارگردانی، تمایل های ایدئولوژیک، سبک فیلم ها و دغدغه های تماتیک برای فیلم سازان به وجود آمده بود. یک باور بنیادین عمومی نزد همه ی آن ها وجود داشت مبنی بر اینکه باید فیلم های ما انعکاس دهنده ی تحولات دموکراتیک جامعه مان باشند و همین تعصب تغییرناپذیر افراطی، سبب شد که تماشاگران روانه ی دیدن فیلم هایی هرچند کره ای اما با کیفیت بسیار نازل شوند. اما تازه در اواسط دهه ی ۱۹۸۰ بود که سینمای ملی کره به خاطر دستاورد های ناب هنری اش توانست توجه جهانیان را به خود جلب کند و بدین ترتیب است که لقب بازپروری به سینمای دهه ی ۱۹۸۰ کره جنوبی تعلق می گیرد.