مشفق کاظمی در سال ۱۳۰۲ برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد. در آنجا به همراه گروهی دیگر از ایرانیان که جمالزاده «نسل دوم برلنیها» مینامید، جمعیت «امید ایران» را تاسیس کرد؛ این گروه بخشی از خطی مشی، باورها و آرمانهایش مانند تاکید بر ضرورت انقلاب اخلاقی در ایران، محوریت نسل جوان و الگو پذیری از فرنگ را از جریانهایی چون نشریه کاوه و کانون ایران جوان به ارث برده بود. در سرمقاله شماره نخست ارگان این جمعیت، «نامه فرنگستان»، اهداف نشریه اینگونه بیان میشود:
« ما می خواهیم ایران را اروپایی کنیم. ما می خواهیم سیل تمدن جدید را به طرف ایران جریان دهیم، ما می خواهیم با حفظ مزایای اخلاقی ذاتی ایران این سخن بزرگ را به کار بندیم: ایران باید روحاً، جسماً، ظاهراً، باطناً فرنگی مآب شود.
نوشتههای مرتبط
خوشبختانه یا بد بختانه ما امروز در محیط آزادی زندگی می نماییم که در آنجا خرافات سلطنت ندارد. مردمان جاهلی، پیشوا و قائد جمعیت نیستند، هر کسی در اظهار عقیده خود آزاد است؛ نه کسی قلم می شکند، نه زبان می برد، نه تهدید به حبس می نماید، خواهران و برادران جوان، ما می خواهیم این سعادت و خوشبختی را که قضا و قدر نصیب ما نموده با شما قسمت نماییم.» (جسیم، ۱۳۷۸، ۸۸۰)
اما در همین شماره، مشفق کاظمی، در مقالهای با عنوان « انقلاب اجتماعی»، با دفاع از «دیکتاتور عالم و ایدهآلدار» تفاوت این گروه با اسلاف مشروطهخواهش را نمایان ساخت. او مینویسد:
« حالا چندیست در ایران رسم شده است، بگویند: باید انقلاب کرد. باید خون ریخت اما چهطور و چهسان؟ مشهدی احمد بقال که زندگانی خود را رفتن روضه، گرفتن دو، سه زن، اطاعت کورکورانه از آخوند محل میداند، قادر به انقلاب کردن نیست… تنها راهی که در بدو امر به نظر میآید بتواند باعث انقلاب گردد، تربیت و سیر تکامل تدریجی است. البته این طریق بهترین و مشروعترین وسیله انقلاب است اما همان طوری که میبینیم تدریجی است، در صورتی که خرابی اوضاع فعلی، عقب ماندگی از دنیای امروزی، دیگر فرصت تحمل باقی نمی گذارد و از طرف دیگر اروپایی هم که حاضر نخواهد شد دست روی دست گذارده منتظر شود تا به او رسیده هم قدم گشته یا پیش بیفتیم … در میان تمام وکلا چهار، پنج نفر تحصیل کرده صحیح وجود دارد…وقتی که ملت و وکلا نتوانند دردهای مملکت را درمان کنند… فقط فکر فرد میتواند نجات جامعه را باعث شود… فکر فرد، عمل فرد، ولی این فکر از طرف که و عمل با چه طریقی باید باشد؟ مسئله ساده نیست، تکان دادن یک جامعه خموده سهل پیش نمی رود باید فکر بیاندازه عمیق و عمل بی حد متین باشد.» (شکوری-عباسی، ۱۳۹۵، ۱۱۹)
مشفق کاظمی در همین مقاله « موسیلینی» را به عنوان یک دیکتاتور مطلوب برای ایران مثال میزند و در مقالهای در شماره چهارم «نامه فرنگستان» مینویسد:
« آلمان یک ملتی که امروزه این درجه بزرگ را در دنیا احراز کرده و جاهلترین سکنه آن بیش از اغلب جریده نگاران ایرانی سواد دارد، هنوز خود را برای حکومت شوروی (پارلمانتاریزم) جوان و نالایق میداند. هنوز آلمانی عقیده ندارد که افراد آن لیاقت دخالت در امور مهمه را دارند. در اینصورت چگونه ممکن است برای ایرانی، یک ملتی که بهترین نمونه بیلیاقتی او برای حکومت مشروطه، خرابی فزون گرفته ساعت به ساعت مملکت. . [است،] یک چنین حکومتی را لازم دانست. . .باز هم تکرار میکنیم فعلا دیکتاتور ایدهآلدار ممکن است، تا حدی به این اوضاع خاتمه دهد، او باید این جراید و این مجلس و این ملاها را درهم شکند و بالاخره او باید زمینه انقلاب اجتماعی بزرگ را فراهم آورد.»(عباسی، ۱۳۸۷،۱۵۴)
در همین دورهی اقامت در آلمان بود که مشفق کاظمی، ادامه داستان تهران مخوف، «یادگار یک شب»، را نوشت و تلاش کرد همین اندیشهها را در قالب یک رمان تاریخی-اجتماعی با حضور قهرمانان رمان پیشینش، بسط دهد.
«یادگار یک شب» در سال ۱۳۰۴ توسط مطبعه نمایندگی اتحاد جماهیر شوروی در تهران منتشر شد؛ در آن سالها دولت شوروی بودجه کلانی برای فعالیت تبلیغی و فرهنگی در ایران اختصاص داده بود، چنانکه بنا به ادعای دولت انگلستان، شومیاتسکی،سفیر اتحاد جماهیر شوروی برای تبلیغات ضد انگلیسی در ایران مبلغ سیصد هزار تومان بودجه دریافت کرده بود. (آیتی، ۱۳۸۸، ۲۱۹) از سویی از سال ۱۲۹۹ که لنین نظریه همزیستی مسالمت آمیز را مطرح کرد، نگاه اتحاد جماهیر شوروی به ایران دیگر به عنوان دروازه انقلاب شرق نبود و نظریه مسلط «یادگار یک شب» درباره نامساعد بودن شرایط اجتماعی ایران برای یک انقلاب مترقی و ضرورت ایجاد تحول اجتماعی با استفاده از یک حکومت اقتدارگرا، مورد تایید اتحاد جماهیر شوروی هم بود؛ روزنامه ایزوستیا همان زمان در اینباره نوشته بود : « انقلاب در ایران باید از طبقه بورژوازی شروع گردد… کوشش برای ایجاد تاسیسات اشتراکی در ایران، چنانکه حکومت اشتراکی گیلان آزمایش نمود بیفایده میباشد.» (نوازنی، ۱۳۸۳، ۱۶۶) از سویی به قدرت رسیدن رضاخان و خروج نیروهای انگلیسی از ایران، منافع موقت اتحاد جماهیر شوروی در ایران را تامین میکرد چنانکه روتشتاین معتقد بود: «یک حکومت مرکزی قوی در ایران به طور اجتناب ناپذیری به روسیه شوروی وابسته خواهد بود.»(همان، ۱۷۱)
قهرمان یادگار یک شب هم، مانند تهران مخوف، فرخ است که این بار درادامه ماجرای عاشقانهاش درگیر منازعات سیاسی و تاریخی میشود. او که در پایان « تهران مخوف» بنا بود، برای حبس به کلات نادری فرستاده شود و توسط روستاییان در راه نجات یافته، به عنوان پیشکار حسینعلیخان، ارباب بیسواد روستا که با رشوه به سمت کنسولی رسیده، نخست به عشقآباد و سپس به باکو میرود و چند ماه پس از ورود او، شهر در اختیار نیروهای انقلابی وابسته به ارتش سرخ قرار میگیرد. در باکو، فرخ با انقلابیون سوسیالیست ایرانی آشنا شده و با وجود اینکه از « انقلابی که جمعی را از میان برده و در عین حال توده ملت را در زجر گذارد و عده دیگری را جانشین سابقین نماید.»، بیمناک است(مشفق کاظمی، ۱۳۰۵، ۲۰) ، برای گرفتن انتقام خود از سیاوش میرزا، ف.السلطنه و… و به امید نجات وطن با ایشان همداستان میشود و همراه نیروهای ارتش سرخ به سوی بندر غازیان(انزلی) حرکت میکند.پس از عقب نشینی بدون مقاومت نیروهای انگلیسی، شهر به تصرف ارتش سرخ در میآید و جمهوری سوسیالیستی گیلان اعلام موجودیت میکند؛ در روایت اشغال گیلان، مشفق کاظمی هیچ اشارهای به نیروهای نهضت جنگل و میرزا کوچکخان که بنا بر روایات تاریخی شخصاً به دیدار راسکولینکف رفت و پس از آن بود که حکومت جمهوری گیلان با ریاست میرزا طی بیانیهای با عنوان «فریاد مردم مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل» اعلام موجودیت کرد،(خسروی زاده، ۱۳۸۰، ۱۰۵) نمیکند؛ همچنان که در بیان دلایل شکست انقلابیون نیز به ذکر بروز اختلاف و دخالت هوی و هوسهای شخصی آنها بسنده میشود و از وقایع تاریخی مانند تاسیس حزب کمونیست ایران توسط اعضای فرقه عدالت و برکناری میرزا از سمتهای خود در دولت انقلابی و به قدرت رسیدن احسانالله خان در رشت و… سخنی به میان نمیآید.
در ادامه داستان، فرخ که از انقلابیون ناامید شده، به قزاقها میپیوندد؛ پس از فرا رسیدن زمستان همراه فوج به قزوین میآید و در قزوین به صورت اتفاقی از قصد فرماندهان برای کودتا در تهران آگاه میشود و بی هیچ شک و تردیدی این اقدام را میهنپرستانه و مصلحانه دانسته و با آنان همراه میشود؛ فرمانده فوج هم که به صداقت جوان ایمان دارد، به او نامهای میدهد که بر اساس آن هر کس را فرخ به محبس تحویل دهد، باید با سختی تمام محافظت نمایند.پس از ورود فوج قزاق به تهران فرخ از درگذشت مهین، معشوقهاش، مطلع میشود و برای گرفتن انتقام خود و اطرافیانش از رجال فاسدی که مسبب همه ی مصیبتهای او و جامعه بودند، کمر همت میبندد؛ در خلال روایت انتقام « کونت مونت کریستو»وار فرخ، اپیزودهای مختلفی که خواننده را با داستان تهران مخوف پیوند میدهد، روایت شده و ما با سرنوشت رجال فاسد دیگری که توسط کودتاگران به زندان افتادهاند نیز آشنا میشویم؛ افرادی که زندانی شدنشان به نظر نویسنده تاوان خیانتهایی مانند عقد قرارداد ۱۹۱۹ بوده، اگرچه میدانیم، دستگیری رجال سرشناس پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ ، همانگونه که در گزارش تلگرافی نرمان به لرد کرزن هم آمده، بیشتر به جهت تامین بودجه قشون بود و کودتاگران فهرستی در اختیار داشتند که بر اساس آن برای هر یک از محبوسین مبلغی تعیین شده بود تا برای آزادی خود بپردازند و مثلا از فرمانفرما هشتصدهزار تومان طلب شده بود. (باستانی پاریزی، ۱۳۹۱). سرانجام پس از آزادی محبوسین و پایان کار سیدضیاء، فرخ دچار ناامیدی مجدد میشود اما در آغوش عفت، زنی روسپی که از روسپیخانه ناهید در محله مریض نجات داده بود، آرام مییابد.
نوشتار مشفق کاظمی بازتابی است از تناقضات تجددخواهی آن عصر: از یک سو خود را مروج خردگرایی و دشمن خرافات میداند و از سویی قهرمانانش براساس دریافتهای قلبی لحظهای، قضاوتهای درست انجام میدهند و از حوادث آینده پیش آگاهی مییابند. نوشتاری که بناست مروج انقلابی اخلاقی بر علیه روحیهی قضا و قدری باشد اما مکرراً آدمهای قصه را دستی غیبی به هم میرساند و سرنوشتشان اسیر تصادفهای باورنکردنی و عجیب میشود؛داستانی که مدافع حقوق زنان است اما زنانش حتی در اندرونی هم نقشی حاشیهای و نمایشی دارند. از درون همین تناقضهاست که نسخههای پارادوکسیکالی چون دیکتاتور مصلح و کودتای آزادیخواهانه برای درمان دردهای اجتماعی پیچیده میشود.
شیوه مشفق کاظمی در روایت گزینشی و نیم بند حوادث سیاسی و تاریخی معاصر قصه و درهم تنیدن آنها با سرنوشت قهرمانان داستان، بعدها به الگویی برای سینما و ادبیات سیاسی ایران تبدیل شد، همانطور که برخوردهای تصادفی مکرر قهرمانان با یکدیگر و داستان عشق فرخ به زنی روسپی که خود او از روسپیخانه نجات داده بود، به کلیشه رایج داستانهای عامه پسند و آنچه در سالهای دهه چهل و پنجاه «فیلمفارسی» نامیده میشد، تبدیل شد.
منابع:
۱- آیتی، عطا، روابط اتحاد جماهیر شوروی با ایران در میان اسناد وزارت خارجه فرانسه،فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۸، ش ۵۱
۲- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، تلاش آزادی، نشر علم، ۱۳۹۱
۳- جسیم، اسماعیل، نامه فرنگستان و جمالزاده، ایران شناسی، ۱۳۷۸، ش ۴۴
۴- خسرویزاده، فرهاد، سیاست خارجی دولت شوروی درباره جنبش جنگل، گنجینه اسناد، ۱۳۸۰، ش ۴۳
۵- شکوری، ابولفضل، عباسی، آوات، شکل گیری اندیشه سیاسی «تجدد آمرانه» در ایران( مطالعه موردی: نامه فرنگستان)، فصلنامه سیاست، ۱۳۹۵، ش ۳۷
۶- عباسی، مسلم، نامه فرنگستان و فکر تجدد آمرانه، فصلنامه یاد، ۱۳۸۷، ش۸۷
۷- مشفق کاظمی، مرتضی، یادگار یک شب،مطبعه نمایندگی اتحاد جماهیر شوروی، ۱۳۰۵
۸- نوازنی، بهرام، جایگاه ایران در نظریه انقلاب شرق، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ۱۳۸۳، ش ۲۱