انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیل اجتماعی ادبیات داستانی معاصر-۲: محمد علی جمال زاده و دموکراسی ادبی

سید محمد‌علی جمال‌زاده پیش از انقلاب مشروطه در اصفهان به دنیا آمد. پدرش سید جمال واعظ از روحانیون بیدار و آزادی‌خواه عصر بود و به همین سبب مورد نفرت ظل السلطان واقع شد و به همراه خانواده به تهران گریخت. در تهران سید جمال واعظ به یکی از شناخته‌شده‌ترین روحانیون حامی مشروطه و منبرش به مهمترین صدای ترویج مشروطه‌خواهی تبدیل شد. با آغاز پادشاهی محمد‌علی شاه و دشمنی او با مشروطه‌خواهان زندگی جمال‌زاده و خانواده‌اش دستخوش تلاطم گردید و سپس پدرش او را برای ادامه تحصیل در یکی از مدارس لازاریست‌ها به بیروت فرستاد؛ در بیروت بود که خبر دستگیری و تبعید پدر به بروجرد و سرانجام شهادتش را شنید.(جمال‌زاده، ۱۳۷۸، ۲۲)

جمال زاده پس از پایان تحصیل در بیروت برای آموختن حقوق راهی لوزان شد و پس از فارغ التحصیلی و با آغاز جنگ اول جهانی که گروه بزرگی از آزادیخواهان ایرانی، مصلحت ایران را در شکست اتحاد روسیه و انگلیس می‌دیدند، به دعوت حسن تقی‌زاده برای کمک به جبهه آلمان راهی برلین شد و از آنجا به بغداد و سپس کرمانشاه فرستاده شد تا عشایر غرب ایران را بر علیه روس و انگلیس متحد کند. وی پس از پایان این ماموریت به برلین بازگشت و در محافل علمی و ادبی ایرانیان برلین مشارکت جست.

جمال‌زاده و گروهی از ایرانیان حاضر در برلین، دو‌هفته‌نامه‌ای به نام «کاوه» با مدیریت تقی‌زاده منتشر می‌کردند که بیشتر به مسائل جنگ می‌پرداخت اما پس از پایان جنگ، این دو‌هفته‌نامه(که البته هرگز انتشار منظم هر دو هفته یک باری نداشت) به ماهنامه تبدیل شد و توجهش را معطوف مسائل فرهنگی و ادبی نمود.

در نخستین شماره دوره جدید ، تقی‌زاده در سرمقاله‌ای درباره تغییر مشی کاوه نوشت:
«خطرهای سیاسی پیش از جنگ مثل وبا و طاعون و شقاقلوس بودند و خطر حالیه مثل سرطان و کوفت. امراض سابق بیشتر تند جنبیدن و دست و پا زدن و پی دوا و طبیب دویدن و جنگیدن شدید با مرض لازم داشت و مرض حالیه بیشتر پرهیز و مواظبت دائمی و حزم و عقل با استقامت و ثبات می‌خواهد و حوصله و دنبال کار گرفتن لازم دارد… »( کاوه، ش ۱ جدید-۳۶ مسلسل)
در همین مقاله است که تقی‌زاده راه‌حل پیشنهادیش برای ایران را در یکی از معروف‌ترین و بحث ‌برانگیزترین جملات تاریخ صدسال اخیر روشنفکری ایران، خلاصه کرد:
« ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مأب شود و بس» (همان).
البته تقی‌زاده در همان مقاله زبان و ادبیات فارسی را استثناء کرده بود ونشریه کاوه نیز در طول دوران انتشار خود توجه ویژه‌ای به ادبیات کهن نشان می‌داد، اگرچه حامی «ترقی زبان فارسی» و پاکیزه نویسی در نثر( کاوه، ش۳ جدید-۳۸مسلسل) و نیز کنار گذاشتن «منسوخات کلامی» و بازگشت به «روح زنده شعر»( ش ۴و ۵ جدید-۳۹و ۴۰ مسلسل) بود. تقی‌زاده در نشریه کاوه، برای «فرنگی‌سازی ایران» به جز ترجمه مطالب از زبانهای اروپایی، حمله به عناصر فرهنگ ایرانی عصر را نیز در دستور کار قرار داده بود. به عنوان مثال در سرمقاله شماره ۲، پس از نقل این خبر از روزنامه رعد تهران که «در استرآباد برای مراسم عاشورا ثقه السلطنه معاون حکومت یک دسته دولتی ترتیب داده و زنگ بزرگی هم که سابقا متعلق به تراکمه بوده، در سقاخانه شهر نصب شده، به گونه‌ای که صدای آن در همه شهر شنیده می‌شود»، از اینکه برخی از «رسوم ظلمانی» به جای زوال بر رواج خود می‌افزاید، ابراز ناراحتی نمود و در سرمقاله شماره ۸ ، عقل خام عوام را بلایی بزرگ دانست و با حمله به آن نوشت:
« یک بروجردی اگر بشنود یا بخواند که در هند زن زنده و جوانِ مَردِ مُرده را با جسد خود او با هم می‌سوزانند و در چین برخی خود را زیر چرخ عراده‌ای که بت بزرگ در روی آن حمل می‌شود انداخته و خود را قربان می‌کنند ودر فرنگستان قورباغه را می‌خورند و باز در فرنگ مردها با زنها می‌رقصند، این‌قدر تعجب می‌کند که تا یک ساعت لاحول می‌خواند، ولی همان شخص پس از فراغت از لاحول خواندن، به عجله یک قمه و دو ذرع چلوار برداشته، به میدان عمومی شهر می‌شتابد که در جلوی روی مردم سر خود را با عده کثیر دیگر برای ثواب اخروی بشکافد…و بعضی دیگر از مسلمانان صحیح الاعتقاد هر روز زن خود را کُتک مضبوطی زده، بعد برای تفریح و تماشای هم‌جنس خود(!) بیرون می‌روند و همه این اعمال را طبیعی و معمولی و مطابق ذوق و عقل تصور می‌کنند.»
انتشار کاوه در خارج از کشور به گردانندگانش این فرصت را می‌داد تا از آتش خشم عمومی دور بمانند، از سویی توزیع‌کنندگان(وکلای) کاوه در داخل ایران هم گروهی از متجددان متنفذ و متمول عصر بودند که هم توان مقاومت در برابر فشارها و جنجالهای پدید آمده درباره نوشته‌های کاوه را داشتند و هم کاهش فروش نشریه به سبب مطالبش، نگرانشان نمی ساخت.وکلای کاوه در تهران عبارت بودند از: یحیی دولت آبادی(وکیل دوره‌های گوناگون مجلس)،سید عبدالرحیم خلخالی(از مدیران مساوات و اعضای اجتماعیون، عامیون و رئیس بعدی دیوان محاسبات)، حسین پرویز (از مشروطه خواهان با سابقه و از همراهان تقی زاده در سفر اول به اروپا)،رضا جورابچی(از یکی از خاندانهای شناخته شده تجار و برادر تقی جورابچی نویسنده نسب نامه حرفی از هزاران که اندر عبرت آمد)، محمد حسین صدرایی(نماینده دوره چهارم مجلس از دماوند و فیروزکوه)، سید عبدالرحیم کاشانی(مدیر روزنامه آیینه غیب نما و از تجار تمبر و کارت پستال و نماینده دوره‌های بعدی مجلس).
در اصفهان نیز امین التجار، از بازرگانان شناخته شده(که البته بعدها قربانی دعوای تقی زاده و تیمورتاش شد و با شهادت تقی‌زاده که وزیر مالیه شده بود به اتهام پرداخت رشوه به تیمورتاش برای به‌دست آوردن انحصار تریاک به زندان افتاد) و در تبریز، حاج محدعلی بادامچی(از بازرگانان شناخته شده و از نزدیکان شیخ محمدخیابانی که به همراه تقی‌زاده و تربیت در انجمن معارف تبریز نیز حضور داشت)و حاجی محمدآقا صرافزاده( از مشروطه خواهان با سابقه و نماینده مجلس اول) و در سیستان عباسعلی خان قاجار(امین مالیه وقت) وکالت نشریه کاوه را بر عهده داشتند.
دوره جدید کاوه را باید آغاز نویسندگی حرفه‌ای جمال‌زاده نیز بدانیم. جمال‌زاده در این زمان سابقه ادبی و سن چندانی نداشت و می‌توان گفت بیشتر از روی بخت و اقبال و نیز به دلیل سابقه خانوادگیش به جمع نویسندگان کاوه که مشاهیری چون تقی‌زاده و علامه قزوینی در آن حضور داشتند، پیوسته بود.بستری که کاوه برای جمال‌زاده مهیا کرده بود، راه را برای نوآوری و تبدیل شدن به نویسنده پیشتاز(آوانگارد) برای جمال زاده هموار می‌کرد؛ راهی که برای بسیاری دیگر از نویسندگان پردست‌انداز و سنگلاخ است.
جمال‌زاده در چهارچوب خط مشی و اهداف نشریه کاوه پس از انتشار دو کتاب تحقیقی(تاریخ روابط ایران و روس و گنج شایگان درباره وضعیت اقتصادی ایران) مجموعه داستان «یکی بود و یکی نبود» را در سال ۱۳۰۰به وسیله چاپ‌خانه «درفش کاویانی برلین» که وابسته به موسسه کاوه بود، منتشر کرد و در اختیار وکلای کاوه در ایران گذارد. او در این کتاب، دو ابداع مهم ادبی را در تاریخ ادبیات معاصر ایران به نام خود ثبت کرد:
۱- داستان کوتاه فارسی: یکی از روشهای مطلوب برای فرنگی‌گونه شدن ادبیات ایران، حتما ورود قالب‌های نوین ادب اروپایی از جمله داستان کوتاه به ادبیات فارسی است؛ البته جمالزاده در مقدمه‌، کتاب را مجموعه‌ای از حکایات با « انشا‌ء رمانی» معرفی می‌کند و همین باعث شده برخی چون میشل کویی پرس(بالایی-کویی پرس، ۱۳۶۶، ۹۳) به این حدس برسند که او در زمان نگارش کتاب با مفهوم «نوول» آشنا نبوده، اما بیشتر می‌توان گمان کرد، او با هدف پذیرش مخاطب از اصطلاح آشنای حکایت استفاده کرده.(در زمان انتشار یکی بود و یکی نبود، مخاطبین ایرانی از دریچه ترجمه‌ها با اصطلاح رمان نیز آشنا شده بودند و به ویژه آثار الکساندر دوما پر مخاطب بود. )
در آن سالها در ایران بحث «تجدد ادبی» یا « انقلاب ادبی» بحث داغی در محافل روشنفکری محسوب می‌شد و دو نشریه «دانشکده»(چاپ تهران و به سرپرستی ملک الشعراء بهار) به عنوان نماینده سنت‌گرایان و« تجدد» (چاپ تبریز و به سرپرستی تقی رفعت) به نمایندگی نوگرایان، درگیر مباحثات داغی بودند اما این بحث‌ها عموما درباره شعر فارسی بود و کمتر توجهی به نثر یا قالبهای روایی وجود داشت. به همین دلیل «یکی بود و یکی نبود» و قالب داستان کوتاه با مخالفت جدی میان اهل ادب روبه‌رو نشد و البته تا حدودی هم به دلیل جنجالهای بعدی نادیده ‌گرفته شد.
۲- استفاده از زبان روایی و اصطلاحات عامیانه و محاوره‌ای: جمال‌زاده این شیوه را «دموکراسی ادبی» نامیده که باعث آشتی عامه با ادبیات می‌شود. تلاش برای نگارش به زبان توده‌ها در عصر مشروطه شیوه‌ی نوشتاری متداولی بود و روش نگارش روایی جمال‌زاده، به ویژه در «چرند و پرند» علامه دهخدا سابقه داشت و نیز باید از سیدجمال واعظ، پدر جمال‌زاده، یاد کنیم که در وصف او گفته‌اند: « اولین کسی بود که در ایران مستقیماً با مردم کوچه و بازار یعنی با ملت حقیقی روبه‌رو شد و با زبانی که مردم می‌فهمیدند و به طرزی که دل‌پسند کوچک و بزرگ و زن و مرد بود با آنها صحبت داشت.»(اصفهانی، ۱۳۳۳، ۵۴۰). سیدجمال الدین واعظ پیش از ترک اصفهان در نگارش رساله‌ای در نقد آقا نجفی، از روحانیون متنفذ و حامی و همکار جنایات ظل السلطان، به نام «رویای صادقه» مشارکت داشت. بخشهایی از این رساله که احتمالا به قلم سید‌جمال الدین واعظ است با استفاده از لهجه اصفهانی و شکستن املاء کلمات و…حتی پیشروتر از «دموکراسی ادبی» مورد نظر جمال‌زاده است:
«- خطاب رسید: محمد تقی امروز را هیچ تصور می‌کردی و این محکمه و مواخذات را آیا هیچ به خاطر خطور می‌دادی؟
-جواب: من که غیب نیمی‌دونم، او چه طور؟» (سید جمال واعظ، ۱۳۱۲، ۲۰۱)
مردمی‌سازی ادبیات با دو رویکرد انجام می شود: ارزش بخشیدن به فرهنگ عامه و یا تحمیل مشروعیت فرهنگ مسلط. رویکرد دموکراسی ادبی جمال‌زاده ،جز بحث زبان، بدون شک، رویکرد دوم است. در این شیوه بر خلاف ادبیات فولکولور یا اشکال ادبی هنر توده‌ای مدرن(ترانه‌های موسیقی پاپ، داستانهای عامه‌پسند و..) ارزشهای ادبی و فرهنگی اثر بر مبنای سلیقه‌ و انتظار توده‌ها تنظیم نمی‌شوند، بلکه شگردهای ادبی و تولیدی (انتشار، قیمت ‌گذاری، توزیع، تبلیغات) به کار می‌روند تا توده‌ها از طریق اثری که بر مبنای ارزشهای یک گروه مسلط بر فرایند تولید اثر ادبی (حکومت، نخبگان و…) تولید شده «فرهنگ پذیر» شوند. جمال‌زاده زبان توده را به کار می‌گیرد تا ارزش‌های فرهنگی آنها را به چالش بکشد و آنها را با ارزشهای فرهنگی تازه‌ای آشنا کند.
انتقادات بی‌محابا و استهزاآمیز او، به ویژه انتقاداتش از وضعیت زنان و حمله‌اش به روحانیان عصر در داستان «بیله دیگ، بیله چغندر»، موجب موج بزرگی از اعتراضات به انتشار کتاب شد. خلخالی از توزیع‌کنندگان «کاوه» و «یکی بود و یکی نبود» در نامه‌ای به جمال‌زاده نوشت:
« چماق‌های تکفیر به حرکت و فریادهای واشریعتا بلند شد. علمای اعلام و ذاکرین ذوی‌العزو الاحترام و سایر مومنین عالی‌مقام در مساجد و منابر اجتماع نموده در مقابل کفر و زندقه مشغول صف‌آرایی گشتند…بگیر بگیر هم از طرف دولت شروع شد. دولت هم علی الظاهر با اجتماع مسجد جامع موافق بود.ولی وزیر جنگ[رضاخان سردار سپه] در این موقع بی‌طرف بودند…»(جمال‌زاده، ۱۳۷۸، ۸۷)
این جنجال و واکنش تند و نیز ورشکستگی نشریه کاوه و تعطیلی آن، جمال‌زاده را بیست سال، یعنی تا پس از سقوط حکومت رضاشاه به سکوت برد و تنها پس از شهریور بیست بود که دوباره دست به قلم برد. اما در روزگاری که دیگر دیر شده بود و میدان دار صحنه فرهنگ و سیاست ایران جوانانی بودند که ادبیات برآمده از انقلاب مشروطه را که جمال‌زاده از چهره‌های شاخص آن بود، کهنه می‌دانستند و این‌گونه بود که جمال‌زاده در ادبیات معاصر ایران هرگز جریان‌ساز نشد.

منابع:
۱- اصفهانی، سید جمال‌الدین واعظ، رویای صادقه،تهران، ۱۳۱۲، مجله ارمغان، ش ۱۴۶
۲- اصفهانی،مجمر، شرح حال مرحوم سید جمال الدین واعظ، تهران، ۱۳۳۳، مجله یغما،ش ۸۰
۳- بالایی، کریستف، کویی پرس، میشل، سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی،مترجم: احمد کریمی حکاک، تهران، ۱۳۶۶، انتشارات پاپیروس
۴- جمال‌زاده، سید محمد علی، خاطرات سید محمد علی جمال‌زاده،به کوشش ایرج افشار-علی دهباشی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات سخن
۵-جمال‌زاده، محمد‌علی، یکی بود و یکی نبود، تهران، ۱۳۲۰، بنگاه پروین
۶- دوره مجله کاوه برلین-پایگاه مجلات تخصصی نور