انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تجسم عشق؛ عکس‌هایی از اشیاء یادآور عشق

انسان‌شناسی اشیاء یکی از زیرشاخه‌های انسان‌شناسی است که اشیاء را از منظر انسان‌شناختی بررسی می‌کند. توجه به هویت و حافظه‌ی اشیاء در بستر تاریخی، فرهنگی، دینی و… اهمیت دارد. نقل‌قولی از انسان‌شناسی و فرهنگ به تعریف بهتر این حوزه کمک می‌کند: «رابطه‌ی انسان‌ها و اشیاء به صورت مستقیم و غیرمستقیم، فرایندهای ساخت و استفاده از آن‌ها و فرهنگ این روابط از موضوع‌هایی هستند که در این حوزه به صورت خاص مورد بحث قرار می گیرند. برخی از اشیاء در بعضی از فرهنگ‌ها اهمیتی چنان ویژه دارند که نمی‌توان صرفاً از آن‌ها به مثابه یک فن یا یک هنر نام برد. برای مثال  قالی در فرهنگ ایرانی، سیاه چادر در فرهنگ عشایری، یا لباس و آرایش در فرهنگ‌هایی چون ژاپن و هند». بررسی اشیاء در حوزه‌ی انسان‌شناسی ذیل موضوعات مختلفی بررسی می‌شود. یکی از این موضوعات،‌ اشیائی است که به احساسات و عواطف مرتبط هستند. این اشیاء همراه خود عاشقانه‌ها و جدایی‌هایی را همراه دارند.

در همین راستا دو موزه به نام «موزه‌ی قلب‌های شکسته/ روابط شکست‌خورده» در زاگرب، پایتخت کرواسی و لس‌آنجلس آمریکا وجود دارد. استقبال از این موزه نشان‌گر توجه و علاقمندی افراد به موزه‌های مدرن با موضوعاتی ملموس است. در این موزه‌ها افراد اشیاء شخصی خود که به عشق شکست‌خورده‌ی آن‌ها مربوط می‌شود را با توضیحی مختصر در یک پاراگراف به موزه هدیه می‌دهند. این اشیاء از نوارهای ویدیویی یک زوج تا تکه‌های آیینه‌ی خرد شده بعد از پایان رابطه را در بر می‌گیرد. ایده‌ی این موزه توسط یک زوج پس از پایان رابطه‌ی خودشان شکل گرفت. در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ مردم از این اشیاء در کشورهایی مثل آرژانتین، سنگاپور و انگلستان دیدن کردند و در سال ۲۰۱۰ در زاگرب به صورت دائمی گشایش یافت. با توجه به استقبال‌ها دومین موزه در سال ۲۰۱۶ در لس‌آنجلس آمریکا افتتاح شد. اطلاعات بیشتر درباره‌ی این موزه در نشانی آن به آدرس https://brokenships.com/ موجود است.

وجود این اشیاء و استقبال از آن‌ها چه برای اهدا و چه برای بازدید، نشان‌دهنده‌ی اهمیت موضوع است. این اشیاء می‌توانند به صورت توأمان تجلی عشق، خشم و اندوه باشند. تصاویری از این موزه در ادامه آمده است که نشان می‌دهد چطور در این موزه حتی علامت‌های ورودی و عنوان متناسب با موضوع موزه انتخاب شده‌اند و به جزئیات توجه شده است. این توضیح نشان‌دهنده‌ی این است که چطور اشیاء قابلیت بیانگری دارند. به عبارت دیگر یک شیء که بی‌جان است، می‌تواند حامل خاطرات و عواطف بشری باشد. این شیء فراتر از محدوده‌ی اشیاء دانسته می‌شود و ارزش آن دیگر با معیارهای مادی ارزیابی نمی‌شود، بلکه به دلیل اینکه یادآور مفهومی ارزشمند است و نمی‌توان برای آن بهایی تعیین کرد. همین ویژگی‌ها است که می‌تواند یک برگ گل یا پیکسل تزئینی را به وسیله‌ی تبدیل کند که جزو ارزشمندترین اشیاء فرد محسوب شود. این اهمیت به نوعی است که امکان دارد برای مراقبت و نگهداری از این شیء توجه بیشتری از اموال صورت بگیرد. در این پروژه از این امکان برای فهم معنای تجسم‌یافته‌ی عشق از دیدگاه افراد استفاده شده است. از افراد خواسته شد که از یک شیء شخصی خود که معنای عشق را برای آن‌ها تداعی می‌کند عکسی تهیه کرده و آن را همراه توضیحات کوتاهی بفرستند.

همچنین این توضیح داده شد که منظور از عشق، عشق رمانتیک است و عشق مادر فرزندی، عشق به وطن و… مدنظر نیست. ۱۵ کار دریافت شد که از اشیاء متعارف مثل حلقه‌ی ازدواج تا اشیاء خاص‌تر مثل دستکش بیس‌بال و دستبندی با دانه‌های قهوه را شامل می‌شد. این گستردگی و تمایز نشان‌گر تعاریف ناهمسان افراد از معنای عشق و تجلی آن است. لازم به ذکر است که به دلیل شخصی بودن وسایل، اسم عکاس‌ها که صاحب اشیاء بودند آورده نشده است.

تصاویری از موزه‌ی «قلب‌های شکسته»

 

شماره‌ی یک

عکسفرفره و انار
تاریخ عکس‌برداری۹/۳/۹۹

 

شی‌ای رو دوست دارم که به نحوی به آدمی که به صورت رومانتیک دوستش داریم، مربوط بشه. فرفره‌ها یادگاری یه دوسته که در زمان‌های متفاوت بهم داده. انارها هم تو یه زمانی که عمیقاً دلتنگ بودم و تو یه پارک بودم، چشمم بهشون خورد و به عنوان یادآورنده‌ی اون روز و حس و اون شخص برداشتم که الان خیلی وقته رو پاتختی کنارمه و کاملاً خشک شده.

شماره‌ی دو

عکسانگشتر
تاریخ عکس‌برداری۹/۳/۹۹

 

اون موقع‌ها، یعنی همون موقعی که همه‌اش وسط بحث و تبادل نظر یا برنامه‌ریزی برای یه کار خفن جدید بودیم و دلمون پر می‌کشید برای دیدار و تلفن یا… خلاصه اون موقع‌ها که دلمون قُلُپی می‌ریخت وقتی همدیگه رو می‌دیدیم، این انگشتر رو خریدم. خیلی دوستش داشتم و همیشه دنبالم بود. ایشون هم همون موقع‌ها یه انگشتر عقیق خریده بود و تو خیال خودش گفته بود که این انگشتر جدید خانم فلانی یعنی خیلی خاطر من رو می‌خواد که رفته شبیه انگشتر من خریده. خلاصه این انگشتر جسارت خواستگاری رو بعد از دو سال به ایشون اعطا کرد. و این شد که این انگشتر شد یادگار اون روزای مَلَس و اون سرخوشی‌های بی‌انتها.

شماره‌ی سه

عکسگردو و تیله
تاریخ عکس‌برداری۹/۳/۹۹

 

این خیلی گردوی مهمیه توی زندگی ما. ما اولین باری که رفتیم بیرون، رفتیم بهشت‌زهرا. یعنی نمی‌خواستیم بریم بهشت زهرا، در واقع من چون بهشت‌زهرا بودم اونجا همو دیدیم. در واقع قرار بعد از همه‌ی اتفاق‌ها، یعنی قرار رسمی‌مون، قراری که بعد از اتفاقات سختی رخ داده بود… یعنی نه اینکه لزوماً بگیم همو دیدیم یه جایی. بعد یهو خیلی عجیب یه آقایی اومد و بهمون گردو داد، گردو خیرات کرد. پشت یه جای خیلی عجیب غریبی داشت خیرات می‌کرد در حالی که هیچ کسی نبود و این گردو برامون خیلی معنا داره و من اینو خیلی دوسش دارم، برام خیلی ارزشمنده. نمی‌دونم یه سری معناهایی بهش الحاق کردم که یه کم اینو متفاوت می‌کنه از بقیه‌ی یادگاری‌هایی که داریم. چون یک ظرف یادگاری هم داریم چیزای مختلف، تیکه‌های کوچیکی که جمع کردم. این خیلی مهمه، اون تیله‌ها هم خیلی مهمه. اساساً تیله برام معنا داره. یه ظرف داره همسرم تیله‌هایی که براش آوردم از بلوچستان و به نظرم تیله مثل یه دارایی و ارثیه هست… نمی‌دونم. مهمن. هم هدیه می‌دم هم خیلی تیله هدیه می‌گیرم. همسرم هم اولین هدیه‌ای که از من گرفت یک مشت تیله بود؛ از بلوچستان که گفتم. الان چهار تا ظرف تیله تو این قابه. همه رو هم جلوی چشم می‌ذاریم. این ظرفه که دستمه همون تیله‌هائن، مال دوره‌ی آشنایی‌مونه. سنگ‌های کنارشم از دریای شمال براش آوردم.

شماره‌ی چهار

عکسحلقه و گیفت
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

هر وقت نگاهش می‌کنم یاد خریدنش میفتم و نهایت عشقی که هست. یه مدت اواخر بارداری برام تنگ شده بود، یه چیز دیگه دستم می‌کردم. بعد که یکی دو ماه بعد از تولد بچه دوباره پوشیدم دیدم یه حس دیگه داره حلقه! انگار واقعاً عشق تزریق می‌کنه تو وجود آدم.

 

 

شماره‌ی پنج

عکسگردنبند
تاریخ عکس‌برداری۹/۳/۹۹

 

من همیشه از گردنبند اسم خود طرف بدم میومده، می‌گفتم خب میندازن گردنشون گم نشن! ولی این گردنبند در شرایط خاصی سفارش داده شده،‌ با الهام از ویژگی‌های شخصیتی خودم و در اوج تنگدستی. همچنین یک جای به خصوص بهم هدیه داده شده. من خیلی گردنم نمی‌کنمش چون می‌ترسم. ولی وقتی داشتم وسایلمو برای زلزله جمع می‌کردم، تنها چیزی که برداشتم همین بود. چون وجودش برام پر از برکت و عشقه.

شماره‌ی شش

عکسکتاب و مجسمه
تاریخ عکس‌برداری۱۵/۹/۹۵

 

دلیل اینکه این شیء برام یادآور عشقه به خاطر این کتابیه که کنارشه و کتاب نوشته‌های عاشقانه‌ی نویسنده خطاب به همسرشه که برای من خیلی زیبا و وارسته بود. به صورت اتفاقی تصمیم گرفتم از این دو تا کنار هم عکس بگیرم، ولی خب با هم تداعی می‌شن.

شماره‌ی هفت

عکستابلو
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

این تابلو رو من ده سال بعد از شروع رابطه‌مون خریدم، اما برام یادآور اون روزهاست. عشق، تفاوت‌هامون، آغوش باز برای به هم رسیدن.

 

شماره‌ی هشت

عکسدستبند
تاریخ عکس‌برداری۱/۳/۹۹

 

می‌دونستم که چه قهوه‌ای دوست داره و پاشدم رفتم از سر کوچه دونه‌ی قهوه‌ی مجبوبشو خریدم. ۲ ساعت و نیم زمان گذاشتم و دونه‌ها رو با ظرافت سوراخ کردم تا باهاشون دستبند درست کنم. بعد از جدایی از اون آدم.

شماره‌ی نه

عکسعطر
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

وقتی بعد ۱۰ سال دیدمش، گل رزی که از همون قدیما نگه داشته بودم که روزی بهش بدم رو گذاشتم رو داشبوردش. به جای دلم یه یادگاری می‌خواست که هیچ وقت این روز رو فراموش نکنم. چی بهتر از عطر تنش توی اون روز به خصوص!

شماره‌ی ده

عکسپیکسل
تاریخ عکس‌برداریبهمن ۹۶

 

دیگه مدت‌ها بود ازش بی‌خبر بودم. توی کتابفروشی یهو این پیکسلو ته یه سبد پیدا کردم. به نظرم شبیهش بود. خود خودش بود. همه چی یادم اومد. خریدمش و تا روزها جلوی چشمم بود و زنده شده بود. اما آخرشم دادمش رفت. نتونستم نگهش دارم. نمی‌شه آدما رو توی یه شیء نگه داشت. هیچی رو نمی‌شه نگه داشت.

شماره‌ی یازده

عکسسنگ، خوراکی، نامه و دفتر
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

اون اولی یک سری سنگ بود که هر سفری می‌رفت چون من سنگ دوست دارم از یه جایی برام می‌آورد؛ هر کدوم از یه جاییه. این دومیه، عادت داشت چیزایی که خوشمزه بود رو چند تاش رو برام می‌گذاشت. این کاغذها همه‌ی نامه‌هایی بود که گرفته بودم و چیزهایی که نوشته بودم و به اون ربط داشت. دفتر پایینی هم گرفته بودم که توش برای همدیگه بنویسیم.

شماره‌ی دوازده

عکسگل و پارچه‌ی سبز
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

اون گل‌ها که خشک شده برای خواستگاریه. اون پارچه سبزه هم برای زمانیه که شاگردش بودم که به هممون کادوی تولد داد سال آخر و به من اینو داد. گفت من حس کردم یه کادوی معنوی واسه تو باارزش‌تره تا مادی. بعداً این حرف خیلی ارزشمندتر شد واسم. پارچه برای اولین سفر کربلاش بود.

شماره‌ی سیزده

عکسشیشه‌ی سنگ
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

یه شیشه هست از اینا که درش چوب‌پنبه داره. توش چند تا سنگه،‌ با یه نوشته، که روش نوشته این سنگ‌ها متعلق به چه دیواره‌ای هست. دوستش دارم. چون هم سنگ‌ها برای جاییه که من اونجا دوست داشتن و دوست داشته شدن رو تجربه کردم، هم برای من یه جوری یادآوری خاطرات خوبیه، هم تو دوران سختی اون سنگ‌ها رو گذاشتم توی اون شیشه. این عکس خاک کویر شهرمونه.

شماره‌ی چهارده

عکسکیسه‌ی آب‌گرم
تاریخ عکس‌برداری۱۰/۳/۹۹

 

این اولین هدیه بعد از عروسیه… برای من خیلی خاصه. طلا و جواهر نیست و قیمتی نداره، ولی نشون می‌ده طرف مدت‌ها تو رو رصد کرده. به دردهای گاه و بیگاهت آگاهه و درمانش رو هم می‌دونه. هدیه‌اش یک شیء فانتزی نیست. یکی از ضروری‌ترین احتیاجاته. من واقعاً دوستش دارم و وقتی نگاهش می‌کنم کلی خاطره‌ی خوب به ذهنم میاد.