انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تبیین دیدگاههای گوناگون روان‌شناسی یادگیری از پدیده‌های غلبه و وقفه

پدیده غالب شدن یک جزء محرک بر دیگر اجزای محرک مرکب در طی شرطی‌شدن در نظریه شرطی‌سازی کلاسیک غلبه نام‌گرفته‌است. این پدیده همانطور که تعریف شد در صورت وقوع شرطی سازی به جزء غالب و نه جزء ضعیف محرک مرکب غلبه نامیده می‌شود. غلبه در‌خصوص اجزاء ضعیف‌تر با پدیده وقفه همایند می‌شود. در واقع وجود غلبه همراه و ملزوم با وقفه سایر اجزای محرک(ارایه هم‌زمان دو جزء محرک اما شرطی شدن با جزء غالب) خواهد‌بود غلبه زمانی حادث می‌گردد که جزئی از محرکِ ترکیبی یا صحنه ترکیب بر اجزای دیگر برتری و غلبه داشته از شرطی شدن سایر اجزا و محرک‌ها ممانعت به عمل ‌آورد. این پدیده اهمیتی نظری دارد چون همه عناصر تحریکی به طور هم‌زمان به ارگانیسم وارد می شوند. شواهد گوناگون امروزین بر وجود وقفه و غلبه هم در شرطی‌سازی کلاسیک و هم شرطی‌شدن کنشگر گواهی داده‌اند(هیلگارد و باور، برگردان براهنی، ۱۳۷۱). این سازه نخستین بار توسط پاولف و طی آزمایشات شرطی‌سازی کلاسیک تبین گردید. مفهوم نظری پاولف درباره خواص و اثرات کارکردی سیستم عصبی به‌ویزه مغز بود که بر این دو فرایند اساسی(وقفه و غلبه) بنا شده که دوروی یک سکه انگاشته می شوند و همیشه همراه هم ولی با نسبت متفاوتی در قیاس با یکدیگرند. پاولف کارکرد قشر مغز را به موزاییک مانند کرد که از نقاط یا مناطق برانگیخته و بازداری‌شده‌ی همواره در حال تغییر تشکیل شده است. وی با ارایه محرک مرکب از نور و صدای شدید، ترجیح شرطی شدن را در ارتباط با صدا یافت و دلیل را نیرومندی و غالبیت عنصر صدا تفسیر نمود. روش پاسخ هیجانی شرطیCER استیس و اسکینر برای اندازه گیری نیرومندی پیوند یا ارتباط محرک غیر‌شرطی و محرک شرطی و اجرای برنامه‌ی تقویتی فاصله‌ای ثابت منع شرطی ابداع شد و با استفاده از این روش برآورد تغییرات نرخ پاسخدهی برای تعیین میزان شرطی شدن صورت‌گرفت. در این روش بعد از شکل‌دهی رفتار موش را در جعبه اکسینر (اهرم فشاری-غذا)قرار دادند و برنامه تقویت ثابت چهاردقیقه‌ای برای ایجاد نرخ ثابت پاسخدهی اجرا شد. جانور آزمایشی یک ساعته را طی‌نموده که ضمن آن یک صدا به مدت سه دقیقه پخش و با پایان صوت شوک غیرقابل اجتناب دریافت‌می‌کند. برنامه تقویتی ثابت همچنان برقرار بوده، پس از چند دوره هر بار شنیده شدن صدای صوت میزان پاسخدهی موش به میزان زیادی کاسته می شود و این کاهش طی زمان نسبت به صوت منع شرطی نامیده شده‌است. اسکینر و استیس مشاهده نمودند که پاسخ های هیجانی جیغ زدن، ادرار کردن و نظیر آنها در ضمن مدت طولانی که صدا پخش می شود رخ می دهند و این پاسخ ها به عنوان منع نرخ پاسخدهی فرض شدند. با این روش میزان شرطی شدن صدا-شوک را از طریق تغییرات ایجاد شده در میزان میزان پاسخهای کنشگر را می‌توان برآورد نمود. شاید بتوان قانونهای طلایی مناسبت، اقتضا و ارتباط تقویت و رفتار اسکینر را نیز در توضیح پدیده وقفه و غلبه بکار گرفت‌(دیز و هالسی، برگردان براهنی،۱۳۶۳؛ ‌هرگنهان و السون‌،برگردان سیف، ۱۳۹۰).

این روش توسط کامین تغییراتی یافت و وی از آن پدیده‌ای بنام وقفه یا اثر وقفه را استنتاج کرد و این پدیده را در ارتباط با ممانعت یادگیری‌های گذشته نیز به‌حساب‌آورد. با این اوصاف برای شرطی شدن به چیزی بیش از مجاورت و همایند‌ی محرک و پاسخ نیاز‌ بود. به‌زعم کامین نیز غلبه در صورت نیرومندتر‌بودن یک جزء محرک در قیاس با سایر اجزا مقدور‌می‌شود، که این نیرومندی با ویژگی شگفت‌انگیزیsurprising ness آن جنبه‌ی محرک و جلب توجه ارگانیسم و فقدان چنین ویژگی با عدم وقوع شرطی‌سازی در ارتباط است.

رابرت رسکورلا و آلن واگنر که مقوم نظریه شرطی سازی کلاسیک بر مبنای پژوهش‌های اِگِر و میلر می‌باشند، با تبیینی از وقفه، با استفاده از منطق ریاضی و سامانه نمادی بحث جدیدی مبنی بر تعیین‌گری ماهیت محرک یا قابلیت شرطی‌شدن برای یادگیری بهینه مبتنی بر ویژگی‌ای ورای مجاورت و هم‌آیندی و متاثر از وابستگیcontingency که از آن به نیروی تداعی بالقوه یاد‌نموده‌اند، را گشودند. این دو پژوهشگر از منطق تحلیل ریاضی و نمادی برای تحلیل رفتار بهره برده‌ و افزایش اجزای محرک را افزاینده احتمال وقفه درنظر‌آورده‌اند. ایشان با نشان دادن یادگیری کسب‌شده پس از یک کوشش خاص با و تغییر یادگیری در نتیجه شرطی شدن در کوشش با به قابلیت شرطی‌شدن یک جفت cs , us اشاره دارند. ضریب به نیرومندی تداعی بالقوه cs معین دلالت دارد. برای نمونه صدای بلند از صدای آرام ارزش بیشتری دارد. ضریب نیرومندی تداعی بالقوه یک را نشان می دهد. متلا شوک برقی قوی بازتاب پس کشیدن شدید‌تری نسبت به یک شوک ضعیف تر دارد که به صورت کنار هم گذاشتن همه اجزا در کنار یکدیگر فرمولی برای پدیده وقفه ارایه می‌گردد: که این معادله نشاندهنده این است که تغییر در نیرومندی یادگیری شرطی در هر کوششی تابعی است از تفاوت بین حداکثر یادگیری ممکن و مقدار یادگیری که در پایان کوشش قبلی صورت گرفته است. به عبارت دیگر در منحنی یادگیری یا تداعی ایجاد‌شده در کوشش آغازین یادگیری بیشتر از کوششهای بعدی صورت می گیرد و هرچه بر تعداد کوشش‌ها افزوده شود از میزان یادگیری کاسته خواهد‌شد. فرمول دیگری که برای بین وقفه بکاربرده‌اندعبارت است از که بیانگر مصرف اکثر شرطی شدن ممکن برای us خاص(شوک) با cs اول(صدا) می باشد. زنر نیز با ساده انگاشتن فرایند صدور رفتار مخالف بوده دیدگاه رسکورلا را تایید نموده است. رسکورلا همچنین از شرطی شدن رو به جلو و شرطی شدن وارونه و اصطلاح شرطی‌شدن بازدارنده تعاریفی ارایه‌کرده‌است. وی همچنین شرطی‌شدن کلاسیک را بالاتر از یادگیری بازتابی در‌نظر می‌گیرد و به پویایی‌های رفتاری اشاره می نماید(لفرانسوا‌، برگردان سید‌محمدی،۱۳۸۵؛ ‌هرگنهان و السون‌،برگردان سیف، ۱۳۹۰)..

مارتین سلیگمن به دشوار‌بودن برخی تداعی‌ها و یادگیری‌ها برای بعضی موجودات اشاره‌نموده و از آمادگی‌‌زیستی(پیش‌آمادگی) به‌عنوان عاملی‌مهم برای‌تسهیل یا دشوار‌ساختن یک تداعی یا یادگیری‌نام‌می‌برد.

کسانی همچون ویلکاکسون، کرال و دراگوین مفهوم پیش‌آمادگی سلیگمن را با آزمایشی مربوط به ارایه آب آبی رنگ و شور و متعاقب آن ایجاد مسمومیت خفیف درباره بلدرچین ها وموش‌ها چنین توضیح دادند که تداعی و محرک شرطی برای یادگیری توسط جاندار و بنابر سپرده ارثی‌اش برگزیده می‌شود که در مورد موشها مزه و درباره بلدرچین‌ها رنگ نقش تعیین‌کننده‌تری در فرایند تغذیه و لذا جایگاهی خاص در سپرده ارثی‌شان دارد.

نیکولاس مکینتاش که در چارچوب نظریه پردازش اطلاعات پدیده وقفه را توجیه نموده، جستجوی ارگانیسم را برای فراهم شدن امکان پیش‌بینی رویدادهای زیستی مهم، را منجر به جستجوی اطلاعات توسط جاندار می‌پندارد. به نظر وی وقتی که جاندار اطلاعات مناسبی برای پیش‌بینی بدست می‌آورد سایر داده‌ها را نادیده می‌انگارد. مکینتاش پدیده‌ی وقفه را با فرض توان جلب توجه بیشتر و بهتر و ارایه اشاره‌های پیش‌بینی‌کننده تببین نموده بر‌این‌اساس به قدرت یافتن وقفه با اضافه شدن به اجزا و پیچیدگی ترکیب محرک و چند‌جانبه شدن تداعی‌ها اشاره می‌کند. تفسیر وی از غلبه روشن و در ارتباط با اطلاعات پیش‌بین است و با مطرح ساختن تجربه وارونه قبلی نادیده انگاشتن اطلاعات و داده‌های نا‌مربوط را امری روا و مبتنی بر توجیه‌های نظریه پردازش اطلاعات تبین می‌نماید. از سوی دیگر تناسب پیوند با ابزار و محرک مورد توجه بوده است ‌(هرگنهان و السون‌،برگردان سیف، ، ۱۳۹۰؛ دیز و هالسی، برگردان براهنی،۱۳۶۳).

آنچه ثرندایک غلبه عناصر نام نهاده نیز با وقفه و غلبه هم‌خوانی دارد و بر چیرگی جنبه‌ای یا عنصری از محرک برای مجاورت و تداعی با پاسخ استوار است. مفاهیم خزانه رفتاری، سپرده ارثی و دام غریزی نیز به برتری یا غلبه عناصر و اجزای فطرتا غالب اشاره دارند.

بولس تشکیل انتظارات را در ارتباط با سپرده ارثی مطرح ساخت و جزء غالب را اساس تشکیل انتظارات نسبت به محرک تلقی کرد و آخرین درجه یادگیری را سقف شرطی شدن در‌نظر گرفت. با این اوصاف وی برای هر آزمایش یادگیری لازم می‌داند که سپرده ارثی ارگانیسم در‌نظر گرفته شود. آزمایش بولس با کار بر روی موشها در یادگیری مازهای تیT شکل ارتباط با تشنگی یا گرسنگی موشها با سرعت و چگونگی یادگیری وسیله ای مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید موشهای تشنه هم سریعتر آموختند و هم خطای کمتری طی یادگیری مرتکب شدند. با این گفته با نظر باندورا درمورد نقش فراهم سازندگی اطلاعات برای به فعلیت‌در‌آمدن سپرده ارثی مطابق به‌نظر می‌رسد.

برلاند با طرح دام غریزی، بر اهمیت پاسخ غریزی در موقعیت شرطی کنشگر پافشاری نمود و اهمیت تمایلات ژنتیکی را مورد تاکید قرار داد.

سازه‌ای به نام منع شرطی که هال مطرح نموده به‌طور تلویحی می تواند در ارتباط با وقفه و غلبه انگاشته شود اما دلیل آن با مبنای وقفه و غلبه متفاوت است. هرچند در‌نظر‌گرفتن صحنه تحریک به جای محرک گویای توجه هال به ترکیبی بودن محرک است.

آنچه باوتون تحت نام خودسرنخ‌دهی یا برانگیختگی درونی و اثر بازگشت در ارتباط با خاموشی ارایه کرده نیز می تواند با وقفه و غلبه در ارتباط باشد.

گارسیا به آمادگی‌های فطری برای یادگیری که معادل تشکیل انتظارات و به‌معنای محدودیت‌های زیستی است پرداخته و این آمادگی ها را برای نوع و چگونگی رفتار صادره مهم قلمداد کرده‌است.

همچنین شاید بتوان چیزی که گاتری به عنوان اصل تاخر مبنی بر صدور آخرین پاسخ داده‌شده به محرک طی تحریک‌های بعدی مطرح ساخته را نیز در ارتباط با غلبه توجیه نمود.

علیرغم اینکه تبیین شناخت‌گرایان از فرایند یادگیری و آنچه تغییر می یابد متفاوت است اما چیزی که رفتار‌گرایان محرک محسوب نموده‌اند با متغیرهای محیطی تولمن همایند به نظر می رسد.

بنظر می رسد دیدگاه نوروفیزیولوژیک از جمله نظریه هب نیز با توجه به ساختار و سازمان سیستم عصبی و وجود فرایند‌های بازدارنده و تسهیل کننده نورونی و نوروترانسمیترهای دست‌اندر‌کار سیناپس‌ها در خصوص وقفه و غلبه بتواند تبیین‌هایی ارایه نماید.

هیلگارد و باور(برگردان براهنی،۱۳۷۱) از عوامل معارض یا ضد پاسخ برای توضیح وقفه و بازداری که ناشی از همبستگی منفی بین حضور محرک خنثی و ظهور یک محرک تقویت‌کنندهاست، استفاده‌کرده‌اند.

با این اوصاف چنانچه گفته شد پدیده وقفه و غلبه برای هر دو نوع شرطی‌سازی و نیز شرطی‌سازی وسیله‌ای، حکایت از استیلا یا قدرت یا زمینه مساعد‌تر زیستی یا موقعیتی در ایجاد پاسخ دارد و پژوهش های امروزین نوروفیزیولوژی و رویکرد پردازش اطلاعات و دیدگاه تکاملی نیز موید این مطلب از منظری دیگر یعنی سپرده‌های ارثی یا دام غریزی یا توانشهای مناسب بوده که برای این تفسیر شواهدی فراهم ساخته‌اند و تفاوت زمینه های مساعد نسبت به ایجاد رفتارهای شرطی را این چنین توضیح داده‌اند./

اشاره‌ها:

دیز.ج. و هالسی. ا. (۱۳۶۳). روانشناسی یادگیری. برگردان محمد‌نقی براهنی. تهران: نشر رضا.
لفرانسوا.گی.آر.(۱۳۸۵). نظریه‌های یادگیری انسان. برگردان یحیی سید‌محمدی. تهران: نشر روان.
هرگنهان‌.بی.آر. و السون‌.م.اچ.(۱۳۸۵).مقدمه‌ای بر نظریه‌های یادگیری. برگردان علی‌اکبر سیف.‌تهران: نشر‌دوران.
هیلگارد.ا. و باور.گ.(۱۳۷۱). نظریه های یادگیری. برگردان محمد‌نقی براهنی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.