انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تبیین الگوی نشانه – انسان شناختی سبک زندگی استحالۀ سبک زندگی بحران محور به سبک زندگی ترمیمی : نوروز و مصرف آب

تبیین الگوی نشانه – انسان شناختی سبک زندگی

استحالۀ سبک زندگی بحران محور به سبک زندگی ترمیمی : نوروز و مصرف آب

زندگی انسانی را می توان به فرآیندی روایی تشبیه کرد که در آن کنش گران همواره بر اساس نظام ارزشی که تبیین کنندۀ معنای حضور آنها در درون هستی است، اهدافی را نشانه رفته و دنبال می کنند. در درون چنین نظامی که دارای دو مجموعۀ بزرگ کنش محوری بر اساس منطق، برنامه و عمل و تطبیق محوری با نظام هستی بر اساس شرایط عاطفی و حسی- ادراکی می باشد، انسان با چالش هایی جدی مواجه است. در واقع، کنش گران هر جریانی را می توان علاوه بر همۀ ویژگی هایی که دارند به دو دستۀ بزرگ کنش گران برنامه گرا و کنش گران تطابق گرا تقسیم نمود. در برنامه گرایی یا کنش گر بر اساس یک برنامۀ تجویزی دست به اقدام می زند و یا بر اساس تعامل و برنامه ای مجابی. در نظام تجویزی، کنش گر اجرا کنندۀ برنامه ای است که به او تجویز می گردد. اما در نظام تعاملی، کنش گر بر اساس شرایط و موقعیت وارد تعامل با دیگری می شود تا او را مجاب به انجام کاری کند. بسیاری از پیمان ها و میثاق ها نیز بر اساس این دو فرآیند شکل می گیرند.

اما در نظام تطابقی، کنش گر در پی تطبیق دادن خود با دیگری نه بر اساس یک منطق برنامه ای، بلکه بر اساس یک رابطۀ حسی- عاطفی است که سر چشمۀ درونی دارد. پس در این حالت کنش گر به دنبال ایجاد ارزشی است که متعلق به خود اوست و ارزش درون مایه ای نامیده می شود. در تطابق من خود را با دیگری در همایی قرار می دهم. این همآیی به معنایی این است که دیگری بخشی از من است که قابلیت انعکاس ارزش های من را به خودم و دیگرا دارد. پس دیگری همان کسی است که من در او انعکاس می یابم. پس، تطابق راهی برای انعکاس خود من در دیگری است. در این حالت، تطابق کارکرد زیبایی شناختی یافته و فراتر از برنامه و منطق سبب هم آهنگی عناصر هستی با یکدیگر می شود.

به همین دلیل است که باید در کنار دو زمان تقویمی، خطی، روایی و زمان تجربۀ زیستی که زمان فردی و جمعی با همۀ خاصیت ها و ویژگی های سیال پیشاتنشی و پساتنشی می باشد، زمان سومی را در نظر گرفت که زمان اجتماعی نام دارد. چنین زمانی از جمع دو زمان دیگر یعنی زمان تقویمی و زمان تجربۀ زیسته حاصل می گردد. چنین زمانی، در صورت تحقق، تضمین کنندۀ شرایط بهبود و روند توسعۀ فرهنگی و اجتماعی جوامع است. دلیل اینکه چنین زمانی می تواند سبب بهینه سازی روابط انسانی گردد را باید در ویژگی تعاملی و تطابقی آن دانست. زمان اجتماعی زمانی است که بر محور ارتباط، مبادله و تطابق سالم و همچنین کمک و دستگیری از دیگران استوار می باشد.

برای اینکه چنین زمانی شکل گیرد باید به کنش های انسانی که تشکیل دهندۀ روایت حضور و هستی کنش گران هستند، برگردیم. در حقیقت، جریان هستی بین دو نقطۀ اغازین و پایانی یک زنجیره جاری است. نقطۀ آغازین هستی کنش گران را تولد و نقطۀ پایانی هستی آنها را مرگ تشکیل می دهد. بین این دو نقطه است که جریان های کنشی، چالشی، تعاملی و تطابقی حیات می یابند. اما همۀ جریان های کنشی به چیزی که امروز آن را سبک زندگی می نامیم وابسته هستند.

سبک زندگی چیست ؟ سبک زندگی بر اساس داده های نشانه – معناشناختی به مجموعه روابطی گفته می شود که جریان زندگی (همۀ انچه که نظام دالی و یا صورت ها و اشکال بیانی و صوری حضور بر آن استوار هستند) را به نظام های های ارزشی، عاطفی و اخلاقی ( همۀ آنچه که مدلول و محتوای حضور بر آن استوار هست) پیوند داده و این دو را در ارتباط سمیوزیس با یکدیگر قرار می دهد تا به شیوه ای از حضور تثبیت یافته برسیم.
اگر بپذیریم که مهمترین ویژگی سبک زندگی دامنۀ روایی آن به معنای زنجیرۀ افقی حرکتی که کنش ها را به یکدیگر پیوند می دهد است، شکی نیست که سبک زندگی همواره فرآیندی است و درون یک پروسۀ زمانی قرار دارد که در آن هر مرحله مرحله ای دیگر را تحت حمایت خود دارد. همین امر هم نشینی عناصر است که پایداری سبک زندگی را ایجاد می کند. اما به همان میزان که سبک زندگی فرآیندی است، به همان میزان نیز در محور جانشینی عمل می کند و گزینش است. چرا که یک سبک زندگی می تواند در قسمتی از فرآیند کمین نموده و منتظر بماند تا در فرصتی مغتنم به جای سبکی دیگر وارد عمل شود. این تنها در سایۀ آنچه که محور جانشینی سبک زندگی نامیده می شود به دست می آید. مگر در نزد سارتر، کامو و یونسکو اینگونه نبود که خود بی معنایی به سبک مهمی از معنادهی تبدیل شد. پس سبک زندگی از ادغام و تعامل و هم پردازی دو نظام هم نشینی و جانشینی حاصل می گردد. تعامل این دو نظام، سبک زندگی را شکل می دهد که از مهمترین خصوصیات آن توازن و عدم توازن است که به واسطۀ جسم حایل کسب می گردد. جسم حایل به جسما نه ای گفته می شود که بین دو دنیای بیرون و درون قرار می گیرد و سبب ارتباط یا تعامل آن دو با هم می گردد، اینک اگر جسمانه به هر دلیلی قادر به برقراری تعامل بین دو دنیای بیرون (جهان قابل شناخت) و درون (دنیای عواطف و آلام) نباشد، سبک زندگی چالش محور می گردد.

مجموعۀ توضیحات بالا نشان می دهد که سبک زندگی از دیدگاه نشانه – معناشناختی و در مجموع بر اساس ویژگی های زیر شکل می گیرد :
۱) سبک زندگی کنشی است: این کنش در درون نظامی فرآیندی شکل می گیرد و روابط هم نشینی را ایجاد می کند.

۲) اگر سبک زندگی کنشی باشد نیاز به این است که کنش گران به طور فعال در آن شرکت داشته باشند و بر اساس اهدافی مشخص در درون آن تولید معنا کنند.
۳) سبک زندگی از ترکیب دو زمان تقویمی و زمان تجربۀ زیستۀ هر کنش گر یک زمان سوم که زمان اجتماعی است را تولید می کند. همین امر نشان می دهد که سبک زندگی امری جمعی است؛ اگر چه سازماندهی سازه های حضور فردی می تواند به ایجاد سبکی جدید و در نهایت سبکی اجتماعی منجر شود.
۴) سبک زندگی در درون نظامی فرآیندی، بر اساس رابطه ای هم نشینی و تداوم و تکرار یافته های فرهنگی به سبکی پایدار یا عادت واره ای تثبیت یافته تبدیل می گردد. اما به دلیل در کمین قرار گرفتن عناصری هم نشین که در رقابت با سبکهای از پیش موجود قرار دارند، امکان چالشی شدن سبک زندگی یا انتقال سبک ها به یکدیگر و یا استحالۀ یک سبک به سبکی دیگر وجود دارد.
۵) به دلیل اینکه سبک زندگی با شرایط حضور کنش گران و تولید معنا مرتبط است، همواره با نظامی ارزشی پیوند داشته و در غایت خود ارزشی را نشانه می رود.
۶) به دلیل اینکه سبک زندگی حضوری جسمانه ای را ایجاد می کند که تلاش به ایجاد تعامل بین دو دنیای بیرون (جهان شناختی) و دنیای درون (جهان عاطفی و شوِشی) دارد، دیگر نمی توان آن را فقط کنش محور دانست؛ بلکه سبک زندگی حضور عاطفی و آلام و سوداها را نیز به حوزۀ خود فرا می خواند.
۷) سبک زندگی دارای حرکتی سلبی و ایجابی است. حرکت ایجابی آن در جهت تایید مقوله های شکل گرفته و موجود است. حرکت سلبی آن در جهت نفی مقوله های موجود و حرکت به سوی ایجاد مقوله ای جدید و تثبیت آن است. اگر حرکت سلبی بر نظام حضور کنشی چیره گردد، سبک زندگی تابع وضعیتی سیال و بینابینی است. اگر حرکت ایجابی بر حضور کنشی چیره گردد، سبک زندگی تابع عادت واره ای تثبیت یافته است.
اینک اگر سبک زندگی مردم ایران را در ارتباط با مصرف آب که به نوعی با هستی و حیات همۀ ما گره خورده است در نظر بگیریم، متوجه می شویم که فرمها و اشکال مصرف از یک سو بر اساس محتوای فرهنگی و عادت واره های زندگی شکل گرفته اند و پایداری آن را در پی دارند. از سوی دیگر به دلیل عدم تطبیق جهان بیرونی (وضعیت جغرافیایی نیمه خشک و شرایط طبیعی کلی حاکم بر ذخایر آب) با داشته های عاطفی و فرهنگی ما در مصرف آب، در وضعیتی سلبی قرار داریم که نمی تواند به ترویج یک سبک زندگی ثابت در مصرف آب کمک کند. به عنوان مثال، فرهنگ شست وشو در چالش با شرایط جغرافیایی، محیطی و طبیعی آب در ایران قرار دارد. به همین دلیل سبک زندگی ما در مصرف آب چالشی است و نیاز به بازسازی و ترمیم دارد.
اینک باید دید نظام کنشی و فرایندی که سبک زندگی ایرانیان در مصرف آب تحت تاثیر آن قرار دارد چگونه قابل تبیین است ؟
۱) عدم توازن اصلی که سبب چالشی شدن سبک زندگی ایرانیان در مصرف آب می گردد را باید در ناکافی بودن و نقصان ذخایر آب ( یعنی اشکال بیانی و دالی تقلیل یافته) در تعامل و ارتباط با محتوای افراطی و افزایشی (اصرار بر نوعی رفتار فرهنگی شده شست و شو، پاکیزگی، تمیزی، درخشندگی و غیره) دانست. در این حالت، عدم توازن بین دالها و صورت های بیانی موجود در جهان بیرون و مدلول ها و معناهای فرهنگی مصرف، با سبک زندگی مواجه هستیم که نمی تواند ایجابی و پایدار باشد و چالشی و سیال است. در اینجاست که سبک جانشینی کمک به بهبود فرآیند مصرف می کند. آیا دستمال های کاغذی بسیار ساده و یک بار مصرف می توانند جانشین بخشی از مصرف آب شوند ؟ چگونه و در چه مواردی ؟
۲) سبک زندگی ما در مصرف آب با پارادوکسی مواجه است که نیاز به فرهنگ سازی جهت حل آن هستیم. این پارادوکس بر اساس رابطه بین وضعیتی که تقلیل حداکثری بیرونی ذخایر است با وضعیتی که افزایش حداکثری درونی (مصرف های فردی و جمعی که هم در بعد کنشی و عملی و هم در ابعاد زیبایی سازی و تفننی شکل گرفته) است، قابل تعریف می باشد. استخرهای خانگی نمونه ای از این عدم توازن بین شرایط بیرونی و ارزشهای فردی است.
۳) به دلیل دو ویژگی بالا متوجه می شویم، که حضور کنشیِ کنش گران در ارتباط با سبک زندگی مصرف آب چالشی و مساله ساز است. در واقع به دلیل تطبیق ناپذیری شرایط محیطی و زیست جغرافیایی بیرونی با عادت واره های فرهنگی درونی شده مصرف، امکان تجمیع نظام دالی و مدلولی در درون یک فرآیند وجود ندارد. نتیجۀ این تطبیق ناپذیری عدم کارکرد حایلی کنش به عنوان میانجی بین دو نظام دالی و مدلولی مصرف می باشد. به همین دلیل با سبک زندگی سلبی و چالشی در مصرف آب مواجه هستیم. این سبک زندگی در روندِ موجود نتیجه ای جز تهدید برای تجربۀ زیستی مصرف ندارد.
۴) نقصان ذخایر در ابعاد کمی و افراط مصرف در ابعاد کمی و کیفی بر فرآیند کنشی و زمان اجتماعی که باید از ترکیب دو زمان خطی و زمان تجربۀ زیسته حاصل گردد، تاثیر گذار است. یعنی زمان اجتماعی نیز مورد تهدید است؛ چرا که داشته های جمعی، اشکال بیرونی و درونی حضور خود را از دست داده و قدرت استمرار ندارند. زاینده رود به عنوان یکی از اشکال کمی و کیفی حضور کنش جمعی، قدرت استمرار خود را از دست داده است؛ به این ترتیب شکل گیری زمان جمعی تهدید می گردد و سبک زندگی چالشی و نامنطبق رشد می یابد. عدم تطابق زاینده رود با فضای شهری سبب عدم تطابق هستی شناختی مردم و کنش گران با نظام شهر می گردد. همین نقصان سبک زندگی را چالشی می کند.
۵) در ابعاد عاطفی و شوِشی حضور و در مواجه شدن با شرایطی تهدید آمیز، یا کنش گران باید خود به بخشی از نقصان تن داده و همراه با نقصان و تابع آنچه که قسمت و تقدیر خوانده می شود، پیش روند؛ که در این حالت بی تفاوتی و مسئولیت ناپذیری بر فرآیند کنشی حاکم می گردد که خود تهدید دیگری برای سبک زندگی است. یا اینکه باید کنش گران مسئولیت پذیر گشته و آنچه که قسمت و قضا و قدر خوانده می شود را به اخلاق و منشی مرامی و اتیک محور تغییر دهند که شرکت فعال در تغییر روند تجربۀ زیسته و فرهنگی در مصرف آب می باشد. نتیجۀ چنین حضور فعالی جایگزینی و یا تغییر تدریجی یک سبک زندگی و استحالۀ آن به سبکی جدید است.
۶) بنا بر استدلال های بالا، در می یابیم که سبک زندگی امری فرهنگی است که به شرایط زیستی و نحوۀ نگرش ما به الگوی مصرف آب گره خورده است. اینکه اگر بخواهیم مسالۀ مصرف آب را حل کنیم چاره ای جز اثرگذاری بر سبک زندگی و استحالۀ آن نداریم. این اثر گذاری جز با دخالت معیار فرهنگ سازی ممکن نمی باشد.
اینک اگر با توجه به همه توضیحات بالا، اگر نوروز را جریانی تاریخی – فرهنگی با همۀ ویژگی های ملی و آیینی بدانیم، باور خواهیم داشت که نوروز خود یک روایتی است که در درون آن با سبک زندگی مواجه هستیم. یعنی از سویی نوروز پدید آورندۀ سبک زندگی است که یکی از ویژگی های آن مسالۀ مصرف آب جهت شست وشو و تمیزی است. اما از سوی دیگر، دقت در مصرف و شرایط محیطی و جغرافیایی آن سبک زندگی را نیز چالشی نموده است. به همین دلیل در درون روایت نوروز که در نوع خود پدید آورندۀ سبک زندگی برای ایرانیان در ایام خاصی است، باید به بحران آب دقت نمود و با توجه به زمان اجتماعی که همه در درون آن قرار داریم، جریان مصرف آب را کنترل نمود. به این ترتیب، می توان به تدریج و با نگاهی تعاملی- تطابقی سبک زندگی بحران محور را به سبک زندگی ترمیمی تغییر داد.
پس نشانه – انسان شناسی می تواند وارد میدان اجتماعی حضور شده و با تعامل بینا رشته ای با هنر، علوم اجتماعی و علوم دینی راههای خروج از بحران را با اثر گذاری بر سبک زندگی ایرانیان دنبال نماید. عناصر جانشین مانند دستمال، کاغذ در اشکال ابعاد مختلف، پارچه های مصرف شده و … عناصری هستند که در نظام جانشینی می توانند به بخشی از فرآیند تغییر و تحول در سبک زندگی در نوروز کمک کنند.

حمید رضا شعیری استاد دانشگاه تربیت مدرس و عضو شورایعالی انسان‌شناسی و فرهنگ است.