انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ فرهنگیِ بدن و بدن‌مندی در ایرانِ عصر جدید (۷)

توانمند سازی هایی از این دست که در جهت ارتقاء سطح زندگی است، کاملا ضروری و بسیار هم مثبت ارزیابی می‌شوند ، بحث ما نقض این موارد نیست ، بلکه صرفاً خواهانِ آشکار ساختن ابزارهای کنترلی و نظارتی و روندی است که در مقطعی تاریخی، تماماً به انحصار سیستم جدید درآمد . با سیستمی مواجه ایم که چنانچه در بحث قبل دیدیم ، از آزاد سازیِ قلمرو سیاسی و مدیریتی خود و اجازه حضور مردم و مشارکت در تصمیم گیری ها ، سر باز زد . چیزی که در آن بحث ، از آن با شکست از آزمونِ «خروج از نابالغیِ» دولت جدید یاد کردیم. بنابراین کمترین تردیدی نسبت به ضرورت اصلاحات نداریم؛ اما ادامه اصلاحات را در ساختار قدرت و دستگاه بروکراسی نیز لازم و ضروری می دانیم؛ دقیق تر بگوییم، فی المثل ضرورت ایجاد نهادی نظارتی از سوی مردم، جهت بررسیِ ماهیت سازمان بهداشت و درمان و اهداف و سیاستهایش؛ همانگونه که به عنوان مثال، تقاضای نظارت بر تخلفات در دستگاه قضایی ، و یا نظارت بر ساختارهای نمایندگی مجلس شورای ملی و دیگر موقعیتهایی از این دست می‌باید وجود داشته باشد؛ چرا که همگی امکان سوء استفاده از موقعیت اجتماعیِ خود در دستگاههایی که به اصطلاح در آن «خدمت» می‌کنند را داشته و دارند! پس چنین مطالبه ای به هیچ وجه به معنای نفی در بغرنجی «سطح زندگی آن ایام»، نیست؛ چنانچه گزارشی موجود است از جامعه ملل، در دهه نخست قرن چهارده خورشیدی که این مسئله را تأیید می‌کند:

«یک گزارش جامعه ملل در سال ۱۳۰۴ تصویری از شرایط بهداشتی ایران در آغاز سلطنت رضا شاه به دست می‌دهد : باورهای مردم و آموزش های روحانیون نه تنها بر شخصیت افراد تأثیر می‌گذارد بلکه مانع بهبود شرایط بهداشتی و اصلاحات دیگر می‌شود . عقاید رهبران تفکر اسلامی در همه امور کشور نقش مهمی دارد. بسیاری از رسوم را تفسیرهای قرآن تشکیل می‌دهند. شیوه کشتن حیوانات در کشتارگاهها ، شستشوی مردگان و دفن آنها همه به شیوه ای که به وسیله قوانین مذهبی تعیین گردیده انجام می‌شود. این اعتقاد که همه آبهای جاری در معرض هوا سالم است و برای آشامیدن مناسب است به وسیله مذهب آموزش داده می‌شود. تشریح یا کالبد شکافی اجساد ممنوع است ( ۱۱).
اما گزارش دیگری مربوط به همان سال یعنی ۱۳۰۴ خورشیدی وجود دارد که در بردارنده ی تقاضای «روش درمان اروپایی» نزد مردم بیسواد و عامی شهرها و روستاهایی است که از رویکردهای درمانیِ خرافی و یا سنتیِ آمیخته به خرافات، دست شسته اند و «راه و نوع» درمان بیماری های خود را از «اروپایی ها» طلب می کنند. ویتاسکویل وست در سال ۱۳۰۴ خورشیدی، مشاهدات عینی خود را اینگونه ثبت کرده است :
« با در نظر گرفتن نحوه ای که دهقانان گرد بیگانگان حلقه می زنند و از آنان دارو می خواهند و نیز حرف شنوی آنان در استفاده و رعایت دستورالعملها که برخی مسافران نظیر خانم بیشاپ ضبط کرده اند ، من معتقدم که اگر درمانگاههای روستایی ایجاد و توسط پزشک یا پرستاری آزموده اداره شود، در همه جا مورد استقبال قرار خواهد گرفت و کسی با آن مخالفت نخواهد کرد ؛ دهقان بد اقبالِ ایرانی که کیلومترها از پزشک و بیمارستان دور است ، فقط اشتیاق فراوان به بهبودی را داراست؛ هر چند که خوب می داند جز آنکه در سوراخهای بینی خود پمادی گیاهی بمالد و در بستر مرگ دراز بکشد ، هیچ امیدی وجود ندارد. با اینهمه او اعتقادی بچگانه و دست نیافتنی دارد؛ او تمام عمر را در انتظار درمانی برای کوری به سر می برد، همانگونه که همسران وی در آرزوی معجون معجزه گر مهر و محبت هستند: تمام خارجیها پزشک هستند و تمام پزشکان قادر مطلق. با در نظر گرفتن چنین ماده خامی ، و همدستی آب و هوا ، مشکلات خیلی بزرگ نخواهد بود». ( ۱۲ ) .
گزارش سکویل وست ، و یا گزارشاتی از این دست ، نحوه تلقیِ توده های مردم در آن ایام را ، در خصوص کمبودها و نقصان های هستی اجتماعی شان آشکار می کند. به معنایی دقیق تر ، توجه مان را به نگرشِ جمعیِ به تکاپو افتاده ای جلب می کند که گاهی می تواند در مورد نحوه ی زندگی ، به باز اندیشی روی آورد : اینکه طریق درمانیِ خرافی و یا حتی سنتی، توانایی بهبودی بیماری و درمان را ندارد. اکنون، چنین تقاضایی را که حداقل در برخی اوقات به مرحله ظهور رسیده است، فرموله می کنیم : این دانش پزشکی غرب و داروهای آن است که توانایی بازگردان سلامتی و یا حتی درمان نارسایی های مادر زادی را داراست …
هر چند ویتاسکویل وست، دلیل باوری که در بین اقشار روستایی ، ایلاتی و مناطق دور دست رخنه کرده بود ـ و بر آن اساس اروپاییان، در مقام«درمانگر» تصور می شدند ـ را نمی‌داند و کمترین تلاشی هم برای روشن شدنش انجام نمی‌دهد ، اما ما می دانیم که این ذهنیت ، به ایامی باز می گردد که پزشکان و پرستارانِ مُبلغِ مسیحیِ اروپایی در روستاها و شهرهای دور افتاده ایران سفر می ‌کردند و خدمات پزشکی خود را به رایگان در اختیار آنان قرار می ‌دادند. از این مسئله که بگذریم ، حُسن بزرگ و با اهمیت گزارش سکویل وست در این است که ما را از نگاه تک ساحتی و قاطع نسبت به گذشتگان باز می دارد. به بیانی از رویکردهای تقلیل گرای «یا این / یا آن» ، دور می سازد. یاری مان می‌دهد تا به عنوان مثال ، در این مورد بخصوص ، نگاه خود را وسعت بخشیم و به این مهم دست یابیم که «تقاضای اصلاح و بهبودیِ درمان»، قبل از عملیات مدرنیزاسیون ـ که در واقع معطوف به «فرمان های انقلابی» می شد ـ ، در بین توده ها و اقشار ضعیف اجتماعی، بر مبنای تجربه های زیسته شان، وجود داشته است. بنابراین چیزی نبوده که دولت جدید، «ضرورت وجودی» آنرا شناخته باشد و یا به ظهور رسانده باشد!
ادامه دارد…
منابع :
۱۱. Banani, Amin, the Modernization of Iran , 1921-1924, Stanford University press, Stanford, Califonia, 1961, p.63؛ نقل از صبوری، منوچهر، جامعه شناسی سازمانها: بوروکراسی مدرن ایران/تألیف منوچهر صبوری ؛ تهران: سخن، ۱۳۸۰ ، ص۱۱۶.
سفرنامه ویتاسکویل وِست « ۱۲ روز» ؛ سفر به سرزمین بختیاری ؛ ویتاسکویل وِست؛ ترجمه شفق سعد؛ کتاب روز، ۱۳۸۰ ص ۱۴۰.