انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ فرهنگیِ بدن و بدن‌مندی در ایرانِ عصر جدید: (۱۴)

بازگردیم به ادامه بحث و از این مسئله یاد کنیم که در آن ایام تا رسیدن به اجرای کامل طرح پزشکی و درمان به شیوه مدرن، راه درازی بود به عنوان مثال ، نرخ ثابت داروها در داروخانه ها ، ـ ظاهراً هر داروخانه داری به نرخی دلبخواهی دارو می‌فروخته ـ ( ۲۹)، تا ایجاد کشیکِ چرخشی در داروخانه های شهرها که ظاهراً دولت برای به اجرا درآوردن این طرح، قانون کشیک در همه شهرها را مقرر داشته بود : «به موجب تصویب نامه هیأت دولت باید در هر شهری بر حسب جمعیت آن شهر، یک یا دو یا زیادتر دواخانه ها شبانه کشیک دهند و این کشیک شبانه به نظر دوافروشان بار سنگینی بود که به آنها تحمیل شده و از آن گریزان بودند… صحیه موفق گردید که در شهر [اصفهان] فعلا یک دواخانه کشیک دهد» ( ۳۰ ) .
در واقع از همان لحظه ای که مقرر شد تا طبیبان سنتی و نیز داروخانه دارها (دارو فروشهایی که ادعای دانش طبابتِ نوین داشتند) ، زیر نظر پزشکان دارای صلاحیت از سوی دولت، مورد آزمون پزشکی و دارو شناسی قرار گیرند، عرصه آزادِ درمان به شیوه سنتی که از زمانهای دور تا اوائل قرن چهارده خورشیدی، فارغ از هر گونه نظارت و کنترلی بود ، از استقلال پیشینی خود (به منزله قلمروی آزاد) ، کَنده ‌شد و به عنوان بخشی وابسته، در ساختارِ تحت نظارت دولت جدید قرار گرفت . شاید بتوان اینگونه گفت که ساختار دولت جدید ، در واقع همه قلمروهای به اصطلاح مستقل و آزاد را در زنجیره مستعمراتی خویش قرار داد ؛ زنجیره ای که متشکل از ساختارهای اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیِ مطابق با شرایط زیستش بود ؛ منظور شرایطی است که همواره بتواند بنیادهای دولت نوین را بازتولید کند . و بدین ترتیب بنای اقتدار نخبگان جدیدی که وابسته به ساز و کار دولت جدید بودند، شکل ‌گیرد. به عنوان مثال در قلمرو پزشکی، طب سنتی و پزشکان تأیید نشده از سوی دولت، فاقد صلاحیت شناخته ‌شدند و اقتدارشان در قلمرو عمومی سست گردید. و در عوضِ آن، فرایند اقتدار پزشکی نوین، شکل گرفت . هر چند خیلی محو و ضعیف ، اما به هر حال فرایندسازیِ آن آغاز گردید. و به مرور ایام جاه و جلال «شازده ها» و « فلان سلطنه ها» و … ها، بی رمق ‌گردید، و به جای آن، در هر قلمروی، گروههای نخبه وابسته به دولت جدید (بخوانیم دیوانسالارانِ برآمده و همساز با سازوکار جدید «دولت») سر از شبکه اقتدار بیرون ‌آورند . بنابراین مقام و منزلت «دکتر …» رفته رفته ، خصوصا در زمان محمد رضا شاه پهلوی، تا حدی به همان اعتباری دست می‌یابد که روزگاری در عصر قاجار، «سلطنه ها» جای داشتند. اما فرق این گروه نخبه جدید با شازده ها در این بود که اینان از «سرمایه فرهنگیِ» در حال شکوفا برخوردار بودند؛ و همین سرمایه فرهنگی بود که با اقتدار سیستم جدیدِ دولت گره خورده بود و در سطوحی مختلف منافع مشترکی را دنبال می‌کردند. بنابراین به جز برخی استثناها همچون خاندان فرمانفرما و یا امثالهم که فرزندانشان به تحصیلات عالیه نیز دست یافته و از سرمایه فرهنگیِ عصر پهلوی، (خصوصا محمد رضا شاه) برخوردار شده بودند، عموم شازده ها و سلطنه ها ، مال باختگانی بودند که اکنون در ازای هویت اشرافی فرسوده و ثروت بر باد رفته ، قادر به ساخت هویت دیگری نبودند (و از اینرو هم بود که این گروه از شازده های ورشکسته، همچون «شازده احتجاب» همواره رو به گذشته داشتند)؛ بدین ترتیب می‌توان با اطمینان گفت که در عصر پهلوی (خصوصاً محمد رضا شاه)، علاوه بر تجارِ موفق (صاحبان سرمایه های اقتصادی)، گروه نخبگان فرهنگیِ جدید نیز به دلیل «دانشِ مورد تأیید دولت جدید» (بخوانیم مورد تأییدِ ساختار جدیدِ قدرت) ، در قلمرو عمومی و نزد مردم شهر، از جمله صاحبان اعتبار به شمار می‌آمدند. اما خوب است بدانیم که برای آنکه قلمرو عمومیِ برآمده از دولت جدید، این منزلت اجتماعی و اقتدارِ برخاسته از آن را نصیب نخبگان پزشکی و مشاغل وابسته به آن کند (فی المثل دکترهای داروساز) ، کلیه این سطوح از خدمات، می‌بایست تماماً و در هر لحظه از زندگی، به طور شبانه روزی در مشاغل خود فعال باشند تا نمایندگی از سوی دولت را بی وقفه عملی سازند.
اما رسیدن به این مرحله چندان راحت انجام نگرفت. زیرا در اوائل، یعنی در زمان رضا شاه، از آنجا که «فرهنگ سازیِ» این جا به جایی اصلا از بالا بود و مردم در آن مشارکتی نداشتند و هنوز نهادینه نشده بود، نه فقط عوام، بلکه در برخی مواقع حتی نخبگان شهری، به عنوان مثال برخی پزشکان و یا پزشکان داروخانه (داروخانه دارها) ، مشارکتی در عملی ساختن طرح نداشتند؛ که در اینجا به طور مشخص می‌توان به مسئله «کشیک داروخانه دارها»یی اشاره کرد که تا سال ۱۳۱۷ در اجرا کردن طرح همکاری نداشتند . چرا که در شهر بزرگی همچون اصفهان مشکل با کشیک یک داروخانه حل نمی‌شد: «پس از آنکه اداره بلدیه با هزار زحمت و گرد آوردن آقایان مدیران محترم دواخانه ها توانست قراری بین آنها بدهد که هر شب دواخانه یک نفر از آنها برای دادن کشیک مفتوح بماند، تازه این موضوع خود بغرنج بزرگی شده و حتی دیناری برای مردم این شهر مورد استفاده قرار نگردید. چرا که اولا در شهر پهناوری مثل اصفهان که از دروازه طوقچیِ آن تا دروازه لنبان متجاوز از یک فرسنگ است، چگونه یک نفر از ساکنین مسجد جامع می تواند این مسافت طویل را طی کند (…) و ثانیاً تازه اکثری از دواخانه ها هم کشیک خود را به دواخانه “احیاء” واگذار کرده اند و این یک روش نامطلوبی است که البته باید جلوگیری شود. و در هر صورت عقیده ما بر این است که اداره محترم بلدیه در مسأله کشیک دواخانه ها تجدید نظری کرده و لااقل چهار دواخانه را در چهار ناحیه شهر ملتزم نماید که همه شب مرتباً کشیک بدهند» ( ۳۱ ).
و این در حالی است که تا تاریخ ۱۳۱۷ ، طرح پیشنهادی «چهار داروخانه در چهار ناحیه شهر» عملی نگردید. تنها در این زمان بود که به طور مشخص نام داروخانه های کشیک و ساعت کشیک روزهای تعطیل، رسمی و ظاهراً عملی می‌گردد: «برنامه کشیک دواخانه های شهر : چون اصلاح اوضاع کشیک دواخانه ها در روزهای تعطیل و نرخ دوا ، مورد توجه مقامات مربوطه قرار گرفته بود، لذا روز سه شنبه ، پریروز ، جلسه ای با حضور آقای شهردار و آقای دکتر مؤیدی و مدیران دواخانه ها در شهرداری تشکیل و پس از مذاکرات در قسمت کشیک دواخانه ها مقرر شده که روزهای تعطیل عمومی از صبح تا ظهر دواخانه “آتش»” و از ظهر تا اول غروب ، دواخانه “ایزدی” باز باشد و کشیک شبانه دواخانه های دیگر که از ساعت شش بعد از ظهر تا ساعت هشت صبح روز بعد است، به ترتیب : شب شنبه دواخانه فرح بخش، یکشنبه ، دواخانه اطمینان و محسنی؛ دوشنبه دواخانه حکمت ؛ سه شنبه دواخانه شفایی و پناهنده؛ چهارشنبه دواخانه نجات؛ پنجشنبه دواخانه داروگر؛ شب جمعه دواخانه تأیید و احیاء ؛ در قسمت نرخ دوا نیز قرار شده که دواخانه قیمت دوا را در پشت نسخه بنویسد» ( ۳۲ ).

ادامه دارد …
منابع :
روزنامه اخگر ، سال دوم ، ش ۴۵۷ ، ۱۹ آبان ۱۳۰۹ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص ۵۴۱ .
روزنامه اخگر ، سال دوم ، ش ۴۸۷ ، ۱۱ دی ۱۳۰۹ ؛ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص ۵۴۷، ۵۴۸ .
روزنامه اخگر سال چهارم، ش ۷۷۶، ۱۶ مرداد ۱۳۱۱؛ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص۵۶۳.
اخگر، سال دهم ، شماره ۱۳۵۹، مرداد ۱۳۱۷ ؛ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷، ص ۵۸۹ .