انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ عقاید «دانش و فراگیری»

مترجم: دانش و فراگیری فصلی از مجموعه مقالات تاریخ عقاید دانش و فراگیری است. این فصل حاوی سه قسمت : گذشته ای نه چندان دور، دوران متأخر و آموزش نو است ، که هر کدام به بررسی نظرات متفکرین امر آموزش می پردازد. بخش یکم: «‌گذشته ای نه چندان دور» با ده مقاله به دانش متعهد اختصاص دارد. اولین مقاله به روشن بینی/ روشن شدگی از نظر بودا می پردازد.

برگردان عاطفه اولیایی

بخش یکم: «‌گذشته ای نه چندان دور»

۱ـ‌ بودا در باره روشن بینی (۱)

آیین‌های جدید، علیرغم منشأ تفکرباستانی شان، دیدی از حقیقت را ارائه می دهند که توسط پیامبران و روحانیون منتقل شده و باید مورد پیروی مؤمنین قرار گیرند. روایت کرده اند که سیدارتا گوتاما یا بودا ملقب به « روشن بین»،‌ بین سال های ۵۶۳ و ۴۸۳ قبل از میسح، در سرزمینی که امروزه نپال نام گرفته است می زیست. آموزش های وی ابتدا به طور شفاهی و سینه به سینه منتقل شده ، وقرن ها پس از مرگ وی، مدون شد. در حال حاضر مذهب بودایی ۳۵۰ میلیون پیرو دارد.
بودا، اصول این آیین را چنین برای راهبان توضیح داد: دید درست، عزم درست، ‌سخن درست، عمل درست،‌ امرار معاش درست، کوشش درست، اندیشه درست، تمرکز درست .

دید درست چیست؟ دانش در باره روان تنش،‌ منشا، و متوقف نمودن آن، دانش در باره اعمالی که باعث توقف آن می شوند.
عزم درست چیست؟ عزم به چشم پوشی،‌رهایی از اراده شر و عزم به عدم آزار.
سخن درست چیست؟ خودداری از دروغ، نفاق افکنی،‌ سخنان آزار دهنده، و بیهوده گویی.
عمل درست چیست؟ خودداری از سلب حیات،‌ دزدی، و بی عصمتی.
زندگی درست چیست: زمانی که پیرو اشخاص والا، با رها کردن عدم صداقت به درستی امرار معاش می کند. کوشش درست چیست؟ یکم آن که راهبی که دستخوش خواست شده است، همت و پافشاری کرده تا شر سربلند نکند. دوم آن که دستخوش خواست شده و با همت و پافشاری شر را ترک می کند. سوم آن که دستخوش خواست شده ، همت و پافشاری کرده تا چیره دست و حاذق شود،‌چهارم آن که دستخوش خواست شده و با همت و پافشاری در حفظ،‌عدم ابهام، فزونی ، کمال، و رشد، به اوج چیره دستی برسد.
اندیشه درست کدام است؟ یکم: آن که راهب آزمندی و نگرانی برای دنیا را با تمرکز بر جسم ( برای خود و در خود)، پایبندی، آگاهی، حضور ذهن، پس زند. دوم آن که آزمندی و نگرانی برای دنیا را با تمرکز بر احساست ( در خود و برای خود) و با پایبندی، آگاهی، حضور ذهن، پس زند. سوم آن که آزمندی و نگرانی برای دنیا را با تمرکز بر اندیشه ( در خود و برای خود) و با پایبندی، آگاهی، حضور ذهن، پس زند. چهارم آن که آزمندی و نگرانی برای دنیا را با تمرکز بر خصوصیات ذهنی( برای خود و در خود)، با پایبندی، آگاهی، حضور ذهن، پس زند.
تمرکز درست چیست؟ یکم آن که راهب ‌به طور جدی از شهوت و از ویژگی های ذهنی ناروا دور شده، به جهان اول (حالت ذهنِ در مداقه) وارد و در آن می ماند:‌لذت ناشی از ترک دنیا ،هدایت افکار و ارزیابی. دوم: با آرامش افکار هدایت شده و ارزیابی، به جهان دوم وارد می شود: لذت ناشی از تمرکز، یک پارچگی آگاهی ـ اطمینان (‌تحقق) درونی. سوم: با رنگ باختن لذت، راهب به تعادل ( آرامش) فکری و احساسی رسیده،‌هشیار، و جسما آگاه از لذت، به دنیای سوم می رسد که بزرگان در باره اش گفته اند: « محل آرامش، تعادل، هشیاری و لذتی ابدی.» چهارم: با ترک درد و لذت،‌همانند محو شدن رنج وشادی ، به جهان چهارم وارد می شود: پاکی و خلوص آرامش، اندیشه، بدون رنج و لذت.

۲ـ غزالی و سرچشمه های دانش

ابو حامد غزالی (۱۰۵۸ تا ۱۱۱۱)، چهره ای پرنفوذ در فلسفه اسلامی و الیهات، در طوس ایران به دنیا آمد. وی به مقام استادی در دانشگاه نظامیه بغداد، یکی از معتبر ترین دنشگاه های زمان خود، منصوب شد. درآن زمان به ندرت به دانشگاهی در غرب بر می خوریم. پس از مدتی دانشگاه را به هدف نویسندگی ترک کرد. نگاشته های وی در عین پای داشتنن در فلسفه و علم یونان، وجوه مهمی از آن ها را نیز رد می کرد. وی در پی ایجاد تعادل بین خرد، علم و ایمان به خدا بود. نیز معتقد بود که خرد به تنهایی کفایت نمی کند زیرا که عمق حقیقت فقط از ورای ایمان به خدا قابل حصول است. غزالی، طبق استدلال زیر،‌باور داشت که منشأ اغلب دانش های اساسی می بایست خدا باشد: « وقتی دانسته خود را می آزمایم، به جز یافته های حسی و یا آنچه بر پایه حجیت خرد (۲) ( بدیهیات) قابل تأئیداند،‌‌به کمبود نوعی دانش برمی خورم. بنا بر این تصمیم گرفتم مطالعه را فقط بر اساس مواردی بدیهی پیش برم؛ یعنی با کمک آنچه یافته های حسی و یا حجیت خرد تأئید می کند. می بایست به روشنی در طبیعت اعتمادم بر یافته های حسی و اعتمادم نسبت به عدم اشتباه در صورت پیروی از نیاز های خرد، مداقه کنم. آیا این احساسات مشابه اعتماد قبلی ام به عقاید عالمان است و یا قاطعیتی است بدون توهم و غافلگیری؟ سپس به این می پردازم که آیا می توانم به این دانش شک کنم؟ و بدین طریق اعتماد به حس هایم را از دست دادم. این شک فراگستر را چنین می توان توصیف کرد: چگونه می توان به گواهی حس خود اعتماد کرد؟ حس دیدار از قوی ترین حس های ماست، می توان به سایه ای خیره شد و حکم داد که ثابت است، حال آن که پس از ساعتی متوجه می شویم که سایه حرکت کرده است؛ نه ناگهانی، بلکه به آهستگی… و هرگز ساکن نبوده است. چشم ها به ستاره ها نگاه می کنند و آن ها را به اندازه سکه ای می بینند؛ در حالی که محاسبات هندسی ثابت می کنند که از زمین بزرگتر اند. چنین مثال ها نشان می دهند که چگونه خرد، یافته های حسی را اشتباهی بزرگ می داند. پس به خود گفتم هیچگونه اعتمادی به مشهودات حسی فرد نیست. چنین اعتمادی را شاید فقط بتوان در حقایق فکری(۳) که نقش اولین اصول تفکر را ایفا می کنند، یافت مثلا ده از سه بزرگ تر است. موضوعی در عین حال نمی تواند هم تأئید و هم رد شود. در مادون، هیچ نمی تواند در عین حال خلق شده و ابدی؛ باشنده و نباشنده ، لازم و غیر ممکن باشد. با خود گفتم که در خواب می توان به هر چیز و یا شرایطی باور داشت، اما پس از بیداری به تناقض و پوچی تخیلات و تصورات پی برد. به همین نحو، می توان واقعیت باور ها را بر اساس یافته های حسی و یا افکار منطقی به پرسش کشید… بیداری می تواند مانند خوابی باشد وبه نوبه خود نشان می دهد که توهمِ دانشِ مبنی بر عقل،‌به جز تصوری خام نیست. صوفیان ادعا دارند که در حالت جذب کامل در خود و رهایی کامل از حس هایشان، در چنان شرایط ذهنی قرار می گیرند که با خرد، ناهمخوان است.
استدلال … بدون تکیه بر اولین اصول دانش ناممکن است… باور به امکان آشکار ساختن حقیقت از طریق استدلال هایی منظم ، بی خبری از از عظمت رحم خداوند است. از پیامبر ( صلی الله ) در باره وسعت معنوی حس که وی را به خداوند راه برد پرسیدند. وی جواب داد: « نوری است که خداوند قادر بر دل ها می افکند.» برای الهام باید بر این نور تکیه داشت… بدانید که در جستجوی حقیقت باید کمال گرا بود تا حدی که به دنبال جستجو ناشدنی رفت. لزومی به جستجوی حقایق اولیه نیست زیرا از قبل در ذهن حضور دارند. آنچه حاضر است، در اثر جستجو محو می شود،‌اما نمی توان فردی را که به دنبال جستجو ناشدنی است، به چنین غفلتی متهم ساخت ( که در پی جستجو شدنی بوده است)‌. در زندگی انسان، هوش تنها قدمی در جهت مسلح شدن به استنباط است که برای دانش عقلانی و نادانسته های حوزه حس لازم است. مانند پیامبران که با چشم سوم قادر به دیدن نامرعی وهر آنچه ورای درک عقلانی باشد، هستند… همه می دانند که تفکربه تنهایی قادر به درک همه چیز نیست. ستاره شناسی و طب به خوبی این مورد را ثابت می کند. هر کسی که این علوم را مطالعه کرده باشد، به خوبی می داند که احتیاج به الهام و راهنمایی خداوند دارد و برای کسب علم نمی تواند بر تجربیات خود تکیه کند! برخی قوانین ستاره شناسی را فقط می توان هر هزار سال یک بار راستی آزمایی کرد؛‌چگونه می توان چنین قوانین را شخصا راستی آزمایی کرد؟ در علم طب نیز چنین است. این خود ثابت می کند که برای کسب دانش در مورد این پدیده ها روش هایی علاوه بر رجوع به اندیشه خود وجود دارد: پیشگویی به یاری الهام خداوند. البته دانش در باره آنچه قابل دانستن نیست تنها وجهی از این نوع پیشگویی است و همچون قطره ای است در اقیانوس.

http://newlearningonline.com

ـــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:

۱ـ Enlightenment روشن شدگی

the necessary truths of reason ۲ـ

intellectual truths ۳ـ

***************************************

انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.