مترجم: دانش و فراگیری فصلی از مجموعه مقالات تاریخ عقاید دانش و فراگیری است. این فصل در سه قسمت : گذشته ای نه چندان دور، دوران متأخر و آموزش نوین است به بررسی نظرات متفکرین امر آموزش می پردازد. بخش سوم: تحت عنوان « رپرتوآر دانش: آموزش نوین» در چهار پاره ارایه می شود.
برگردان عاطفه اولیایی
۱ ـ دفاعیه سقراط
سقراط، متفکر یونان باستان( ۳۹۹ ق.م تا ۴۶۹ ق.م) یکی از معتبر ترین فیلسوفان تاریخ بشر به شمار می آید. کوشش هزار ساله بشر در تولید دانش از فضایل وی است. هنر و سوگمایش سقراط نیز در همین است. گفته اند که وی هرگز ننوشت، بلکه به درگیر ساختن دیگران در «گفتگو» هایی به شیوه «دیالکتیک» در مورد رستگاری می پرداخت؛ و شاگردان وی و افلاطون، این گفتگو ها را ثبت می کردند. مردان قدرتمندان آتن همواره به سقراط با دیده شک می نگریستند و بالاخره وی را به اتهام منحرف ساختن جوانان به داده کشانده و محکوم به مرگ کردند. افلاطون، سخنرانی سقراط را پس از «گناهکار» شناخته شدن، چنین گزارش می کند: وی مستقیما به انتقاد از سبک زندگی اتهام زنندگان و مقایسه آن با زندگی خود به عنوان یک فیلسوف می پردازد. ایراد می کند:
ای مردان آتن، ( آتنیان) به دلایل بسیار از محکوم شدن آزرده نیستم. انتظارش را داشتم ولی اعجابم از نزدیکی تعداد رأی دهندگان در دو طرف است ؛ زیرا که فکر می کردم اکثریت مخاف من، بالا تر باشد…
چگونه باید با مردی که هرگز زندگی را به بیکاری نگذرانده، ولی همواره نسبت به علائق بسیاری دیگر، مانند ثروت، منافع خانوادگی ، مقامات نظامی، سخنرانی در مجلس، به منصب قضاوت نشستن، توطئه و احزاب بی تفاوت بوده است، برخورد کرد؟ از آن جا که صادق تر از آن بودم که در چنین راهی قدم زنم، خود را در موقعیتی قرار ندادم که ناتوان از انجام آنچه برای شما و یا خود مثبت باشد شوم؛ اما به جهتی رفتم که می توانستم برای هر فرد، به طور خاص، کاری مثبت انجام دهم. سعی در قانع کردن تک تک افراد که باید به خود پرداخته و رستگاری و خرد را بر منافع شخصی ترجیح دهد و هر موقیعت را بدون در نظر گرفتن منافع خصوصی بررسی کند. و خود نیز چنین برخورد کند…
شاید این سخنم را اهانتی خود تلقی کنید … اما با اطمینان می گویم که هیچگاه خواست فریب کسی را نداشته ام. اما می دانم که نمی توانم شما را به این امر قانع کنم…
شاید یکی از میان شما بگوید: سقراط، مگر نمی توانی زبان به دندان بگزی و خاموش بمانی، تا بتوانی در شهری بیگانه و دور از دخالت دیگران زندگی کنی؟ فهماندن پاسخ این سؤال بسیار دشوار است، زیرا اگر بگویم که خاموشی خلاف فرمان الهی است و بنا بر این نمی توانم سکوت اختیار کنم، باور نخواهید کرد، و نیز چنانچه بگویم که بالاترین موهبت انسان، سخنگویی در باره رستگاری است… ونیز باورم نخواهید کرد اگر بگویم زندگی ای که مورد مداقه گرفته نشود، شایسته انسان نیست. (۱)
هوسرل در باره وظیفه علم ، در زیست ـ جهان (۲)
ادموند هوسرل ( ۱۹۳۸ ـ ۱۸۵۹)، فیلسوف آلمانی به مقایسه علم با دانش سطحی و اتفاقی از دنیا … می پردازد:
با خودآگاهی ابتدایی ام، به عنوان انسانِ آگاه از زندگی در دنیایی حاوی هر چه برای وی ارزشمند است، در مقابل عظمت مسائل، کور و کاملا … تابع منافع شخصی (و عادتا یک جانبه ) و نیز وظایفم هستم … (و) با این حال ، در صورت درگیری در کاری سیستماتیک و مناسب ، حیطه علمی جدیدی در افق های تازه … گشوده می شوند.
نوعی از تفکر، …«غریزه ابتدایی» را ارجح می دارد ( یعنی زیست ـ جهان پیش و ماورا علمی) … بازگشت به سادگی حیات ( ولی با تفکری ورای سادگی) تنها راه غلبه بر این سادگی است…
در علم، بررسی مناسب بودن ایده ها را از طریق سنجش زیست ـ جهان پیش می بریم… و آن متدی است … که به منظور بهبود تدریجی پیش بینی های «خام» (در حوزه تجربه شده ها و قابل تجربه ها در زیست جهان) … به یاری پیش بینی های «علمی»، طرح ریزی شده است …. روش تفکر علمی، پرسش ها و پاسخ ها را در رابطه با جهان، به شکل نظری مطرح می کند. سایر دانشمندان همکارمان در جامعه ای نظری (۳) به حقایق همسان دست می یابند و یا … به هدف دست یابی به توافقی تحلیلی، با یکدیگر در بده بستانی نقاد در تعامل اند. در جهان پیرامون خود، انسان از حیطه های عملی متفاوت برخوردار است وحیطه خاص نظری نیز، یکی از آن هاست که روش های حرفه ای خاص خود را دارد؛ هنر …. کشف و قطعی نمودن حقیقت با نوعی جدید از معنا ست که با زیست ماوراعلمی بیگانه وبرخوردار از نوعی «اعتبار نهایی» باشد…
بنا بر این ، راه بر شیوه جدیدی از تجربه، تفکر،و نظریه پردازی باز می شود… که بالا تر از وجود طبیعی اش و دنیای طبیعی است.
فیلسوف ویا دانشمند نه از وجود و حقیقت عینی خود و نه از جستجوی معنوی این زیست جهان .. و نه اززندگی جمعی تاریخی بری نمی شود… با این حال، به عنوان یک دانشمند و یا فیلسوف، در ورای دنیا ، که حالا برای من، به معنایی خاص، تبدیل به یک پدیده شده است، قرار می گیرم…
ما به ظرفیت آشکار تفکر خود ، و گذر از افق ( م ـ های دانش) از طریق توضیح و توصیف آگاهی داریم، اما نیز از آزادی کامل تغییر برخوردار بوده و از برخوردار بودنش آگاهیم: از تغییر در افکار و یا لااقل در تجربه تاریخی انسانی مان و نیز آنچه به عنوان زیست جهان اش در آن نهفته است. (۴)
ـــــــــــــ
مترجم: سقراط: دانم که ندانم
هوسرل: دانم که دانم
http://newlearningonline.com
***************
یادداشت ها
(۱) ـ Plato. c.399–۳۴۷ BCE. The Apology [Defense] of Socrates: Wikisource.
(۲)این تغییر در کتاب بحران علوم اروپایى و پدیدارشناسی استعلایی، صورت کامل خود را مى¬یابد و بحث به زیست-جهان یا جهان -زندگی معطوف میشود. هوسرل برای اولین بار در ایدهها از «جهان تجربه» به عنوان مفهوم از جهان همچون افقی که متضایف همه تجربههای ماست سخن میگوید. «در سخنرانىهای خود درباره روانشناسی پدیدارشناختی آنرا دقیقتر میکند و در تحقیقاتش برای نگارش ایدهها زیست -جهان را در قالب اصطلاحاتی مانند “محیط” و “جهان پیرامونی”[۷۶] همچون لایهای میان جهان طبیعت و جهان فرهنگ ملاحظه مىنماید که به نظر مرلوپونتی (۱۹۰۸-۱۹۶۱) راهگشای “بودن-در-جهان” هایدگر بوده است»
http://pi.srbiau.ac.ir/article_9476_1711.html#_ftn15
community of theoryـ (۳)
ـ (۴)
Husserl, Edmund. 1954 (1970). The Crisis of European Sciences and Transcendental Phenomenology. Evanston: Northwestern University Press. pp. 205, 59, 51–۵۲, ۱۱۰, ۱۵۲, ۳۷۵–۳۷۵.
************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.