انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بازخوانی قصه‌های «مشدی گلین خانم» از منظر قومیت راوی

درآمد

در سال ۱۹۴۳میلادی، زمانی که ایران در اشغال نظامی متفقین بود، جوانی به نام الول ساتن ماموریت می‌یابد برنامه «صدای انگلیس» را در رادیو تهران دایر کند. البته او پیش از این به عنوان کارشناس یک شرکت نفتی به ایران رفت و آمد داشت و به جهت علاقمندی به فرهنگ و ادب ایران به محافل ایرانیان اهل قلم موانست داشت؛ از جمله با علی جواهرکلام. ساتن در خانه جواهرکلام با پیرزنی هفتادساله به نام مشدی گلین خانم آشنا می‌شود که گنجینه‌ای لبریز از افسانه‌های ایرانی در سینه داشت. از این رو تا سال ۱۹۴۷ که در ایران بود ۱۱۷ قصه از این زن سخن‌پرداز را بر کاغذ پیاده می‌کند و چندی بعد در سال ۱۹۵۰ آنها را در یک مجموعه به چاپ می‌رساند. در اوایل دهه ۸۰ میلادی اولریش مارتسولف که برای رساله دکتری خود در جستجوی قصه‌های ایرانی بود با ساتن آشنا می‌شود و ساتن تمامی قصه‌های خود را در اختیار مارتسولف می‌گذارد. مارتسولف ابتدا گزیده‌ای از قصه‌ها را در سال ۱۹۸۵ به زبان آلمانی با عنوان قصه‌های ایرانی منتشر می‌کند و در سال ۱۹۹۰ همین گزیده به نام الاغ آوازه‌خوان و شتر رقاص؛ قصه‌ها و لطیفه‌های ایرانی تجدید چاپ می‌شود. در سال ۱۳۷۴ شمسی مارتسولف با همکاری سید احمد وکیلیان و آذر امیرحسینی نیتهامر نسخه فارسی مشدی گلین خانم (۱۱۰قصه) را از سوی نشر مرکز منتشر می‌سازد که امسال چاپ دهم این کتاب به بازار آمده است به این بهانه در این نوشتار این کتاب نقدو بررسی می‌شود.

در بازخوانی قصه‌های مشدی گلین خانم از منظر قومیت راوی و قصه‌هایی که بر قصه‌های مشدی گلین رفته، با این سوالها مواجه هستیم که: چرا کتاب قصه‌های مشدی گلین خانم مورد توجه واقع شده و به چاپ دهم رسیده است؟ آیا صِرف حضور شرق شناسان سرشناسی چون الول ساتن و اولریش مارتسولف موجد این استقبال بوده است؟ آیا این کتاب اولین اثری است که توسط شرق‌شناسان و ایران‌شناسان غیرایرانی از قصه‌های ایرانی گردآوری شده است؟ آیا این اثر با نگاه عامه‌پسندانه تدوین شده؟ آیا مولفان این اثر نسبت به دیگر کتاب‌های مشابه، مرارت و سختی بیشتری را برای پیاده‌سازی و تدوین قصه‌ها به جان خریده‌اند؟ آیا این اثر قدیمی‌ترین نسخه از قصه‌های ایرانی است که گستره وسیعی از زبان محاوره را در اختیار خوانندگان قرار داده است؟ بی‌شک حضور شرق‌شناسان شهیر به تنهایی نمی‌تواند عامل این اقبال باشد چراکه اگر اینگونه بود دیگر آثار الول ساتن چه آنها که در سپهر مطبوعات نوشته شده چه آنها که تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران را مورد کاوش قرار داده، می‌بایست چنین توفیقی می‌یافت. در زمینه گردآوری قصه‌های ایرانی نیز همین بس که اندیشمندانی چون هانری ماسه و آرتور کریستین‌سن دو دهه پیش از ساتن به جمع‌آوری قصه‌های ایرانی همت گمارده بودند. پیرامون صعب بودن کار قصه‌پژوهی نیز باید اذعان کرد بی‌شک کتاب‌هایی چون توپوزقلی میرزا که پروفسور اولریش مارتسولف، استاد وکیلیان و همسر پرتلاششن خانم زهره زنگنه به تالیف آن همت گماشته‌اند به مراتب دشوارتر بوده است چرا که آشنایی با گویش تاتی وفس اراک و دیگر مناطق را می‌طلبیده از این روست که پنج دستگاه ضبط صوت هم بر سر پیاده‌سازی قصه‌های توپوزقلی میرزا تاب و توان نمی‌آورد. در پاسخ به گستره واژگان محاوره‌ای نیز وجود جامع‌الحکایت‌های متعدد که پژوهشگرانی چون دکتر محمدجعفری قنواتی به تصحیح آن اقدام کرده‌اند واژگان بیشتر، و از دوره دورتری از تاریخ را برای ما به یادگار گذاشته‌اند. اما پاسخ به عامه‌پسند بودن کتاب، قول مارتسولف در مقدمه کتاب کفایت می‌کند که این کتاب نه اثری هنری و ادبی که متنی نزدیک و مطابق با اصل قصه‌هایی است که از مشدی گلین خانم ضبط شده است. بدیهی است چنین اثری نه تنها از ترفند جلب عوام به دور مانده که مجرای خوانندگان خود را به پژوهشگران و قصه‌پژوهان آن هم دوستداران روایت‌های اصیل قصه محدود ساخته است. پس راز اقبال توامان قصه‌پژوهان و عموم مردم به این کتاب را در کجا باید جستجو نمود؟ پاسخ به این سوال را می‌توان از طرح یک مناقشه در باب همین کتاب آغاز کرد. بسیاری از پژوهشگران هم‌رای با الول ساتن قصه‌های مشدی گلین خانم را گوهری بی‌همتا از میراث فرهنگی ایران می‌دانند و موافق با مارتسولف معتقدند حجم وسیعی از عناصر زبان محاوره، اثر را ممتاز ساخته است و البته ارجاعات فراوان قصه‌پژوهان و فولکلوریست‌ها مهر تاییدی بر این اقبال است. اما در مقابل فرید جواهرکلام نظری متفاوت دارد. او فرزند علی جواهرکلام است همان دوستی که الول ساتن در خانه ایشان قصه‌ها را از سینه گلین خانم بر صفحه کاغذ نشانده است. فرید جواهرکلام در مجله بخارا و سپس در کتاب خاطرات علی جواهرکلام اطلاعات متفاوتی درخصوص نام کوچک ساتن، شغل پدرش علی جواهرکلام و نیز نوع معیشت مشدی گلین خانم به دست می‌دهد که در نوع خود جالب توجه است و چندی بعد در مجله حافظ در مورد نحوه گردآوری قصه‌ها توسط الول ساتن می‌نویسد: «ساتن اصطلاحات عامیانه قدیمی را درک نمی‌کرد پدر این کار را به من محول کرد و گفت تو وسط این دو بنشین او می‌گوید این یکی می‌نویسد هر جا از نظر املاء، انشاء، ساختار و معنای عبارت و ضرب‌المثل اشکالی پیش آمد تو تشریح کن و سعی کن به انگلیسی تشریح کنی ضمن این که زبانت هم تقویت می‌شود اگر گیر افتادی من به کمکت خواهم آمد.» فرید جواهرکلام در مورد نسخه فارسی قصه‌های مشدی گلین معتقد است: «این کتاب را دیدم چند قصه را هم خواند و اینها آن قصه‌هایی که من برای ساتن تشریح و دیکته کرده بودم نبود، مخدوش، آشفته، درهم و برهم، آبکی و بی‌مزه.» آیا به واقع چنین است؟ آیا خواندن چند قصه و تعمیم آن به یک مجموعه (شامل۱۱۰قصه) منصفانه است؟ آیا شنیدن قصه از زبان زنی سخن‌پرداز تا خواندن متن قصه پس از شصت سال موجد چنین تصوری شده؟ آیا فرید جوان ۲۰ساله توانایی ترجمه ظرافت‌های زبان محاوره را برای یک جوان انگلیسی زیر ۳۰ سال داشته است؟ آیا تمامی ادعاهای فرید جواهرکلام را که با کلامی احساسی در مقاله‌اش الول ساتن را متهم می‌کند که به واسطه زرنگی و ابتکار و ارایه چنین کارهایی به استادی زبان دانشگاه ادینبورگ رسیده است باید پذیرفت؟ به نظر نظرات مخالف و موافق را می‌بایست شنید و راهی میانه را در پیش گرفت. بر این باورم پس از اطلاعاتی که جواهرکلام از زندگی مشدی گلین خانم ارایه نمود و عکس و مختصر بیوگرافی که حسین خاکی فرزند مشدی گلین خانم از مادرشان به ناشر واگذار ‌کردند راه پژوهش دوباره بر این متن گشوده شده است. پس در این جستار تلاش می‌شود از منظر قوم‌پژوهی به ویژه قومیت راوی، نگاه دوباره‌ای به متن قصه‌های گلین خانم افکنده شود: حسین خاکی فرزند مشدی گلین، مادر را اصالتاً بروجردی معرفی می‌کند و از آنجا که نگارنده از آن دیار است، بیست قصه نخست این کتاب را (۱۱۸ صفحه) را در فرصتی اندک از منظر صرف و نحو و معناشناسی به ویژه در تطابق با گویش بروجردی و نواحی آن (ملایر، نهاوند و اراک) از نظر گذرانده است تا مگر نشانه‌هایی از لغت و بافت زبانی گویش آن منطقه در متن قصه‌ها بیابد که خوشبختانه مصادیق بسیاری مشاهده شد که این امر خود نشان از امانت‌داری گرداورنده و مولفان آن دارد که پس از نیم قرن، متن را به گونه‌ای ارایه کرده‌اند که پس از دست به دست شدن‌های بسیار و ترجمه‌های متعدد به زبان‌های آلمانی و انگلیسی و چاپ گزیده و مجموعه کتاب، هنوز هم رگه‌هایی از بافت زبانی مردم بومی غرب کشور را در آن می‌توان بازیافت. مانند واژه ها و عباراتی چون: خوار (خواهر)، یه و به دو شد (بگو مگو شد)، نِک و نِک کردن (نِق زدن)، کجی (مهر آبی)، این خوب عقلیه (خوب فکری است)، در خورجینو قلف (قفل) کرد، این در سلام اون در سلام چلیکه به … علیک سلام (این عبارت بارها و بارها در قصه های آن منطقه آمده است از جمله در قصه نمدی)، سلام علیکم خاله موموکُنَک (گربه)، یه شتر پادشاهو با بارِ کولَش بخور، گفت: ببینی به مادر عیسی، توی تموم سرزمین فرنگ یه همچی آدم دونایی (دانا) مثل شما نیست، در این مابین یه دوریش (درویش)آمد، چنون لرزی به بدن پادشاه گرفت، یقین (یقینا )دزده، مرده رو وارسی کرد، بعد از سالِ (سالگرد) پدر حکم کرد، زیر پاشو بکشین ببینین(زیر زبانش را بکشید)، بله بری کردند (بله برون)، کچلم که شنو (شنا) بلد نبود، عجالتاً من سلطه به توام (به تو تسلط دارم)، سِیُمش که ورگزار شد (مراسم سوم او که برگزار شد).

در متن قصه‌ها، علاوه بر واژگان که رنگ و بوی محلی دارند تاثیر گویش منطقه غرب کشور را در بافت و جمله‌بندی متن قصه‌ها می‌توان مشاهد کرد. بیش از صرف تاثیر گویش منطقه غرب کشور در بافت جمله‌هاست. در بسیاری از قصه های این کتاب از جمله در قصه پینه‌دوز و زن دیوانه واژه‌های مرتیکه و زنیکه تکرار شده است که در بعضی از آنها، معنای (آن زن پست یا آن مرد پست) مد نظر نیست بلکه به نظر می‌رسد زَنَکَه یا مَردَکَه باشد که در گویش بروجردی معنای منفی از آن مستفاد نمی‌شود و به معنی آن مرد یا آن زن است. به عنوان مثال شب مرتیکه (آن مرد) اومد گفت: پنبه‌ها رو ریسیدی؟ گفت: دو دوک پر کردم. گفت: خیر پدرت به این ترتیب یه سالم بیشتر طول می کشه مرتیکه (آن مرد پست)پدر منو در میاره. مرتیکه (آن مرد) چوبو ورداشت کشید به هوار زنیکه (آن زن). و مصادیق از این دست بسیار است.
امروزه پس از چاپ دهم که ارزش واقعی اثر مشخص شده و کتاب مورد توجه عام و خاص قرار گرفته به احترام تلاش‌های گوینده و گردآورنده قصه و اهتمام‌ورزان آن جناب پروفسور مارتسولف جناب استاد وکیلیان و سرکار خانم آذر امیرحسینی باید دست مریزاد گفت و از آنجا که مارزلف چاپ اثر را انتقادی خوانده، ضمن یادآوری کاستی‌های اثر، برای چاپ بعدی آن، پیشنهاداتی نه از روی انتقاد که به منظور تقویت مایه‌های پژوهشی اثر ارایه می‌شود.‌

۱. در متن اشتباهاتی وجود دارد که گاه از زبان راوی تا قلم گردآورنده و مولفان عبور کرده که می‌تواند در ویراست بعدی تصحیح شود. مثلاً در قصه «هفت خواهر که بی تقصیر طلاقشون دادند»، اول اینکه قصه زن ششم همان قصه زن دوم است که دوباره با جمله‌بندی دیگری تکرار شده است و دیگر اینکه در همین قصه با اینکه هفت قصه تعریف می‌شود اما از شش خواهر نام برده شده است. یا در قصه «ملک محمد و طلسم دختر شاپور شاه» جمله‌ای کلیدی «از جام صدا درآمد که بُرد» چند بار تکرار می‌شود که احتمالا از جام صدا درآمد که برو بوده است. و دیگر در همین قصه یکبار آهوی ختم خالی، به صورت (خُتَن) تصحیح شده و در جاهایی دیگر رها شده است. یا در قصه کُره دریایی جمله: «باشه من این وضعیه رو به پدرم نمی‌گم» به نظر می‌رسد با توجه به آشنایی ساتن با زبان عربی ت را به رسم الخط عربی نوشته اند که همین املا ناصحیح در پیاد‌ه‌سازی نیز نادیده گرفته شده است. در پیشگفتار کتاب هم نقل قولی از ساتن درخصوص آشنایی با مشدی گلین وجود دارد که: «وقتی متوجه شد که من ذاتاً آدم کم حرفی هستم شروع کرد به نقل روایت ایرانی قصه مشهور شرط‌بندی سکوت {که در این مجموعه ضمن شماره ۳۲ آمده است} از آنجا که این پیشگفتار عیناً همان پیوست ترجمه آلمانی است ترتیب قصه¬ها متفاوت است و شماره ۳۲ در این مجموعه قصه‌ای دیگر است و اصلاً عنوان چنین قصه‌ای در فهرست وجود ندارد. در قصه «درویش و دختر پادشاه چین» نیز به جای پسر پادشاه ، پادشاه قید شده و همین خوانش متن را دچار مشکل ساخته است.
۲. از آنجا که قصه‌ها سرشار از اصطلاحات و ترکیبات محاوره‌ای است شایسته است واژه‌نامه دو صفحه‌ای کتاب گسترش یابد. علاوه بر آن معنای برخی از ترکیبات و واژه‌ها در فرهنگ لغات عامیانه‌ موجود نبود پیشنهاد می‌شود در چاپ بعد فهرستی از آنها تهیه شود و در دیباچه کتاب منتشر گردد و از خوانندگان درخواست شود معنای آنها را برای ناشر یا مولفان ارسال کنند. مثلاً کلمات مشخص شده در عبارات ذیل نامفهوم است: دختر کوچک خیلی خوشگل بود یک تیر خدنگ سوفته، سوفال آق پُر از کانون، سینه دختر جستن کرد. در سینه پسر تا پر نشست. چادر کرِپ دوشَن داشت. آکچلی آبادی رو تمام ضبط کرد.
۳. پیشنهاد می شود چند برگی از قصه‌های دستنویس الول ساتن که با مداد کم‌رنگ کُند روی کاغذهای زردرنگ و یا فرم تلگراف اداره پست یا اعلامیه‌های برنامه‌های رادیویی صدای انگلیس نوشته شده، در چاپ آتی منظور گردد تا خوانندگان به دقت نظر سید احمد وکیلیان و همکارانشان در پیاده‌سازی، تصحیح و میزان و محدوده دخالت در متن و انطباق با متن چاپ شده با متن دستنویس پی ببرند تا همه بدانند راز موفقیت و ماندگاری و اقبال یک اثر قصه‌پژوهانه، در گرو امانتداری اصالت روایت راوی است.
منابع:
– الول ساتن، ل.پ. (۱۳۷۴) قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش اولریش مارتسولف، آذر امیر حسنی نیتهامر و سید احمد وکیلیان، تهران: نشر مرکز.
– الول ساتن، ل.پ. (۱۳۹۰) توپوزقلی میرزا، به کوشش سید احمد وکیلیان و زهره زنگنه، زیر نظر اولریش مارتسولف تهران: نشر ثالث.
– جمال‌زاده، سید محمد علی (۱۳۴۱) فرهنگ لغات عامیانه، تهران: انتشارات فرهنگ ایران زمین.
– جواهرکلام، فرید (۱۳۸۴) «دو کلمه درباره مشدی گلین خانم و داستان‌هایش» حافظ، آبان، شماره، صص۴۴-۴۸.
– جواهرکلام، فرید(۱۳۸۴) خاطرات علی جواهر کلام، تهران: نشر آبی.
– جواهرکلام، فرید(۱۳۷۸) «درگیری دوستانه هدایت و جواهرکلام»، بخارا، شماره ۹و۱۰ آذر و اسفند، صص۳۳۳-۳۳۶.
– جواهرکلام، فرید (۱۳۷۸) «جورج اورول و خاطره‌ای از پنجاه سال پیش در همین تهران» بخارا، شماره ۶، خرداد و تیر، ۴۱۸-۱۲۳.
– ناقد، خسرو، (۱۳۷۶) «ایران‌شناسی در غرب»، ایران‌شناسی، سال۹، شماره ۳۵، پاییز، صص۵۷۰-۵۸۰.
– نجفی، ابوالحسن (۱۳۷۸) فرهنگ فارسی عامیانه، تهران: انتشارات نیلوفر.
علی آنی زاده، پژوهشگر فرهنگ مردم مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما است.