انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخ عقاید «دانش و فراگیری»: (بخش دوم: دانش نسبی ۷ و ۸)

مترجم: دانش و فراگیری فصلی از مجموعه مقالات تاریخ عقاید دانش و فراگیری است. این فصل با سه قسمت : گذشته ای نه چندان دور، دوران متأخر و آموزش نوین به بررسی نظرات متفکرین امر آموزش می پردازد. بخش دوم: «‌دوران متآخر» با هشت پاره به دانش نسبی، با این برگردان پایان می یابد. از بار دیگر، آخرین بخش این فصل تحت عنوان «رپرتوآر دانش: آموزش نوین» در پنچ پاره ارایه می شود.

برگردان عاطفه اولیایی

۷ ـ طوفان: تیم مینچین (۱)

طوفان نام شعری است نوشته تیم مینچین که آهنگی بر آن گذاشت و نیز کتابی به همین نام چاپ کرد. خلاصه این متن چنین است:

طوفان بر لندن می کوبد. راوی و همسرش به میهمانی شام نزد دوستش دعوت شده است. از میان دیگر مدعوین، خانمی موج نویی شروع به تاختن به علم می کند و بحثی در باره ایمان و علم بالا می گیرد و راوی ( تیم)، در دفاع از علم، با خانم موج نویی شاخ به شاخ می شود.

از آن جا که این پاره، شعری است با آهنگی زیبا، بهتر دیدم لینک آن را و نیز لینک شعر به زبان اصلی ارایه دهم.
استدلال وی در این بحث در سؤالاتی بازتاب دارد خطاب به خانم موج نویی:
ـ به زنی گریان که کودکش را از دست داده، می گویی «با دنیای بالا در تماسی» ؟
ـ آیا هنوز فکر می کنی بابانوئل برایمان هدیه می آورد؟
ـ آیا چنان ذهنمان را از دست داده ایم که فکر می کنیم مرده ها می خواهند با دیوانگانی مثل جان ادورارد گفتگو داشته باشند؟
ـ ایا احتمال وجود علم ترا می ترساند؟
ـ آیا این دنیا ترا کافی نیست؟ فقط همین دنیا؟ به این زیبایی، پیچیدگی، غیرقابل تصور! دنیای طبیعی؟‌
ـ چگونه این دنیا نتوانسته توجه ات را جلب کند؟… تا حدی که به اسطوره و داستان پناه می بری؟
و از ان جا که شکسپیر را دوست داری، بفرما:
«زراندود کردن طلای خالص، رنگ کردن گل سوسن، و بر بنفشه عطر افشاندن، حماقت است.»
ـ حال اگر می خواهی کریشنا و ویشنو را در بسته بندی پسا استعماری احساسات سرکوب شده بپیچی و هر چه می
خواهی نامش دهی، با خودت است!
ولی آنچه مرا امید می دهد این است که ذره ای نا آگاه و ناچیز کربن هستم و …
یک بار زندگی می کنم.
و به یمن پیشرفت های علم، دو برابر عمو ها و خاله ها زندگی می کنم.
دوبار … این زندگی را سپری می کنم،
دو بار بیشتر عشق می ورزم.
…..
ایمان نفی مشاهدات است تا اعتقاد حفظ شود.

ویدیوی آهنگ:

http://newlearningonline.com/new-learning/chapter-7/storm-by-tim-minchin

متن شعر:

http://www.metrolyrics.com/storm-lyrics-tim-minchin.html

تیموتی دیوید “تیم” مینچین (زاده ۷ اکتبر ۱۹۷۵)
استرالیایی زاده بریتانیایی، کمدین، نویسنده و موسیقیدان است.
مینچین بیشتر به خاطر کمدی‌ ـ موسیقی هایش مشهور است. بعد از پرورش در پرت در استرالیای غربی، در دانشگاه استرالیای غربی و واپا تحصیل کرد. وی در سال ۲۰۰۲ به ملبورن نقل مکان کرد. نمایش “نیمه تاریک” او را به عموم شناساند، و در فستیوال بین‌المللی کمدی ملبورن در سال ۲۰۰۵ و فستیوال فرینج ادینبرو در ۲۰۰۵ به موفقیت دست یافت. از سال ۲۰۱۳، مینچین نقش یک ستاره راک به نام آتیکوس فتچ را در سریال کالیفرنیکیشن بازی کرده‌است.
مینچین پس‌زمینه کار در تئاتر دارد و نقش‌های مختلف در تلویزیون استرالیا ایفا کرده‌است. فیلم مستندش به نام «نرد راک اند رل» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. او آهنگ‌ساز و ترانه‌سرای موزیکال‌هایی چون ماتلیدا بر اساس کتاب رولد دال، رمان ماتیلدا بوده‌است ( ویکی پدیا)

۸ ـ جرج پِل: دیکتاتوری نسبیت

کاردینال جرج پل، اسقف اعظم کلیسای کاتولیک سیدنی، پی از انتخاب پاپ بندیکت (۳) ،‌سخنرانی زیر را خطاب به کلوب ملی نشریات استرالیا ایراد کرد. پِل، مخالفتش را با نسبیت توضیح می دهد.
درست قبل از ورود به نشست محرمانه ای که وی را به سمت پاپ انتخاب کرد، کاردینال جوزف راتزینگر، طی عشای ربانی، در مورد «دیکتاوری نسبیت» هشدار داد. موعظه وی برخی را مرعوب و برخی دیگر را در ابهام فرو برد. با استفاده از متن هشدار پولس مقدس به افسسیان (۴) چنین گفت: « زمان آن رسیده است که از صغارت در آییم و دیگر به باد نظریات نچرخیم» و به کمک مسیح و با عشق ‌«بالغ شویم». سپس ادامه داد:
«‌هر روز، فرقه ای جدید سر بر می دارد و به یاد سخنان پل مقدس در باره فریب انسان، حیله ای که به سرگردانی انسان می انجامد،‌ می افتم ( ر. ک به رساله پل به مسیحیان افسس۴:۱۴)‌. در عین حالی که مُد نظرات «نسبیت» همه را به این سو و آن سو می کشاند،‌ ایمان روشن به مرام کلیسا را اصول گرایی می خوانند. استبداد نسبیت سر برافراشته و با رد هر مطلقی، فقط «من» و هوس هایش را به عنوان معیار نهانی می پذیرد… نسبیت در زندگی غرب بسیار قدرتمند است و شاهد آن در زمینه های فراوان به چشم می خورد: مطالعه تاریخ و ادبیات انگلیسی از دیدگاه غلبه ارزش های سوبژکتیو و وجدان بر حقیقت اخلاقی و کم اهمیت شدن ازواج زن و مرد…به نظر کاتولیک ها « قوانین طبیعی» حکم به پذیرش اخلاقی هنجار می کند،‌ بدان معنا که … قوانین اخلاقی شامل هر کسی است که طبیعت انسانی دارد. برخی هنوز در این باره مشکوک اند… مسیح گفت: « من حقیقتم». وی و بسیار مردان و زنان نیکو بر این اساس زیستند و بدین جهت جان خود را از دست دادند. هیچ کس طبق نظریه نسبیت نزیست و برای آن جان نداد: مردم خود را فدای نظریه ای نمی کنند که قربانی شده را امری نسبی می داند… اخیرا نشریات گزارشی مبنی بر تحمیل نظریه نسبیت، تحت لوای پسامدرنیسم و یا نقد ادبی، بر مطالب درسی دبیرستانی ودانشگاهی چاپ کرده اند. در برخی مدارس، تدریس انگلیسی بر عهده سال های پائین ابتدایی گذراده شده است و همچو ملغمه ای به همراه علوم اجتماعی و مطالعه تطبیقی ادیان، تحت عنوان مطالعات تلفیقی (۵) ارائه می شود. آموزش نقد متون منجمله فیلم ، نشریات، تبلیغات و حتی علائم راهنمایی به جای تدریس شعرای رمانتیک، یتز و یا شعرای مهم جنگ، برونته، رمان های اورول و دیکنز،‌ به عنوان نقد ادبی، والدین را نگران کرده است. البته همواره می توان دستکاری در برنامه های درسی را توجیه کرد. تارنمای رسمی مدرسه تاسمانی ( در جنوب استرالیا) اهداف آموزش تحلیلی را فرادادن «ساختار شکنی متون» به منظور «زدودن توهم ازلی ـ ابدی ، جهان شمول و یک جانبه نبودن آن ها» و در نتیجه درک چگونگی القای« عدم تساوی مواضع قدرت» توسط متون اعلام می کند؛ و تأکید بر لزوم «کنش اجتماعی برای دگرگونی، عدالت و توانمند کردن » دانش آموزان است.
بررسی آن که چگونه نسبیت ، از ورای مدارس پسامدرن دانشجویان را به « عوامل دگرگونی اجتماعی» تبدیل می کند، پرده از رازی دیگر بر می دارد. مفاهیم قبول شده خانواده، جنسیت، مردانگی، زنانگی، پدر / مادری و فرهنگ را «گفتمان های غالب» می دانند که عدم عدالت و نارواداری را بر جامعه تحمیل می کنند. سپس ، با تأکید نامتعادل بر «متون»، این گفتمان های غالب نادیده گرفته می شوند. این تأثیر پریشانی در اخلاق و نظم اجتماع را به دنبال دارد. زمانی بسیار به روایات در باره افراد دژمنش و خانواده های از هم گسیخته اختصاص داده می شود… به جای رودروریی و یادگیری از متون کلاسیک زبان انگلیسی و کوشش برای نیل به نیکی و زیبایی، فراگیران را در سراشیب نکبت و افسردگی رها می کنند.
جروسلی پلیکان، دانشجوی الهیات، مدت زمان کوتاهی پس از موعظه پاپ بندیکت نوشت که نسبیت « کم و بیش به غیر از ساختار شکنی عینیت در درکمان از واقعیت نیست. بنا بر آن، هیچ حقیقت واقعی، تاریخی و عینی وجود ندارد، بلکه به تنهایی آنچه هر فرد از حقیقت ارائه می دهد»… ‌اعتلا، ایمان، قهرمانی، و عاطفه جای خود را به فریب، نقاب هایی به منظور اعمال قدرت داده است، لاجرم دانشجویان به دنیای کوچک خود، خوب، بد و یا متفاوت می خزند…
باید به تأثیر نسبیت سکولار بر مسیحیت بیاندیشم: هنجار های اخلاقی مورد قبولمان بازبینی می شوند… آیا واقعا چنین اوضاعی باید در استرالیا پیش آید؟ رد اساسی ترین ارزش های اخلاقی به نظر ناممکن می نماید؛ همان طور که پنجاه سال پیش، ازدواج هم جنس گرایان، سقط سالانه صد هزار نوزاد، کشتن بیماران، آزمایش با رویان انسانی و …،‌ به نظرممکن نمی رسید . بر خلاف مذهب که منشأ جنگ و نفاق است؛ قرار است نسبیت اصلی مهم در روامداری، احترام متقابل، و پایه صلح مدنی شود. و چنین است استدلال مدافعان سکولاریسم و نسبیت. اما سکولاریسم و نسبیت می توانند متعصب، ناروامدار،‌ مستبدانه بوده و تحمل مخالفان را نیاورد… در سال های اخیر شاهد تظاهرات چنین تعصبی بوده ایم:‌ » محاکمه خصمانه روکوکو بوتیلیونه توسط پارلمان اروپا به جرم درک مسیحی وی از هم جنس گرایی،‌ محکومیت مخالفان ازدواج هم جنس گرایان به جرم تبلیغ نظراتشان تحت عنوان حقوق بشر در کانادا، و تنیه کشیسان مسیحی در ویکتوریا به جرم قلابیِ بدگویی از اسلام …
پاپ بندیکت رهبری کلیسا را در ارویایی برعهده می گیرد که نشانه های کاهش جمعیت، کسالت از نظرات ماورا الطبیعی و فرهنگ نسبیتی بری از قاطعیت و روشنی را بروز می دهد.

http://newlearningonline.com

***************
یادداشت ها

(۱) ـ http://www.timminchin.com

(۲)ـ در باره پاره شماره هشت، نیر مراجعه کنید به

https://fa.wikipedia.org/wiki/بندیکت_شانزدهم ـ (۳)
رساله‌ای که پولس رسول به مسیحیان شهرافسس نگاشت the Ephesians (4:14-16) ـ (۴)

Integrated Studies ـ (۵)

************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.