سسیل لاجلی برگردان سعیده بوغیری
les mots
نوشتههای مرتبط
وقت آن رسیده که در برابر مصیبت زبان شناختی ای که در کمین ماست، مبارزه کنیم و اجازه ندهیم دنیا به دو نیم تقسیم شود. نیمه متشکل از افرادی با ذخیره غنی از کلمات در برابر نیمه افرادی با ذخیره اندک از آنها.
کلمات و شکل غریب آنها حافظه ما را تشکیل می دهند. دوست دارم با کمال میل آنها را به دایره هایی دوست داشتنی تشبیه کنم که همچون خاطره هایی از عبور قرن ها بر چوب تنه درختان جاخوش می کنند؛ و یا چینه های گچی در امتداد صخره ها که برای راهنوردان، یادآور تک تک موج ها، توفان ها و به گِل نشستن هایند.
املای کلمات، رد پای فسیل شده گذشته ماست که بی وجود آن، درک معنای زمان حال و تصور آسوده خاطر آینده ممکن نیست. یک نقطه، یک حرف ناخوانا که نوشته می شود، هوس های یک کاتب بی هدف یا یک اهل پرطمطراق فرهنگستان نیست، بلکه نتیجه قرن ها و قرن ها تحول است. حرف ناخوانایی که در املای کلمه ای نوشته می شود و به نظر می آید، آن را به نحو غریبی طولانی تر کرده، برای آزردن دانش آموزان در آن کلمه جای نگرفته، بلکه نشانه هویت پوشیده آن کلمه است که از سرچشمه آن و گاه از زبانی دیگر به عاریت گرفته شده است. سوای از اینکه دانش آموزان هنگامی که آموزگار، تاریخچه تحول آوایی یک کلمه را پای تخته توضیح می دهد تا راز املای عصبانی کننده آن را آشکار کند، لذت می برند. این تمرین، آنان را به تاریخچه ای وصل می کند که بدون وجود آن، آنها همچنان احساس شناوربودن و با خودکشیدن دسته ای از نشانه ها را دارند بی آنکه بتوانند بر آنها استیلا داشته باشند.
کلاسیسیسم و قاعده
کلمه هایی که آنها را بر زبان می آوریم و جمله هایی که آنها را پشت سر هم ردیف می کنیم، گواهان هستی شناسی ما هستند. به محض آنکه زیر پایمان سفت می شود، در زبان جا خوش می کنیم و در میان گفتمان، نوعی جای گرم و نرم می یابیم. این جاافتادن که آموزگار، آن را به تک تک اذهانِ در حال آموزشی که به او سپرده شده اند، بدهکار است، همان جایگاه کلماتی است که به دانش آموز، امکان گریز از احتمال را می دهد و وجود او را از تقدیر و تصادف بیرون نگه می دارد. بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی به من می گویند نمی دانند از کجا آمده اند و به کجا می روند. همین طور هر یک از حروفی که یک کلمه را تشکیل می دهند، می توانند به فهرست خاطره ای تبدیل شوند که باید به خاطر سپرده شوند، اساس موجودی که اگر از معنا خالی شود، به طرز خطرناکی شکننده می گردد.
زبان فرانسه، زبانی دشوار است. زبانی است که مدتهای مدیدی مرا عذاب می داد و گمان می کنم نوشتار آن امروز برایم به اندازه شرکت در یک مبارزه، ارزشمند است. وانگهی من همواره قدرت یک اثر ادبی را با معیار مبارزه ای متعهدانه میان نویسنده و زبان می سنجم. هربار که خود را در برابر دانش آموزان می بینم، به آنان می گویم زیبایی زبان ما ارتباط خاص آن با تلاش، مکتب کلاسیک و قاعده و قانون است. از سوی دیگر، ما در دنیای بازتولید نخبگان زندگی می کنیم. سیاست های عوام فریبانه، این را خوب می دانند. و همین هنجار کلاسیک آغشته به خاطره کلمه هاست که دوست دارم همچنان به دانش آموزان عرضه شود.
فراموش کردن کلمه ها، معنا و ریشه آنها همانند نوشیدن زهر دهشتبار فراموشی است. فراموشی تاریخچه کلمه ها که املا به روشنی از آن پرده برمی دارد، به انصراف از بخشی از خویشتن ما بازمی گردد. دنیا از جهات بسیار با خطر دوقطبی شدن روبروست: از یک سو، افراد ثروتمند در زمینه کلمات که با زبان های لاتین یا یونانی آشنا شده و املای درستی دارند. از سوی دیگر، افراد فقیر در زمینه کلمات که در میان نشانه ها شناورند، قضاوت تحقیرکننده کسانی را متحمل می شوند که به جای آنان سخن می گویند و فکر می کنند. موضوع در اینجا مصیبت اقتصادی نیست، بلکه مصیبت زبان شناختی است. با اینهمه فکر می کنم در مدارس دولتی، همه دانش آموزان می توانند در زمینه کلمات نیز غنی شوند، البته به شرطی که مسئولان آموزش اراده کنند خوبی ها را بدون آنکه از ریخت بیندازند، به آنان عرضه کنند.
منبع: لوموند ۱۹ فوریه ۲۰۱۶، Cécile Ladjali
سسیل لاجلی نویسنده و دبیر ادبیات در دبیرستان و نیز مدرس دانشگاه سوربن نوول است. آخرین رمان او با نام “بیسواد”، داستان شخصیتی را به تصویر می کشد که زندگی روزمره اش به دلیل بیسوادی، تحت تاثیر شدید قرار می گیرد.